اتحاد و همبستگی عملی مبارزاتی حیاتی است

فاتح بهرامی 

اعتراضات و مبارزات کارگران ریسندگی پرریس همچون دیگر نساجیهای شهر سنندج در سالهای اخیر حول دفاع از ابتدائی ترین حقوق کارگران و علیه یورش سرمایه داران و دولت آنها شکل گرفته  که از جمله مبارزه علیه اخراج و نپرداختن حقوقها و کار قراردادی و سفید امضا را دربرگرفته است، و دور اخیر بویژه در سه ماه گذشته به یک کشمکش حاد و حساس بدل شده است. اخراج ٣٢ نفر از کارگران بدلیل تن ندادن به تغییر قرارداد کار و تبدیل آن به سفید امضا که هر زمان کارفرما خواست دستش برای اخراج باز باشد شروع اعتراض اخیر بود. اما از آنجا که کارفرما بر اساس قرار داد قبلی هنوز حق اخراج کارگران را نداشته است هیات حل اختلاف اداره کار رای به بازگشت بکار کارگران میدهد اما کارفرما از این رای عدول میکند و پس از شکایت از دیوان عدالت اداری اجرای این حکم متوقف میشود.

و جالب اینست که مسئول روابط اداره کار در تبانی با کارفرما از ارسال نامه دفاع هیات حل اختلاف اداره متبوع خود به دیوان عدالت اداری خودداری میکند و معلوم میشود که بارها بر سر ارسال این نامه به کارگران دروغ گفته است. و مزید بر اینها، کارفرمای پرریس بیشرمانه فشار طاقت فرسای ناشی از بلاتکلیفی و گرسنگی بر کارگران و خانواده آنان را به ابزاری در دست خود برای ایجاد تفرقه در میان کارگران بدل کرده است تا شاید مقاومت و اراده کارگران را به شکست بکشاند. و در این  میان ارگانهای ضد کارگری جمهوری اسلامی  طبق معمول تمام و کمال در خدمت کارفرما و علیه زندگی و معیشت و حرمت کارگران و خانواده های آنان ایستاده اند.

 

این جنگ طبقاتی و این توحش سرمایه داران و دولت آنها علیه کارگران در سراسر ایران جریان دارد. گرسنگی دادن فرزندان کارگران، بالا کشیدن دستمزدهای ناچیز آنان و تبدیل کردن کارگران به برده سرمایه داران و وادار کردنشان به کار تحت شرایط ضد انسانی کار قراردادی و سفید امضا به یک روال عادی بدل شده و هرجا که این چپاولگران با اتکا به حمایت دولت و قوانین کثیف رژیم اسلامی و نیروی سرکوب آن امکان یافته اند، کارگران را به این ورطه نابودی کشانده اند. اگر اتحاد و  همبستگی و مبارزه کارگران نبود قطعا در ابعاد بمراتب دهشتناکتری حق و حرمت و انسانیت کارگران زیر پا لگد میشد. ضمنا واضح است که کل اجحاف و بیحقوقی تحمیل شده به کارگران در شرایط سیاسی امروز ایران تماما ناشی از توان سرکوب حکومت نیست بلکه تا حد زیادی نیز بدلیل نقطه ضعفها و امکانات و محدودیتهای مبارزه طبقه کارگر است که هنوز به یک مقابله جدی دست نزده  است، در واقع طبقه کارگر هنوز با تمام قدرت راه نیفتاده است.

 

گرچه در سراسر دنیا کار حکومتهای سرمایه داری استثمار کارگران و تحمیل بیحقوقی به آنان است، گرچه همه جا بخصوص در شرایط امروز که بحران اقتصادی دنیا را در برگرفته گرانی و بیکاری و دیگر مصائب این سیستم وجود دارد، اما در ایران اوضاع از هر دو سوی این جنگ طبقاتی متفاوت است. اولا گرانی که سران حکومت با ریاکاری ویژه آخوندها آنرا به بحران کنونی نسبت میدهند دائما در دوره حیات رژیم اسلامی گلوی کارگران و مردم زحمتکش را فشرده است. سالها قبل از این بحران خود سران حکومت از انفجارهای اجتماعی ناشی از گرانی و تورم بارها بهمدیگر تذکر داده اند و امروز میخواهند فلاکتی را که در تمام این سالها به اکثریت جامعه تحمیل کرده اند را با "برکت" بحران از گردن خود بیندازند تا اقلیت مفتخور و انگلی که از دسترنج کارگران ثروتهای نجومی بهم زده است بتواند همچنان پروارتر بشود. ثانیا، هیچ کجای دنیا اینطور نیست که از یکسو شش ماه و یکسال دستمزد بخور و نمیر کارگر را ندهند و آنرا بالا بکشند و گله آیت الله های میلیادر و سرمایه داران حریص هر روز تروتمندتر بشوند و از آنسو کارگر را بخاطر اعتراض به بیحقوقی اش و یا شرکت در مراسم اول مه شلاق بزنند و به زندان بیندازند. این حکومتی است که به صف کارگران گرسنه و معترض به نپرداختن دستمزد معوقه شلیک کرده و بر زبان فعال سندیکا تیغ کشیده و برای مدافعین حقوق کارگران پاپوش "اقدام علیه امنیت ملی" دوخته است. سرمایه داری در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی یکی از وحشی ترین حکومتهای این سیستم است که استثمار وحشیانه کارگر و تحمیل بیحقوقی به مردم از یکسو و چپاول و دزدی و فساد سرمایه داران و آخوندهای انگل از سوی دیگر را با ارتجاعیترین قوانین اسلامی و ول کردن افسار اوباشان قمه بدست و انداختنشان بجان هر کس از آزادی و انسان حرف زده عجین کرده است. 

