پاسخ به کامران مزین (طبیعی کردن بحث در مورد اختلافها)

سعید صالحی نیا

۲۴ دسامبر۲۰۰۸

 

رونوشت به سایت آزادی بیان

مقدمه اول:

کامران عزیزم،

با تشکر فراوان از نقدت بنام" نقدی بر نگارش و تحلیل وارونه سعید صالحی نیا" که در سایت آزادی بیان منتشر شد.

من فکر می کنم، این دیالوگ ما بتواند ادامه پیدا کند و رسم و سنتی را که ما کمونیستهای کارگری به آن نیاز داریم یعنی سنت طبیعی کردن دیالوگ حول اختلافها را محکمتر کند. ما فعالین یک حزب سیاسی یعنی حزب کمونیست کارگری ایران هستیم. هر دوی ما معتقدیم که این حزب ظرف سیاسی سازماندهی طبقه کارگر و کلیت جامعه ایران برای براندازی انقلابی و سوسیالیستی وضع موجود است.

هر دوی ما معتقدیم که نظام سرمایه داری و حکومت مذهبی موجود ایران باید برود و حکومت کارگری که بتواند کلیت خواستهای انسانیت مدرن را نمایندگی کند جانشنیش شود. هر دوی محتوی کلی برنامه این حزب را پذیرفته ایم و در حد خودمان برای آن مبارزه می کنیم.

من اینجا از اشتراکاتمان شروع می کنم زیرا بر خلاف شما، بخاطر اختلافات فکریمان، شما را به "ضد کارگر بودن" متهم نخواهم کرد!

ما اینجا اختلافاتمان را مطرح می کنیم تا قدرت انتخاب برای خواننده ایجاد شود.

 

کامران جان!

اعضاء و کادرهای حزب ما همانند رهبران ما، همه از یک چهارچوب فرهنگی خاص و سابقه خاص و خواستگاههاس مشخص فردی وارد این حزب شده اند. این معنیش اینست که در بسیاری مواقع ما ممکنست اختلاف هم داشته باشیم. آنچه مهم است باید تمرین کنیم که اختلافات را در فضای مدرن و رفیقانه مطرح کنیم و دیالوگ را تمرین کنیم. من اسمش را می گذارم"طبیعی کردن بحث در مورد اختلافها".

اختلافها ابزار تکامل هستند. به اختلاف بعنوان یک گناه کبیره و کفر نباید برخورد کرد.

حزبی که می خواهد از جامعه مدرن نمایندگی کند، باید توان بکارگیری خلاقانه اختلافها برای پیشبردش را داشته باشد.

بله!

به اختلافها باید با سینه باز برخورد کرد و به آنها خوش آمد گفت. باید راهکارهائی که اختلاف بتواند عامل پیشرفت شود مرتب سازمان داد.

در فرهنگ مدرن، چیزی مقدس نیست. همه چیز و همه کس را می شود نقد کرد. از قضا این نقد مداوم می تواند موتور محرک تکامل فکری جمعی و تکامل اعضاء و هواداران و رهبری حزب شود.

اینها را گفتم بعنوان مقدمه اول!

 

مقدمه دوم:

شما در نقدتان به مقاله من، در ظواهر بحث متوقف شدید و اساس بحث منرا اساسا مورد توجه قرار ندادید!

نقد من به مهران محبوبی حول این بحث اصلی شکل گرفت که دو دیدگاه در نقد مذهب در حزب ما ارائه شده:

 

الف- یکی دیدگاهی که رفیق تقوائی با صراحت در پلنوم ۳۱ ارائه داد و من تا بحال چند مقاله در موضوع مشخص آن نوشته ام .این دیدگاه تاکیید دارد که هدف حزب ما پائین کشیدن مذهب سیاسی است با حفظ احترام کامل به آزادی بیان مذهبیون. این دیدگاه را من در مقاله اوایل دسامبر باز کردم و بطور کامل تایید کردم.(۲)

 

ب- دیدگاهی که قبل از پلنوم توسط رفیق مهرنوش موسوی و بعد از پلنوم توسط مهران محبوبی ارائه شد در روزنه که به موازات هم "عقب نشینی حزب را در مقابل مذهب" اعلام کرده بود. رفیق مهران محبوبی کل مقاله اش را مقدمه کرده بود تا در آخر مقاله اش از ما بخواهد "قران را غیر قانونی کنیم"! (5)

 

در نقدم بر درک ایدولوژیک از مذهب، من این دیدگاه مهران محبوبی را در مقابل اصل آزادی مطلق بیان دانستم و آنرا در بخش آخر مقاله ام دقیقا باز کردم.

