ما و مسئله ملی کرد و طرح چند پرسش

ما و مسئله ملی کرد و طرح چند پرسش
مقدمتا بایستی اشاره کنم که آیا قصد و هدف من به عنوان عضو حزب کمونیست ایران از نگارش نوشتار ذیل، مخالفت با حمایت نظری و عملی کومه له و حزب کمونیست ایران از مردم تحت ستم کردستان سوریه و ترکیه است؟
بی تردید چنین نیست. من نیز همچون سایر کمونیست ها و نیروهای پیشرو خواستار حمایت نظری و عملی همزمان از مردم ستمدیده کردستان ترکیه و سوریه و جنبش آنها و درهم کوبیدن رژیم های فاشیستی ترکیه و سوریه از یکسو و لیکن به تاکید می گویم از سوی دیگر تصریح مرزبندی های خدشه ناپذیر با سازمان های ناسیونالیست رهبری کننده جنبش های ملی کردستان ترکیه و سوریه و همزمان تفکیک روشن مرزهای قاطع خودمان به مثابه یک جریان رادیکال و کمونیست از جریان های ناسیونالیستی است که از سایر بخش های کردستان، سنگ دلسوزی مردم تحت ستم و سرکوب کردستان ترکیه و سوریه را به سینه می زنند. امیدست که از این رهگذر شاید قدری از شدت روند توهم پراکنی در میان صفوف تشکیلاتمان در ارتباط با مسئله ملی کرد به ویژه در کردستان سوریه و ترکیه و مخدوش شدن مرزهای مواضع کمونیستی و ناسیونالیستی کاسته شود. به نظر می آید این روند در ماههای اخیر شدت یافته و زنگ های خطر را به صدا در آورده است.
همزمان لازم به ذکر است که من همچون برخی دیگر، تنها نگران هستیم و فارغ از ایرادهای بنی اسرائیلی از جریانی که بدان متعلق ایم، یعنی خانواده سیاسی خود؛ صرفا به بیان نگرانی ها و همزمان سوالات خویش مبادرت می ورزیم تا شاید فرجی حاصل شود. اکنون دیگر به نظر می رسد که موضوع نگرانی، کم و کاستی های تشکیلاتی و تاکتیکی نیست، بلکه موضوع بر محور خط و مواضع پایه ای و کلیدی دور می زند و اینکه ما تا چه حد در سیاست عملی روزانه خود و در متن جذر و مدهای سیاسی جاری و واقعی، مفاد برنامه و استراتژی سوسیالیستی مصوب خویش را تعقیب می کنیم.
از مقدمه فوق که بگذریم، به لیست تیترهایی که در ذیل مشاهده می شود، اندکی دقت کنیم. این لیست مربوط به بخش “آخرین اطلاعیه ها”ی صفحه نخست “سایت پیام”، یکی از سایت های اصلی جریان ما یعنی کومه له و حزب کمونیست ایران به تاریخ نهم نوامبر ۲۰۱۶ میلادی است:
«ـ گزارش آکسیون پشتیبانی از حزب دمکراتیک خلق ها و محکومیت دولت ترکیە (نروژ(
ـ مارش خیابانی در آمستردام علیه اقدامات فاشیستی دولت ترکیه
ـ تظاهرات اعتراضی در هلند علیه دستگیری رهبران حزب دمکراتیک خلق ها
ـ آکسیون اعتراضی مقابل پارلمان کانادا در اتاوا
‎ـ دستگیری رھبران حزب دموکراتیک خلق ھای ترکیه را محکوم می کنیم
ـ گزارش گرامیداشت ١ نوامبر سالروز کوبانی (نروژ(
ـ گزارشی از گرامیداشت روز جهانی کوبانی در هلند
ـ مارش روز جهانی کوبانی در خیابانهایی تورنتو!
