نگاهی متفاوت« آینه وار» به گرامیداشت روز کومله

نگاهی متفاوت« آینه وار» به گرامیداشت روز کومله
هر ساله با نزدیک شدن روز کومله از جانب حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان این حزب(کومله) و چند گروه انشعابی، تراکت، فراخوان و تبلیغات چشم گیری صورت میگیرد. و برخی از این گروهها با توجه به امکانات مالی با دعوت از هنرمندان مشهور در سالنهای نسبتا مجلل، به جشن و رقص و پایکوبی میپردازند. نمایش فیلم و اسلاید در سالنهای مراسم، قریب به اتفاق به تاریخ نیروی نظامی و پیشمرگان کومله اختصاص میابد و بعد از مراسمها، ماهها پخش عکسهای این مراسم و برجسته کردن تعداد شرکت کننده گان به مشغله و محور فعالیت عده کثیری تبدیل میشود.
کلیپ و فیلمهایی که این چند روزه، با زحمت فراوان رفقایی تهیه شده است، باز هم بیانی از نیروی نظامی است. و در یک کلام همه امکانات در خدمت تبلیغ برای نیروی نظامی!
متاسفانه بدنبال تخلیه شهرها، و ایجاد خفقان نظامی عملاٌ تمام فعالیتها در خدمت نیروی نظامی قرار گرفت. و این تعریف یکجانبه از جایگاه کومله از سوی بی باوران به حاکمت مردمی، تقویت شد. این نگرش یک بعدی به جایگاه کومله(نظامی گری) در ادامه خود دنبال قهرمانپروری فردی است، و میخواهد که آنرا به ملکه ذهن مردم تبدیل کند و نیروی نظامی را در کاراکتر افرادی محدود، و مردم را وادار کنند که بی تفاوت بمانند و منتظر فرمانده هان افسانه ای از بالا باشند(کاک شوانها، قادر بهرامی ها و مامه ریشه ها و ….)
من به تیز هوشی خلاقیتهای کاک شوان از دور اگاه بودم(در روزهای مقاومت ۲۴ روزه سنندج به هنگامی که پیک و رابط بودم و بعدها که در منطقه سارال بودند وی را تا حدودی شناختم). خلاقیت و توانایی هایش انکار ناپذیراست و فقدان او و افراد بسیار کاردان دیگر، شاید هرگز جبران نشد. ولی همین نگرش ناجی تراشی باعث شده، که در طول ۳۶ سال بعد از مرگ کاک شوان یکبار هم از رفیق فداکار و زحمتکش دیگری بنام ستار گُنبد که در همان درگیری و در جبهه دیگری جان باخت، نام برده نشود. وی به تنهایی در بلندیهای مرتفع بر روستای هاله دره علیا به محاصره دشمن درآمد و تا یکی به آخرین فشنگ هایش مقاومت نمود و روایت بود که بعد از تلفاتی بر دشمن آخرین فشنگ را نثار خود نمود که زنده بدست دشمن نیافتد. ما یک بار هم برای تسکینی مادر پیر و تنهایش، نامی از وی نبردیم و هنگامی به خبرنامه های آن زمان مراجعه کردم( که سالگرد مرگ کاک شوان را تجلیل گرفته بودند) نامی از ستار گمنام نبود! (۳۱ خرداد/ روز پیشمرگ کومله، باید همه جانبه به تجلیل از فداکاری این نیروی مسلح بپردازد، منجمله ستارها).
این تصویری وحشتناک و تاریک از آینده خواهد بود که اگر کومله فقط با نیروی مسلح تداعی، و به درک مردم بخصوص نسل جوان که شاهد گذشته کومله نبوده اند، تبدیل شود. اما خوشبختانه مردم درک بهتری از جایگاه کومله دارند. قشر آگاه جامعه میدانند هیچ نیروی نظامی در قرن اخیر اگر عامل بیگانگان نبوده باشد، و تحولی از بالا به مانند سقوط صدام صورت نگرفته باشد، نتوانسته قدرت را در کشوری تعویض کند! از قویترین های نیروی مسلح، گریلاهای شاهین(فالک گریلا) در کلمبیا بود که بعد از دهها سال با موقعیتی ضعیف پای میز مذاکره رفتند. و قویترین نیروی نظامی کردستان یعنی پ کا کا بعد از آنهمه سال به مبارزات توده ای روی آوردند. و اکنون این مبارزات توده ای خواب را بر چشمان دشمنان دور و نزدیک مردم کردستان زدوده است.
