چگونه ممکن است که راست افراطی و فاشیستی و چپ متحجر و کلیشه ای به اسلام بنیادگرا دست همکاری و پشتیبانی می دهند؟

چرا نتوانیم خود را از شعارهای کلیشه ای برهانیم؟ 
 

نوید اخگر

Nawid_akhgar@hotmail.com
 
 

مشغول خواندن مقاله ای بودم که یکی از دوستان برایم ارسال کرده بود و آنرا از یکی از سایت های وابسته به رژیم

اسلامی ایران گرفته بود و در آن مانند همیشه و به صورتی کلیشه ای نوشتار مرا در تارنمای همدمی مورد حمله و

افترا قرار داده و از جمله نوشته بودند: "مجاهدین و نوید اخگر که خود را پرچمدار سعید سلطانپور میداند در  مورد مسائل

اخیر غزه موضع نگرفته اند".

 

در این مطلب که با قلمی بسیجی و با کوفتن بر سر و سینه، انسان را به یاد عزا داری های مذهبی می انداخت،

با ناراحتی عمیق از اینکه من در گفتارهای سیاسی که از رادیو اسرائیل پخش شده، مرتبا رژیم اسلامی را هدف

قرار داده ام، به شکایت و آه و ناله پرداخته بود، که صدای زنگ تلفن منزل بلند شد و صدای دوستی را شنیدم که

آشنائی نزدیک با او دارم و وی را یکی از روشنفکران و واقع بینان در میان تلاشگران سیاسی برون مرزی می دانم.

این دوست، که در روشن بینی سیاسی او تردید ندارم، پس از احوالپرسی مرا خطاب قرار داد و گفت: «البته نباید

فراموش کرد که ارتش اسرائیل تا بحال ۵۰ کودک فلسطینی را نیز در این جنگ کشته است و این واقعیت را هم باید

در نظر گرفت.

به ایشان گفتم که من حتی از کشته و پرپر شدن یک مرغ هم از قلبهای شرحه شرحه شده مان از دست رژیم اسلامی

خون می ریزد تا چه برسد به پنجاه کودک. ولی من تردید بسیار دارم که این رقم درست باشد. چرا که سازمان ملل خودش

گفته بود که در میان سیصد و چند کشته، ۵۳ نفر غیرنظامی بودند که ۱۵ نفر آن ها زن و تعدادی هم کودک بودند.

به این دوست گرامی که در صداقت و انسان دوستی او تردیدی ندارم، یاد آور شدم که حماس و حزب الله لبنان و جهاد اسلامی

از تاکتیک مخفی شدن در میان توده ها و از تاکتیک پنهان کردن انبار مهمات در کودکستانها و اماکن غیرنظامی و مدارس برای

استفاده تبلیغاتی استفاده میکنند.هر چند که میدانم این دوست خود از این موضوعات نیز بخوبی آگاه است.

یادآوری کردم که در جنگ جلوگیری از آسیب رسیدن به جان افراد غیرنظامی محال است. ولی همین رقم را هم اگر با جنگ در

افغانستان و عراق و جاهای دیگر مقایسه کنیم، می بینیم که بطور نسبی خیلی کمتر از جنگ های دیگر منطقه و جهان است.

توضیح دادم که اگر کودک و زن فلسطینی کشته شده، اسرائیل عمدی نداشته، ولی در مقابل، هدف علنی و اعلام شده حماس

و جهاد و غیره آن است که غیرنظامی اسرائیلی بکشند و همیشه در عملیاتشان زن و کودک و شهروند اسرائیلی را هدف قرار داده اند.

بنابراین هر انسان روشنفکری که کشته شدن افراد بیگناه برایش دردناک است، در این مورد باید نفرت و لعنت خود را متوجه حماس

و آنهائی که پشت سر این سازمان تروریستی ایستاده اند کرد – و نه اسرائیل را که از خود دربرابر آنهائی که می خواهند این کشور و

مردم آن را نابود کنند، دفاع می کند.

در ادامه این سخنان، به دوست گرامی خویش گفتم: من تصور نمی کنم که کلیشه واره هائی نظیر "صهیونیزم خونخوار" و از این قبیل

در مورد یهودیان دیگر کاربرد داشته باشد رژیم در حال حاضر یک فیلم را در عرض پنچ دقیقه ده ها بار از تلویزیونش نشان میدهد تا جو

جنگی را که می خواهد ایجاد کند.

ما باید از بروز هر گونه شکافی در درون جبهه ضد رژیم پرهیز کنیم.

به این دوست یادآوری کردم که چه در مبارزات چریکی قبل از انقلاب و چه در مبارزه قهری  بعد از انقلاب در ایران، نیروهائی که با رژیم

درگیری نظامی داشتند از اینگونه دسیسه ها نیز مبرا نبودند و اگر اوپوزیسیون در هر کجا یک تیر شلیک میکرد رژیم سریعا ده ها نفر را

بعنوان کشته ها و زخمی های حمله اپوزیسیون در جلو دوربین های تلویزیونی نشان مردم میداد و میخواست خونریز بودن و خونخوار و

آدمکش بودن مبارزین را در اذهان مردم حکاکی کند.

به این دوست یاد آور شدم که مواضع و سنگر های مماشات گران غربی در حمایت از رژیم اسلامی تا جائی پیش آمده بود که یک

نویسنده عضو انجمن قلم در سوئد رسما از فتوای خمینی برای کشتن سلمان رشدی حمایت میکرد و جای شگفتی است که

چگونه ممکن است یک نویسنده از ترور و فتوای قتل یک نویسنده دیگر جانبداری کند و آن را موجه بداند – آن هم نویسنده ای که

کوچکترین گناهی مرتکب نشده است.