ـ ‎گزارش آکسیون بین الملی سالروز کۆبانی و …»
با اندکی دقت نظر به تیترهای فوق، آشکار می شود که تمرکز ما و بطور دقیق، تمرکز سیاست عملی ما به کدامین محورها و تحولات سیاسی منطقه و جهان خلاصه شده است. با نگاهی به تیترهای مربوطه در فوق، آشکار است که مرکز ثقل سیاست عملی و اهم تلاش عملی ما از جمله حرکات و آکسیون هایی که در خارج از کشور برگزار می گردد و تشکیلات ما در آنها شرکت می جوید، تنها معطوف به جنبش ملی کردستان ترکیه و کردستان سوریه است.
بی شک بسیار بجا و روا است که تشکیلات ما در راستای دفاع از حقوق مردم تحت ستم و سرکوب کردستان ترکیه و نیز کردستان سوریه و علیه رژیم های فاشیستی رجب طیب اردوغان و بشار اسد و نیز حمایت از نبرد مردمی و به تاکید فقط نبرد مردمی علیه نیروهای ارتجاعی نظیر داعش، نظرا و عملا تلاش می کند، لیکن در این ارتباط طرح چندین پرسش اساسی با هدف روشن شدن خط و مشی، رویکرد و نقطه آغاز چنین سیاستی در ارتباط با مسئله ملی کرد در ترکیه و سوریه و نیز چارچوب، حد و حدود و مرزها و شاخص های آن شایان توجه است:
نخست آنکه این تلاش در عرصه سیاست عملی، با کدامین معیارها و شاخص ها، موجودیت عملی ما را بطور مثال در یک تظاهرات و یا آکسیون مشترک، از نیروهای غیرکمونیست و بطور مشخص ناسیونالیست ها جدا می سازد، به عبارت دیگر مواضع عملی ما و نه صرفا نظری و نوشتاری، در قبال جنبش ملی کرد در بخش های مختلف کردستان سوریه و ترکیه در حرکت ها و آکسیون های مشترک با نیروهای ناسیونالیست، در کدامین نقطه از مواضع ناسیونالیست ها تفکیک و متمایز می گردد، آیا صرفا به همراه داشتن پرچم سرخ برای تفکیک از نیروهای ناسیونالیست کفایت می کند؟
چنانچه معیار و شاخص تفکیک کننده ای در این زمینه وجود داشته باشد که حتما وجود دارد، اما خود را در فاصله چند ماه اخیر نشان نداده و ما عمدتا با این همانی رویکردها، شعارها و فریادها مواجه بوده ایم. لذا به نظر می رسد که مرزهای تفکیک کننده، قدری مورد غفلت قرار گرفته و موجب توهم پراکنی و ابهام چه در درون و چه در بیرون از ما، نسبت به خطوط کمونیستی تشکیلاتمان در ارتباط با مسئله ملی کرد گردیده است.
دوم آنکه آیا در صورت عدم تاکید و اعلام علنی مواضع مستقل کمونیستی خویش در ارتباط با جنبش ملی کردستان ترکیه و سوریه به ویژه نیروهای ناسیونالیست رهبری کننده آنها، شائبه تبدیل شدن به نیروی ذخیره، مغلوب و مسحور جریان های ناسیونالیستی چون “پ کا کا” و ضمائم آن در جریان برگزاری آکسیون ها و تظاهرات مشترک دور از ذهن است؟
سوم آنکه، اصولا نظر و موضع ما به عنوان یک جریان کمونیستی در قبال این دیدگاه و نظر “روزا لوکزامبورگ” چیست:
«جهان ما بین یک مشت قدرت های بزرگ امپریالیستی تقسیم گشته است… هرگونه جنگی، حتی اگر به عنوان جنگی ملی آغاز شود به جنگی امپریالیستی تبدیل خواهد شد. چرا که چنین جنگی به ناچار با منافع بخش هایی از این یا آن ائتلاف قدرت های امپریالیستی برخورد خواهد کرد. در دورانی که قدرت های امپریالیستی در مقیاسی چنین وسیع شکل گرفته اند، جنگ های ملی دیگر قابل تصور نیستند. رجوع به منافع ملی در حال حاضر فقط با هدف گمراه سازی توده ها و سوق دادن آنان جهت خدمت به منافع دشمنان خودشان، امپریالیسم، صورت می گیرد.»)روزا لوکزامبورگ، جزوه یونیوس، خطوط اساسی سوسیال دمکراسی(
