درس های سرکوب

امیر پیام

جمهوری اسلامی بار دیگر بر سیاست سرکوب فعالین کارگری شدت بخشیده است. در ۳۰ آذر ماه سال جاری پنج نفر از اعضای هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه به اسامی علی نجاتی، فریدون نیکو فر، قربان علیپور، جلیل احمدی و محمد حیدری مهر، به اتهام «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» در دادگاه دزفول محاکمه شدند. بمدت چند روز پس از این محاکمات چند تن دیگر از فعالین کارگری به ترتیب بیژن امیری، محسن حکیمی، ابراهیم مددی، پدرام نصرالهی و بختیار رحیمی توسط لباس شخصی های رژیم دستگیر شده و به اوین و بند ۲۰۹ و نقاط نامعوم دیگر برده شدند.

همانطور که انتظار می رفت همه این بازداشتها و آدم ربایی ها و اذیت و آزارهای فعالین کارگری و سیاست سرکوبگرانه رژیم از طرف فعالین و احزاب و جریانات چپ و کارگری محکوم شد و جمهوری اسلامی برای رهایی فعالین کارگری مورد اعتراض و تحت فشار قرار گرفت. اینها اقداماتی مهم اما روتین و اولیه اند که می باید بی درنگ در حمایت از فعالین و مبارزات کارگری و در اعتراض به سیاست های ضد کارگری و سرکوبگرانه رژیم انجام داد. اما در عین حال لازم است با درس آموزی از این سیاسیت های سرکوبگرانه، به حمایت از فعالین و مبارزات کارگری، و نیز به مبارزه علیه سیاست های ضد کارگری و سرکوبگرانه رژیم عمق و وسعت و ابعاد بیشتری بخشید.

طبعا هدف رژیم از این سرکوبها چیزی جز افزایش هزینه مبارزه برای فعالین کارگری و ایجاد دلسردی و تردید نسبت به ثمر بخشی مبارزه، و تضعیف و خاموش نمودن آن، و نهایتا حفظ و تحکیم همین موقعیت فقر و فلاکت و بی حقوقی و بی منزلتی طبقه کارگر نیست. درس های ما از سیاست های سرکوب اما درست نقطه مقابل این اهداف رژیم، و برای گسترش بیش از پیش اعتماد بنفس و همدردی و همیاری در بین فعالین کارگری، و برای تقویت امید به توفیق مبارزات کارگری و قدرتمند شدن طبقه کارگرو کسب نیازها و مطالبات اش می باشد. یعنی هر بار به هنگام مواجه با شدت یابی سیاست سرکوب لازم است به استنتاج آن درس ها و نکاتی اندیشید که به انسجام و استحکام مبارزات کارگری و از آنجا به اقتدار طبقه کارگر در صحنه سیاست ایران بیانجامد. و این اساسی ترین و بنیادی ترین سیاست کارگری برای مقابله با سیاست سرکوبگرانه ارتجاع است.

اولین درس اینست که مقابله با سرکوب ارتجاع اسلامی در ایران و تضعیف و خنثی نمودن آن اساسا در گرو وجود یک جنبش عظیم و توده ای طبقه کارگر است. تنها چنین جنبشی می تواند و قادر است در سطحی کلان ماشین سرکوب و دستگاههای آدمکشی ارتجاع را عقب براند. برپایی چنین جنبشی خود نه تنها نیازمند کار بی وقفه برای برپایی تشکل های توده ای کارگران در محیط های کار است؛ بلکه همچنین در گرو افشا و طرد صریح  همه آن سیاست ها و روش های ریز و درشتی است که زیر عناوین  «چپ» و «کمونیست» و «گرایش رادیکال» و «ضد سرمایه داری» و «لغو کارمزدی» و «ضد امپریالیسم»، به جان جنبش نوپا و جوان کارگری افتاده و از درون آنرا تضعیف می کنند. سیاست هایی که ذره ای رحم  ندارند که این جنبش فی الحال زیر ضرب یکی از ارتجاعی ترین و خونبار ترین حکومت های سرمایه داری قرار دارد. نمی توان علیه دستگیری فعالین کارگری اطلاعیه داد و در همان حال چنین سیاست های مخربی را باد زد. به این معنا، ایجاد سنگر بندی مستحکم طبقاتی کارگران در برابر دستگاه سرکوب  ارتجاع  مستلزم بدور ریختن همه این سیاست های مخرب است.

در هفته های اخیر، علم کردن معرکه «سولیدارتی سنتر» از طرف طیفی از توطئه گران حرفه ای و برخی فعالین غیر مسئول و ساده انگار که به این معرکه پیوستند، بطور مشخص آن سیاست ضد کارگری و مخربی است که باید قاطع وصریح افشا و طرد شود که خوشبختانه بعضا هم چنین شد. این دومین درس از سیاست سرکوبگرانه رژیم است. کسانی که به هر طریقی به این معرکه گیری ضد کارگری پیوستند و مستقیم و غیر مستقیم، آشکار و پنهان، صریح و یا موذیانه مشغول ایجاد این شبهه و القای آن شدند که گویا «سولیدارتی سنتر» عواملی در جنبش کارگری دارد، باید بدانند که همه اظهارات آنان به تقویت سیاست سرکوب رژیم علیه جنبش کارگری و فعالین آن منجر شده است. هنگامی میتوان به عمق تخریب این سیاست پی برد که توجه شود همه می دانیم کل داستان «نفوذ سولیدارتی سنتر» از بیخ بن پوچ و بی پایه و دروغ است، و نه فقط این، بلکه همچنین کل جنبش مستقل کارگری ایران بسیار جلوتر از این معرکه گیران، آگاه و متوجه «سولیدارتی سنتر» بوده وعلیه اینگونه مراکز ضد کارگری و ضد کمونیستی می باشد. بنابراین سیاست ایجاد شبهه نسبت به جنبش کارگری در رابطه با این مرکز، با توجه به اینکه برپا کننده گان آن بروشنی واقفند سیاست شان مستقیما در خدمت تقویت موضع جمهوری اسلامی علیه طبقه کارگر است، سیاستی عمیقا ضد کارگری و توطه گرانه می باشد. از اینرو محکوم نمودن سیاست سرکوبگری رژیم در مقطع کنونی در عین حال به معنای محکوم نموده صریح این سیاست ضد کارگری و دوری جستن از آن نیز هست. صف مقابله با سیاست ضد کارگری و سرکوب گرانه رژیم  برای حفظ سلامت و انسجام و استحکام خود باید که در عین حال صف مقابل معرکه گیری ضد کارگری پیرامون «سولیدارتی سنتر» باشد.

بالاتر گفتیم که پس زدن و شکست دادن سیاست های سرکوبگرانه رژیم نیازمند پیدایش جنبش قدرتمند و توده ای طبقه کارگر است که خود در گرو پیدایش تشکلهای توده ای کارگری در محیطهای کاراست. امروز خوشبختانه دو نمونه از این تشکلها یعنی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، و سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه بوجود آمده اند که نمود قدرت کنونی طبقه کارگر ایرانند. در واقع شدت یابی دوباره سیاست سرکوب رژیم نشانه وحشت آن از این تشکلات و واکنشی به نضج و عروج تشکلهای توده ای کارگران در محیطهای کار است. رژیم امیدوار بود با سرکوب بی رحمانه سندیکای کارگران واحد، این پیشتازان تشکل یابی توده ای ومستقل کارگران در تاریخ معاصر ایران،  این روند را متوقف کند. اگر چه سندیکای کارگران واحد در فشارها و منگنه های سنگین و خردکننده قرار گرفت، اما استقا