قصاص٬ جنون در جنایت

شراره نورى
گرسنه اى دزدى کرد و دستش را بریدند. در حکومت اسلامی دست قطع می کنند تا دیگر فقیر نباشی، تا دیگر شکمت گرسنه نباشد و فرزندانت بی سرپناه و بدون دوا و درمان نباشند! دراین حکومت چشم ها را در می آورند تا نبینی، پا را قطع می کنند تا پایی نباشد برای پیمودن! تا دیگر مزه بی کفش بودن در سوز و سرمای زمستان را حس نکنی! گلوها را خفه می کنند تا دیگر از درماندگی صیغه مردی نشوی و اگر این کار را کردی و خواست به کودک ات تجاوز کند صدایت در نیاید!

این ها تصاویری از یک داستان خیالى دردناک نیست٬ قانون خدا و اسلام است٬ قصاص است٬ "عدالت" اسلامى است٬ جنون در جنایت براى ارعاب است! ارعاب چه کسى؟ ارعاب جامعه اى که قبول نمیکند. این تصویر واقعى جامعه نیست٬ برچسپى نچسپ و اسلامى است که این رژیم سه دهه است میخواهد با زور به پیشانى آن جامعه بزند و نمیشود. اخبار دست و پا بریدن و اعدامهاى روزانه و قانون قصاص و شلاق و قمه کشی زیر تابلوى "اجراى عدالت" تنها یک دلیل دارد: مقابله با نخواستنى که موج میزند. باید شقاوت را به عنوان امری عادی و روزانه بدل کرد تا شاید به سکوت کشاند و ماند! تا شاید آزادیخواهی و برابری طلبی را منکوب کرد!

این دولت و حاکمیت سرمایه دارى است. راسا مسبب بیکاری، فقر، فحشا، بیماری، بى مسکنى و منشا جنایت و پرچمدار آن براى سود است. مذهب و خیل مفت خورها میزنند و میکشند و به نابودى میکشانند و شعار "مستضعف باش تا رستگار شوی"، "خدا اجرت را میدهد"، "گشنگی کشیدن کودکانتان در دنیای دیگر تلافی می شود" و از این دست خرافات و فریب ها سر میدهد. برای حقنه کردن این اراجیف سرمایه و نیرو هزینه می کند زیرا توجیه و بقای این نظام به همین ارکان وابسته است!

آیا این سیاستها پاسخ داده است؟ آیا کارگران قبول کرده اند؟ زنان ساکت شده اند؟ جوانان تن داده اند؟ بدون تردید نه. وقتى دولت قانون بازى را بر جنایت استوار کرده است چرا باید جنایت به هر دلیل متوقف شود؟ جمهورى اسلامى نمیتواند ایران را قرنطینه کند و خواستها را خط بزند. میتواند مردم را به فقر بکشاند و دست گرسنه را ببرد اما نمیتواند بعد از قرن ها مبارزه انسان های آزادیخواه و سوسیالیست این خرافات را به جامعه و مناسبات مردم تحمیل کند. دیگر دست این جنایتکاران براى عالم و آدم رو شده٬ همه میبنند که آخوندها سلطنت میکنند و چه کسى نمیداند هیچ جای دنیا دعا و وعده بهشت شکم گرسنه کسی را سیر نکرده است؟

بنابراین در صف مقابل جنگ و مقاومت اجتناب ناپذیر است. تنها شرایط جنگ سخت میشود اما جنگ ادامه دارد. آنها میزان توحش را بالا میبرند و جامعه شکل مقاومت را تغییر میدهد. سرکوب حتما موقتا ترس و محتاط بودن ایجاد میکند اما جائى دیگر تاثیر ندارد و ورق برمیگردد. تا همین امروز نیز همین مقاومت و مشتهاى گره کرده و نخواستن بوده که آنها نتوانستند رنگ اسلامى شان را به جامعه بزنند. دستهایمان را قطع میکنند تا بر علیه وضع موجود دستهایمان را به هم ندهیم اما با رویش ناگزیر جوانه ها چه خواهند کرد؟

سرکوب و توحش و قصاص اسلامى اگر یک واقعیت است٬ مقاومت و اعتراض و خواستهاى برابرى طلبانه و سوسیالیستى و ضد اسلامى واقعیتى دیگر است. اعتراضات کارگری٬ ۱۶ آذر٬ تحصن و اعتراض های روزمره در دانشگاهها٬ مقاومت زنان و تلاش براى برابرى٬ جنبش احقاق حقوق  کودک٬ مخالفت با اعدام و سنگسار٬ نگاه بیشتر به چپ و ایده هاى سوسیالیستى. این ها با تمام محدودیتهاى اختناق آنروی سکه حقیقت جامعه است! دو جبهه روبروی هم قرار دارد. جبهه ارتجاع سرمایه دارى و هوادارانش و جبهه نخواستن این اوضاع و تلاش براى تغییر. پیروزى جبهه ما در گرو سرنگونی جمهورى اسلامى و نابودی نظام سرمایه داری است. باید نیروى این پیروزى را بسیج و سازمان دهیم. الغاى قانون قصاص و انواع جنایاتى که منشا آن سرمایه دارى امروز است تنها با نفى این نظام ممکن است. جبهه آزادیخواهى و برابرى طلبى راهى جز مقابله با این اوضاع ندارد.*