آیا خط و خطوط جریان ما به خصوص در فاصله ماههای اخیر در برخورد به مسئله ملی کرد در بخش های مختلف کردستان به ویژه جنبش ملی روژآوا با دیدگاه روزا لوگزامبورگ تا چه حد و تا کجا تناسب داشته است؟
چهارم آنکه، فصل مشترک ما با جنبش ملی کرد در کردستان ترکیه و سوریه در چه نقاطی و با کدامین شاخص ها و منافع تعریف می شود. آیا فصل مشترک بنیادین ما با جنبش مزبور، ضدیت با ستمگری ملی است یا آنکه فصل مشترک قومی دست بالا را دارا است. آیا فصل مشترک قومی یعنی “کرد” بودن در این میان نقشی ایفاء می کند یا خیر و اگر پاسخ مثبت است، این شاخص چه وزنی در این رابطه به خود اختصاص داده است؟
پنجم آنکه، فصل مشترک قومی تا چه حد بر سایر شاخص ها و دیدگاههای غیرقومی و … و نیز موازین انترناسیونالیستی ما سایه افکنده است؟
ششم اینکه، آیا ما فقط موظف به دفاع و حمایت از جنبش ملی کرد در بخش های مختلف کردستان از جمله ترکیه و سوریه هستیم و لزوما ــ چنانچه در چند ماه اخیر چنین بوده است ــ مشغله محوری ما بایستی فقط مسائل و تحولات مربوط به جنبش مزبور باشد. در کنار این وظیفه و با تاکید بی تردید بر دفاع از حقوق مردم تحت ستم کرد در بخش های مختلف کردستان حتی تا سر حد جدایی و تشکیل کشور مستقل که همانا ما بدرستی در تبعیت از یک سیاست لنینیستی همواره مدافع آن بوده و در آینده نیز بایستی باشیم؛ آیا لازم نیست تا به سایر مسائل حاد سیاسی و انسانی در مناطق غیر کردنشین از جمله در بیخ گوشمان نیز توجه کنیم؟
بطور نمونه هم اکنون بیش از پنج هزار انسان بیدفاع شامل زن و مرد و کودک در فاصله موصل و تلعفر در محاصره دو نیروی داعش و حشدالشعبی هستند و در خطر مرگ بر اثر گرسنگی و تشنگی یا بمباران نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا قرار دارند. چرا ما به عنوان حزب کمونیست ایران و کومه له به این فاجعه بسان واکنش به دستگیری رهبران “حزب دمکراتیک خلق ها” از جمله دمیرتاش و یارانش توسط رژیم فاشیست ترکیه واکنش نشان نمی دهیم و فراخوانی هایی را که در همین ارتباط طرح شده اند بی پاسخ گذاشته ایم. آیا نمی توانستیم لااقل جهت اطلاع افکار انسان های مترقی و انساندوست در اروپا، به برگزاری یک آکسیون ساده و نه حتی همچون آکسیون هایی که برای اعتراض به بازداشت رهبران احزاب کردی برپا شد و ما در آنها فعالانه شرکت جستیم، اقدام کنیم؟
علاوه بر این در همین چند ماه اخیر چندین تظاهرات و کنفرانس از سوی نیروهای چپ و کمونیست در همین کشور آلمان برگزار شد، از جمله کنفرانس سالانه مارکس در برلین و تظاهرات ضدنژادپرستی و علیه فاشیسم در شهر هایدلبرگ آلمان که با استقبال وسیع نیروهای چپ و پیشرو مواجه شد. چرا تشکیلات خارج کشور ما که برای شرکت در آکسیون های مرتبط با مسئله ملی کرد، بسیار فعال و کوشا است، در هیچیک از این نوع تظاهرات و کنفرانس ها که بطور مستقیم با جنبش سوسیالیستی و نیز برنامه و استراتژی کمونیستی مصوب خود ما پیوند دارند، فعالانه شرکت نکرد؟