در سوی دیگر این جنگ طبقاتی نیز، یعنی در اردوی کارگران، باز هم اوضاع در ایران متفاوت است. اولا ایران تنها جائی است که اکثریت عظیم مردم آن برای سرنگونی این حکومت توحش سرمایه به حرکت درآمده اند و خواهان آزادی و برابری و رفاه هستند. خود طبقه کارگر، علیرغم معضلات و کمبودهائی که باید سریعا بر آنها فایق بشود گامهای مهمی در عرصه های مختلف بجلو برداشته و در تمام این سالها اعتصابات و اعتراضات مداوم کارگری نبض جنبش اعتراضی برای سرنگونی رژیم اسلامی را بالا نگه داشته است. تلاش کارگران و رهبران پیشرو آنها در جهت متشکل شدن، ابراز وجود اجتماعی، بالا رفتن روحیه همبستگی و اتحاد کارگران و گامهای عملی در این جهت و سازمانیابی مبارزات کارگری و میزان بالای دخالت و اراده مستقیم توده کارگران در این مبارزات باعث شده وزن طبقه کارگر در عرصه سیاست ایران بطور جدی تغییر کند. و بالاخره مهمترین نکته و نقطه قدرت طبقه کارگر در ایران وجود حزب این طبقه یعنی حزب کمونیست کارگری است که با حضور قدرتمند و محبوبیت میلیونی میرود که به بدیل و آلترناتیو سیاسی حکومت فعلی تبدیل شود. این حزب که طبقه کارگر را در مبارزه بر سر قدرت سیاسی نمایندگی میکند تنها شانس جامعه ایران برای رهائی از بختک حکومت اسلامی است و اینها جنبه های مهم تفاوت ایران از سایر نقاط جهان در اردوی کارگران و مردم آزادیخواه است.

 

تفاوتهائی که در هر دو جبهه جنگ طبقاتی جاری در ایران با سایر نقاط دنیا اشاره کردم ناظر به این حقیقت است که اولا نتنها دستیبابی به یک جامعه آزاد و ب
رابر بلکه حتی یک ذره بهبود در زندگی اقتصادی و اجتماعی کارگران و مردم زحمتکش به سرنگونی رژیم اسلامی گره خورد است. ثانیا، با توجه به حضور یک جنبش قوی و چپ برای سرنگونی حکومت اسلامی و حضور قدرتمند حزب کمونیست کارگری و نفوذ اجتماعی و وسیع آن در میان کارگران و مردم آزادیخواه پیروزی یک انقلاب اجتماعی علیه جمهوری اسلامی و برقراری یک جمهوری سوسیالیستی به یک امکان واقعی و به تنها راه رهائی جامعه ایران بدل شده است. و واضح است چنین موقعیت و امکانی، که میتواند سرنوشت یک جامعه ٧٠ میلیونی را دگرگون کند، نتنها نباید از دست برود بلکه برای قطعی شدن این پیروزی و کوتاهتر شدن زمان آن دست بکار شد و سازمان پیدا کرد، و صف کارگران و مردم آزادیخواهی باید متحدتر و قدرتمندتر بشود.

 

