نامه‌ای به‌ کاک حسین مرادبیگی(حه‌مه‌ سوور) و رفقایش

آریس زارعی

مقدمه‌
خواننده‌ء عزیز! با عرض پوزش، به‌ دلایل کم وقتی و عجله‌ام در پخش این مطلب، در چندین از جا در نوشته حاضر‌ اشتباهات املای و جمله‌بندی پیش آمده‌ بود، اما متاسفانه‌ تاز دیر شده‌ بود و در چند سایت انتشار علنی یافته‌ بود. اما کماکان بر این باور شدم که‌ مقداری ویراست و اصلاح  درست و لازم است. این نسخه‌ء اصلاح شده‌ء متن حاضر میباشد.

 همه‌ میدانند که‌ تشکیلات و سازمان مارکسیستی در دوره‌ء حاکمیت دیکتاروری وحشیانه‌ء پادشاهی در ایران، با همت و تلاشهای صمیمانه‌ و بی دریغ‌ جمعی از انسانهای چپ و سوسیالیست، در اواخر دهه‌ء چهل خورشیدی در مراکز دانشگاهی و محیطهای کاری این فعالین، پا به‌ عرصه‌ء مبارزه‌ء سیاسی و سازمانی گذاشت. این سازمان مارکسیست و شورشگر بعدها کومه‌له‌ نام گرفت. کومه‌له‌ در جریان انقلاب توده‌های مردم ایران کار و فعالیت سازمانی خود را علنی کرد. این سازمان چپ و شورشگر با توجه‌ به‌ جهت‎گیریهای کمونیستی‎اش، سریع توده‌ای و اجتماعی شد و به‌ یک قطب رادیکال در برابر کل ارتجاع و بورژوازی در سراسر ایران و به‌ ویژه‌ کردستان تبدیل گردید. من در این مکتوب که‌ رو به‌ جمعی از فعالین و کادرهای قدیمی کومه‌له‌ و حزب کمونیست ایران است، نمی خواهم به‌ تاریخ و نقش و جایگاه طبقاتی و مبارزاتی کومه‌له برای آنها‌ بپردازم. چون اهداف و پراتیک کمونیستی کومه‌له‌، اکنون برای همه‌ در پرتو تاریخ  این دوره‌ به‌ قدر کافی واضع و شناخته شده‌ است.
  کاک حسین مرادبیگی،که‌ به" حه‌مه‌ سور" معروف شده‌. از کادرهای فعال و سخت کوش کومه‌له‌ بوده‌ که‌ هم اسم و هم آوازه‌اش را از کومه‌له‌ گرفته‌ و تا همین امروز هم نسل من(نسل ۵۷) کا حمه‌ سور و بیشتر همحزبی هایش را از راه‌ کومه‌له‌ و کومه‌له‌ایها شناخته. من و نسل جدید‌  برای تلاشها و فداکاریهای صمیمانه‌ء آن دوره‌ حسین مرادبیگی در راه سوسیالیسم، نهایت قدردانی و احترام قائل هستیم. قطعا اگر فداکاریها و از خود گذشته‌گیهای بسیار صمیمانه‌ و انقلابی همه‌ء رفقا و عزیزان کمونیست و انقلابی درون کومه‌له‌ و حزب کمونیست نبود، آسان نبود که‌ کومه‌له‌ بتواند از چند محفل روشنفکری به‌ یک تشکیلات و سازمان نیرومند سوسیالیست و در نهایت به چنین‌ جنبش عظیمی که‌ امروزه‌ شاهدش هستیم منتهی گردد. این را هم اضافه‌ کنم که‌ من احترامی که‌ برای شما دارم، هیچ به‌ خاطر " حمه‌ سور" بودنت یا کارهای امروزتان نیست، چون نه‌ شما  و نه‌ حزب مطبوعتان را مارکسیست میدانم و نه‌ مدافع مردم کارگر و زحمتکش. احترام من به‌ خاطر تلاش شما در گذشته‌ دو دهه‌ پیش‎تان است.

