جهان در آستانه بربریت

حسن معارفی پور

در ادامه باید اشاره کنم که نگارنده مقاله خط فکری رزا را تبلیغ نمی کند، بلکه هدف از نوشتن این مطلب تحلیلی که نگارنده از مطالعه و جمع بندی خود از تعدادی آثار مارکسیستی به دست می دهد.

چرا سوسیالیسم یا بربریت؟

براستی آیا راه سومی وجود دارد؟ تئوریسین های بورژوا – لیبرال، راست، محافظه کار،  سوسیال دمکرات و غیره به راه سومی در بین این دو انتخاب معتقدند اما آن راه سومی چیست؟ کدام آلترناتیو می تواند جامعه را از بربریت در دنیای مدرن نجات دهد؟ براستی آن آلترناتیو دنیایی جدا از دنیای سرمایه داری فعلی نیست و اگر راه سومی وجود داشته باشد زندگی در چارچوب نظام سرمایه داری حال حاضر می باشد نه فراتر از آن. بر همگان روشن است و همانطور که خود جهانیان به چشم خود دیدند ویا  شنیده و خوانده اند، نمی توان راه چاره دیگری غیر از سوسیالیسم سراغ داشت که جامعه را  از بربریتی که به آن گرفتار می اید  نجات داد. تجربه انواع مختلف دولت های بورژوایی خود ضامن صحت این ادعاست زیرا هیچکدام از دولت ها از دولت رفاه گرفته تا رژیم های راست بورژوا- لیبرال و غیره  نتوانستند از دچار شدن جامعه به بحران های مختلف همچون بحران ساختاری، مشروعیت، سیاسی و غیره جلوگیری به عمل آورند. برای نمونه سیستم های دولت رفاه که بر گرفته از نظریات کینز اقتصادان انگلیسی بود تنها به عنوان یک نوشدارو در یک مقطع تاریخی برای جلوگیری از گسترش بحرانی که در نتیجه سیاست های ناکار امد نظام های د لیبرال- مکرات به وجود آمده بود و در واقع با هدف پیشگیری از رشد مبارزات طبقه کارگر که می توانست تهدید بزرگی برای سرنگونی سرمایه داری در کشورهای غربی باشد به خورد مردم داده شد. اگر چه دولت رفاه توانست در یک مقطع زمانی از مشکلات اجتماعی جامعه تا حدودی  بکاهد اما به دلیل آنکه این دولت به شیوه ریشه ای نتوانسته  بود نظام سرمایه داری را ریشه کن کند و یک سیستم اجتماعی جدیدی را به جایگزیین آن  کند و هم چنین دیدگاه سازشکارانه در نظریات سردمداران این نوع حکومت نسبت به نظام سرمایه داری باعث شد که این سیستم خود با بحران روبرو شود و بعد ازگذشت یکی دو دهه از حیات خود دستاوردهای طبقه کارگر در نتیجه مبارزاتش را باز پس گیرد. به این ترتیب لازم به ذکر است که با توجه به تحلیل فوق راه سومی در بین دو گزینه سوسیالیسم یا بربریت وجود نداشته و تناقضات نظام سرمایه داری به ناچار به یکی از این دو خواهد انجامید.

خصوصیات جامعه سرمایه داری

سیستم اقتصادی و اجتماعی سرمایه داری نه به مثابه پایان تاریخ بلکه به مثابه یک مرحله گذار از زندگی بشر نگریسته می شود که از مختصات ذیل برخوردار است:

۱٫اولین تضاد جامعه سرمایه داری تضادی است که ضرورت اجتناب ناپذیر پیروی کارگران از نظام سرمایه داری را موجب می گردد و در مقابل آرمان های و آلترناتیو های کارگران که با نفس نظام سرمایه داری در تناقض است را پیش روی آنان قرار می دهد. نمونه مبارزات کارگران و تحمیل رفرم به بورژوازی در نتیجه این مبارزات در گذشته و حال.

۲٫تضاد پایدار سرمایه داری، تضادی است که بر پایه اختلافات فزاینده بین مناطق ثروتمند نشین و فقیرنشین وجود دارد. این تضاد ناشی از ماهیت نظام سرمایه داری بوده و ربطی به مکان خاصی ندارد.

۳٫تضاد بین تولید و مصرف

۴٫تضاد میان بیرون کشیدن کار اضافی(استثمار) از طریق کنترل اقتصادی و استثمار از طریق کنترل سیاسی.

 

مراحل مختلف امپریالیسم در نظام سرمایه داری

در هر مرحله امپریالیسم به اشکال مختلفی به توسعه طلبی در مناطق مختلف جهان دست زده است. دوره اول امپریالیسم، کشور گشایی امپریالیسم است، در این دوره کشورهای استعمارگر از طریق دست اندازی به کشورهای مستعمره و غصب مواد خام و زیر زمینی این کشورها از راه  حمله نظامی و نفوذ در این کشورها توانستند بسیاری از کشورهای جهان را تا حد نابودی عقب بنشانند.

دوره بعدی، مرحله دوم امپریالیسم، کشاکش آشتی ناپذیر میان قدرتهای اصلی جهان به نیابت از شبه انحصارات خود برای تقسیم مجدد جهان، (لنین، امپریالیسم آخرین مرحله سرمایه داری) پنج انحصار بزرگ (کنترل تکنولوژی، سیستم مالی، دسترسی به منابع طبیعی و رسانه های جمعی، سلاحهای ویرانگر) سلسله مراتب جدید سرمایه داری را نشان می دهد.

دوره سوم امپریالیسم در این دوره امپریالیسم آمریکا در رأس امپریالیسم جهانی قرار دارد و توانسته است رقبای امپریالیست قبلی و قدیمی خود چون پرتغال، اسپانیا، انگلیس و فرانسه را به کنار نهد. شروع این دوره را با استعمار نو نام گذاری کرده اند که بعد از جنگ دوم جهانی آغاز شد. برتری امپریالیسم آمریکا در این دوره دلایلی زیادی دارد که مهمترین دلیل آن ضربه خوردن سایر رقبای امپریالیسم در جریان جنگ دوم و کمتر ضربه خوردن آمریکا به دلیل دور بودن این کشور از شرایط جنگی و عدم دسترسی به آن، اما با آغاز بحران ساختاری نظام سرمایه داری سیاست درهای باز تغییر کرده و شیوه دیگری از کشور گشایی جایگزین استعمار نو شد و جهانی شدن به شکست مواجه شد. امپریالیسم  در  چند سال  گذشته که خطرناکترین مرحله خود را پشت سر می گذارد، سلطه جهانی خود را  از طریق سیاست درهای باز آمریکا کنار گذاشته شده و سیاست بازگشت به د