من مدعی هستم این مضمون اصلی مقاله من بوده و شما اساسا به این مضمون توجه نکردید و به حاشیه زدید!

حالا از شما می خواهم صراحتا نظر خود را در موضوعات بالا ارائه دهید تا بحث ما شفاف شود.

 

حالا سعی می کنم روی بحثتان برگردم(گیومه از شماست):

 

الف: "اغلب مقالات من نقد به رفقای حزب است"

من طی دو سال گذشته شاید صد مقاله در روزنه داشته ام که کمتر از ۷-۸ تای آن نقد به رفقا بوده. شما این آمار "اغلب" را از کجا آوردی؟!

فرض که من تمام مقالاتم نقد باشد. این چه بدی خواهد داشت؟ آیا رفقائی هستند که نباید نقد شوند؟ آیا تفکر برای نقد شدن نیست؟

رفقائی که من نقدشان کردم، بحثهای غیر خط اصلی حزب را مطرح کرده اند. مثلا نوید مینائی از منشاء خانواده حرف زد، ناصر اصغری از عشق آزاد ، مهران محبوبی از "پیاده کردن سرباز و فقط نوع کارگرش"، مصطفی صابر از "پایان خانواده". اینها سیاستهای حزب ما نیستند. نظراتی هستند شخصی و من مدعی هستم از روی علم بیان نشده اند. خوب وظیفه من و شما چیست اگر ببینیم این
ها حرفهای عجیب بزنند؟

سکوت کنیم؟

به من اجازه و حق بده سکوت نکنم!

بنابر این ادعای شما در چند بعد نادرست است. هم "اغلب" مقالات من در نقد نبوده و هم اگر می بود مشکلی نبود!

 

ب- " این دوست عزیز میخواهد نظرات شخصی خودش رادر تقابل با  اکثر رفقای حزب  به نام کمونیزم کارگری و حزبی گره بزند که به طور مشخصی  با  حرفهای ایشان مرزبندی دارد این  را باید شدیدا مورد نقد و چالش قرار داد."

متد من در بحثهایم اینست که مشخص می گویم نظر من اینست. اینکه این نظر با "اکثریت رفقای حزب" بخواند یا نخواند برای من شرطی برای بحثم نیست. حالا شما بفرمائید که کجا آمارگیری فرمودید که اینقدر مطمئن هستید "اکثریت" نظرات منرا قبول ندارد؟ مثلا آیا اکثریت حزب رای داده که قرآن طبق نظر مهران محبوبی در فردای انقلاب غیر قانونی شود؟!

اینکه شما عصبانی شده اید و می خواهید "شدیدا" من را مورد چاش قرادهید، هم محبت می فرمائید!

من اینجا متوجه نیستم البته که چالش نوع خفیف و شدیدش چه فرق دارد!

مثلا چالش شدید اینست که منرا "ضد کارگری "بنامید؟! البته من از این نوع چالشهای "شدید" واقعا لذت خواهم برد!

 

ج-" به نظر میرسد از نظر این دوست عزیز هرکس که کارگر نباشد ناگزیر باید روشنفکر باشد

وگرنه به یاد نمیاورم   کمونیزم کارگری  و حزب کمونیستی   به محفل چند روشنفکر و رهبران خارج از کارگران تعبیر شده باشد"

 

من در مقاله ام یک سوال ساده گذاشتم جلوی مهران محبوبی" آیا مارکس، لنین و منصور حکمت کارگر بودند یا نه؟ حالا شما هم از پاسخش فرار می کنی!

