ادبیات رئالیستی،تریبون فریاد،مسبب انقلاب

ادبیات رئالیستی،تریبون فریاد،مسبب انقلاب

اجمالی از تاریخ ادبیات انتقادی روس.

ادبیات روس ازآغاز ادبیاتی باجریان غالب رئالیستی بود و در قرون ۱۸ و۱۹میلادی ادبیات رئالیسم انتقادی رونق گرفت.گرچه مورخین ادبیات ازقرن ۱۷میلادی به معرفی ادبیات روس میپردازند،روسها ولی از قرن ۱۱میلادی دارای نویسندگانی در زمینه ادبیات بودند که به زبان اسلاو شرقی مینوشتند. برگمن درکتاب” تاریخ ادبیات روس” مدعی است که مکتب ادبی رئالیسم در روسیه ادبیات انقلاب بود. سه دوره ادبیات روس درآغاز شامل سالهای میان عصرروشنگری تا دوره رمانتیک، وسالهای میان رمانتیک تا دوره رئالیسم، و سالهای میان رئالیسم تا شروع انقلاب اکتبر، بود.
جامعه شناسان اشاره میکنند که ادبیات معمولا انعکاس ونوعی جهانبینی اجتماعی نویسنده وزمان وی می باشد.پیرامون تاریخ اجتماعی روس باید اشاره کرد که در سال ۹۸۸ میلادی مسیحیت دین رسمی مردم روسیه شد که جمعیتی میان ۱۲-۸ میلیون داشت و قرنها ترکهای تاتار و خزرها همسایگان جنوبی اسلاوهای روس بودند.جنبش رنسانس و هومانیسم با تاخیرفراوان درقرن ۱۷ میلادی وارد روسیه شد. روسها یکی از پیشگامان و استادان فرم رمان و داستان سرایی روایتی در ادبیات جهانی هستند. هرتسن میگفت ادبیات تنها تریبونی بود که ازآنجا میشد فریاد زد.
درروسیه تزاری دهه ۱۷۵۰ میلادی فقط چند نویسنده محدود در روسیه وجود داشت.ادبیات رئالیستی روس سالها به انکار ادبیات باروک این کشورپرداخت.سالهای میان ۱۷۹۰-۱۷۰۰ را زمان میان باروک وکلاسیسم می نامند.در سال ۱۷۵۵ میلادی در دانشگاه مسکو مرکزی برای تحقیق ومعرفی ادبیات افتتاح شد.درسال ۱۷۳۹ زبان اسلاوکلیسایی جایش را به زبان امروزی روس داد.
لوموسف یکی ازآغازگران رفرم زبانی و تئوری ادبی در روسیه تزاری بود.اززمان او زبان ادبی امروزی روس اغاز به رشد نمود و زبان رسمی در روسیه گردید.در قرن ۱۸ اشرافیت روس بدلیل باسواد بودن یکی از حاملان و ناقلان ادبیات گردید. در زمان کاترین دوم ادبیات و علاقه به آن به تاج و تخت تزاری رسید.او به سبب علاقه به فرهنگ با متفکرانی مانند دیدرو،المبرت،و ولتیر رابطه حضوری و مکاتبه ای داشت و به انتشار یک مجله ادبی بنام ” همه چیز ” پرداخت.
در روسیه پیش از انقلاب اکتبر مکاتب ادبی مانند باروک،کلاسیسم،احساس گرایی،و روکوکو جریان داشتند. خصوصیات اروپایی ادبیات روس به سبب دو پایتخت مسکو و پتروگراد قرنها مختلف بود.شهر پتروگراد نماینده ادبیات اروپایی و طرفدار ادبیات هلند،آلمان،و فرانسه بود، و شهر مسکو مبلغ ادبیات ملی اسلاوی روس وخواهان استقلال ادبی از غرب بود، با این وجود ادبیات روسی نتوانست از ادبیات اروپایی بی تاثیربماند و حتی ریشه های فرهنگ اسلاوگرایی و غرب گرایی روسیه در دورههای روشنگری راسیونالیستی و فرهنگ رمانتیک اروپای غربی قرار داشتند.
میان سالهای ۱۸۶۹-۱۸۵۴ میلادی پوشکین نماینده ادبیات هنری-استتیک و گوگول نماینده ادبیات اجتماعی-انتقادی شدند.سال ۱۸۵۱ را زمان مشهوریت ادبی پوشکین وفعالیتهای انقلابی جنبش اجتماعی دکابریستها بحساب می آورند. در زمان پوشکین، بلینسکی نیرویی تاره به نقد ادبی داد و به ترجمه آثار غربی از نویسندگانی مانند والتر اسکات، گلداسمیت،بایرون،گوته،شیلر،فونتان،یارنی،هومر،و ورژیل پرداخت.
دکابریستها میگفتند در روسیه فقط تاج و سرنیزه برمردم حکومت میکنند وسانسوربه مرز و مرحله آبزورد در اجتماع رسیده است.در این دوره از طریق آثار گوگول،لرمانت،و پوشکین، ادبیات به سلاحی اجتماعی تبدیل گردید.این سه نویسنده موجب رشد رمان و گذر ادبیات از مرحله رمانتیک به ادبیات رئالیستی شدند.درزمان بلینسکی نویسندگان مکتب ناتورالیسم و نویسندگانی مانند گوگول، لرمانتف و پوشکین مقدمات مکتب رئالیسم رافراهم کردند و ادبیات مانند ژورنالیسم به طرح پرسشهای سیاسی و اجتماعی پرداخت.
حدود سال ۱۸۸۵ پوپولیستها در روسیه نفس تازه ای کشیدند و وارد مبارزات انقلابی گردیدند. نویسندگانی مانند هرتسن،چرنیشفسکی،دوبر، و لیب، راه رفرم اجتماعی سال ۱۸۶۱ را هموارکردند. پلخانف با اشاره به پوپولیستها میگفت ترور شخصی حاکمان اثر مثبت انقلابی ندارد. لنین درسال۱۹۰۳ نخستین بار از اصطلاح “انقلابیون حرفه ای” را بکار برد.
از طریق آثار ادبی تورگنیف خوانندگان توانستند با شرایط اجتماعی روسیه پیش از انقلاب آشنا شوند. نویسندگان بعد از دوره رفرم پیشگامان رمان و ادبیات پرولتری در قرن ۲۰ شدند.در دهه ۵۰ قرن۱۹ مکتب ادبی ” هنر برای هنر ” در روسیه فعال شد. در این زمان اسلاوگرایان ناسیونالیست و غرب گرایان لیبرال باردیگردرادبیات فعال گردیدند.درپایان این دوره دو نویسنده مهم روس یعنی تولستوی و داستایوسکی لقب غولهای ادبی درتاریخ ادبیات جهان گرفتند.
و سرانجام در دهه ۳۰ قرن ۲۰ مکتب ادبی” رئالیسم سوسیالیستی” کوشید تا مکتب ادبی غالب درشوروی گردد. استالین ادبیات مدرن را بورژوایی و نتیجه بحران جهانی سرمایه میدانست و توصیه نمود تا از نشر و پخش آن جلوگیری شود.