تهیه و تنظیم: نادر ثانی
۱۹۵۳: یک سال پس از کودتای نظامی و به قدرت رسیدن مجدد "فولگنسیو باتیستا"، سیاستمدار کهنهکار و راستگرا کوبایی گروهی از انقلابیون این کشور در روز ۲۶ جولای حملهای مسلحانه به پایگاه نظامی "مونکادا" واقع در شهر "سانتیاگو دِ کوبا" در جنوب کوبا شرکت کردند. باایستا در سال ۱۹۰۱ در یکی از خانوادههای قشرهای پائینی طبقه متوسط به دنیا آمده بود. او در جوانی به ارتش کوبا پیوسته و موفق شده بود که به سرعت پلههای ترقی را درنوردد.
باتیستا در ارتش در زمره مخالفان دیکتاتور کوبا، "ژراردو ماچادو" درآمده و سرانجام با شرکت در کودتایی موفق در ساقط کردن رژیم ماچادو شرکت فعال کرده و در زمره قدرتمندان کوبا درآمده بود. بابیستا در سال ۴۰ با حمایت بسیاری از احزاب کوبا (از جمله حزب کمونیست این کشور) در انتخاباتی نسبتاً آزاد شرکت کرده و به مقام ریاستجمهوری کوبا برگزیده شده بود. سال بعد کوبا تحت اثر فشار ایالات متحده آمریکا وارد جنگ جهانی دوم شد. با گذشت زمان از سویی باتیستا هر چا بیشتر به قدرتمندان ایالات متحده آمریکا نزدیکتر شده و از سویی دیگر فساد مالی و اداری در کوبا گسترش بیشتری مییافت. این دو امر از جمله عواملی بودند که از محبوبیت بسیار و ابتدایی باتیستا کاسته و سرانجام در سال ۱۹۴۴ سقوط رژیم او را اجتنابناپذیر کردند. پس از سقوط باتیستا به ایالات متحده آمریکا کوچ کرده و تا سال ۱۹۵۱ در این کشور به سر برده بود. در این زمان او که تصور میکرد هنوز از محبوبیت بسیاری در میان تودههای کوبایی برخوردار است، به کوبا برگشت تا در انتخابات بعدی ریاستجمهوری این کشور شرکت کند. محاسبات او اما نادرست بودند و او در انتخابات شکست خورد اما همانگونه که قبلاً اشاره شد در سال بعد پس از رهبری کودتایی در روز ۱۰ مارس بار دیگر به قدرت رسیده و سرچشمه رشد روزافزون ناعدالتیها گردید.
هدف حمله به "مونکادا" بیش از هر چیز سیاسی بود. طراحان و شرکتکنندگان در حمله از جمله فیدل و رائول کاسترو خواهان آن بودند که به اینگونه جنبش تودهایای را که در سالهای پس از پایان جنگ جهانی دوم در کوبا بر علیه بهرهکشی روزافزون سرمایهداران، اختناق سیاسی، فساد مالی و نابسامانیهای اجتماعی به وجود آمده و رشد کرده بود به سوی مبارزه مسلحانه بر علیه رژیم کوبا بکشند. حمله اما با شکست نظامی مواجه شده و بخش بزرگی از شرکتکنندگان در حمله از جمله فیدل کاسترو دستگیر شده و به زندان انداخته شدند اما این شکست به هیچوجه اعلامگر پایان جنبش انقلابی کوبا نبوده و در واقع تنها نقطه آغاز آن بود. فیدل که مدتی را در ایالات متحده آمریکا به تحصیل حقوق قضایی پرداخته بود در بیدادگاه فرمایشی باتیستا دفاعی جانانه از خود و یارانش گرده و با وجود سانسور شدید حاکم، پس از چند روز متن دفاعیه او تحت عنوان "تاریخ من را تبرئه خواهد کرد" در گوشه و کنار کوبا دست به دست میگشت.