بحث رابطه کارگر و روشنفکر بحثی قدیمی در ادبیات کمونیستی است. در دایره المعارف هم این بحث کامل است:

در دایره المعارف روسنفکر کسی است که کارش تئوری است و منطق و هنر و خلاقیت ذهنی. حالا یا پول می گیرد و این کار را می کند و یا برای خودش و ایده اش. روشنفکر می تواند برای طبقه سرمایه دار اینکار را بکند که می شود روشنفکر بورژوا یا برای طبقه کارگر که می شود روشنفکر پرولتری.

به همین سادگی است عزیز!

با همین تعریف، لنین و مارکس و منصور حکمن و حمید تقوائی همه روشنفکران پرولتری هستند. حالا شما بفرما اگر نیستند بالخره چه هستند؟ ما را ارشاد کن. نمی شود که فقط چیزی نباشند!

 

اما لنین هم در اینباره بارها تاکیید دارد. از جمله در چه باید کرد که می گوید:

"طبقه کارگر به خودی خود توان سازماندهی سیاسی و تئوری سازی انقلابی را ندارد. حد اکثر ، می تواند اتحادیه ها را سازمان دهد."

درک لنین که هنوز هم پابرجاست اینست که روشنفکر پرولتری در کنار پیشروان طبقه کارگر حزبی می سازند تا رهبری سیاسی انقلاب سوسیالیستی را پیش ببرند.

 

نقد من به مهران محبوبی، و شما اینست که کارگر را از روشنفکر جدا می کنید و به کارگر اصالت ماهوی می دهی.

من در مقابل مخالف جداسازی این دو هستم که هم درکی لنینی است و هم با منطق می خواند.

حالا بفرمائی حرف شما چیست؟

 

د- " محمد همان طور که ایشان میگویند برده خدیجه نبود  ولی  کارگر او بود

تمام فلسه ازوداج محد به خاطر  سود و هوس بوده .چه انجا که خدیجه پولدار را  میخواهد و چه عایشه هشت ساله  را که از این نظر درست میگوید."

 

خوشحالم شما هم محمد را از بردگی نجات دادی! حالا می گوئی کارگر خدیجه بوده و "فلسفه اش"…این بوده و آن!

اینها دیگر بحث من نیست عزیز!

من فقط ایرا گرفتم که مهران تاریخ را عوض می کند ، وسط بحثی که قرارست ازش نتیجه بگیرد "قرآن را باید غیر قانونی کرد"!

اما شما از کجا "فلسفه محمد" و در واقع انگیزه اش را فهمیدی؟

انگیزه شناسی کار بسیار مشکلی است. مثلا آیا نمی شود محمد خدسجه را واقعا دوست داشته باشد؟ مدرک شما برای "فلسفه محمد" چیست؟ اینها بحثهای متدولوژیکی است که جایش اینجا نیست اما بد نبود یادآوری بشود که تاریخ گذشته بسیار مبهم است و اسناد آن غیر معتبر و تحلیلها اکثرا من در آوردی.

اما همانطور که گفتم به بحث اصلی ما مربوط نیست!

 

ه-  " چنین  تحلیلی از ریشه بی پایه است.استالین همان استالینی بود که  در زمان ابتدای قدرت وجود داشت.بدون کوچکترین تغییری  استالین  نماینده  ناسوینالیسم  روسی در تمام دوره ها است,  نه انکه  دوره ای او را نماینده سویالیسم خشن بدانیم و دوره دیگر جنبش سیاسیش را تغییر جهت بدهیم.تازه  برخورد استالین  به مذهب  بر خلاف نظر دو مرحله متفاوت نداشت."

 

کامران جان!

من کی از سوسیالیزم "خشن" استالین حرف زدم؟ همانطور که می بینی گاهی از شدت خشمت همینطوری برای خودت می سازی!

استالین را من مثل تو نماینده گرایش راست ناسیونالیزم می دانم. او بنا به اسناد متعدد با مذهب و ناسیونالیزم بازی کرد. اینکه استالین برخورد دوگانه به مذهب داشت ، هزاران سند در این مورد هست. اینکه موضعش نسبت به مذاهی مختلف در زمانهای مختلف متفاوت بود هم امر درستی است. اما اینکه در زمان معین با برخی مذاهب، بخصوص مسیحیت که نیروی اصلی سیاسی روسیه بود با خشونت رفتار کرد و هزاران را کشت و کلیساها را خراب کرد که شما نمی توانی منکر شوی!

