چه کسانی مردم سوریه را سلاخی میکنند؟
و چرا آمال و آرزوهای آنان به خاک و خون کشیده شد؟
شهر حلب، به میدانِ یکی از جنایتکارانهترین عملیاتِ جنگ داخلی ارتجاعی در سوریه تبدیل شده است؛ جنگی که ۵ سال است جریان دارد. پس از چندین هفته بمبارانهای هوایی و کشتار غیرنظامیان شهر حلب بهطور عمده از کنترل نیروهای مخالف رژیم بشار اسد که طیفی از نیروهای اسلام گرای تحت رهبری آمریکا و عربستان و ترکیه هستند، خارج شد و بهدست نظامیان اسد و روسیه و ایران و نیروهای اسلام گرای شیعهی تحت رهبری جمهوری اسلامی افتاد. ارتش رژیم اسد با پشتیبانی بمب افکنهای روسی و پیاده نظامِ سپاه قدس جمهوری اسلامی و نیروهایی از حزب الله لبنان، از هوا و زمین دهها هزار مردم غیرنظامی و نیروهای مخالف رژیم اسد را به زیر آتش گرفته و شهر را به گورستانی عظیم تبدیل کردند و «فاتح» شدند.
حلب، زمانی بزرگترین شهر سوریه بود و پس از آغاز درگیریها در سال ۲۰۱۱، میانِ نیروهای دولت اسد و مخالفان آن تقسیم شد. بخش شرقی در کنترل مخالفان و بخش غربی در اختیار نیروهای دولتی قرار گرفت.
هنوز ابعاد کشتاری که صورت گرفته و سرنوشتِ هزاران انسانی که بین آتش دو نیروی متخاصمِ ضد بشری قرار گرفته اند مشخص نیست. اخبار هولناکی از انتقام گیری و کشتار و سر بریدنها شنیده میشود و برخی نهادهای غیردولتی در مورد «خطر قتل عام غیرنظامیان» هشدار میدهند. طول عمر آتش بسهای طرفینِ متخاصم چند ساعت بیشتر نیست. تضادها و حضور بازیگرانِ بزرگ و کوچک و مطالبات و منافع هر یک، مرتبا آتش بسها را بی ثمر میکند. سه شنبه ۲۳ آذر توسط جمهوری اسلامی که پای ثابت جنگ داخلی ارتجاعی و قتل عام مردم سوریه است، به دلیل اینکه خواستار تخلیهی زخمیهایش از دو روستای «فوعه» و «کفریا» در ازای اجازه عبور نیروهای مخالف اسد از شرق حلب بود، آتش بس نقض شد و کشتار تازه ای را آغاز کردند. نیروهای مخالف اسد اعلام کرده اند که هنوز شهر را تخلیه نکرده اند ولی وزیر دفاع روسیه صحبت از تخلیهی کامل شهر میکند.
۵ سال گذشته کشور سوریه در مرکز خاورمیانه توسط یک جنگ ارتجاعی داخلی با بازیگری امپریالیست های آمریکا و روسیه و دیگر قدرتهای سرکوبگر در منطقه و جهادیهای اسلامی که هر یک منافع خود را دنبال میکنند، پاره پاره شده است. نتیجهی جنگ میان گانگسترهای بزرگ و کوچک، مرگ و نابودی در ابعادی عظیم بوده است. ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار نفر از مردم سوریه در این جنگ کشته شده اند. بیش از یک سوم مردم مجبور به ترک خانه و کاشانه شده اند. ۴ و نیم میلیون نفر مجبور به ترک سوریه و اقامت در کمپهای پناهندگی شده اند. ۶ و نیم میلیون نفر درون خود کشور سوریه جابجا شده اند. شهرها و روستاها، بازارها، خانهها، ساختمانها، بیمارستانها و مدارس و… به تلی از خاک تبدیل شده اند. مناطق تاریخی که میراث هزاران ساله بشریت است به طور غیرقابل بازگشتی ویران شدهاند.
