نکاتی در باره اوضاع سیاسى ایران

بارزترین مشخصه اوضاع سیاسى کنونى ایران بعد از برجام، بى ثباتى و شکنندگى حاکمیت، گسترش اعتراضات کارگری و توده اى، “خطر” انفجار توده عظیم گرسنگان، بیکاران، حاشیه نشینان شهری و دورنماى شیرین سرنگونى ارتجاع اسلامی است. در این دورنمای طوفانى، جمهورى اسلامى سیاستى جز جنگ براى بقاى خود ندارد. اتکا به سرکوب خشن و اعدام و ترور در قلمرو سیاست و اتکا به سلاح کشتار جمعى فقر و گرسنگى در قلمرو اقتصاد، تنها چشم انداز جمهورى اسلامى است. لذا مانورهائى که براى “حل بحران در درون نظام” دنبال میشود به دلائل متعدد از پیش محکوم به شکست است. 

اولا، بحران سیاسى از اختلاف در بالا شروع نشده تا با حل و یا تعدیل آن در بالا حل شود. منشا بحران در پائین است. جمهوری اسلامی یک وصله ناجور به پیکر جامعه ایران است. اکثریت عظیمی از جامعه اعم از کارگر و زحمتکش، زنان اسیر آپارتاید اسلامی، جوانان بدون آینده این حکومت را نمیخواهند. این نخواستن است که رودروئى بالائى ها را به مرحله تعیین کننده رسانده است. ثانیا، سازش در بالا زمانى موثر است که نتیجه اش به کنترل پائین و بازگشت به “وضعیت عادى” منجر شود. چنین چشم اندازى ابدا وجود ندارد و متوهم ترین کسانى که چنین فکر میکردند امروز با تردید کامل به چنین فرضى نگاه میکنند. ثالثا، اگر تهدید سرنگونى نظام جدى است، آنوقت تشدید جدال جناح هاى حکومتى اجتناب ناپذیر است. آنها ناچارند بنا به “وضعیت جدید” پرچم “نجات نظام” را بردارند و وارد نبرد آخر شوند. تهدید سرنگونى به وحدت در بالا منجر نمیشود، برعکس، جمهورى اسلامى ناچار است از درون خود را فشرده کند، به تصفیه های درونی رو بیاورد، آرایش جدیدی اتخاذ کند و براى بقا تا لحظه آخر مقاومت کند.

اساس پلاتفرم جناح موسوم به اصولگرا تشدید حاکمیت چکمه و گلوله و حکومت نظامى است. سیاستى که باید به “جراحى بزرگ” ختم شود. بزعم بیشتر عناصر در قدرت این جناح، هر ذره تزلزل در این سیاست، بسرعت کنترل اوضاع را از دست شان خارج میکند. این شرایط طیف اصلاح طلبان و اعتدالیون حکومتى را برسر دو راهى خطرناکى قرار داده است. هم تلاش دارند خود را “رهبر” مردم معترض معرفى کنند و با این کارت در بالا بازى کنند، و هم میخواهند اعتراضات در جامعه را “در چهارچوب قانون” اسیر کنند. این پلاتفرم، دیگر کفگیرش به ته دیگ خورده و روحانی به احتمال قوی آخرین عنصر حکومتی بود که نفسهای مصنوعی را به پیکر متعفن ارتجاع اسلامی رساند.

برخورد مردم به اصلاح طلبان و اعتدالیون حکومتى دقیقا نقطه مقابل برخورد جناح راست با آنهاست. ارزش مصرف اصلاح طلبان و اعتدالیون برای مردم در وجود اختلاف و شکاف میان آنها و جناح دیگر است. لذا زمانی که اصلاح طلبان، اعتدالیون و فرصت طلبان متفرقه، علنا و صریحا، نجات نظام را بعنوان سیاست محوری شان اعلام میکنند و راسا هر اعتراض رادیکال کارگران و مردم زحمتکش را سرکوب میکنند، خاصیت موقت و تاکتیکی شان را نزد مردم از دست میدهند. مردم در این جناح جماعتى را میبینند که میتوانند شکاف نظام را بیشتر کنند و از این شکاف براى تهاجم به همه شان استفاده کنند. در سوی دیگر، تمام اهمیت اصلاح طلب حکومتى براى نظام و خامنه ای ها اینست که بتواند نقش سوپاپ اطمینان را براى نجات نظام ایفا کند، وقت بخرد، و اوضاع را با سیاستهایش کنترل کند. اما زمانی که قادر به این کار نیست اهمیتش را از دست میدهد. ائتلاف خاتمی- رفسنجانی- روحانی- موسوی اگر حتی در هدف نجات و بقای نظام جدی باشند، باید به جنگ خامنه ای و شرکا میرفتند. امری که از این بی جُربزه ها بسیار بعید است. چون میدانند حتی اگر چنین جسارتی بخرج دهند، قطب سوم وارد ماجرا میشود و آنها اولین قربانیان تقابل جامعه با حکومت اسلامى خواهند بود. خصوصیت پدیده اصلاح طلبی حکومتی در دوره بحران اینست که اگر تمکین کند نابود میشود و اگر بجنگد و حتى “پیروز” شود، تنها دریچه اى به تعادلى جدید خواهد شد. اینها راسا آینده ای ندارند.