و گفتم این مصاحبه را ایشان میتوانند بر روی سایت اینترنتی من ملاحظه نمایند، امروز اینان مجبور به عقب نشینی از سنگر های

خود شده اند، به این دوست یاد آور شدم که همین مماشات غرب با تروریزم بنیادگرای اسلامی سبب تحمیل دو جنگ خونین بر

مردم اسرائیل شده است.

پس جنگ امروز غزه و یا جنگ ۳۳ روز لبنان در یک تحلیل اصولی و صحیح و منطقی از "خونخوار بودن نظام صهیونیزم بین المللی"

که در بیخ گوش خود، محمود عباس را برای تشکیل کشور مستقل فلسطین مورد حمایت و کمک قرار داده، سرچشمه نگرفته

—  بلکه از مماشات غرب در مقابل تروریسم اسلامی که میخواهد جهان را به تسلط خود درآورد ناشی می شود.

به این دوست گفتم تا آنجائی که من می شناسم و می دانم، یهودیان مردمی زخم خورده و زجر کشیده ولی آزاده هستند

که از غربت و پراکندگی به مکان امروزی رسیده اند و کشوری آزاد و مردمسالار برپا کرده اند که بر اصول انسانی استوار است

و پیشرفت های شگفت آور داشته و می تواند نمونه و عبرت برای همه رهبرانی باشد که خوبی مردم خود و نیک بختی ملت

خویش را می جویند. و البته هر گامی که برای ه
ر ملتی در هر زمینه ای برداشته میشود اگر با خلوص نیت همراه نباشد از

ارزش چندانی برخوردار نیست.

این دوست مجددا مرا مورد خطاب قرار داد و گفت که نیروهائی در درون اسرائیل وجود دارند که معتقد به کشور گشائی و تئوری

از نیل تا فرات هستند نظیر تئوریهای رژیم اسلامی و الی آخر.

به ایشان متذکر شدم که بهتر است بحث ها و گفته ها را با ضوابطی پیش ببریم که زمینه عینی در سیاست بین المللی داشته

باشد. اگر اسرائیل قصد تسلط بر منطقه را داشت (آن گونه که رژیم نامردمی در ایران ادعا می کند و عناصر اسلامی و ضدبشری

عرب ادعای آن را دارند) نه شبه جزیره سینا را به مصر پس می داد و نه یاسر عرفات را به منطقه می آورد و حکومت خودمختار

فلسطینی را برپا می کرد و نه از نوار غزه خارج می شد و نه برای بازپس دادن بلندی های گولان با بشار اسد وارد مذاکرات صلح

می شد. آنانی که این ادعای دروغین و افترا آمیز را مطرح می کنند، در واقع می خواهند بهانه ای در دست داشته باشند که

نقشه های شیطانی خود علیه اسرائیل را موجه جلوه داده باشند.

به دوست گفتم: حتی اگر در اسرائیل نیز یک گروه افراطی و کوچک وجود دارد که از "اسرائیل بزرگ" سخن می گوید، آنها نه

مقبول مردم اسرائیل هستند و نه زمینه مردمی دارند و نه در صحنه سیاست اسرائیل تاثیری می گذارند – و به عکس جا دارد

از رژیم ها و جریاناتی سخن بگوئیم که کارت بازی در سطح بین المللی در دست دارند، اختاپوس ده سر و ده دست رژیم جمهوری

اسلامی که در عراق و افغانستان و لبنان و غزه و آمریکای جنوبی و آسیای مرکزی در حال فتنه انگیزی و توطئه های نظامی است.

چنین حکومتی را نمی توان با گروهی در درون اسرائیل مقایسه کرد که هیچ کارتی برای بازی در سطح بین المللی در دست ندارد

و از پشتوانه اقتصادی و دلار های نفتی و مماشات اروپائی برخوردار نیست. البته شنیدم که گویا این بحث را آقای محسن سازگارا

در تلویزون صدای امریکا نیز ارائه داده بوده است، این دوست گویا صحبت های من را مورد تائید قرار دادند و برایشان آرزوی سالی خوش

نمودم و به مکالمه خاتمه دادیم.

ساعاتی پس از این گفت و شنود، و در حالی که در دلم خرسند بودم که توانسته ام دوستی را ارشاد کنم و واقعیاتی را به او یاد آوری

نمایم (زیرا من بر این باورم که اگر روشنفکران درک صحیح از واقعیات منطقه ای و جهانی نداشته باشند، هرگز نخواهند توانست رهبر

و رهنمون ملت های خود باشند)، وارد یک سایت اینترنتی شدم که مقاله های روشنفکران را انتشار می دهد، و با تاسف دیدم که همان

دوست در مقاله تازه ای که نوشته، دوباره ادعا کرده است که "ارتش اسرائیل با خیال راحت مردم غزه را سرکوب می کند"!!!!

آه از نهادم برخاست و از خود پرسیدم که تا کی باید در دام شعارهای کلیشه ای گرفتار بود  و حمله به اسرائیل و انتقاد از این کشور و در

واقع حمایت از جریانات کور و بنیادگرای اسلامی و جنایات حماس و جهاد و تشکلات دیگر، ژست روشنفکری گرفت؟

تاریخ دوم ژانویه سال ۲۰۰۹ میلادی سوئد استکهلم

آدرس سامانه اینترنتی نوید اخگر

http://www.nawidakhgar.com/