نتیجهی جنگ در حلب در مقطع کنونی ظاهرا یک پیروزی برای روسیه و دولت اسد و جمهوری اسلامی بهحساب میآید. بشار اسد «آزادی حلب» را نقطه عطفی خواند که مانند تولد مسیح، تاریخ به پیش و پسِ از آن تقسیم خواهد شد. حسن روحانی به اسد برای عملیات بازپس گیری حلب تبریک گفت و آن را «موفقیت بزرگ ملت مقاوم و یکپارچه سوریه در برابر تروریستها و حامیان آنها» دانست. ولادیمیر پوتین وعده داد تصاحب حلب آغازِ آتش بس سراسری خواهد بود. جانیها دستانِ یکدیگر را میفشارند و بابت کشتار و ویرانی هایی که بهبار آورده اند به هم تبریک میگویند. اما آنچه در سوریه و خاورمیانه میگذرد، بسیار فراتر از وقایع شهر حلب و نبرد بر سر آنست. تمامی تضادها و عواملی که موجب جاری شدن این جنگ ویرانگر در سوریه شد، به شدت و قوت خود برجاست.
در مرکز شکل گیری این وضعیت، تضاد و جنگ میان امپریالیسم و اسلام گرایی از انواع مختلف قرار دارد. این دو جریان که هر یک میخواهند نظامهای اجتماعیِ تاریخا منسوخ و پوسیدهی خود را به مردم این منطقه تحمیل کنند، به واسطهی تضادهای پایهای نظامِ سرمایه داری جهانی، به تخاصم و رویارویی با یکدیگر کشیده شدهاند. از یک سو امپریالیستها که بیش از همه مسئول فجایع و این جنگهای ارتجاعیاند و از سوی دیگر نیروهای بنیادگرای دینی که خود حاصل کارکردِ پر تضاد و آنارشیک این نظام اند. قربانیانِ این رویارویی خونین و جنایت کارانه، تودههای عظیم مردم در سوریه اند.
اما آنچه صحنه را بهطور تصاعدی پیچیده تر و خونینتر کرده و بر شمار قربانیان و ویرانگری بیسابقه میافزاید، ترکیبِ این تضاد با رقابتهای آشکار و پنهان میان قدرتهای امپریالیستی (ایالات متحده آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا، چین) برای تجدید تقسیمِ نفوذ اقتصادی، سیاسی و جغرافیایی در این منطقه است که پیامدهای بین المللی نیز دارد. بی ثباتیِ رادیکال و گسترش یابندهی وضع موجود در خاورمیانه معضل همهی این قدرتهای امپریالیستی و قدرتهای منطقهای همدست آنان (جمهوری اسلامی، عربستان، ترکیه و …) است. اما هر یک از آن ها می خواهند این معضل را بهگونه ای حل کنند که در نهایت خودشان جای پا و نفوذ بیشتر در خاورمیانه به بهای دیگری به چنگ آورند.
امپریالیستهای غربی تحت رهبری آمریکا به رغم توافقات موقت با روسیه بر سر کاهش بحران در خاورمیانه و همکاری برای نابودی داعش، اما از دست بالا پیدا کردن روسیه در جریانِ جنگ در شهر حلب و تقویت موضع بشار اسد، ناراضیاند. اینان که خود از طریق دولتهای ترکیه و عربستان سعودی به جنایتهای بزرگ در سوریه دست زدند، امروز با جملاتی احساساتی، فهرستی از وقایع چند روز گذشته در شهر حلب ارائه میدهند و از «تراژدی انسانی»، «نگرانی از وضعیت غیرنظامیان» و…دادِ سخن میدهند. اولاند رئیس جمهور فرانسه در اولین واکنش به وقایع حلب خواهان دخالت دولت فرانسه در امور از طریق کمک رسانیهای «بشر دوستانه» شد. باراک اوباما «نگرانی»اش از اتفاقات حلب را به ضرورت داشتن نیرو در آنجا مرتبط کرد. آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان در پایان نشست سران کشورهای عضو اتحادیه اروپا، روسیه و جمهوری اسلامی را در جنایات جنگی علیه غیرنظامیان حلب مقصر دانست و خواستار آن شد که اتحادیه اروپا «برای تسکین دردهای انسان ها در سوریه»، از تمامی کانالهای دیپلماتیک استفاده کند.
