نقدی بر نگارش و تحلیل وارونه سعید صالحی نیا

کامران مزین
 
 
در سایت روزنه مقاله ای از  دوست عزیز  سعید صالحی نژاد خواندم که مثل اغلب مطالبش نقدی بر نوشته های  رفقای حزب کمونیست

کارگری است.بی شک این اشکال ندارد و صد البته اتفاقی میمون است که  که بتوان  محیط باز یک حزب را  نشان جامعه دهیم اما این که این دوست عزیز میخواهد نظرات شخصی خودش رادر تقابل با  اکثر رفقای حزب  به نام کمونیزم کارگری و حزبی گره بزند که به طور مشخصی  با  حرفهای ایشان مرزبندی دارد این  را باید شدیدا مورد نقد و چالش قرار داد.مشکل دیگر این است که دوست عزیز ما گویی خود را تنها علامه دهر در حزب میدانند که  دیگر اعضای حزب را  به کمبود دانش و   علم متهم میکنند.مهران محبوبی اولین ان نیست .قبل ان هم نوید مینایی و ناصر اصغری متهم به بی سوادی و عدم اطلاع  از سوی ایشان متهم شده اند.به ویژه وقتی این مساله ناراحت کننده میشود که خود این دوست عزیز هم  بر خلاف انچه میگیود از واقعیت  سخن نمیگوید و در قسمتهای زیادی  خارج از انکه  بحثش اشتباه است دارد  مسائل را وارونه جلوه میدهد.چند مثال در همین مطلب ایشان  اشاره کنم که به عنوان  واقعیت  مطلق   اشاره کردند
 
 
خود لنین و مارکس و انگلس رسما خودشان را روشنفکران طبقه کارگر می دانستند! حتی متوجه نیست که قادر نخواهد بگوید که منصور حکمت بالاخره کارگر است یا چه چیز دیگر؟
بنابه تعریف مارکس از کارگر، نه مارکس و نه لنین و نه انگلس و نه منصور حکمت، هیچکدام "افتخار کارگر بودن" نصیبشان نمی شود

 

به نظر میرسد از نظر این دوست عزیز هرکس که کارگر نباشد ناگزیر باید روشنفکر باشد.چون خودش سوال کرده که منصور حکمت  کارگر نبوده پس  بایدچه میبوده؟که خودش معتقد است  پس روشنفکر بوده.لنین هم که از یک رهبر انقلابی مدافع طبقه کارگر  و نظریه پرداز حزب کارگری به یک روشن فکر تقلیل پیدا کرده و مارکس هم از فیلسوف تغییر و تفسیر جهان  به یک روشنفکر  تعبیر شده .به راستی  چنین قدرتی در نقد را باید یک در افزدوه در کمونیزم  بدانیم .وگرنه به یاد نمیاورم   کمونیزم کارگری  و حزب کمونیستی   به محفل چند روشنفکر و رهبران خارج از کارگران تعبیر شده باشد ورگرنه  به طور  کلی حزب انقلابی و کارگری نه معنا دارد و نه درست است ونه به جایی میرسد.نمونه    ادعاهای عجیب ایشان زیاد است .بگذارید ادامه بدهم.در جایی میخواهد اشتباه مهران محبوبی  را در مورد برده نبودن محمد  گوشزد کند  که خودش اشتباه میکند

محمد متعلق به خانواده قریش بوده که از خانواده های اشرافی مکه بوده. خانواده ای دست اول و با نفوذ در سیاست آنروز. بدون حمایت این خانواده، محمد نمی توانست دوام بیاورد و قدرت سیاسی خود را رشد دهد

 

به نظر میرسد تارایخ ایشان هم چندان خوب نیست و صد البته تحلیل ایشان از تاریخ خیلی بدتر از مهران محبوبی است.چون محمد  قدرت سیاسی خود را با  قریش نبود که گسترش داد.اتفاقا قریش میخواست  او را بکشند و خون بهای ان را به بنی هاشم بدهند.قدرت سیاسی محمد وقتی گسترش پیدا کرد که با دو قبیله  در شهر مدینه به نام های اوس و خزرج متحد شد و به عنوان رهبر ان ها شناخته شد.محمد در جنگ بدر و احد با قریشیان جنگید.محمد همان طور که ایشان میگویند برده خدیجه نبود  ولی  کارگر او بود و حمایتهای خدیجه در زنده ماندن او نقش بسیار داشت.من اینجا در مقام دفاع ازمهران محبوبی نیستم اما فکر کنم منظور او بیشتر این بوده  تمام فلسه ازوداج محد به خاطر  سود و هوس بوده .چه انجا که خدیجه پولدار را  میخواهد و چه عایشه هشت ساله  را که از این نظر درست میگوید. مشکل تاریخی مهران محبوبی یک مساله است و مشکل  تاریخی  و تحلیلی   سعید صالحی نیا یک مساله مهمتر

ویا در جایی دیگر در مورد استالین هم  تحریف واقعیت میکند.

 

 زمان به حکومت رسیدن تا شروع جنگ دوم جهانی، استالین جنایات وسیعی در مقابل مذهبیئن انجام داد و حقوق برابر آنها را به خشن ترین وجهی نادیده گرفت

بعد از شروع حمله هیتلر، استالین با یک چرخش صد و هشتاد درجه و مثل همه دیکتاتورها و شارلاتانها، دست بدامن ناسیونالیزم و مذهب شد! بقول معروف از سوی پشت بام به سوی دیگرش خزید

چنین  تحلیلی از ریشه بی پایه است.استالین همان استالینی بود که  در زمان ابتدای قدرت وجود داشت.بدون کوچکترین تغییری  استالین  نماینده  ناسوینالیسم  روسی در تمام دوره ها است,  نه انکه  دوره ای او را نماینده سوسویالیسم خشن بدانیم و دوره دیگر جنبش سیاسیش را تغییر جهت بدهیم.تازه  برخورد استالین  به مذهب  بر خلاف نظر دو مرحله متفاوت نداشت.بلکه دو مکان متفاوت داشت.در روسیه و  وشوروی  به دلیل تقابل کلیسا و  هیات حاکمه کاملا جهت  مقابله را در پیش گرفت.استالین به شخصه به هیچ دین الهی اعتقاد نداشت اما از ایده لوژی و خود یک خدای بزرگ ساخت.در واقع  او خودش را جای خدا  قرار داد.این خود یک تفکر مذهبی است.اما همان طورکه گفتم برخورد او به مذهب بسته به  شرایط مکانی متفاوت است.در اسیای صغیر و در کشورهایی مثل ایران  از جریانات  مذهبی حمایتی ویژه ای شد.بعد ان  نظریات او یعنی  مخالفت با مذاهب  الهی درخود شوروی و دفاع از  جریانات مذهبی و ارتجاعی در  کشورهای جهان سومی به شدت  دنبال شد.که نمونه ان نظریه راه رشد غیر سرمایه داری است.

سعید صالحی نیا درک مغشوش خود از سوسیالیسم   و برخوردش به مسائل و شباهتش به چپ سنتی را  در جاهایی پر رنگتر نشان میدهد.در جایی  میگوید

 

"کمونیستها با مذهب چگونه برخورد م