همین موضوع بحث منست! اینکه با مذهب اینجوری مثل جناب استالین نمی شود رفتار کرد. نذهب را باید با سم روانشناسی و همانطور که حمید تقوائی گفت از سیاست پائین کشید و ریشه طبقاتیش را خسکاند و بعد هم فضای فرهنگی برای نقد آزادانه آنرا فراهم کرد. اینها خیلی ساده، بحث من! حالا مخالفی بیا جلو!

 

و- " در اینجا میبنیید که رفیق  ما عملا همان راه کسانی را دنبال میکند که میگویند   شرایط مکان و زمان و فرهنگ مردم را درنظر بگیرید"

 

کامران جان!

عامدانه یا غیر عمد دو نکته را با هم قاطی کردی:

اینکه کمونیزم ایدئولوژیک ، کمونیزم کلی و ضد علمی است که شرایط زمان و مکان را نمی شناسد و احکام کلی صادر می کند که بحث من بود.

اینکه ما کمونیستهای کارگری مخالف نسبی گرائی فرهنگی هستیم.

 

این دو بحث کاملا با هم فرق می کند!

من طرفدار یونیورسالیزم مترقی هستم همانطور که تو هستی. معتقدم مبانی ارزشی و فرهنگی در دنیا دارند به هم نزدیک می شوند و ما باید ارزشهای جهانی را تقویت کنیم.

اما نقد من بر کمونیزم ایدئولوژیک اینست که همه احکامش کلی است.

بله!

همانطور که حمید تقوائی در پلنوم گفت:

دستور کار کمونیستها در آمریکا و ایران در مورد مذهب نمی تواند یکی باشد.

مذهب در ایران یک قدرت سیاسی حاکمست در غرب نیست. تقوائی بدرستی می گوید که ما بخاطر نقش ویژه مذهب در ایرانست که خواهان سرنگونی سیاسی مذهب هستیم وگرنه در آمریکا که نمی شود همین شعار را داد!

یا اینکه در ایران کمونیستها شعارشان لغو حجاب اجباری، اغو اعدام سیاسی و غیره است. آیا کمونیستهای آمریکا هم همین را باید شعار دهند؟!!

حالا اگر حرفی داری بفرما!

 

خلاصه:

کامران جان!

از نقدت استقبال می کنم و خوشحال می شوم با همین نظمی که من پاسخت دادم به بحثهایم برگردی و شفاف حرفت را بزنی.

همانطور که گفتم، ما در یک حزب داریم برای یک هدف مبارزه می کنیم.

باید بلد شویم بدون عصبانیت، بدون اتهام زنی، بدون جنجالهای ارزان، با هم دیالوگ کنیم.

منتظر پاسخت خواهم ماند.

زنده باشی

زنده باد حزب کمونیست کارگری ایران

زنده باد آزادی، برابری و حکومت کارگری

 

سعید صالحی نیا

—————————–

 

منابع:

 

(۱) نقدی بر درک ایدئولوژیک به مبارزه ضد مذهبی از: سعید صالحی نیا(۲۱ دسامبر ۲۰۰۸)

http://www.rowzane.com/0000_2008/e_m12/21-said.htm

 

 (۲) جایگاه کمونیزم کارگری در جنبش ضد مذهب(۱۳ دسامبر ۲۰۰۸)-سعید صالحی نیا

http://www.rowzane.com/0000_2008/e_m12/14-said.htm

 

(۳) گرایشات متضاد در جنبش ضد مذهب و جایگاه کمونیزم کارگری- آوریل ۲۰۰۸(سعید صالحی نیا)

http://www.rowzane.com/0000_2008/e_m10/20-said.htm

 

(۴) مذهب زدائی و کمونیزم کارگری- اکتبر ۲۰۰۸ (سعید صالحی نیا)

http://www.rowzane.com/0000_2008/e_m04/8_said.htm

 

