تا کی باید سرمان را بر دوش جلادان بگذاریم؟

تا کی باید سرمان را بر دوش جلادان بگذاریم؟

تاریخ صدها ساله ما مردم محروم کردستان آکنده از کشتار، آوارگی، زندان، شکنجه، بی خانمانی، کوچ اجباری، ظلم و تبعیض است. دشمنان این مردم به ستوه آمده، ملغمه ای از قدرتهای جهانی، حکومتهای مرتجع منطقه ای و همچنین عوامل مزدور محلی آنها بوده و هستند.
مردم تهیدست کردستان که با یک خط کش تحمیلی به چهار بخش تقسیم گردیده اند، به طور همزمان از طرف حکومتهای مرکزی و اربابان آنها از یک طرف و زمین داران بزرگ، سران عشایر و صاحبان سرمایه “کرد” از طرف دیگر، مورد ستم مضاعف قرار می گیرند. صاحبان سرمایه چه در قامت بورژوازی غالب و چه در قامت بورژوازی مغلوب، در جایی که به چپاول منابع طبیعی و بهره کشی هرچه بیشتر از نیروی کار ارزان کارگران، کشاورزان و دیگر قشر های زحمتکش مربوط میشود، با همدیگر وجوه اشتراک پیدا میکنند.
بنا بر این اصل حیاتی که برای رهایی از جور و ستم، مبارزه اجتناب ناپذیر میشود، تاریخ این مردم محروم هم، آکنده از تلاش، فدا کاری و جان فشانی، برای احقاق حقوق پایمال شده خود است. اما تاکنون با وجود تمام این تلاشها و فداکاری ها، ما نتوانسته ایم به خواسته های انسانی خود یعنی حق داشتن یک زندگی آرام و برابر، دست یابیم. در این پروسه صدها ساله، با وجود موفقیتهای کوچک و مقطعی، هیچگاه این قافله خونین، به سرمنزل خود نرسیده است و متاسفانه هنوز هم این پروسه مملو از جنایت و وحشت ادامه دارد.
فئودال ها، بورژواها، شیخها، ملا ها، سران عشایر و غیره بنا به موقعیت طبقاتی و جایگاه تاریخی شان از توانایی مالی، اعتماد به نفس و نفوذ کلام برخوردار بوده و توانسته اند که خود را به جامعه ما که اکثریت بیسواد، فقیر و بی بضاعت بوده اند، تحمیل کرده و رهبری جنبشهای رهائی بخش را به دست گیرند. با توجه به اینکه گسترش آگاهی طبقاتی و اجتماعی در سطح جامعه و در بین توده های مردم، در تضاد کامل با منافع “رهبران” بوده است، آنها از هیچ مخالفت و کارشکنی در این رابطه غافل نبوده اند. بنا بر این، آن جنبشها نتوانسته اند به یک حرکت آگاهانه و سازمان یافته طبقاتی و همه جانبه تبدیل شوند. آنها با وعده “سر خرمن” دادن به تهی دستان، آنها را فریب داده و بر سر شان شیره مالیده اند. به طور مثال، بعد از قیام سال ۱۳۵۷ در ایران، شرایط مناسبی برای مبارزه و احیانا دستیابی به آرمانهای سرکوب شده در کردستان، ایجاد شده بود. در آن دوران، نماینده های بورژوازی کرد از جمله حزب دمکرات کردستان ایران، به صورتی کاملا جدی با آگاه شدن توده های محروم به منافع خود مقابله کرده و تلاش کارگران و زحمتکشان برای به دست آوردن حق تشکل، اعتصاب و برابری اجتماعی را ایجاد “دو دستگی و تفرقه” می نامیدند و از هیچ تلاشی برای سنگ اندازی در راه آگاه شدن و آگاه گری توده های محروم فرو گزاری نمیکردند.