سوالات اساسی جامعه  

برخلاف تلاش رسانه های قلم به مزد، مسائل محوری در سیاست ایران تقابل خامنه ای- روحانی و در بیانی کلی تر، تقابل جناح اصولگرا با جناح اصلاح طلب و پرو غربی در ایران نیست. این در بهترین حالت عکسی یک بعدی از یک واقعیت چند بعدی و پیچیده سیاست در ایران است. مسائل جامعه ایران گسترده و متنوع و اساسى اند. از آزادیهاى سیاسى تا گشایش فرهنگى، از تقابل با دخالت مذهب در جامعه تا مسئله زن، از توقعات نسل جدید تا مسئله فقر و گرسنگى، از ناامنى اقتصادى و اجتماعى تا انواع مصائب اجتماعى هر کدام نیروى وسیعى را پشت خود بسیج میکند. پیشروى مبارزه سیاسى در اوضاع کنونى در گرو شناختن سوالات اصلى جامعه و توجه و تمرکز روى آنست. چند قلمرو اجتماعى، از موضع اجتماعی منافع استراتژیک طبقه کارگر و جنبش کمونیسم کارگرى که چشم انداز دگرگونى بنیادى وضع موجود را دنبال میکند، اهمیت محورى دارند؛

۱-  سرنگونى

ما قبل از برجام و در اوج قیل و قال رسانه ها در باره برجام تاکید کردیم که مسئله اساسی مردم ایران سرنگونی جمهوری است. تصریح کردیم که نخواستن حکومت و نفى وضع موجود بیش از پیش به بستر اصلى سیاست ایران تبدیل میشود. امروز همه دارند در باره “انفجار بزرگ” و “فروپاشی اقتصادی” و “تهدید جدى نظام” هشدار میدهند. برجام نتوانست برای حکومت اسلامی تضمینی باشد و لااقل بحرانهایش را تخفیف دهد. معلوم شد که کنترل اوضاع با شیرینى خوردن در بالا و وعده دروغین کمى آزادى محقر به مردم در چهارچوب قانون حل و فصل نمیشود. همین وضعیت اتخاذ سیاستهاى ویژه براى دو جناح را الزامى میکند. براى دو جناح نجات نظام از سرنگونى و براى مردم آزادیخواه سرنگونى سیاست فورى روز است. پیشروى در امر سرنگونى رژیم اسلامى در گرو عقب راندن سیاست نجات نظام توسط دو جناح حکومت و موئتلفین اپوزیسیونی شان است. در سرنگونى جمهورى اسلامى، علیرغم اهداف و سیاستهاى متمایز جنبشهاى مختلف سیاسى، اکثریت عظیمى از جامعه ایران ذینفع اند. اما این گوشه اى از جنگ قدرت است که طبقات اجتماعى و جنبش هاى سیاسى تلاش دارند به نفع خود فیصله دهند. دراین وضعیت مشخص، ما براى سرنگونى انقلابى کل جمهورى اسلامى و یک پروژه سوسیالیستی تلاش میکنیم.