(۵) کارگران مذهب ندارند- ۱۴ دسامبر ۲۰۰۸ (مهران محبوبی)

http://www.rowzane.com/0000_2008/e_m12/15-mehran.htm

 

(۶) نقدی بر نگارش و تحلیل وارونه سعید صالحی نیا(کامران مزین)

http://www.azadi-b.com/J/2008/12/post_430.html

 

—————————————————————————–

نقدی بر نگارش و تحلیل وارونه سعید صالحی نیا

از: کامران مزین

در سایت روزنه مقاله ای از  دوست عزیز  سعید صالحی نژاد خواندم که مثل اغلب مطالبش نقدی بر نوشته های  رفقای حزب کمونیست کارگری است.بی شک این اشکال ندارد و صد البته اتفاقی میمون است که  که بتوان  محیط باز یک حزب را  نشان جامعه دهیم اما این که این دوست عزیز میخواهد نظرات شخصی خودش رادر تقابل با  اکثر رفقای حزب  به نام کمونیزم کارگری و حزبی گره بزند که به طور مشخصی  با  حرفهای ایشان مرزبندی دارد این  را باید شدیدا مورد نقد و چالش قرار داد.مشکل دیگر این است که دوست عزیز ما گویی خود را تنها علامه دهر در حزب میدانند که  دیگر اعضای حزب را  به کمبود دانش و   علم متهم میکنند.مهران محبوبی اولین ان نیست .قبل ان هم نوید مینایی و ناصر اصغری متهم به بی سوادی و عدم اطلاع  از سوی ایشان متهم شده اند.به ویژه وقتی این مساله ناراحت کننده میشود که خود این دوست عزیز هم  بر خلاف انچه میگیود از واقعیت  سخن نمیگوید و در قسمتهای زیادی  خارج از انکه  بحثش اشتباه است دارد  مسائل را وارونه جلوه میدهد.چند مثال در همین مطلب ایشان  اشاره کنم که به عنوان  واقعیت  مطلق   اشاره کردند:

" خود لنین و مارکس و انگلس رسما خودشان را روشنفکران طبقه کارگر می دانستند! حتی متوجه نیست که قادر نخواهد بگوید که منصور حکمت بالاخره کارگر است یا چه چیز دیگر؟
بنابه تعریف مارکس از کارگر، نه مارکس و نه لنین و نه انگلس و نه منصور حکمت، هیچکدام "افتخار کارگر بودن" نصیبشان نمی شود"

به نظر میرسد از نظر این دوست عزیز هرکس که کارگر نباشد ناگزیر باید روشنفکر باشد.چون خودش سوال کرده که منصور حکمت  کارگر نبوده پس  بایدچه میبوده؟که خودش معتقد است  پس روشنفکر بوده.لنین هم که از یک رهبر انقلابی مدافع طبقه کارگر  و نظریه پرداز حزب کارگری به یک روشن فکر تقلیل پیدا کرده و مارکس هم از فیلسوف تغییر و تفسیر جهان  به یک روشنفکر  تعبیر شده .به راستی  چنین قدرتی در نقد را باید یک در افزدوه در کمونیزم  بدانیم .وگرنه به یاد نمیاورم   کمونیزم کارگری  و حزب کمونیستی   به محفل چند روشنفکر و رهبران خارج از کارگران تعبیر شده باشد ورگرنه  به طور  کلی حزب انقلابی و کارگری نه معنا دارد و نه درست است ونه به جایی میرسد.نمونه    ادعاهای عجیب ایشان زیاد است .بگذارید ادامه بدهم.در جایی میخواهد اشتباه مهران محبوبی  را در مورد برده نبودن محمد  گوشزد کند  که خودش اشتباه میکند:

 

"محمد متعلق به خانواده قریش بوده که از خانواده های اشرافی مکه بوده. خانواده ای دست اول و با نفوذ در سیاست آنروز. بدون حمایت این خانواده، محمد نمی توانست دوام بیاورد و قدرت سیاسی خود را رشد دهد"

 