اگرچه هر حرکت و تلاش امروز کارگران و آزادیخواهان یک قدم باید ما را به هدف نهائی و روز پیروزی بر ارتجاع حاکم نزدیکتر بکند، اما واضح است تا پائین کشیدن جمهوری اسلامی نمیتوان نظاره گر حمله افسار گسیخته هرروزه به حقوق کارگران بود و آنرا تحمل کرد. زیرا علاوه بر اینکه تهاجم به معیشت و حرمت و انسانیت مردم از جانب این چپاولگران نمیتواند بی پاسخ بماند بلکه بمعنی واقعی کلمه نیز طبقه کارگر دیگر توان تحمل فقر و فلاکت بیشتری را ندارد و رمقی برایش باقی نگذاشته اند. از اینرو برای پس زدن این تهاجم و حمله افسارگسیخته سرمایه داران و دولت آنها به زندگی مردم باید صف کارگران و مردم آزادیخواه قدرتمند و متحد بشود. بدون این سرمایه داران و حکومت اسلامی میتوانند این اعتراضات را یا سرکوب کنند و یا بی تاثیر کنند. همین وضعیت کارگران پرریس یک نمونه از موارد متعدد مشابهی است که سه ماه است سردوانده میشوند و علیرغم تجمعات پی در پی در سرمای شدید که تاکنون مقاومت جانانه ای کرده اند و اقدامات بسیار مهمی هم انجام داده اند هنوز به نتیجه نرسیده است. باید توجه کرد که این حکومت در موقعیتی نیست که بزند و بکوبد و مردم را به خانه بفرستد، فضای اعتراضی جامعه و تنفر عمومی از این رژیم چنین اجازه ای را به آنها نمیدهد و اتفاقا همین وضعیت و خطر این جنبش عظیم باعث شده که این حکومت نتواند بحران اقتصادی و سیاسی و اجتماعی اش و در کل بحران حکومتی اش را پشت سر بگذارد. اما برای جلوگیری از تهاجم رژیم و برای پیروز شدن اعتراضات جاری کارگران و دیگر اقشار آزادیخواه جامعه باید در مقابل حکومت قدرتمند و متحد ظاهر شد. رژیم اگر با قدرت متحد و یکپارچه کارگران و حرکتهای سراسری مواجه شود عقب نشینی میکند اما اگر اعتراضات کارگری باندازه کافی قدرتمند نباشد آنرا سرکوب میکند و با اتکا به فقر و فلاکتی که به مردم تحمیل کرده نیروی کارگران را فرسوده میکند و برای اینهم تمام نیرو و امکاناتش را هم به خدمت گرفته است. ضمنا به این امر مهم باید توجه کرد که اعتراض و مبارزه در هر گوشه ای وجود دارد. کارگران، معلمان، پرستاران، زنان، جوانان، دانشجویان و کل مردم آزادیخواه باشکال مختلف هم تحت فشارند و هم مبارزه میکنند و کنار زدن جمهوری اسلامی به اولین امر مشترک همه و رمز دستیابی به خواستهایشان شده است. بنابراین از این نظر هم اتحاد قدرتمند در مقابل حکومت کلیدی است.

برای این اتحاد فراگیر و برای متحد شدن تحت پرچمی که خواستهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه کارگران و دیگر اقشار تحت ستم و حق طلب را نمایندگی کند و برای اینکه مبارزات و اعتراضات جاری قدرتمند و متحد و همبسته پیش برود و به نتیجه برسد باید دو اقدام اساسی در دستور کارگران و همه انسانهای آزادیخواه قرار بگیرد. اولا، ابزار اساسی برای اتحاد مبارزاتی و ظرفی که مطالبات و خواستهای انسانی کلیه این اقشار را نمایندگی کند و قدرتمند بودن مبارزات را تامین کند حزب کمونیست کارگری است، بنابراین بدور این حزب باید حلقه زد. هیچ راه و امکان دیگری وجود ندارد که مبارزه بر سر خواستها و امیال انسانی کارگر و زن و جوان و انسان شریف آن جامعه را بهم گره بزند. محبوبیت و دوست داشتن حزب برای پیروزی مبارزات مردم کافی نیست. باید بمعنی عملی و پراتیکی حزب را تبدیل به وسیله پیروزی مبارزات کارگران و مردم کرد و این یعنی باید به حزب پیوست و رهنمودهایش را بکار بست و با آن فعالیت کرد، باید حول حزب متحد و متشکل شد، این اولین گام اساسی است. اقدام دوم مربوط به همبستگی عملی با مبارزات جاری کارگران و دیگر اقشار جامعه است که اینجا نیز حزب نقش مهم و جدی برای تامین آن میتواند ایفا کند. نباید اعتراض یک بخش از کارگران در یک شهر را تنها گذاشت، و گرنه همانطور که بالاتر اشاره شد رژیم میتواند آنرا سرکوب یا بی تاثیر کند. بعنوان مثال، طرح کثیف و اتجاعی و بغایت ضد کارگری قرارداد سفید امضا مشکل فقط بخش کوچکی از کارگران نیست. کار قراردادی را به درصد بسیار بالائی از کارگران ایران تحمیل کرده اند و سفید امضا هم دارد دائما افزایش پیدا میکند. این سیاست کثیف که به هر کارخانه و هر بخشی از کارگران تحمیل میشود یک قدم پیشروی سرمایه داران است و با توجه به اینکه کلا کار قراردادی و بخصوص سفید امضا کارگر را در تنگنا و ناامنی بیشتری قرار میدهد باعث سوء استفاده سرمایه داران و تحمیل فلاکت بیشتر به کارگران میشود. از طرف دیگر حکومت در شرایطی که با اعتراضات قدرتمند مواجه نباشد برای خنثی کردن مبارزات جاری هر از چندگاهی و اخیرا نیز شروع به دستگیری فعال