ایرج مصداقى
خبر ساده و کوتاه است؛ «روز یکشنبه، ساعتی پیش از آغاز جشن شصتمین سالگرد تصویب بیانیه حقوق بشر در محل کانون مدافعان حقوق بشر در تهران، ماموران امنیتی حاضران در محل را مجبور به ترک ساختمان کرده و در آن را مهر و موم کردند.»
تحلیلهای گوناگونی دربارهی علل این کار صورت گرفته و مانند همیشه بخشی از گروههای سیاسی در محکومیت این اقدام رژیم به درستی اطلاعیه صادر کردهاند.
متأسفانه در بیشتر اوقات نقش گروههای سیاسی شده است واکنش به اعمال رژیم. گویا وظیفه نیروهای سیاسی تنها محکومیت و یا انتقاد از اقدامات رژیم و صدور اطلاعیه در این موارد است. متأسفانه صحبتی از این که از چه راهی و با چه مکانیسمی میتوان جلوی اینگونه اعمال را گرفت و یا آن را تخفیف داد و رژیم را به وادار به عقب نشینی کرد، نمیشود.
در اطلاعیهها هم به دلایل انجام این کار از سوی رژیم پرداخته نمیشود بلکه حداکثر به چند زنده باد و مرده باد اکتفا میشود.
به نظر من تحلیل این که چرا مقامات رژیم در این شرایط دستور مهر و موم کردن ساختمان کانون مدافعان حقوق بشر را هر چند «موقتی» دادهاند، خیلی سخت نیست. موضوع فقط این نیست که آنها اقدامات این کانون را که در ۸ سال گذشته تحمل شده بود و حیاتی خفیف داشت برنتابیدهاند، پارامترهای دیگری نیز در میان است.
پلمپ کانون مدافعان حقوق بشر را میبایستی در واکنش به موارد زیر یافت:
۱- تصویب قطعنامه نقض حقوق بشر توسط کمیته سوم و مجمع عمومی سازمان ملل که در آن به موارد آشکاری از نفض حقوق بشر توسط رژیم اشاره شده است.
۲- اعطای جایزه حقوق بشر ایتالیا و نورمبرگ آلمان به خانم نسرین ستوده و آقای عبدالفتاح سلطانی دو عضو کانون مدافعان حقوق بشر.
۳- ماه آینده دولت اوباما قدرت را در دست گرفته و مقامات رژیم پیشبینی میکنند دولت آمریکا سیاست جدیدی را در مورد ایران پیش خواهد گرفت.
با توجه به شعارهایی که اوباما در مبارزات انتخاباتی داده بود، مقامات رژیم حدس میزنند یکی از اهرمهایی که دولت او روی آن دست خواهد گذاشت، موضوع نقض حقوق بشر و حمایت نسبی از فعالین این عرصه در داخل ایران است. برای همین مقامات رژیم در این رابطه پیشدستی کردهاند تا در آستانهی تغییر و تحول در دولت آمریکا فضای داخلی هرچه بسته تر شود و شکافی باقی نماند.
آنها تصویب قطعنامه و اهدای جوایز را پیشدرآمد این سیاست ارزیابی میکنند. به همین خاطر در واکنش به آن بلافاصله دستور بستن کانون مدافعان حقوق بشر را میدهند و به این ترتیب پیام خود را به طرف حسابهای خارجی میرسانند که هرگونه حرکتی در این مسیر با واکنش مواجه شده و شرایط را بدتر خواهد کرد.
آنها میخواهند بگویند «بیدی نیستیم که به این بادها بلرزیم». چنانکه بعد از تصویب هر قطعنامهی شورای امنیت، مقامات رژیم خبر از تحول جدیدی در سایت اتمی نظنز و یا فعالیتهای هستهای خود میدادند که نشان دهند این گونه قطعنامهها نه تنها آنها را متوقف نمیکند بلکه عزم آنها را در مسیری که انتخاب کردهاند جدی تر خواهد کرد. رژیم مانند یک پوکرباز حرفهای عمل میکند. بسیاری اوقات در حالی که دستش خالی است بلوف میزند و اتفاقاً در بعضی موارد نتیجهی مورد نظر را نیز میگیرد.
رژیم به تجربه دریافته است که این نوع فشارها و بلوفها از یک طرف مخاطبان خارجی را به اشتباه انداخته و از قاطعیت آنها میکاهد و از طرف دیگر نشان دادن چنگ و دندان به فعالین داخلی باعث میشود آنها محتاط تر شده و حساسیتهای رژیم را بیشتر در نظر بگیرند تا از واکنش آن در امان بوده و امکان فعالیت در داخل کشور را داشته باشند.
دلیل اصلی تحمل کانون مدافعان حقوق بشر در سالهای گذشته
ذکر این نکته را لازم میدانم که محدودیتهای فعالین اجتماعی در ایران را درک میکنم و با توجه به واقعیتهای جامعهی ایران اظهار نظر میکنم. اعتقادی به این ندارم که فعالین سیاسی، اجتماعی و یا حقوق بشری در داخل کشور شعار سرنگونی دهند و یا نقش یک بار مصرف داشته باشند.
به همین از مبارزات آنها در هر سطحی دفاع میکنم و معتقدم هر بودی در داخل کشور بهتر از نبود است به شرطی که تبدیل به چوب زیر بغل رژیم نشوند. مثلاً وجود کمپین یک میلیون امضاء، کانون مدافعان حقوق بشر، سازمانهای زنان، کانون نویسندگان و … مادامی که به مسائل مربوط به خود میپردازند مثمر ثمر هستند حتا اگر با سوزن کوه بکنند.
اما این باعث نمیشود که نظر خود را در مورد مسائل گوناگون بیان نکنم و یا سیاستی را که درست میدانم مطرح نکنم.