اگر هم این جنبشهای حق طلبانه در مقاطعی و بنا به شرایطی، به موفقیت های مقطعی رسیده اند، تقویت موقعیت رهبران و هم طبقه ای های آنها در اولویت بوده است. سهم کارگران و زحمتکشان که میدانهای نبرد و سیاهچالهای دژخیمان را به خون خود رنگین کرده اند، جدای از دست دادن عزیزان و خانه خرابی، فقر و فلاکت و بی حقوقی بوده است. در صورت شکست و ناکامی اما، سهم اصلی قتل عام، تجاوز، تبعید، کوچ اجباری، شکنجه و زندان نصیب ستم دیدگان شده است. رهبران هم، در ویلا های مجلل خود در نقاط دیگر و غالبا در خارج از آن مرزها، به انتظار فرصت بعدی نشسته اند. یکی از نمونه های بارزی که در این رابطه میتوان به آن اشاره کرد، مبارزات سالهای ۷۰ میلادی در کردستان عراق و در نهایت، معامله ننگین سال ۱۹۷۵ در الجزایر بود. در حالی که بیشتر از ۱۰۰ هزار پیشمرگ و خانواده های آنها به امان خدا رها شده بودند و تعداد زیادی از آنها دست به خود کشی زدند، خانواده بارزانی و اطرافیان آنها در کرج و در زیر سایه شاه ایران، زندگی آرامی را سپری میکردند.
مبارزه مسلحانه که شیوه متداول احزاب و جریانات سنتی در جنبشهای کردستان در مقاطع گوناگون بوده است، بنا به عدم توازن نیروهای آن احزاب و جریانات، در مقابل حکومتهای مرکزی که به لحاظ نفرات، تجهیزات و قدرت نظامی برتری مطلق داشته اند، به تدریج و به ناچار از شهر ها عقب نشسته و به روستاها، کوهها و حتی خارج از مرزها پناه برده اند و دیر یا زود از قدرتهای منطقه ای و فرا منطقه ای تقاضای یاری کرده و “سر را بر روی دوش آنان” گذاشته ند. آن “ناجیان” هم به نوبه خود، همواره آن جنبشها و حرکات اعتراضی را به عنوان کارت برنده در مقابل حریفان و رقبا، به کار گرفته و زمانی که به خواسته های خود دست یافته اند، با لبخندی پیروزمندانه بر لب، شانه خود را از زیر سنگینی سر ما، خلاص کرده اند.
سران تحمیل شده هر بار که جنبشها به شکست می انجامند، به کسانی که قول پشتیبانی داده و آنها را به بازی گرفته اند، ناسزا گفته و همه گناهان را هم به گردن آنها می اندازند. تاکنون هیچگاه سابقه نداشته که یکی از این “سران یا احزاب” در کردستان، مسئولیت عمل خود را بر عهده بگیرد و متاسفانه هیچگاه هم توده های محروم به خود جرات نداده اند که آنها را مورد بازخواست قرار داده و به محاکمه بکشند. شاید دلایلی که آنها همواره توانسته اند دوباره و چند باره ما را فریب دهند، اعتماد توام با ساده نگری و خوشبینی، توهم، بی تفاوتی و بی جربزگی خود ما توده های محروم باشد.
نمونه بسیار گویا همان سران عشیره بارزانی هستند. آنها ضمن اینکه شکست سال ۱۹۷۵ را به مردم محروم کردستان عراق تحمیل کردند، مداوم به نوکری و کاسه لیسی دشمنان در برهه های زمانی گوناگون پرداخته و در همان حال هم، به عنوان ابزاری کثیف برای سرکوب دیگر جنبشهای رهایی بخش، در همه قسمتهای کردستان، به خدمت دشمنان در آمده و پیاده نظام آنها شده اند. آن رهبران مزدور آنقدر در گدایی و خیانت غرق می شوند، که بی ارزشی، حقارت و ابزار بودن در دست دشمنان قویتر را هم، درک نمیکنند.
در حالی که توده های وسیع مردم آن توانایی را دارند که با پتانسیل موجود در قدرت جمعی و آگاهی طبقاتی خود هر دشمنی را در میدانهای گوناگون مبارزه، به زانو در آورند. نمونه روشن و گویا بر این مدعا، ایستادگی و مقاومت مردم مبارز “کوبانی” در مقابل فاشیست های اسلامی تا دندان مسلح و پشتیبانان بین المللی آنها بود. آن مردم توانستند به اثبات برسانند که میشود با دستهای خالی و اراده ای آهنین، پوزه آن جنایت پیشگان را بر خاک مالید و “کوبانی” را از یک شهرک ناشناخته در کردستان سوریه، به سنبل پیروزی اجتماعی در دنیا، مبدل سازند و مسیر دیگری غیر از مسیر شکست خورده جنبشهای سنتی را برگزیدند. رمز موفقیت تاکنونی آن مردم مبارز، تقسیم قدرت، سازماندهی وسیع توده ای به رسمیت شناختن برابری زن و مرد و دیگر اقشار اجتماعی، اهمیت دادن به آموزش و ماندن در میدان حوادث و تصمیم گیریها، نقش انفعالی، حاشیه ای و نظاره گر بودن را برای همیشه به دور انداختند.