٢- ایستگاههاى سازش

مهمترین خطر براى هر جنبشى که براى تغییر به میدان آمده است ایستگاههاى سازشى است که در سر راه آن قرار میدهند. در یک کلام پدیده اصلاح طلبان و اعتدالیون حکومتى همراه با هوادارانشان در بیرون حکومت، تلاش دارند اعتراض و سرنگونى خواهى کارگران و مردم آزادیخواه را در چهارچوبهاى نظام و قانون اسلامى محدود و مشروط کنند و حداکثر به خامنه اى و شرکا تنزل دهند. سیاست انقلابى اما با عبور از نظام و بر نفى ارکانهاى سیاسى – ایدئولوژیک و انحلال ارگانهای سرکوب قدرت فائقه تکیه دارد. کارگران و اکثریت مردم حکومت فقر و گرسنگى نمیخواهند، یک زندگى شایسته را حق مسلم خود میدانند، و آنها برسر چگونگى سیاست تشدید فقر و گرسنگى مسابقه گذاشته اند! زنان آپارتاید اسلامى نمیخواهند و آنها نهایتا “زنان سبز محمدى” و داستان کهنه “عدم تناقض اسلام و حقوق زن” را موعظه میکنند! مردم میگویند زندانیان سیاسى را آزاد کنید، جرم سیاسى نداریم، زندانهاى سیاسى را ببندید، آنها از آزادى زندانیان خودى و مقابله با مخالفین “اصل نظام” و سرکوب و کشتار آنها دفاع میکنند! مردم خواهان کوتاه کردن دست مذهب از زندگى شان هستند و حکومت مذهبى نمیخواهند و آنها با پرچم “اسلام رحمانی و بازگشت به دوران طلائی امام” قاتل به نجات نظام مى آیند! درهم شکستن نقاط سازش که توسط حکومتیها و اپوزیسیون راست موئتلف شان جلو مبارزه توده مردم قرار میگیرد، یک شرط پیشروى سیاست اردوی انقلابى برای سرنگونى است. جنبش و سیاست رادیکال کمونیستى کارگرى در تحمیل هر درجه عقب نشینى به رژیم اسلامى ذینفع است اما براى سرنگونى تمام و کمال این نظام تلاش میکند. درهم شکستن نقاط سازش بالائیها که تلاشى براى فلج سیاسى و عملى جنبش پائینى هاست، یک قلمرو تعطیل ناپذیر و مهم جدال براى سرنگونى و کسب قدرت سیاسى است.

٣- جنبش کارگرى، شورش گرسنگان 

جنبش کارگرى عمیقا در سرنگونى حکومت اسلامى ذینفع است و بیش از هر جنبشى توان عینى به پیروزى رساندن این هدف فوری را دارد. جنبشهاى سیاسى دست راستى در حکومت و اپوزیسیون تلاش دارند کارگران را به نیروى اهداف ارتجاعى و ضد کارگرى خود تبدیل کنند. رژیم اسلامى که راسا با پرچم ریاضت اقتصادى، پادگانى کردن کارخانه ها، قانون و مقررات زدائی، سرکوب اعتراضات کارگرى و فعالین کارگری تلاش دارد خطر “جنبش یقه آبى ها” را منتفى کند. اما جنبش کارگرى بازیگر بسیار مهمترى از آنست که بشود با این تمهیدات مهارش کرد. امروز با وضعیتى روبرو هستیم که نان خشک و خالى گیر بسیارى از کارگران و محرومان نمى آید. وزیر مفت خورشان اعتراف میکند که سی در صد مردم حتی نان برای خوردن ندارند. اما این حکومت ضد کارگر به همین هم رضایت نمیدهد. آنها با اجراى طرح ریاضت اقتصادى، حذف سوبسیدها، شعار “اقتصاد مقاومتی” و صد البته اختلاس و دزدیهای نجومی شان، همزمان انتظار فداکاری کارگران در راه “مام وطن اسلامی” را دارند! این تناقض مُهلک دیر یا زود با طوفان اعتراض کارگرى و شورش گرسنگان روبرو خواهند شد. طبقه کارگرى که حقیقتا و به معناى واقعى کلمه “چیزى براى از دست دادن ندارد” و میتواند در راس میلیونها گرسنه هر ژنرال و سردار فرماندارى نظامى شان را توى سوراخ کند. کارگران بسرعت به محور نخواستن حکومت و سیاست سرنگونى تبدیل میشوند. سرنگونى با عرض اندام طبقه کارگر و جنبش ضد فقر، افق ضد کاپیتالیستى و انقلابى کارگران را بر صحنه سیاست ایران میکوبد.

