چرا نیروهای چپ به نردبان صعود بنیادگرائی مذهبی به خلیفه گری اسلامی در منطقه و جهان مبدل شوند؟

نوید اخگر

چرا نیروهای چپ امروز هم همان اشتباه به قدرت رساندن خمینی را تکرار کنند و از بنیادگرایان حماس و جهاد اسلامی به حمایت بپردازند؟

 

فتوای آیت الله خامنه ای مسلمانان را به جنگ با اسرائیل فرا خواند و آنان را به شهادت و محشور شدن با حضرت محمد پیامبر مسلمین و اولیاء مذهب در آن دنیا ترغیب کرد و آنان را در صف شهدای غزوات بدر و اُحد قرار داد.

 

حسن قشقاوی سخنگوی وزارت خارجه حکومت اسلامی این فتوا را عملیاتی تفسیر کرد و به سفارتخانه رژیم در کشور های مختلف برای بمورد اجرا گذاشتن آن دستورات لازم را صادر کرد.

 

در پی عملیاتی شدن فتوای آیت الله خامنه ای آگاهان سیاسی اعلام کردند که به موج ترور در خارج از مرز های ایران توسط رژیم دینی ایران دامن زده خواهد شد و منابع اطلاعاتی کشور های جهان را به هشیاری بیشتر توجه دادند.

 

 البته بایستی از آیت الله خامنه ای سئوال کرد که در طی سی سال حکومت اسلامی و ساختن و پرداختن حزب الله لبنان و جهاد اسلامی و حماس و مقتدا صدر و دیگر گروه های تروریستی در منطقه خاور میانه و خارج از آن و انجام صد ها ترور و  کشتار و بمب گذاری و انفجار در کشور های مختلف کی سیاست جمهوری اسلامی عملیاتی نبوده که حال تازه میخواهد برای حذف اسرائیل از روی نقشه جهان و کمک به مردم غیور فلسطین عملیاتی شود؟

 

 

نیروهای چپ و معتقدین به مارکسیسم در فعل و انفعالات سیاسی کنونی در سطح بین المللی در کدام تعریف میگنجند؟

 

برق دلار های نفتی، و بازار گسترده مصرفی خاور میانه، کشور های اروپائی را بعنوان رقیب اقتصادی امریکا  همیشه بر آن داشته تا با پیاده کردن سیاست های شناخته شده، حرکت های آزادیخواهانه و دمکراتیک این جوامع را نیز از مسیر خود به لطائف الحیل خارج کنند.

 در این زمینه از نیروهای به اصطلاح چپی در کشور های اروپائی کمک گرفته میشود که بتوانند بیشترین نفوذ را در داخل گروه های روشنفکری و چپ ایران و کشور های منطقه  داشته باشند

 

در دهه های گذشته خصومت و ستیز ضد اسرائیلی ساخته و پرداخته رهبران عقب مانده و جاه طلب و بی لیاقت کشور های عربی در پرتو جنگ سرد توانست رسوخ قابل ملاحظه ای در تفکر روشنفکران و حتی نیروهای سکولار و نیز چپ جوامعی همچون ایران داشته باشد، دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی با شاخصه های رادیکال و ضد سرمایه داری و با تحلیل های بسیار رقیق اقتصادی و سطحی که هیچ نقدی حتی بر اقتصاد توحیدی! و یا اقتصادی اسلامی! نداشت سعی میکرد در عرصه تبادلات بین المللی و با سود جستن از احساسات حقوق بشری در پرتو جنگ سرد خود را تعریف کند.

 

کفگیر موضع گیریهای احزاب به اصطلاح چپ در حمایت از رژیم دینی در شروع روی کار آمدن آیت الله خمینی و نیز موضع گیری تعداد قلیلی از سازمانهای به اصطلاح چپ در حمایت از حجت الاسلام خاتمی و دوم خرداد و یا حمایت از حسن نصرالله بعنوان نیروی ضد امپریالیست! چنان امروزه به ته دیگ خورده که از هر گوشه ای صدای نیروهای چپی را می شنویم که به میدان میآیند و فریاد بر میآورند که " مارکسیست های انقلابی نباید از بنیادگرایی اسلامی حمایت کنند"

در یک تحلیل اصولی ، منطقی و واقع گرا باید به این موضوع توجه داشت که چپ بطور عام سهم خویش را از حکومت جمهوری اسلامی جدا کرده است و آنچه برای نیروهای بنیادگرای مذهبی و رژیم جمهوری اسلامی بر جای گذاشته است جز یک ایزولاسیون بین المللی چیز دیگری نیست و نیز بصورت خاص باید به عدیده سازمانهای چپ و یا افرادی اشاره داشت که هنوز در وهن مبارزات ضد امپریالیستی و اسرائیل ستیزی( یا بقول خودشان ضد صهیونیستی) آثارشان با برق دلار های نفتی توسط وزارت ارشاد در داخل ایران تزئین و منتشر میشود و یا نظیر آن نویسنده مائوئیست حامی فتوای خمینی بر علیه جان سلمان رشدی که سفارت  رژیم و قبای آخوند ها در ایران منزل دومش محسوب میگردد معتقد هستند که بعد از فرو پاشی شوروی سابق باید در زیر پرچم مبارزات ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی امام خمینی برای رسیدن به جامعه سوسیالیستی از هیچ کوششی فرو گذار نکرد.

 

 البته بهتر بود که این دسته دوم برای رسیدن به جوامع سوسیالیستی مورد نظر خود شال و کلاه میکردند و با مبارزات مردم غیور فلسطین در کنار اسماعیل هنیه و حسن نصرالله و القاعده و بن لادن وارد اکسیون انقلابی میشدند تا روح و روان حضرت مائو و رهروانش که میلیارد ها انسان را تحت انقیاد خود دارند ولی از مبارزات ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی دوری میجوید در پرتو سرمایه های گلوبال اندکی آرام و قرار گیرد. و مردم شریف و زجر کشیده ایران نیز از این همه رنج و مشقت ضد صهیونیستی و ضد امپریالیستی خلاصی یابند.

 

چپ ایران و نیروهای معتقد به مارکسیسم  اگر چه بعضا تا مرز حمایت از افراد منتسب به دوم خردادی و حرکات عبادی – رفرمیستی آنان پیش رفته اند و یا با افتادن در چاله های سیاسی بطور مقطعی چند صباحی را دور از توده ها بیتوته