۱۹۵۶: پس از طی دو سال در زندان، باتیستا با عفو و تبعید فیدل کاسترو موافقت کرد. فیدل را از زندان مستقیماً به فرودگاه برده و او را به مکزیک فرستادند. اما فیدل از همان آغاز دوران تبعید در اندیشه بازگشت به کوبا و از سرگیری مجدد مبارزه رویارو بوده و برای نیل به این هدف از هیچ کوششی فروگزار نمینمود. فیدل در دوران اقامتش در کوبا زمان بسیاری را برای جمع کردن گروهی از کوبائیهای خارج از کشوری که همچون او خواهان بازگشت به کوبا و شرکت در مبارزه مسلحانه بودند طی کرد. سپس زمانی را برای کسب حمایت سیاسی و مالی از جنبشی که میرفت برپاشود گذرانده و سپس بر آن شد که به همراه گروه نوپا و کوچک خود به بدنسازی و کسب آمادگی فیزیکی برای شروع مبارزه رویارو بپردازد. فیدل و یارانش (از جمله پزشک آرژانتینی ارنستو چه گوارا) توانستند در اواخر سال ۱۹۵۶ با بخشی از پولی که یر این مدت جمعآوری کرده بودند (۱۵۰۰۰ دلار آمریکایی) قایق بزرگی به نام "گرانما" (مادر بزرگ) را خریداری کرده و سرانجام در ۲۵ نوامبر به سوی کوبا به راه بیفتند. گرانما که برای حمل ۱۲ نفر ساخته شده بود، در این سفر حامل ۸۲ انقلابی کوبایی بود! سفر اما آنگونه نشد که فیدل و یارانش تصور آن را میکردند. از سویی شرایط سفر بسیار دشوار بوده و برنامهریزی سفر و ورود به کوبا نقصهای بسیار داشته و از سویی دیگر ارتش باتیستا که از آمدن انقلابیون باخبر شده بود، در انتظار آنان بود. روز ۲ دسامبر پس از یک هفته سفری پرمخاطره و پس از طی ۷۲ ساعت مبارزه با از سویی امواج و از سویی دیگر نیروهای ارتش کوبا، فیدل و یارانش در زمانی غیر از آنچه نقشهاش را کشیده بودند و در مکانی دور از مکانی که قرارش را گذاشته بودند "گرانما" در ساحلی در جنوب غربی کوبا کناره گرفته و انقلابیونی که توانسته بودند از تمامی مخاطرات جان سالم به در ببرند به کوه "سیورا مااسترا" پناه ببرند و در آنجا خود را مخفی سازند. از اینجا بود که مبارزه مسلحانه بر علیه رژیم باتیستا آغاز شده و در مسیر زمان گسترش یافته و پس از کسب حمایت تودهها و جذب آنان به مبارزه توانست ظفرنمون گردد.
۱۹۵۹: روزهای پایانی سال ۱۹۵۸ روزهایی سرشار از هیجان و انتظار بودند. آنچه دو سال پیش کاملاً غیرممکن به شمار میآمد در شرف انجام بود. جنبشی که چریکهایی معدود پایهگذار آن بوده و با استفاده از امکاناتی بسیار محدود در خلال کمی بیش از دو سال از حمایتی تودهای برخوردار شده و در راه بود تا رژیم باتیستا را که از حمایت بیدریغ ایالات متحده آمریکا و مستشاران آن برخوردار بود سرنگون سازد. در این مدت نیروهای پارتیزانی کوبایی گام به گام به هاوانا نزدیکتر شده و سرانجام در آخرین روز سال ۱۹۵۸ وارد این شهر شدند. همزمان باتیستا که دریافته بود بههیچوجه نخواهد توانست سد راه موجی که در راه بود بشود، فرار را بر قرار ترجیح داده و در روز پایانی سال ۱۹۵۸ کوبا را ترک کرده و به ای
الات متحده آمریکا فراری و پناهنده شد.
پارتیزانهای کوبا در خلال دورهای که مبارزه مسلحانه گام به گام تودهای میشد از حمایت روزافزون تهیدستان، کارگران شهرها، دهقانان بیبضاعت روستاها، دانشجویان و جنبش عدالت اجتماعی برخوردار شده بودند و حال زمان آن رسیده بود که گامهایی در راه عملی کردن وعدهها و اهداف آن برداشته شود. سال ۱۹۵۹ سال گام برداشتن در این راه بود. انقلاب کوبا هنوز مسیر ایدئولوژیک مشخصی نداشت اما برخی از اهداف مشخص بودند. ارنستو چه گوارا در نخستین گامها عهدهدار وظیفه بسیار مهم مبارزه با فساد اداری و مالی (رشوهخواری) شد. قیمت کالاهای مصرفی کاهش داده شده و نخستین گامها در راه نیل تودههای محروم جامعه به رفاه اجتماعی برداشته شد.