باید بدانیم که دولتهای منطقه ای که به جنبشهای ما “کمک” میکنند، همانهایی هستند که توده های کارگر و زحمتکش هم کرد و هم غیر کرد را در داخل کشورهای خود سرکوب کرده و هر ندای آزادی خواهی و حق طلبانه آنها را در گلو خفه کرده اند و قدرتهای فرا منطقه ای، همانهایی هستند که با تقسیمبندیهای ظالمانه و همچنین با کمک مستقیم و غیر مستقیم خود به دولتهای سرکوب گر بورژوازی در منطقه، این سرنوشت دشوار و پر از جور و ستم را نصیب ما کرده اند.
سوال اینجاست: چطور این دو دسته که با آن اشاره شد، حاضرند که به ما کمک کنند؟ این توهم از کجا سرچشمه میگیرد؟ آیا کارگران و زحمتکشان آگاه میتوانند به حزب بعث در عراق و سوریه، رژیم اسلامی ددمنش ایران و یا حکومت فاشیست ترکیه اعتماد کرده و از آن جانیان، انتظار کمک داشته باشند؟ آیا آنها میتوانند به انگلیسیها، فرانسویها، روسها، آمریکاییها و غیره که تا آرنج، دستشان به خون میلیونها انسان بیگناه آغشته است اعتماد کنند؟ پس معلوم است چه کسانی و از کدام طبقات و اقشار اجتماعی به بند و بست با این جانیان روی می آورند تا جائیکه حتی “ترور رهبران شان” در راه بند و بست را هم، مانع تصمیم خود نمیدانند.
ما کارگران و توده های ستم کش و استثمار شده نجات دهنده ای غیر از خودمان را نداریم. هر کس و هر قدرت که موجودیتش بر پایه بهره کشی و چپاول گذاشته شده باشد، نمی خواهد که ما به پیروزی واقعی برسیم. آنها ما را فقط به عنوان سیاهی لشکر بکار میگیرند و منافع شان با منافع ما در تضاد کامل است.
معنی مبارزه برای ما از همان گام نخست نباید چیزی جز تثبیت آگاهی طبقاتی و حرکت جمعی برای نیل به خواسته های واقعی یعنی برابری و عدالت اجتماعی باشد. معنی مبارزه برای ما نه شعارهای سطحی بلکه بهبود شرایط زندگی در همه عرصه های اجتماعی از جمله آموزش، بهداشت و درمان، مسکن مناسب، محیط زیست و غیره است. معنی مبارزه برای ما یعنی پروژه ای مشترک و عمومی که همه وجوه زندگی را مد نظر دارد و به صورت متشکل و با اراده جمعی برای به دست آوردن آن تلاش میکند. معنی مبارزه برای ما باز گرداندن ارزش واقعی انسان بدون در نظر گرفتن موقعیت اجتماعی، طبقاتی و تخصصی هر فرد در جامعه است. معنی مبارزه یعنی تلاش پیگیر برای از بین بردن همه خرافات مذهبی، ناسیونالیستی و غیره که تاکنون همچون زنجیرهایی بر دستها و پاهای ما بوده اند. در پروژه مبارزاتی ما هیچ حزب و جریانی غیر از شوراهای واقعی متشکل از طبقات و اقشار اجتماعی و بخصوص کارگران و زحمتکشان، حق تصمیم گیری ندارند و تمامی جریانات سیاسی و اجتماعی از تصمیم شوراها تبعیت میکنند.
مادامی که ما نتوانیم مبارزه را به مسیر واقعی خود برگردانیم، هیچ پیروزی واقعی میسر نیست و ما فقط به دشمنان طبقاتی خود کمک میکنیم که از شکلی به شکل دیگر تغییر چهره داده و بر ما حاکمیت کنند.
کاوه دوستکامی
۲۵ نوامبر ۲۰۱۶