کجاست یک جو انسانیت! (نقد مواضع پرو اسرائیلی در پوشش چپ)

على جوادى

در نگاه اول به ستون مقالات سایت آزادی بیان توجه ام به مطلبی تحت عنوان "حماس مسبب جنایت" از علیرضا گلزاری، جلب نشد. تیتر را خواندم اما علاقه و کششی برای مطالعه آن در خود احساس نکردم. مگر میتوان تردید کرد که حماس و کلا جریانات اسلامی مسبب جنایت نیستند؟ مگر میشود حکومت اسلامی را دید و نتوان تصور کرد که حماس در صورت امکان رژیمی تمام عیار از جنس رژیم آدمکشان اسلامی در هر بخش و منطقه ای از فلسطین که بتواند ایجاد خواهد کرد؟

اما علیرغم احساس اولیه ام روی مطلب کلیک کردم. بخاطر کشتار مردم بی دفاع فلسطین. بخاطر تصاویری از جنایت که در این چند روز گذشته ذهن و روح هر انسان با وجدانی را به شدت متاثر کرده است. بخاطر جنایتی که در مقابل چشمان بهت زده بشریت متمدن علیه مردم فلسطین در جریان است. بخاطر تصاویر مادرانی و دختران و کودکان و افراد بیگناهی که قربانی جنگ وحشیانه اسرائیل علیه مردم غزه به بهانه حمله به حماس هستند. مردمی که تاریخا قربانی تجاوزگری و آدمکشی دولت اسرائیل بوده اند. و این بار کشمکش و جدال جریانات تروریسم دولتی اسرائیل و تروریسم اسلامی به زندگی شان ابعاد فاجعه آمیزتری داده است. بخاطر همان تعداد اندکی که در اسرائیل قربانی راکت پراکنی های تروریستی حماس هستند.

باید اذعان کنم که مطلب کوتاه و موجز و تکان دهنده بود! به صفوف مردم "صلح طلب" اشاره میکند. اما از پیش حکمی آهنین در این باره صادر کرده است. کل مردم معترضی را که در مقابل تجاوز و وحشیگری بی حد و حصر دولت اسرائیل به میدان آمده اند، خواهان قطع جنگ و کشتار مردم بیگناه فلسطین هستند، خواهان پایان دادن به محاصره غذایی، دارویی، سوختی این مردم هستند، و در عین حال تاییدی هم بر جنایت و راکت پراکنی حماس به مردم بیگناه جنوب اسرائیل ندارند را کلا در صفوف "ناسیونالیسم عرب" و "اسلام سیاسی" قرار داده است. (چه بذل و بخششی؟) تا بتواند حکم ردی بر این تلاش مردم و بشریت متمدن بزند. فراتر میرود. مطلب در جمله اول تکلیف خود را با اعتراضات گسترده مردم که جریانات اسلامی و ناسیونالیستی هم در آن حضور دارند، روشن کرده است. همه این مردم را، همه اعتراض علیه جنایت اسرائیل را به حساب "ناسیونالیسم عرب" و "اسلام سیاسی" گذاشته است. هیچ تفکیکی میان خواست عادلانه مردم عادی برای پایان دادن به این جنگ و خونریزی و کشتار وحشیانه و نقش و جایگاه نیروها و جریانات اسلامی و ناسیونالیستی در این اعتراضات قائل نشده است. و نه تنها هیچ تفکیکی قائل نشده بود بلکه با زبردستی خاصی همه این مردم را "آدمهای به ظاهر شریف" نامیده است. علاقه ام به ادامه مطالعه مطلب بیشتر شده بود. علاقه ای همراه با حیرت و تعجبی وافر وانزجار!

تزهای ارتجاعی

تزهای مقاله اساسی و موجزند است. استنتاجی ارتجاعی و توجیه گر جنایتی باور نکردنی اند. اعلام میکند که این جنگ دو طرف دارد. در یک سوی این جنگ اسلام سیاسی و رژیم اسلامی است و در سوی دیگر دولت اسرائیل و آمریکا و متحدین اش. تردیدی نیست. حماس یک نیروی درگیر در این جنگ است. اسلام سیاسی در یک سوی این جدال است. اما آیا این پایه تحلیلی مبانی جنگ و نیروهای درگیر در جنگ، ذره ای از بار جنایت، ابعاد و دامنه جنایت و کشتار و قتل عامی که در غزه توسط دولت اسرائیل در جریان است، کم میکند؟ آیا وجود دو سو در جنگ، وجود دو نیرو در هر جنگی، جنایت جنگی هر کدام از این نیروها را توجیه میکند؟ آیا وجود دو نیرو در جنگ دوم جهانی، کشتار مردم بیگناه ژاپن را با بمب اتمی توسط دولت آمریکا توجیه میکند؟ مگر نه اینکه هیتلر آغازگر جنگ دوم جهانی بود؟ مگر نه اینکه کوره های آدم سوزی هیتلر میلیونها انسان را به خاکستر تبدیل کرد؟ آیا هیچ کس که ذره ای انسانیت در وجودش است میتواند توجیه گر پرتاب بمب اتم در ناکازاکی و هیروشیما باشد؟ و نابودی سیصد هزار تن از مردم ژاپن را توجیه کند؟ به همین اعتبار آیا میتوان هیچ توجیهی بر جنایت دولت اسرائیل یافت؟ کمتر انسان شریفی موشک پرانی حماس به مناطق مسکونی را تایید میکنند. اما جنگ در دو سطح کاملا متفاوت در جریان است. مردمی در غزه در حال نابودی و از بین رفتن اند. یک فاجعه انسانی در جریان است. آب و غذا و دارو و سوخت و سر پناهی ندارند. جامعه ای درحال نابودی است. چه کسی میتواند چشم بر این فاجعه عظیم انسانی ببندد؟

اما مطلب به دنبال اثبات تز دیگری است. میخواهد در پس اثبات این تز عام و درست که "حماس مسبب جنایت" است، نشان دهد که اسرائیل قربانی است و مسبب جنایتی نیست. میخواهد نشان دهد که فقط حماس عامل این کشتار و جنایت است. از این رو و برای اثبات این حکم در ابتدا اشاره میکند که جنگ دو سو دارد. اما این تز حلقه پایانی استدلالش نیست. حلقه شروعی است که در حلقه بعد بتواند تمام "تقصیر" را بر دوش یک سوی جدال قرار دهد. برای اثبات این حکم دست راستی خود به کودکان متوسل میشود: میگوید: "حتی کودکان ٧ ساله در غزه هم میدانند که حماس عامل اصلی این کشت و کشتار است." ذکر علت یکی از مهمترین جنایت چهل سال اخیر از زبان کودکان ۷ ساله اگر حتی واقعی باشد، که نیست، یک عوامفریبی آنهم از نوع اسلامی اش است. چه کسی تاکنون برای اثبات احکام سیاسی خود به "کودکان ۷ ساله" متوسل شده است؟ کودکان غزه خود یکی از قربانیان این جنایت عظیم هستند. دهها کودک تاکنون کشته شده اند؟ هزاران کودک در شرایط تکان دهنده ای به اسارت گرفته شده اند. نزدیک به صد زن در این تجاوز کشته شده اند. آمار سازمان ملل حاکی از این است که ۲۵ درصد کشته شدگان مردم عادی هستند. یک و نیم میلیون تن از این مردم تحت محاصره و نابودی تدریجی قرار دارند. آیا دولت اسرائیل هیچ نقشی در این جنایت ندارد؟ بیگناه و بی تقصیر است؟ فقط از خود دفاع میکند؟ این موضع رسمی وزارت دفا