پرسش و ابهام این نیست که چرا در تجمعات، راهپیمایی ها و آکسیون هایی که در حمایت از جنبش رفع ستم ملی از مردم کرد برگزار شده، شرکت جسته ایم، زیرا پاسخ روشن است: کمونیست ها علیه هر شکلی از ستم و سرکوب از جمله ستمگری ملی هستند و آشکار است که مردم کرد همچون مردم فلسطین تحت ستمگری ملی قرار دارند و لذا بایستی مورد حمایت و پشتیبانی نیروهای رادیکال و کمونیست قرار گیرند، لیکن سوال و ابهام اساسی این است که چرا به سایر عرصه ها که وظایف مشخصی به عهده ما به عنوان یک نیروی رادیکال و کمونیست و ضد ناسیونالیسم وا گذاشته است، بی توجهی نشان داده ایم؟
چندی است که “بیانیه سیاسی شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست” که جریان ما یعنی حزب کمونیست ایران نیز به عنوان عضوی فعال در آن مشارکت دارد، منتشر شده است. در بخشی از این بیانیه، زیر فصل مربوط به “خاورمیانه”، بدرستی بر این نکته تاکید شده است: «بهبود شرایط زندگی مردم و تأمین آزادی و برابری و رفاه که خواست کارگران و قشرهای محروم این جوامع است، بدون شکل گیری یک آلترناتیو نیرومند کارگری و سوسیالیستی و درهم پیچیدن مناسبات سرمایه داری ممکن نیست.»
اکنون این پرسش مطرح است که آیا قاعده سوسیالیستی مورد اشاره در بیانیه فوق شامل همه مناطق خاورمیانه می شود به جز کردستان سوریه و ترکیه؟
آیا نیروهای ناسیونالیستی رهبری کننده آنها قادر به «تامین آزادی و برابری و رفاه» مورد اشاره بیانیه با تبعیت از برنامه و استراتژی غیرسوسیالیستی یا به عبارت دقیق تر برنامه و استراتژی ناسیونالیستی خود هستند تا سزاوار حمایت و پشتیبانی بلاشرط و بی هیچ قید و شرط حزب کمونیست ایران و کومه له باشند. آیا در منطق فکری و سیاسی ما میان این مردم و آن رهبران، میان این مردم و جنبش دمکراتیک آنان با آن نیروهای رهبری کننده که در کریدورهای قدرت به دنبال متحد می گردند، هیچ خط فاصل و تفاوتی قابل مشاهده نیست؟
و آیا اکنون طرح “کنفدرالیسم دمکراتیک” به جای قاعده سوسیالیستی درج شده در بیانیه سیاسی شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست که ما نیز عضوی از آن هستیم، نشسته و به قول عضو مستعفی کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران مدلی مناسب برای همه خاورمیانه است؟
اگر گفته شود که “کنفدرالیسم دمکراتیک” در روژآوا، طرحی دمکراتیک و لااقل در شرایط خاورمیانه کنونی که در جهنم جنگ و مطامع نیروهای امپریالیستی ـ ارتجاعی می سوزد، حداقل، دستاوردی مثبت و قابل دفاع است که البته از نظر من هم چنین است، لیکن چرا آن را در جایگاه حداگثر و در مقام همسان با “کمون پاریس” می نشانیم و شاخص ها را در هم فرو می ریزیم و به توهمات دامن می زنیم؟
بی تردید پاسخ واقعی ما به این پرسش ها نه فقط در نوشتار و گفتار محض و نه صرفا در جلسات درون تشکیلاتی، بلکه بر متن سیاست عملی و جذر و مدهای مشخص سیاسی روز و تعریف نوع و جنس متحدان عملی مان آشکار می گردد.
نوامبر ۲۰۱۶