کمپین افزایش دستمزدها و طرح چند ملاحظه

سیاوش دانشور

فراخوانى با عنوان "افزایش دستمزدها و برخوردارى از یک زندگى انسانى حق مسلم ماست" به امضاى کارگران چند مرکز کارگرى و همینطور جمعهائى از مراکز کارگرى مختلف خطاب به شورایعالی کار تدوین شده و رونوشت آن براى وزارت کار و امور اجتماعی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی حکومت ارسال شده است.

ما از تلاش کارگران براى افزایش دستمزد قویا حمایت میکنیم و نفس این تلاش را اقدامى به پیش میدانیم. فقر و فلاکت طبقه کارگر و خانواده هاى کارگرى را در چنگال خونین خود میفشارد و حداقل دستمزدهاى تعیین شده توسط شوراى عالى کار یک سوم خط فقر اعلام شده توسط همین حکومت جنایتکار اسلامى سرمایه داران است. نه فقط "برخوردارى از یک زندگى انسانى حق مسلم کارگران است" بلکه کارگران بعنوان خالق تمام ثروتهاى جامعه حق مسلم شان است که براى زیر و رو کردن این مناسبات استثمارى و ضد کارگرى و ضد انسانى و براى برپائى جامعه اى عارى از مزدبگیرى و کار مزدى و طبقات و اختلافات طبقاتى متحدانه بمیدان بیایند. مادام که سرمایه دارى پابرجاست کارگر برده سود است و تلاش کارگر براى بهبود اوضاع تلاشى براى گرفتن ذره ناچیزى از حقوق حقه و ثروتى است که خود ایجاد کرده است.

 

اما پیروزى و حتى پیشروى این تلاش در گرو چیست؟ فکر نمیکنم هیچ تک کارگرى پیدا شود و از دستمزدش راضى باشد و یا خواهان زندگى انسانى ترى نباشد. پاى صحبت هر کارگر و خانواده کارگرى بنشینید از شرایط برده وار کار٬ از شاق بودن کار٬ از حقوقهاى پائین٬ از نپرداختن دستمزدها و بالا کشیدن آن توسط کارفرماها و سرمایه داران٬ از فقدان بیمه بیکارى و درمانى و یا در صورت بودن اسمى آن از دزیدن حق بیمه توسط کارفرماها٬ از نداشتن مسکن٬ از ندیدن خانواده و از هزار درد دیگر سخن میگوید. مسئله اینست که سالهاى گذشته هم٬ البته با مقدارى تاخیر و در فصل انعقاد قراردادها٬ بحث دستمزد و افزایش آن توسط بخشهائى از کارگران طرح شده است. حتى طى چند سال رقم و عدد هم بنا به سطح تورم تعیین شد. از چهارصد هزار تومان و پانصد هزار تومان تا شصد هزار تومان و یک میلیون تومان طرح شده است. یا خواست اضافه دستمزدها متناسب با تورم در بیانیه ها و اجتماعات اول مه مکررا طرح شده است. همینطور در سال گذشته تومار مشابهى در سطح محدودترى امضا شد.

 

اولین سوال کارگران اینست که برسر امضاهاى سال گذشته چه آمد؟ چه کسى پیگیر آن شد و اصولا مکانیزم پیگیرى طرح یک خواست چیست و چگونه است؟ حتى همان میزان حدودا بیست درصدى افزایش دستمزد رسمى خود دولت به خیلى ها داده نشد. اعتراضات دراین رابطه بویژه در میان بازنشستگان وسیعتر بود. بازنشستگان در مورد عدم پرداخت مابه تفاوت ها مکررا اعتراض کردند. مورد آخر چند اجتماع کارگران بازنشسته پالایشگاه اصفهان است. در کنار اینها قراردادى کردن کار٬ آزادى عمل شرکتهاى پیمانى که عملا برده دارى جدید را ایجاد کرده اند٬ قراردادهاى سفید امضا و یک طرفه٬ همان وعده شندرغاز اضافه دستمزد توسط شورایعالى کار را زیر سوال برد. تورم نجومى و کاهش واقعى سطح دستمزدها هم بجاى خود. اینها موانعى است که سیاست تومار نویسى و امضا جمع کردن صرف را با ناامیدى و ناباورى کارگران روبرو میکند. تعداد نامه ها و تومارهائى که براى مراکز دولتى از جانب کارگران بخشهاى مختلف ارسال شده بیشمارند و ٩٩٪ آنها به هیچ نتیجه اى نرسیده است.  

 

نکته دوم فقدان این پرچم در محیطهاى کار و حمایت گسترده کارگران است که جاى خود را به امضاى تشکلها و "جمعهائى" از کارگران داده است. یعنى طرح سراسرى خواست افزایش دستمزد٬ در هر حدى٬ بدوا باید پرچمش توسط کارگران در مراکز کارگرى برافراشته شود. مثلا کارگران شرکت واحد با حمایت و امضاى اعضایشان پشت این خواست بیایند. نیشکر هفت تپه و دیگر مراکز کارگرى به همین ترتیب. یعنى اعلام خواست افزایش دستمزد هم مبناى محلى داشته باشد و هم سراسرى. امروز روشن نیست چند نفر از کارگران نیشکر هفت تپه یا دیگر مراکز کارگرى این خواست را حمایت میکنند و معنى روشن افزایش دستمزد در میان بخشهاى مختلف کارگرى چیست؟

 

همینطور امضاى "جمعهاى کارگرى" یک نوع بى هویتى را به یک خواست واقعى و برحق میدهد که خود خواست را کمرنگ میکند. مثلا عسلویه ١٠ فاز با هزاران کارگر دارد که در چند مورد اعتصابات جانانه و متحدى را براى افزایش دستمزد سازمان دادند و دستکم در دو مورد کارگران فنى ٣٠ و ۴٠ درصد افزایش دستمزد را تحمیل کردند. خواست افزایش دستمزد با توجه به سطح حقوقها٬ شرکتهاى متنوع پیمانى٬ بى تعهدى این شرکتها به همان قانون کار ضد کارگرى و غیره در شکلى غیر حرفه اى مطرح شده است.

 

نکته دیگر پشتوانه مادى این خواست است. روشن است سرمایه داران با امضا به کسى اضافه دستمزد نمیدهند. و با طرح تقاضا از شورایعالى کار نماینده هاى کارگران را به میز تعیین مذاکره برسر تعیین حداقل دستمزد نمیبرند. تومار نویسى و مراجعه به ارگانهاى حکومتى براى یک جنبش واقعى نه "جرم" است و نه "تابو"٬ اما اگر این اقدام متکى به اعتراضى در پائین و یک حرکت و خواست توده کارگران نباشد٬ از سیاست نوع خانه کارگر و تشکلهاى مشابه قابل تفکیک نیست. کدام حرکت واقعى در صنایع مختلف پشتوانه و اهرم فشار این خواست است؟ به نظر ما یک تلاش مبارز