ما حزب کمونیست ایران، جزو بهترین جریاناتی بودیم که به عراق وابستگی سیاسی پیدا نکردیم، ولی به دلیل نیازهای پشت جبهه نیروی نظامی، ما را مجبور به سکوت کرده بودند(حتی نتوانستیم از بمباران شیمایی توسط صدام جنایتکار لب بگشاییم و به گوش جهانیان برسانیم)، همان سکوتی که اکنون در مقابل حکومت اقلیم کردستان به شیوه ای دیگر صورت میگیرد. و در خیلی موارد، برخی از این احزاب اپوزسیون ایرانی در کردستان عراق، که پایگاه نظامی دارند به «ستون پنجم» حکومت اقلیم کردستان تبدیل شده اند.
نیروی پیشمرگ کومله، بازوی مسلح کارگران و زحمتکشان، نیروی محافظ و تامین کننده اقتدار و کسب قدرت از پائین باید باشد. نیروی مسلحی گه اگر به کردستان حمله نظامی نمی شد، و به هنگامی که جنبش مردمی در کردستان رونق داشت، شاید لزومی به تشکیلش نمی بود. بدنبال قیام ۱۳۵۷ مبارزات درشهرهای کردستان بصورت جمعی و در اشکال توده ای پیش میرفت. برای استقبال از زندانیان سیاسی تظاهرات صدهزار نفری به راه افتاد، و در همین مقیاس از جانباختگان گروه پزشکی کمک رسانی به ترکمن صحرا، قدردانی گردید. راهپیمایی عظیم مریوان به راه افتاد، شورای شهر سنندج و دیگر شهرها برای حاکمیت مردم برپا شد، بنکه های محلات شکل گرفت و اداره امور در دست مردم بود، اتحادیه دهقانان در قبال ارتجاع فئودالی سازمان داده شد. تشکلهای بیکاران و محصلین و کارگری شکل گرفت. گروههای هنری و ادبی پا به میدان گذاشتند و دهها مبارزه و حرکت توده ای که اینها نیروی اصلی کومله بودند.
اما در سالروز کومله جایگاه این مبارزات کجاست؟ اگر ذره بین خوبی داشته باشیم در میان این همه فیلم و تراکت و فراخوان گوشه هایی از دیگر عرصه های مبارزه غیر از نیروی نظامی، به چشم میخورد. مبارزات در مقطع و بعد از قیام در قاموس خیلی ها فراموش و یا کم اهمیت است. همچنین منبعد، کجاست جایگاه مبارزات مردم بعد از اشغال شهرها، کجاست جایگاه زندانیان سیاسی که با شعار زنده باد سوسیالسیم تا اخرین لحظه ها از آرمان خود دفاع کردند. و یا در کنار اوج خفقان، زنان با مبارزات خود و نافرمانی در مقابل جمهوری اسلامی ایستادند، جوانان در ابعاد وسیع از رفتن به سربازی خودداری میکردند، روز جهانی کارگر و روز جهانی زن در شهرهای بزرگ کردستان برگزار شد، و دهها اعتراض توده ای هر روزه در مدارس، ادارات، کوچه و خیابان و غیره صورت میگرفت، همه اینها چه جایگاهی دارند؟ همه این مبارزات در کنار نیروی نظامی که در مناطق نیمه اشغالی به فعالیت خود ادامه میداد، باید تعریفی از نقش و جایگاه کومله باشد.