اما برگردم به‌ اصل موضوع و هدفم از این نامه‌
کا حسین عزیز! چند روز پیش مطلبی را از شما زیر نام " 16 آذر، عملکرد نئوتوده‌ایها و کومه‌له‌ امروزی" را مطالعه‌ کردم.  با تمام احتراماتم به‌ گذشتهء‌ کومه‌له‌ بودن و کمونیستی بودنتان و زحماتی که‌ در طول این چند دهه‌ همراه همه‌ء مبارزین سوسیالیست در جهت خدمت به‌ مارکسیسم(البته‌ با کمال تائسف بعد از خروج از حزب کمونیست ایران و کومه‌له‌ این جهت گیری خیلی کم دیده‌ می شود) انجام داده‌اید، بحثتان در این مطلب و همچنین در بسیاری دیگر از متون نوشته‌ شده توسط شما و همراهانت در حزبتان،‌ در مورد و بهتر است بگویم علیه‌ کومه‌له‌ و حزب کمونیست ایران، به‌ شدت غیره‌ دیالکتیکی، فاقد فاکت و سند معتبر و همچنین از یک بررسی و برخورد سیاسی و تاریخی  و کمونیستی بشدت رنج میبرند، و بسی هم مغرضانه‌ و ناصمیمی هستند. معتوای نوشتهایتان، به‌ ویژه‌ آن دسته‌ که‌ علیه‌ ما انتشار" علنی" مییابند از سنت و ادبیات مارکسیستی و نقادانه‌ عصر موجود رنج میبرند.
 کا حسین، شماها همه‌ چیز یا لااقل بیشتر مقولات و پدیده‌ها را دلبخواهی و بدون هیچ استدلال و توجه‌ به‌ اصل و پایه‌های علمی موضوع مورد بحث، وارونه‌ و خلط میکنید.
من از شما می پرسم: پایه‌ی علمی و پدیده‌ شناسانه‌ی " کومه‌له‌ جدید یا امروزی" از کجا گرفته‌ شده‌؟  آیا می شود و اصلا درست است که‌ "حسین مرادبیگی" را هم به‌ خاطر زیگزاکها و دگردیسیهای فکری و سازمانیش، از " حمه سور" بودن محروم کرد و اسم دلبخواهی برایش انتخاب  کرد؟ کومه‌له‌ هیچگاه‌ و در هیچ مقطعی از تاریخ خود این زیکزاکهای که‌ شما و جریان شما بر سر گذرانده‌ را به‌ خود ندیده‌ و کماکان یک جریان کمونیست و اجتماعی مانده‌. کومه‌له‌ و حزب کمونیست ایران در این دو دهه‌ء اخیر زیر سخت ترین و گسترده‌ ترین تهدیدها و فشار و حمله‌ جریانهای ارتجاعی و کوته‌ فکر، از راست و چپ بوده‌. جریان شما جزء مخرب ترینشان بوده‌.

 یکی کومه‌له‌ را " بازسازی" میکند و دیگری "  و یکی میخواهد کردستانیش بکند و دیگری به‌" مکاتب و رژیمهای پلیسی و دیکتاتوری" سلطنتی منتسبش میکند و خیلی نام و اسم قبیع دیگه‌ از این دست!؟ دشمنان طبقه‌ء کارگر و جریانات بورژوا ناسینالیست از رادیکال بودنمان و کمونیست بودنمان وحشت دارند، اما شما و حزب "حکمتیست" چی و کجای قضیه‌ قرار داردید؟ آیا بر این همفکری و همسویتان با جریانهای بورژوا ناسیونالیست و کمونسیم ستیز واقفید؟! می فرماید که‌ ما را نقد می کنیدو با سیاست و استراتژی ما مخالف هستین؟ چرا بیش از این خودتان و کمونیسم را ضربه‌ پذیر و بدنام میکنید آخر؟!

 آیا شما از سنت و مقولهای "نقد، منطق، اختلاف، دشمنی، فعالیت و مبارزه‌ سیاسی و غیره"‌، چه‌ درکی دارید واقعا؟ میدانید و متوجه‌ هستید که‌ تمام این عبارات و اسامی را دلبخواهی و کاملا فاقد از یک درک و فهم علمی و سیاسی بکار میبرید؟! این چه‌ روزی است که‌ شما درش گرفتار شدید؟ آیا شما فکر میکنید، "نصیحت" کردن و پرخاشگری و ته