رفسنجانی در مرگ و زندگی , خانم ها “نسرین ستوده” و “سوزان سراندن”

کمتر کسی در تاریخ معاصر جهان، به نام معترض، “اصلاح طلب”، “اپوزیسیون” و “آرامش طلب”، با عینک “حقوق بشری”، در ابراز بندگی و بردگی بر درگاه نظام و قدرت حاکم، به اندازه این طیف در ایران کمر خم کرده و آستان بوسیده است.

بهانه مردن رفسنجانی، بار دیگر صفی از شخصیت های اصلاح طلبان برون حکومتی، سازمان ها و شخصیت های توده ـ اکثریتی، را به میدان آورد تا بلکه مانع خاموش شدن شمع وجود این سنت گندیده در تاریخ مبارزات سیاسی ایران شوند.

از یکی از گل های سرسبد این سنت و این طیف بخوانید. خانم نسرین ستوده، وکیل و کنشگر حقوق بشری، میگوید که “خوشحالم از این بابت که ایشان حیات اش را در دورانی بدرود گفت که دارای خوشنامی بین مردم بود.” درود بر این همه “مجاهدت و رشادت” خانم ستوده!

از نمونه های دیگری از سازمانها و شخصیت های سرشناس و رهبران این طیف بخوانید.

اطلاعیه هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت، به رسم اپوزیسیون بودن، لیست بلند بالایی از جنایات رفسنجانی را لیست کرد و نتیجه گرفته است که: چون تعدادی در مراسم کفن و دفن رفسنجانی شعارهایی در دفاع از جنبش سبز داده اند، پس زنده باد میراث رفسنجانی و “همه با هم” به زیر عبای هر حاکمی که بر صندلی گرم ایشان تکیه زند! اطلاعیه می گوید که: “می توان گفت که امروز مقاومت مدنی در مقابل بلوک قدرت به امر مبرم و ضرور تبدیل شده است. بکوشیم آن را گسترش دهیم”. “او امیرکبیر دوم نبود ولی نام او در تاریخ به عنوان سیاستمداری چندسویه خواهد ماند”.

سازمان پرافتخار اکثریت است و عزم جزم ادامه نوکری!

مصطفی مدنی: سابقا چریک فدایی، جناح دیگر اکثریت و سازمان اتحاد فدائیان، و امروز از اعضاء سانتی مانتال هیات موسس “اتحاد جمهوری خواهان ایران” میفرماید که: “شب گذشته اکبرهاشمی رفسنجانی، مرد دو چهره جمهوری اسلامی، چشم از جهان فروبست. جامعه مدنی ما، جامعه ای اهل مدارا، گذشت و صلح خواه است. جامعه ای که کینه را برنمی تابد و می بخشد. مشایعت انبوه مردم در خاکسپاری هاشمی جلوه های بارز تمدن ایرانی را به نمایش خواهد گذاشت.”

مصطفی مدنی با همه ابراز بندگی از گرفتن زیر تابوت پدر و رهبر خود، رفسنجانی، هم چنان محروم ماند. ممکن است شانس شرکت در مراسم جنتی را پیدا کنند! البته اگر برای انتخابات در راه، همراه توده و اکثریت و فرخ نگهدار و همه سلحشوران اصلاحات، خوب کار کنند.

سازمان اکثریت و فرخ نگهدار و مصطفی مدنی، در تاریخ ایران شناخته شده تر از آن هستند که لازم باشد در مورد نقش و جایگاه شان در چاکری بر درگاه امام و مقامات و مسئولین جمهوری اسلامی، اساسا افشاگری لازم باشد. طیفی که پس از گذشت سی و شش سال خدمتگزاری، هنوز که هنوز است از هیچیک از مقامات، خوشخیم و بدخیم حکومت، برگه و مجوز عبوری از سرگناهانشان، دریافت نکرده اند. این “بندگان گناهکار” نظام، نیازی به افشا گری ندارند.

اما از مواضع و ابراز نظر امثال خانم ستوده، که فعالیت های حقوقی در دفاع از کیس تعدادی از زندانیان سیاسی را بعهده داشته اند! خود زندانی بوده اند! از طرف اتحادیه اروپا جایزه “آزادی افکار” گرفته اند، و مهمتر اینکه مدال “خوشنامی” که امثال فرخ نگهدار و مصطفی مدنی حمل میکنند را بر سینه ندارند، نمی توان و نباید به سادگی گذشت. ایشان همچون خانم خراسانی و سایر زنان کمپین یک میلیون امضا، در طیف شخصیت هایی هستند که در نقدشان، به خاطر زندان بودن، قانونی بودن، مجاز بودن، جایزه گرفتن، باید مراقب رنجش دل نازک حواریون شان بود!

ابراز لطف و مرحمت نسرین ستوده نسبت به رفسنجانی و شادمانی اش از اینکه رفسنجانی به قضاوت خانم ستوده، “خوشنام” مرد، و این مهره اصلی تامین و تضمین حاکمیت نظام، با هر دوبال و با همه ارگانهای نظامی اقتصادی و امنیتی و سیاسی، از حضور در دادگاههای رسیدگی به جرائم اش، جان سالم بدر برده، تماشایی است. این در حالی است که میلیونها میلیون انسان تحت حاکمیت رفسنجانی، و صدها هزار نفر از بازماندگان قربانیان حاکمیت او، بسیار متاسف اند که رفسنجانی زنده نماند تا در دادگاه رسیدگی به جنایات علیه بشریت، محاکمه شود.