قدرتهای امپریالیستی گوناگون و موکلین منطقهای شان هر یک گوشه ای از خاورمیانه را بمباران میکنند و بعد برای غیرنظامیان کشته شده و میلیونها جنگ زدهی آواره، اشک تمساح میریزند. دهشتها و مصائب بیسابقه جهانیِ شدنِ سرمایه داری در ترکیب با جنگهای بی پایان خاورمیانه، وضع تودههای مردم در این منطقه را تحمل ناپذیر کرده و بر خشم آنان میافزاید. از این وضعیت تا کنون جنگ سالاران اسلام گرا سود جسته اند تا انتقام خود را از باندهای حاکم در کشورهای مختلف که جا را در ساختار قدرت سیاسی برای آنان تنگ کرده اند، بگیرند. اسلام گرایان ادعای مقابله با وضع موجود را میکنند اما در عمل آتش جهنم زمینی را تندتر کرده اند. جمهوری اسلامی که اولین نیروی اسلام گرای این منطقه و مدعی الگوی متفاوت اجتماعی از «غرب و شرق» (یعنی آمریکا و روسیه) بود اکنون دریوزگی هر دو را میکند و قاتلینِ حرفهای اش در سوریه دست به کشتار تودههای مردم میزنند. در خاورمیانه اتحاد سرمایه و دین و هم زمان، تضاد بنیادگرایی اسلامی و امپریالیسم، جهنم هولناکی را برای مردم این منطقه درست کرده است.
دو راه بیشتر در مقابل مردم این منطقه نیست. راهی که بازیگران صحنه ی کنونی خاورمیانه و جهان در مقابل مردم می گذارند، بازسازی نظم ستم و استثمار امپریالیستی در اتحاد با دسته جاتی از طبقات استثمارگر بومی هر کشور است. این راه، دایره وار و از طریق جنگ های ویران گر دوباره به همان نقطه ی امروز یعنی جوامع و جهانی مملو از تمایزات طبقاتی، فقر و گرسنگی، ستم گری ملی، ستم بر زن، تاریک اندیشی دینی، خواهد رسید. اما راه دیگری را هم می توان گشود و به نتایجی کاملاً متفاوت رسید: دفن این نظام و بازیگران آن از طریق انقلاب های کمونیستی و استقرار سوسیالیسم در بیشترین کشورها و مناطق ممکن در این منطقه و در سراسر جهان. توده های تحت ستم و استثمار در سراسر جهان، مرتبا علیه سرکوبگری و خفقان رژیمهای ارتجاعی، علیه فقر و بیکاری و جنگ و آوارگی که مهاجرت نام گرفته است،علیه زن ستیزی و ستم گری ملی و انواع مصائب دیگر شورش میکنند و در آینده بر ابعاد این مقاومتها افزوده خواهد شد. اما پیشروی آنها در جهت مثبت و به نفع ستمدیدگان یا به هرز رفتن فداکاریهای آنان، در یک حقیقت فشرده میشود: آیا این شورشها و مقاومتها تحت رهبری کمونیسم نوین و حزب کمونیستی که استوار بر این علم است، قرار میگیرند یا تحت رهبری انواع نیروهای سیاسی ارتجاعی و امپریالیستی. دو راه و دو نوع رهبری طبقاتی با دو آیندهی متفاوت در میان است که محصول نهایی یکی، پایانی بر دهشتهایی است که گریبانگیر اکثریت مردم این منطقه و جهان و کل کرهی زمین شده است و محصول نهایی راه و رهبری دیگر، پایانی دهشتناک است. در هر نقطهی جهان، اگر در راس مبارزات مردم حزبی قرار نگیرد که با قطب نمای کمونیسم نوین مبارزات و مقاومتهای تودهها را از پیچ و خمهای مهلک و تلههای مرگبار سیاسی رد کرده و هدایت کند، تودههای مردم در مقابل این سیستم جهانی که بر استثمار و ستم و انواع تبعیض ها بنا شده است و در مواجهه با نگهبانان درنده خوی این سیستم هیچ شانسی نخواهند داشت. این تعیین کنندهترین و تکان دهنده ترین درس نابودی سوریه و به خاک و خون کشیده شدن آمال مردم آن است.
به نقل از آتش ۶۲ – دی ۹۵
atashHYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”1917HYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”@gmail.com
n-atash.blogspot.com