۴- جنبش ضد آپارتاید

مسئله زن یک مسئله کلیدى و تعیین کننده جامعه ایران است. هیچ تحول جدی سیاسی در ایران بدون حضور و نقش مهم زنان قابل تصور نیست. این جنبش در اساس خود ضد حکومت اسلامى و تبعیض براساس جنسیت است. اسلامیها و ناسیونالیستهاى متفرقه میخواهند این جنبش را در زندان “اسلام رحمانی” و نهایتا در زندان “ایرانیت” اسیر و زمینگیر کنند. اما این جنبش ضد تبعیض و برابرى طلب است و این تنها افق آزادیخواهى و برابرى طلبى سوسیالیستى طبقه کارگر است که میتواند پیروزى این جنبش را تضمین کند. کمونیسم کارگرى پرچمدار پر حرارت رفع تبعیض براساس جنسیت و برابری بیقید و شرط زن و مرد در تمام شئون اجتماعی است. جنبش کمونیستى طبقه کارگر میراث دار ٨ مارس جنبش بین الملل سوسیالیستی و امر برابرى زن و مرد است. در ایران امروز جنبش برابرى زن و مرد جنبش و جبهه اى قائم بذات و تعیین کننده از مبارزه انقلابى است که نیرو و قدرت عظیمى به آلترناتیو کارگرى آزادی جامعه میدهد.

۵- جنبش ضد اسلام 

ضدیت عمیق با مذهب و مشخصا اسلام در ایران که صدای آخوندها را درآورده است، محصول روشنگرى فرهنگى و فلسفى نیست، بلکه محصول عملکرد تا مغز استخوان فاسد و توحش رژیم اسلامى در ایران و جنبش اسلام سیاسى در منطقه و جهان است. ایران یکى از ضد دین ترین کشورهاى دنیا است و جنبش ضد مذهبى نسل جدید پتانسیل عظیمى در تقابل با حکومت اسلامى و اسلام زدگی عمده نیروهای اپوزیسیون ایران دارد. طبقه کارگر براى نظامى سکولار و پیشرو مبارزه میکند. سکولاریسم در سیاست و مذهب زدایی در ابعاد اجتماعی و فرهنگی سیاست انقلابی کمونیسم کارگری است. امروز جنبش ضد مذهبى عمدتا در بیان خواست سکولاریسم خود را نشان میدهد اما این نوک کوه یخ تسویه حساب با اسلام در یکى از مهمترین مراکز قدرتش است. جنبش کمونیستى طبقه کارگر توجه جدى به پتانسیل عظیم انقلابى و آزادیخواهانه جنبش ضد اسلامى دارد و در استراتژى پیروزى کارگرى روی آن بعنوان یک فاکتور قدرتمند اجتماعى حساب میکند. امروز اکثریتى عظیم بطور واقعى خواهان کوتاه شدن دست مذهب از زندگى شان هستند. این مهم بدون انحلال کلیه نهادهای مفتخور دستگاه عریض و طویل صنعت دین میسر نیست.

۶- سیاست انقلابى – حزب انقلابى

بدون سیاست انقلابى و بدون حزبی که عمل اجتماعى طبقه انقلابى را شکل دهد، امکان پیروزی و حتی پیشروی متصور نیست. امروز حتی یک فعال کارگرى و کارگر مبارزى پیدا نمیشود که نداند قدرت طبقه کارگر در تشکل اوست. معضل هنوز پس زدن اختناقى است که مانع تشکل کارگران است. اوضاع کنونى و میل جامعه به تغییر در جامعه علیرغم سرکوب شدید این سد را دارد میشکند. سیاست انقلابى و ایجاد سازمانهاى انقلابى طبقه کارگر و توده مردم آزادیخواه شرط اساسى پیشروى و دخالت نیروى انقلابى در اوضاع کنونى است. همین امروز میزان آمادگى در میان طبقه کارگر در قیاس با سال قبل گسترده تر است. درعین حال وسواس اصولی و درست به اتخاذ سیاستهائى که صف طبقه را مخدوش نکند یک مسئله اساسى است. طبقه کارگر و بویژه گرایش رادیکال و کمونیست طبقه از سیاست انقلابى کم نمى آورد. مسئله چگونگى تشکل در اوضاع امروز است. تنها تشکلهائى در شرایط کنونى میتوانند موثر و با اهداف کارگرى منطبق باشند که قابلیت تبدیل به سازمانهاى انقلابى طبقه کارگر را در متن شرایط متحول سیاسى داشته باشد. کارگران و کمونیستها باید سازمانهای کمونیستی مخفی شان را بسرعت ایجاد کنند. شوراهای کارگری آن سازمانهائى هستند که میتوانند نقش بسیج طبقه و نیروى عظیمى در جامعه را براى سرنگونى و برای انقلاب کارگرى ایفا کنند. کارگران امروز به معنى وسیع کلمه به تشکل اعم از حزبی و توده اى نیاز دارند.