***
برای آن که اعضای «کانون مدافعان حقوق بشر» در
ک عینیتری از شرایط داشته باشند بایستی ببینند چرا در چند سال گذشته و به ویژه چهار سال اخیر (۱) تحمل شدند و چه شد که یکباره دستگاه امنیتی رژیم که در بیرحمی نمونه ندارد به این نتیجه رسید که آنها ثبت قانونی نشدهاند و حتا نامشان فریبکارانه است. (۲)
این موضوع میتواند سمت و سوی حرکت آیندهی آنها را نیز مشخص کند. گذشته میتواند چراغ راهی برای آینده باشد. برای روشن شدن بحث کافیست مروری به گذشته کنیم:
– در چند سال گذشته خانم شیرین عبادی رئیس کانون مدافعان حقوق بشر متأسفانه در مجامع بینالمللی و تریبونهایی که در اختیارشان قرار داده میشد به جای پرداختن به مسئله نقض حقوق بشر توسط رژیم، به مسئله دفاع از سیاست ضدملی و جنگطلبانه هستهای رژیم و شرایط زندانیان گوانتانامو و ابوغریب و بازداشتگاههای اسرائیل و… میپرداخت. به این ترتیب ضمن آن که فرصتهای گرانبهایی از کف مردم ایران رفت، از پتانسیل جایزه نوبل نیز به درستی و در مسیر منافع مردم ایران استفاده نشد.
– کانون مدافعان حقوق بشر در یک سال گذشته به جای برخورد فعال با مسئلهی نقض حقوق بشر توسط رژیم، برای جنگی که وجود خارجی نداشت و احتمال وقوع آن هم نمیرفت «شورای ملی صلح» تشکیل داد و وقت و انرژی بسیاری از نیروهای فعال اجتماعی از جمله زنان، دانشجویان و خبرنگاران و روزنامهنگاران در داخل کشور را به هرز برد و توجهات را از مسئلهی اصلی به نقطهی غیرواقعی مورد نظر رژیم یعنی خطر حمله نیروهای خارجی معطوف کرد.
ولی چنانچه شاهد بودیم حمایت از سیاست هستهای رژیم در یک برهه و پرداختن به موضوع گوانتانامو و ابوغریب و زندانهای اسرائیل باعث تضمین تداوم فعالیت کانون مدافعان حقوق بشر در داخل کشور نشد. رژیم هنگامی که احساس کرد در شرایط جدید ممکن است منافعش به خطر افتد با طرح بهانههای واهی جلوی فعالیت آن را گرفت.
امروز دیگر نیازی به وجود «شورای ملی صلح» و کمیتههایی از این دست از سوی رژیم احساس نمیشود.
آنها خطر خارجی را برای مدتی پایان یافته میبینند و در عوض عمدهی خطرات را داخلی ارزیابی کرده و برای همین انواع و اقسام مانورها را داده و به بسیج نیرو و ایجاد راه بند و ایست بازرسی در سطح شهرها پرداختهاند.
در این شرایط بدون آن که حرکت خاصی از سوی کانون مدافعان حقوق بشر انجام گرفته باشد فعالیت محدود و حیات خفیف آن در داخل کشور را نیز بر نمیتابند.
بایستی توجه داشت این کانون در دوران جورج بوش و نئوکانها که اهمیتی به مسئله نقض حقوق بشر نمیدادند از سوی رژیم و دولت احمدینژاد و دستگاه امنیتی آن تحمل شد و درست در آستانهی تحویل قدرت به اوباما از فعالیتاش جلوگیری شد. بارها به غلط تحلیل میشد که قاطعیت در سطح بینالمللی باعث بسته تر شدن شرایط در داخل کشور میشود! حال یک بار دیگر میبینیم که چنین نیست و موضوع برعکس است. امیدوارم از این موضوع درس عبرت گرفته شود.
در سطح داخلی چه میتوان کرد و از چه چیز بایستی پرهیز کرد
فعالیت مدافعان حقوق بشر منحصر به یک ساختمان نیست که با بستن آن دنیا به آخر برسد. در ساختمان را میشود مهر و موم کرد اما ارادهی افراد برای پیگیری نقض حقوق بشر را نمیتوان مهر و موم کرد. سکوت و بیعملی، آینده کاری فعالین حقوق بشر در ایران را تضمین نخواهد کرد. مقامات این رژیم بی چشم و رو تر از آن هستند که چنین چیزهایی را در نظر بگیرند. کانون مدافعان حقوق بشر از هر چه مطلع نباشند از نیت خود که مطلع هستند.
کافیست توجه کنند که دستگاه تبلیغاتی رژیم حالا که خرش از پل گذشته حتا تشکیل «شورای ملی صلح» را نیز وقیحانه بنا به توصیهی دیک چنی و نئوکانها و به قول معروف جنگافروزان معرفی میکند.
اعضای کانون مدافعان حقوق بشر بایستی توجه داشته باشند درخواست از غرب برای تعامل و سازش با رژیم، شرایط را برای آنها در داخل کشور سختتر میکند. این معادله معکوس عمل میکند. دود این سیاست در چشم خود آنها هم خواهد رفت.
باید از گذشته تجربه کسب کرد و متوجه شد صرف انرژی برای اعظای جوایز بینالمللی به «همکاران» و عدم برخورد فعال با مقولهی نقض حقوق بشر توسط رژیم، چاره ساز نیست. برخورد گزینشی با مقولهی نقض حقوق بشر و حذف قربانیان اصلی از چتر حمایتی، رژیم را راضی نمیکند. ادامهی سیاست قبلی، دست رژیم را برای اعمال محدودیت در داخل کشور نمیبندد.
به منظور ا