به نظر میرسد تارایخ ایشان هم چندان خوب نیست و صد البته تحلیل ایشان از تاریخ خیلی بدتر از مهران محبوبی است.چون محمد  قدرت سیاسی خود را با  قریش نبود که گسترش داد.اتفاقا قریش میخواست  او را بکشند و خون بهای ان را به بنی هاشم بدهند.قدرت سیاسی محمد وقتی گسترش پیدا کرد که با دو قبیله  در شهر مدینه به نام های اوس و خزرج متحد شد و به عنوان رهبر ان ها شناخته شد.محمد در جنگ بدر و احد با قریشیان جنگید.محمد همان طور که ایشان میگویند برده خدیجه نبود  ولی  کارگر او بود و حمایتهای خدیجه در زنده ماندن او نقش بسیار داشت.من اینجا در مقام دفاع ازمهران محبوبی نیستم اما فکر کنم منظور او بیشتر این بوده  تمام فلسه ازوداج محد به خاطر  سود و هوس بوده .چه انجا که خدیجه پولدار را  میخواهد و چه عایشه هشت ساله  را که از این نظر درست میگوید. مشکل تاریخی مهران محبوبی یک مساله است و مشکل  تاریخی  و تحلیلی   سعید صالحی نیا یک مساله مهمتر

ویا در جایی دیگر در مورد استالین هم  تحریف واقعیت میکند.

 

" زمان به حکومت رسیدن تا شروع جنگ دوم جهانی، استالین جنایات وسیعی در مقابل مذهبیئن انجام داد و حقوق برابر آنها را به خشن ترین وجهی نادیده گرفت
. بعد از شروع حمله هیتلر، استالین با یک چرخش صد و هشتاد درجه و مثل همه دیکتاتورها و شارلاتانها، دست بدامن ناسیونالیزم و مذهب شد! بقول معروف از سوی پشت بام به سوی دیگرش خزید"

چنین  تحلیلی از ریشه بی پایه است.استالین همان استالینی بود که  در زمان ابتدای قدرت وجود داشت.بدون کوچکترین تغییری  استالین  نماینده  ناسوینالیسم  روسی در تمام دوره ها است,  نه انکه  دوره ای او را نماینده سویالیسم خشن بدانیم و دوره دیگر جنبش سیاسیش را تغییر جهت بدهیم.تازه  برخورد استالین  به مذهب  بر خلاف نظر دو مرحله متفاوت نداشت.بلکه دو مکان متفاوت داشت.در روسیه و  وشوروی  به دلیل تقابل کلیسا و  هیات حاکمه کاملا جهت  مقابله را در پیش گرفت.استالین به شخصه به هیچ دین الهی اعتقاد نداشت اما از ایده لوژی و خود یک خدای بزرگ ساخت.در واقع  او خودش را جای خدا  قرار داد.این خود یک تفکر مذهبی است.اما همان طورکه گفتم برخورد او به مذهب بسته به  شرایط مکانی متفاوت است.در اسیای صغیر و در کشورهایی مثل ایران  از جریانات  مذهبی حمایتی ویژه ای شد.بعد ان  نظریات او یعنی  مخالفت با مذاهب  الهی درخود شوروی و دفاع از  جریانات مذهبی و ارتجاعی در  کشورهای جهان سومی به شدت  دنبال شد.که نمونه ان نظریه راه رشد غیر سرمایه داری است.

سعید صالحی نیا درک مغشوش خود از سوسیالیسم   و برخوردش به مسائل و شباهتش به چپ سنتی را  در جاهایی پر رنگتر نشان میدهد.در جایی  میگوید:

 

"کمونیستها با مذهب چگونه برخورد می کنند"؟

"شیوه طرح این سوال توسط رفیق محبوبی، ایدئولوژیک است. نمی گویئ از چه کمونیستی در چه محدوده زمانی و مکانی صحبت می کند. دستور کار کمونیست در اروپا و آمریکا در برخورد به مذهب آیا همانست که در ایرانست؟"