۱۹۶۱: برنامه اصلاحات اجتماعی قدرتمندان تازه کوبا مورد پسند ایالات متحده آمریکا نبود. از سویی سرمایههای آمریکایی و سوددهی آنان با خطری جدی مواجه شده بود و از سویی دیگر ایالات متحده آمریکا نمیخواست دستیابی به قدرت را در مورد جریانی که از عدالت اجتماعی و رفاه برای همگان سخن میگفت در آمریکای لاتین که آنرا جزو منطقه قدرت خود میخواند قبول نماید. جان اف کندی، رئیسجمهور تازه به قدرت رسیده و دیگر صاحبان سرمایه و قدرت در واشنگتن نمیتوانستند و نمیخواستند وجود کشوری را که گام در راهی تازه گذاشته و میتوانست در این راه به پیروزی دست یافته و بدینگونه تبدیل به الگویی برای دیگران گردد قبول کند. تحریم همهجانبه کوبا که روز ۱۳ اکتبر ۱۹۶۰، چند ماه پیش از به قدرت رسیدن کندی آغاز شده بود، شتابی بالاتر گرفت. سیاستمداران ایالات متحده آمریکا میخواستند با استفاده از همان حربهای که ۱۵۰ سال پیش از آن ناپلئون با هدف به زانو درآوردن بریتانیای کبیر به خدمت گرفته بود، کوبا را به زانو درآورند. بایکوت همهجانبه و بریدن شاهرگهای اقتصادی کوبا نخستین سلاحی بود که به کار گرفته شد. اما کندی و کوبائیهای فراری از انقلاب که در فلوریدا مستقر شده بودند نمیخواستند که صبر کنند و از اینرو طرح یورش به کوبا (به همان شکلی که در سال ۱۹۵۶ فیدل و یارانش خود را به کوبا رسانده بودند ریخته شد. طرحریزان این حمله در سیآیای و به اجراگذاران کوبایی تصور میکردند که از حمایت تودههای ناراضی برخوردار شده و کوبا را "آزاد" خواهند کرد. اما واقعیت چیز دیگری شد. حمله به خلیج خوکها یکی از ناموفقترین طرحهای سیآیای در تمامی تاریخ آن شد! سال ۱۹۶۱ سال درگیری شدید ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در مورد خواست شوروی برای تجهیز پایگاهی موشکی دارای توانایی اتمی بود. در خلال ۱۳ روز این بحران جهان در لبه آغاز جنگ جهانی سوم قرار گرفته بود. زورآزمایی دو ابرقدرت بخشی از جنگ سردی بود که در خلال ۱۵ سال با شدت تمام در جریان بود. فشارهای ایالات متحده آمریکا و عدم امنیتی که برای کوبا به وجود آمده بود کوبا را هر چه بیشتر به نزدیکی به اتحاد جماهیر شوروی و اقمار آن سوق میداد. در نیمه نخست دهه ۱۹۶۰ بخش بزرگی از نیروهای مترقی و انقلابی جهان به محکوم کردن شیوههای اتخاذی ایالات متحده آمریکا و دفاع از کوبا پرداختند.
۱۹۶۷: روز ۸ آگوست (۱۷ مرداد ۱۳۴۶) خبری از اعماق جنگلهای بولیوی تودههای کوبایی و در پی آن تودههای آگاه جهان را به حیرت فرو برده و اشک از چشمان آنان جاری نمود: "ارنستو چه گوارا"، یکی از رهبران و سمبلهای انقلاب کوبا پس از مقاومتی شدید در مقابل یورشی که از جانب سیآیای برنامهریزی شده و توسط ارتش بولیوی به اجرا درآمده بود، دستگیر شده و به قتل رسیده بود. چه گوارا که در پنج سال نخست پس از انقلاب کوبا در سمتهای گوناگون نقش مهمی را در به اجرا درآوردن سیاستهای داخلی و خارجی کوبا اجرا کرده بود و در این میان با بسیاری از چهرههای مهم سیاسی آن روزها ملاقات و تبادل نظر و تجربه کرده بود، در سال ۱۹۶۵ با مردم کوبا و فیدل وداع گقته و برای حمایت مستقیم از انقلاب در گوشه و کنار جهان و برای به انجام رساندن وظایف انترناسیونالیستی خود و شرکت فعال در مبارزات آزادیبخش در ابتدا به کنگو و سپس به بولیوی رفته بود.
۱۹۷۰: در اثر انزوای اقتصادی و سیاسی ایالات متحده آمریکا کوبا در خلال دهه ۶۰ از سویی در زمره هدایتکنندگان جنبش کشورهای غیرمتعهد قرار گرفته (به همراه هندوستان، یوگسلاوی و تانزانیا) و از سویی دیگر به سوی انعقاد پیمانهایی با کشورهای اردوگاه به اصطلاح سوسیالیستی و در راس آن اتحاد جماهیر شوروی کشیده شد. از نظر تولیدی در دهه ۱۹۶۰ کوبا گامهای مهمی برداشت. از سویی کلیه شرکتهای خارجی در کوبا ملی شدند و از سویی دیگر بخش عمده زمین نیز، که پیش از این در تملک زمینداران بزرگ بود ملی گردید. در نیمه دوم این دهه کوبا هر چه بیشتر بر بهتر کردن برآورد تولید نیشکر و صادرات آن کمر بست. این عمل اثرات خوب و بد خود را به همراه داشت. از سویی تولید و برداشت نیشکر به اندازه کمسابقهای بالا رفته و درآمد صادراتی کوبا را به شدت بالا برد. از سویی دیگر کوبا هر چه بیشتر در راه تبدیل به کشوری تکمحصولی بود، کشوری که وابستگی بیش از اندازه به خریدار نیشکر تولیدی که بهایی بالاتر از بهای نیشکر در بازار آزاد این محصول پیدا میکرد، بود. اتحاد جماهیر شوروی نه تنها پول بسیار خوبی برای نیشکر کوبا میپرداخت، که وامهای مالی ب