بگذار این نگرش نظامی گری و کیش پیشمرگانه را کمی بیشتر توضح بدهم، و من به منطقه فعالیت خود در جنوب کردستان ایران اشاره میکنم. بندرت افرادی میدانند که صوفی عبدالله هاله دره چگونه مبارزی بود؟ وی جزو مسن ترین افراد از هوادارن کومله بود، در زندان به او میگفتند که تو «مسلمان» هستید و نماز میخوانید، باید جمهوری اسلامی را قبول کنید، ولی وی میگفت، من کومله را بر حق میدانم و تا پای جان به اعتقاداتش وفادار ماند، اما چه تعدادی از ما نام وی را بخاطر داریم و یا از وی تجلیل به عمل آورده ایم. خارج از منطقه قالقالی دیواندره کمتر کسی در همان منطقه فعالیت ام، نام صالح حیدری(کانی کبود) را شنیده بود که در سن ۱۴ یا ۱۵ سالگی با اعلامیه دستگیر و اعدام شد. آیا میدانید که غلامعلی گرگینی تمام بازجویان کرمانشاه و دیگر جانیان شهرهای دیگر را برای تسلیم نشدنش به ستوه آورد ولی به نسبت نامی از وی نیست، از عزیزان جانباخته کمانگرها در صفوف پیشمرگان به درست نام میبریم، ولی من سال گذشته اولین بار نام لطف اله کمانگر(در تهران اعدام شد) را شنیدم که از رفقای برجسته زمانه خود بوده است. کجا ما از یکی از برجسته ترین کادرهای آن زمان دیواندره، صادق اسماعیلی(اعدام سال ۶۲) را به مردم شناساندیم و بیان کردیم که چگونه در سازماندادن مبارزات جمعی و توده ای حرفه ای و کار کشته بود. آیا کسی نامی از« کاله به ی اذهر» دختر جوان و مبارز اهل علی آباد قمری را شنید که هر بار با آمدن نیروهای مسلح رژیم، مردم را به مقاومت تشویق میکرد،که مورد نفرت دشمن قرار گرفت. و عاقبت روزی از دور وی را به هنگام آوردن خاک(برای سفید کردن خانه) هدف قرار دادند و از «شرش» خلاص شدند. حمایت بی دریغ و پایان ناپذیر خانواده های فعالآن و زندانیان سیاسی و پیشمرگان از فرزندانشان، و مقاومت در برابر رژیم باید در سرلوحه گرامیداشت روز کومله قرار گیرد.
آیا میدانید که ما بعضا فراموش میکنیم که ماجد مصطفی سلطانی از شاگردان توانا کاک فواد و دیگر زندانیان اعدامی در مریوان، سقز، مهاباد، نقده و شهرهای دیگر را به فراموشی سپرده ایم. آیا در روز کومله نباید پوسترهای عمر فیضی و نظام حسنی و صالح سهرابی به بخش برجسته از تبلیغات روز کومله بخصوص در ناحیه سقز تبدیل شود؟ شخصیتی چون بیژن چهرآزی که از اعضای قدیمی کومله بود و اعدام شد و نظیرش را تاکنون ندیده ایم، کجا از وی یاد شده است؟ آیا ما از دهها کمونیست به مانند عباس روح الهی، دکتر سعید یزدیان و دیگران که نمایش توابین برایشان براه انداختند و اعدامشان کردند، در روز کومله اعاده حیثیت کردیم؟ و از این نمونه ها در شهری کردستان و ایران فراوان است.
هم اکنون و در چند سال گذشته بدنبال رکود مبارزاتی و توحش افسار گسیخته رژیم بعد از اشغال شهرها، دوباره مردم در کردستان در اشکال مختلف به میدان آمده اند. اما اینبار آهسته، با اگاهی، درایت و هوشمندانه به نسبت دوره های قبل.