در اینجا میبنیید که رفیق  ما عملا همان راه کسانی را دنبال میکند که میگویند   شرایط مکان و زمان و فرهنگ مردم را درنظر بگیرید.اگر کسی یک سوالی کرد که برخورد ما به مذهب چیست سعید صالحی نیا  ناگهان براشفته میشود که  بستگی دارد شما ایران اسلامی یا سوریه اسلامی دنیا امده اید یا غرب ؟در انجا است که مشخص میشود ما باید  درنقد مذهب برویم یا دفاع از ارزشها و فرهنگ جامعه  اما اگر درست بیاییم نگاه کنیم میبینم که کمونیست کمونیست است .چه ایران است باشد چه فرانسه  و مذاهب هم با  تغییراتی که نسبت به هم دارند در  خرافه و ارتجاعی بودن و سبک کار  به یک نظرند.چگونه میشود اینها را از هم تفکیک کرد و بگوییم به صورت کلی نظر ندهیم.ایشان حتی یک پاراگراف به مانیفست اضافه میکنند و کارگران جهان را دارای مذهب و ملیت میدانند.

 

"من (سعید صالحی نیا) بمدت ۶ سال در ایران و ۵ سال در آمریکا رسما و با معیارهای مهران محبوبی "کارگر" بوده ام.  چیزی شبیه "کارگران مذهب ندارند" را تایید نمی کنم! این یک ادعای ضد علمی است"

 شعار کارگران جهان متحد شویدو کارگران مرزی ندارند با  "نکته  علمی "ایشان یکجا دود میوشد و هوا میروند.ایشان فکر این هستند که سرشماری کنند ببینند  ایا کارگران مذهب دارند یا نه ؟به راستی وقتی کارگران  را به کارگر افغان و ایرانی یا مسلمان و مذهبی  و غیر مذهبی تقسیم میکنید   ایا  حرف  سرمایه داران را تکرار نمیکنیدکه همین را میخواهند؟

نظرات ضد کارگری ایشان همین جا ختم نمیوشد در جایی هرچند  سعی میکنند به درستی اعلام کنند که نظرات کارگری کارگری را قبول ندارند اما مساله این است که به طور کل  حرف  را برعکس میکنند.از لنین فاکت نامعلوم  و بدون منبعی  می اورند که روشنکفران برگ برنده  جنبش کارگری هستند.خوب شد که لنین   به صراحت اعلام کرد  که کارگران باید به دست خود ازاد شوند و مارکس اعلام کرد که این کارگران هستند که  طبقات دیگر را ازاد میکنند .معلوم نیست با نظرات ایشان چه بلایی سر  طبقه کارگر  میاید و به طورکلی چه نیازی به این طبقه است.روشنکفران که هستند و انها خود بهتر از کارگران میدانند .اما اگر بخواهیم واقع بین باشیم باید بگوییم که کارگران  درکشان به واقع بهتر از روشنکفران  جامعه ماهستند.این نظریه را حتی خود روشنفکران هم قبول دارند که طبقه الیت به مشکلا ت جامعه   به دلیل دوری از توده ها   مشکل دارد در حالی که کارگران خود توده ها را تشکیل میدهند و نسبت به اوضاع اجتماعی دنیای درک بهتری دارند.کارگران زیادی  مشکل دارند  ولی به واقع کارگری که تنها   از مشکلات  گلایه میکند  و میخواهد جمهوری اسلامی برود  از روشنکفری(که در اکثریت روشنکفران ما هستند) که میخواهد  با تحلیل و جامعه شناسی تازه  به نتیجه اصلاح گام به گام جامعه برسد   بسیار بهتر میداند.صحبت زیاد است  و من چون مطلب طولانی شد بعدا بیشتر در این باره  مینویسم.و همین طور در مورد  وجود یا عدم وجود مذهب در قبل از جامعه طبقاتی.این را هم بگویم که نظرات من دفاع از شخص خاصی نبود.بلکه نقدی بر سبک  نگارش  و خود مقاله این دوست عزیز بود .بقیه دوستان خود هستند و  میتوانند از خود دفاع کنند

هرچه است سعید صالحی نیا باید بداند
که این طوری نیمتواند از دانش خود بر  دانش دیگری خدشه ایجاد کند و نه حتی میتواند اینها را به حزب و کمونیزم کارگری و حمید تقوایی متصل  نماید