خانم ستوده، در آن دادگاهها، که مدعیان اش صدها میلیون نفر است، بی تردید در دفاع از رفسنجانی وکیل مدافع خجول و شرم زده ای بیش نخواهد بود. کسی که در مقابل دریای عظیم کیفرخواست میلیونی قربانیان حاکمیت رفسنجانی، قادر به ادامه کار وکالت رفسنجانی نخواهد بود. اظهارات امروز، تکیه بر تداوم قدرت حاکم بالای سر هشتاد میلیون مردم ایران، و امید به تدام آن دارد!

این اظهارات و معترض و اپوزیسیون بازی امثال خانم ستوده را با فقط نمونه ای اخیر، در طیف انسان های شریفی بگذارید که کمترین داعیه ای در مورد نقش رسالت بخش شان در دفاع از حقوق بشر ندارند. به سراغ سوزان سراوندن برویم و کمپن های انتخاباتی آمریکا.

او که هنرپیشه هالیود است، که در فرهنگ خانم ستوده، احتملا سطحی و بی سواد و بی تجربه قضایی و بی حجاب و ..! زیر فشار خرد کننده کمپین دفاع از خانم کلینون، که بخش اعظم فعالین سیاسی، اقلیت ها و متعرضین به تبعیض به زنان و … را با خود همراه کرد، با شجات و جسارت بی نظیری ایستاد و گفت: او با واژن اش رای نمی دهد!

خانم ستوده حق دارد به جمهوری اسلامی و روحانی و موسوی و کروبی رضایت دهد. اما مردم هم حق دارند ایشان را در قامت واقعی شان نه در مقابل حاکمیت که در کنار آن ببیند و قضاوت کنند.

مردم در ایران، علیرغم حاکمیت دوست شما، آقای رفسنجانی، سانسور و بسته بودن در اختناقی که در آن، تیپی از شما عنوان مدافع حقوق بشر میگیرند و علیرغم رفاقت شخصی و خانوادگی شما با خانواده رفسنجانی و بخصوص فائزه، دنیا را نه با چشمان شما، که با چشمان باز و جهانی خود میبینند! شما را حداقل با خانم سراندن مقایسه میکنند و از این تولید وطنی و داخلی، بعنوان شخصیتی قابل اعتنا، شرم شان می آید.

در مورد اصلاحات مورد علاقه رفسنجانی!

برخلاف ادعای این طرفدران نظام، رفسنجانی نه مرد دو چهره است و نه مرد دو دوره با کارنامه خوب و بد! او حتی با معیارهای خود حاکمیت، نه اصلاح طلب و نه لیبرال و نه “سکولار اسلامی” است! پراگماتیستی بود که حمایت خجولانه اش از رهبران جنبش سبز، ادامه حمایت اش از خمینی و خامنه ای، و مطابق مقتضیات منافع سیاسی روز بوده است. در این مقطع، کمی در محاسبه سرانجام کودتای رهبران سبز و ضدکودتای خامنه ای، اشتباه کرد. بعد از این اشتباه از خجالت ولی فقیه درآمد! برتری مقام معظم را با گردن کج پذیرفت تاجایی که حتی برای کاندید رئیس جمهور شدن منتظر اجازه مقام معظم رهبری بود!

ابعاد شجاعت این سردار سازندگی، در کنار رشادت سردار اصلاحات خاتمی، که زبان و کلام و تصویر بسته به گوشه ای افتاده است، همین اندازه، و به اندازه فاصله زمانی بادهای گلوی رهبر است. دخیل بستن طیف مستاصل دوخرداد امروز به رفسنجانی، کمترین ربطی به خصلت های نداشته رفسنجانی ندارد. برخی از این اصلاحات، که با نام رفسنجانی گره خورده است و بنام “حقوق مدنی” توسط دوخردادی ها و توده و اکثریتی ها، بالا آورده میشود از این قرار است:

تغییر قانون اساسی و جایگزینی شورای فقها به جای ولی فقیه، دوره ای شدن ولایت فقیه بین طیف انگل فقها! نک و ناله کردن زیر لبی از حصر رهبران جنبش سبز و رعایت انصاف در رفتار با منتقدین درون خانوادگی نظام ! بازنگری سیاست های کلان! نحوه تصمیم گیری فقها در انتخاب جانشین خامنه ای! امکان ایجاد پست نخست وزیری! احتمال رفع حصر از موسوی و کروبی، تا آینده ای نامعلوم و تا پیش از مرگ آنها! این همه ابعاد آزادیخواهی این سنت مهوع است.

صحبت نه بر سر تغییر کوچکترین قوانین به نفع زنان و مادرن تنها است، نه بیمه بیکاری برای کسی، نه کاهش حداقلی از ابعاد فقر و فحشا و محرومیت و بیکاری، و بی آیندگی! موضوع اصلاحات، نه کاهش خطر جنگ و کاهش بودجه های میلیتاریستی و کاهش نقش حکومت در گسترش جنگ و نا امنی در خاورمیانه است و نه بهبود محیط زیست و پایان دادن به پرونده های امنیتی برای مخالفین و فعالین سیاسی، آزادی زندانی سیاسی و بهبود آموزش و پرروش و درمان و مسکن و رسیدگی به زندگی کودکان کار و خیابانی! صحبت بر سر تغییرات در نحوه مدیریت حاکمیت است! صحبت بر سر شرکت دادن تعداد دیگری در مدیرت ادامه وضع موجود و در انقیاد نگاه داشتن میلیونها مردم اسیر تحت حاکمیت رفسنجانی ها، خامنه ای ها، روحانی ها، خاتمی ها، موسوی ها و .. است. صحبت بر سر موثر ترین راه حفظ منافع بلند مدت نظام است. حیاط و میدان اصلاحات و پیشروی مورد نظر امثال خانم ستوده، همین قدر کوچک و حقیر است. خانم ستوده در این میدان گل سر سبد این سنت پوسیده است.

مردم راهشان از این دوستان دروغین شان، جدا است.

۱۶ ژانویه ۲۰۱۷