ایجاد و گسترش سازمانهای حزبی و کمونیستی درون طبقه کارگر، دامن زدن به جنبش مجامع عمومى کارگرى در محیطهاى کار و زیست، تقویت شبکه هاى فعالین و رهبران کارگرى کمونیست و پیشرو، آمادگى و تدارک براى ایجاد و اعلام شوراهاى کارگرى در سطوح مختلف، اتخاذ ابتکارات انقلابی مانند سیاست کنترل کارگرى در تقابل با سیاست اخراج و تعطیلى صنایع، و تقویت مرتب وحدت و همبستگى کارگران جوهر تلاش براى ایجاد سازمانهاى انقلابى طبقه کارگر است. حضور طبقه کارگر چه بصورت جنبشى متمایز در قلمرو سیاست سراسری و چه بعنوان رهبر اعتراض علیه جمهورى اسلامى ضرورتی مبرم است. تنها کارگران میتوانند در مقابل سیاستهاى ناسیونالیستى و فاشیستى و اسلامى حکومتى، شعارها و خواستهاى انقلابى مردم آزادیخواه را شکل دهند و تنها کارگران و کمونیستها میتوانند جنبش توده اى براى سرنگونى را به جنبشى حقیقتا انقلابى براى نفى کل این نظام ارتقا دهند.

۷- آلترناتیو کارگرى 

بن بست لاعلاج جمهوری اسلامی در متن بحران منطقه تشدید شده است و طبقات دارا و جنبشهاى سیاسى شان چه در درون و چه در بیرون حکومت، همه براى حفظ وضع موجود و قالب زدن به خواست مردم زیر چتر آلترناتیوهای ارتجاعی بورژوائى تلاش میکنند. از بزک کردن نیروهای سناریوی سیاهی توسط دولتها تا تلاش برای آلترناتیو سازی هدفی جز تقابل با آلترناتیو کارگرى و راه حل چپ ندارد. در جدال قدرت سیاسى باید بعنوان یک طبقه و جنبش متمایز طبقاتى و با پرچم راه حل کارگرى آزادى کل جامعه پا بمیدان گذاشت. کارگران در مقابل انواع تمهیدات برای نجات جمهورى اسلامى و طرح آلترناتیوهای قلابی بورژوائی که چیزی جز تداوم بحران و اوضاع کنونی نیست، پاسخ روشنى دارند: زنده باد حکومت کارگرى! در مقابل انواع تبعیض و ستم در جامعه پرچم کارگران برابرى و رفع تبعیض است. در مقابل مماشات با مذهب و نیمچه سکولارهاى اسلام زده پرچم کارگران حکومتى سکولار و پیشرو است. در مقابل شناعت آپارتاید جنسى و تبعیض براساس جنسیت پرچم کارگران برابرى بیقید و شرط زن و مرد و لغو نظام آپارتاید جنسى است. در مقابل نظام مبتنى بر فقر و فلاکت و اختلافات طبقاتى پرچم کارگران جامعه اى آزاد و مرفه و خوشبخت براى همگان است. کارگران در شرایط امروز برای دفاع از معیشت و زندگی و حرمت و موجودیت اجتماعی شان تلاش میکنند اما همین تلاش باید بعنوان گامهای طرح آلترناتیو کارگری آزادی جامعه در سیاست سراسری معنی شود. طبقه کارگر براى اینکه بار دیگر قربانى این تحولات نباشد، باید پرچم راه حل کارگرى را در مقابل کل جنبشهاى طبقات دارا برافرازد. کارگر باید بار دیگر به “رهبر سر سخت” جامعه تبدیل شود و بار دیگر امید آزادى را در جهان طرح کند. بدون آلترناتیو کارگرى و تامین ملزومات آن بعنوان یک راه حل واقعى و اصیل براى جامعه، تلاشها و مبارزات تاکنونی کارگران به جیب بورژوازی می ریزد. *

۲ سپتامبر ۲۰۱۶