اعتراض به قتل فریناز و شوانه در مهاباد در دو زمان متفاوت و گسترش این اعتراضات در ابعاد کردستانی، پوشیدن لباس زنانه در مریوان و سپس در ابعاد جهانی در اعتراض به بی حرمتی به زنان، همدردی معلمی مریوانی با شاکردی که سرطان داشت، و انعکاس جهانی یافت. اعتراضی در کلکان دیواندره برای دختری بنام شوخان که به دلیل پنی سلین بینایی اش را از دست داد و وزیر بهداشت ناچارا خود عمل آن را به عهده گرفت. درختکاری در دیواندره و شهرهای دیگر از جانب جوانان، آزاد سازی پرنده گان از قفس در کامیاران، دایر کردن دیوار مهربانی(لباس نداری ببر و لباس زیادی دارید بگذار)،جنبش ضد قلیان و شکستن هزاران قلیان در سنندج برای توجه به تندرستی جوانان، تحصن در میدانهای اعدام و تلاش برای لغو اعدامها با جلب رضایت خانواده مقتول، استقبال کم نظیر از مرد فداکاری که برای نجات جان سگی در میدان مین یک پای خود را از دست داد. تظاهرات برای اعتراض به قتل کولبران که آخرین آن درسردشت بود، انواع انجمنها و نهادها با حمایت مردمی جهت فاصله گرفتن جوانان برای آفات خانمانسوز اعتیاد که رژیم اسلامی مستقیم و غیر مستقیم کارگردان آن است، سوزاندن و شکستن سلاحهای شکاری در چند شهر کردستان، پاکسازی ساحل رودخانه ها از ماهی های مرده در سردشت توسط جوانان. و دهها حرکت حمایت از حیوانات، حفظ محیط زیست و انسان دوستانه. تاترهای خیابانی و گروههای موسیقی و شعر خوانی، کلوبهای ورزشی و تفریحی که همه و همه در خدمت اتحاد مردم، همکاری و همیاری و همدلی، و در مواردی لازم، مواجه مشترک در مقابل رژیم اسلامی بوده است. مراسمهای گرامیداشت از شاهرخ زمانی، صبری آشناگر، کوروش بخشنده، و اخیراً بخاک سپاری رحمان اوینه چی، همه از به میدان آمدن مردم سخن میگوید. این مبارزات را هرکسی سازمان دهد، دستش را بگرمی بفشاریم و مورد حمایت قرار دهیم، نه اینکه در نطفه تلاش کنیم که مُهر سازمانی خود را به آن بکوبیم.
روز کومله و هر جریان مدعی ترقی خواهی و مردمی، باید انعکاس این مبارزات باشد. مراسمها به چگونگی یک قدم بیشتر پیشرفت این مبارزات در فردای سالروز مراسم ها کمک کند، و بدینشوه تجلیل واقعی از بازوی مسلح این جنبش نیز بعمل آورده ایم. در واقعیت امر، تجلیل واقعی از نیروی پیشمرگ کومله را، در به سر انجام رسانیدن قدرت مردمی باید جستجو کرد. باید عمارتی باشد که از سازنده گان و دست اندرکاران این عمارت، منجمله پیشمرگ کومله تجلیل به عمل آورد! و گر نه خیلی بناهای بسیار تاریخی با ویران شدنشان نامی و تاریخی از خود برجای ننهادند.
خیلی از احزاب سیاسی که مسئله ملی تاکتیک و کسب قدرت سیاسی از بالا، هدفشان است، و هیچ یک از مبارزات روزمره و توده ای را امر خود نمیدانند، در صورتیکه لازم آید در مقابل به میدان آمدن مردم خواهند ایستاد. همچنانکه یکی از احزاب کردستانی برعلیه مبارزات توده ای مهاباد بدنبال قتل فریناز اعلام موضع کردند. و یا جریان دیگری علیه اعتصاب عمومی با فراخوان کومله(سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) بدنبال مرگ شوانه مهاباد، اطلاعیه صادر کردند و در فردای عملی شدن اعتصاب، برای جا نماندن از اوضاع، اطلاعیه خود را پس گرفتند. و دهها مورد دیگر از موضعگیری احزاب اپوزسیون را در مغایرت با منافع مردم را میتوان نام برد. برای احزاب خود سالار و در قدرت، و تقابل شان با مردم، حکومت اقلیم کردستان تجربه ای زنده و ملموس است.
بگذار با به میدان آمدن مردم و رشد مبارزات توده ای، احزاب سیاسی، چهره واقعی خود را نشان دهند. قطعا جریانات بینابینی با حرکت انقلابی مردم همسو و یا به حاشیه رانده میشوند و تعدادی لباس رزم ضد مردمی را برتن خواهند کرد و در مقابل جنبش توده ای علنا خواهند ایستاد. به میدان آمدن مبارزات توده ای تنها شیوه ای برای نشان دادن دوستان واقعی و دروغین مردم است.
روز کومله را به هر آنکس که یک خشت به دیوار ترقی خواهی مردم افزوده، یک لقمه به سفره کارگران اضافه کرده است، از دستاوردهای جنبش دفاع نموده، برای آزادی و حرمتهای انسانی تلاش به عمل آورده و…و.. پیروز باد!
شاد و تندرست باشید/ ابراهیم رستمی ۱۴ ژانویه۲۰۱۷