چه کسى “جنایتکار” است؟

سیاوش دانشور
در میان انبوه اخبار مرگ و خودکشى و اعدام مواردى توجه ویژه اى را جلب میکند. بویژه قالبى که به خبر میدهند بشدت آزار دهنده و بیانگر تخصص ژورنالیسم بازارى و قلم به مزد دنیاى امروز است. تیتر خبر اینست: “قتل عام خانوادگى این بار در ارومیه”! این بار؟ این تاکید اعترافى ضمنى به سیر رو به رشد خودکشیهاى دسته جمعى و “انتخاب” رها شدن از دست وضعیتى است که براى طبقه کارگر و مردم محروم آن جامعه فراهم آورده اند. 

و اما خود خبر چنین میگوید:

“مرد جنایتکار پس از قتل همسر و دو فرزند خوانده اش خودکشى کرد. هفته گذشته اهالى خیابانى در ارومیه با شنیدن صداى شلیک چند گلوله موضوع را به پلیس اطلاع دادند. بنابر این گزارش، بى درنگ گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهى همراه بازپرس کشیک قتل ارومیه در محل حادثه حاضر شدند و پس از ورود به خانه مورد نظر با جسد اعضاى یک خانواده که با شلیک گلوله به قتل رسیده بودند رو به رو شدند. عامل جنایت با اسلحه کمرى زن جوان و دختر و پسرخوانده ۵ و ۳ ساله اش را به قتل رسانده بود. در ادامه اسلحه اى که قاتل از آن استفاده کرده بود در محل جنایت کشف شد. در حالى که ورود فردى ناشناس به داخل خانه دور از ذهن بود پیدا شدن یک نوار کاست در محل جنایت معماى این ماجرا را فاش کرد. پدر خانواده در این نوار ادعا کرده، به خاطر فقر مالى همسر و دو فرزند خوانده اش را به قتل رسانده و سپس خودکشى کرده بود. در ادامه تحقیقات مشخص شد مرد جنایتکار چندى قبل یک دختر و پسر را از بهزیستى به فرزند خواندگى قبول کرده و به خانه اش آورده بود. هم اکنون تحقیقات در این ارتباط از سوى بازپرس پرونده ادامه دارد.”

این “مرد جنایتکار” کسى است که دو کودک را به خانه اش مى آورد تا بزرگ کند. او نه تنها “جنایتکار” نبوده بلکه تلاش کرده دو انسان را از دنیاى جنایت و تجاوز برهاند و به فرزندى قبول کند. دراین خبر و معیارهاى این جامعه کسى دنبال این نیست که چرا و چگونه کسى حاضر میشود همسرش و دو فرزندش و خودش را بکشد تا از مرگ تدریجى دسته جمعى در چرخ دنده فقر “نجات” یابد؟ کسى منشا و انگیزه خودکشى دسته جمعى کارگران و محرومان را دنبال نمیکند! کسى نمیپرسد چرا فقر در جامعه بحدى است که جز خودکشى راهى براى تعدادى باقى نگذارد؟ کسى دنبال کشف “معماى این ماجرا” نیست! اصلا چرا فقر وجود دارد؟ دلیل این همه ثروت در مقابل دریاى فقر چیست؟ منشا آن کجاست؟ چرا دولت و قانون و فرهنگ و اخلاق و مذهب و سیاست و قدرت و دادگاه و پلیس و اوباش طرف پولدارها است و چرا نقش جناب کارآگاهان و پلیس اینست که اداى جانى دالر دربیارند و ژورنالیستها از “مرد جنایتکار” بنویسند؟ منشا این وارونه سازى حقایق ساده کجاست؟

در دنیاى واقعى نه آن مرد “جنایتکار” است و نه حقیقتى دراین اخبار وجود دارد. جنایتکار واقعى کسانى اند که بر مصدر حکومت نشسته اند. کسانى اند که بر کرسیهاى وزارت و وکالت تکیه داده اند و منافع سرمایه دارانى را پاسدارى میکنند که کارگران و محرومان جامعه را در دو راهى مرگ تدریجى یا خودکشى فردى و جمعى قرار میدهند. جنایتکار واقعى نظامى است که مبتنى بر فقر و فلاکت عده اى کثیر و ثروت و شکمبارگى عده اى قلیل است. کسانى اند که براى تولیدکنندگان واقعى ثروت اجتماعى جهنمى درست کردند٬ در اردوهاى کار به بردگى شان کشاندند و هر وقت لازم ببینند در چشم بهم زدنى به خیابان و نیستى پرتابشان میکنند. جنایتکار واقعى نظام و سیستم قانونى و ایدئولوژیک و سیاسى اى است که توجیه گر این وضعیت است و نه قربانیانى که زیر فشار و گرسنگى جان خود و عزیزانشان را میگیرند. جنایتکار واقعى نظام کثیف و منحط سرمایه دارى است که هر لحظه در خانه و کارخانه و زندان و خیابان مشغول قتل سریال است. نظامى که انسانهاى بیگناه و شریف را صرفا بدلیل گرسنگى و فقر مالى به اعدام توسط خود وادار میکند٬ حکم نامشروع بودن و ورشکستگى خود را با صداى بلند اعلام کرده است. تراژدیهائى ازاین دست٬ که متاسفانه مکررا بویژه در میان خانواده هاى کارگرى و پرتاب شده به جهنم فقر و فلاکت و گرسنگى رخ میدهد٬ در بهترین حالت جائى در حاشیه “صفحه حوادث” روزنامه ها پیدا میکنند. اما ترهات فلان آخوند از سر و کول مردم در رادیو و تلویویزن و مدرسه و دیوارها و همه جا بالا میرود. همه چیز این نظام وارونه است.

کارگران با خودکشى نجات نمى یابند. باید بجاى خودکشى دسته جمعى علیه بنیادهاى فقر و گرسنگى و این مناسبات کثیف استثمارى برخیزند و دسته جمعى آن را نابود و بزیر بکشند. اردوى فقر نمیتواند خودکشى کند باید نظام مسبب فقر را سرنگون کند. باید عدالت واقعى و انقلابى و کارگرى را اجرا کرد. جنایتکاران واقعى را باید بزیر کشید.*