دو استراتژی و دو تاکتیک

شباهنگ راد

رژیم جمهوری اسلامی فلسفه‏ی وجودی و منافع‏ی استراتژیک خود را در وحدت درونی خویش علیه‏ی انقلاب و انقلابیون پای ریخته است و به همین اعتبار هر زمان که سران متفاوت رژیم با جنبش‏های کارگری – توده‏ای روبرو می‏گردنند، در صفی واحد و سازمانیافته به قلع و قمع آنان می‏پردازنند.

حقیقتاً که شناخت از ماهیت و کارکردهای سران متفاوت رژیم برای میلیون‏ها انسانی که در زیر شدیدترین فشارها قرار گرفته‏اند، ناشناخته نمی‏باشد و هر یک از جیره‏خواران نظام بارها و بارها در عمل به اثبات رسانده‏اند که از زمره خادمین و مدافعین بی چون و چرای سرمایه‏اند. به عبارتی تسلط یابی سران رژیم جمهوری اسلامی بر جنبش‏های متفاوت اعتراضی، در اتحاد و یگانگی درونی‏شان نهفته می‏باشد و رمز پیروزی و بر دوامی خود را مدیون چنین سیاست و تاکتیکی می‏دانند. کُشتار هزاران انسان، نماد چنین سیاست‏ها و تاکتیک‏هایی‏ست که سران حکومت مبلغ و مدافع‏ی آنند.

کاملاً واضح است‏که این رژیم دارد از سرکوب توده‏ها نفس می‏گیرد و دارد مخالفین خود را از میدان بدر می‏کند. جمهوری اسلامی سازمان خود را دارد و تنها با کار بست روش‏های خونین، قادر به حکومت‏داری‏ست. اگر چه سران حکومت از میزانِ پایگاه‏ی توده‏ای بسیار پائینی برخورداند؛ امّا در عوض، نیروی سازمانیافته‏ی مسلح‏ی خود را دارند و به پاس آن‏هم تا کنون قادر گردیده‏اند، کمونیست‏ها و انقلابیون را پس زنند و انقلاب را از حرکت پیشرونده‏ی خود باز دارند؛ چرا که سازمان‏ها و نهادهای دل‏خواه‏ی خود را در هر میدانی علم نموده‏اند و کاملاً بر جنبش‏های اعتراضی و اجتماعی – دمکراتیک سوار گردیده‏اند. دارند سازمانیافته عمل می‏کنند و از ابزارهای متناسب با منفعت‏شان سود می‏جویند. توازن قوا در درون جامعه‏ی‏مان همواره به نفع نظام و یک‏سویه است. بی اغراق چند دهه‏ای است‏که این سیمای سیاسی جامعه‏ی‏مانرا تشکیل می‏دهد. بی گمان نگاهِ دقیق‏تر به سیاست‏ها و تاکتیک‏های انتخابی گذشته‏ی خودی و هم‏چنین بازنگری و مرور مجدد به روند و کارکردهای سران حکومت و به تبع از آن انتخاب روش‏های بجا و کار ساز مبارزاتی می‏تواند، تا حدودی توازن قوا و معادله‏های موجود را در هم ریزد و فضای حاکم بر جنبش‏های اعتراضی را از روال همیشگی و دفاعی خود بدر آورد.

به بیانی دیگر جنبش‏های کارگری – توده‏ای ایران در وضعیت بسیار وخیمی قرار دارند. فرسوده‏اند؛ چرا که از اعتراضات بحق خویش تا کنون ماحصل مثبتی نداشته‏اند. تعرض به حیات و زندگی توده‏ها از جانب سران حکومت دائمی‏ست و جان مردم را به لب‏شان رسانده‏اند؛ سیاست و متد دیکته شده‏ای ‏که حاکمان – و آن‏هم در هر شرایطی – ملزم به اجرای آنند. با این اوصاف اگر انقلاب و انقلابیون ایران قصد دارند در این کشاکش نابرابر طبقاتی پیروز بدر آیند، می‏بایست به میزان ضد انقلاب نیرو بسیج کنند و می‏بایست به اندازه‏ی ضد انقلاب، سازمانِ دلخواه و عمل خود را بوجود آورند. انقلابیونی که در شرایط کنونی فاقد استراتژی روشن و معین‏اند، انقلابیونی که به شکل اسف‏بار، پراکنده‏اند و در عرصه‏ی تاکتیکی منفعل و تأسف‏بارتر از آن اینکه سیاست دفاعی و عقب‏نشینی دائمی را بعنوان یگانه‏ رویه‏ی بسیج کننده‏ی خود انتخاب نموده‏اند. بی دلیل نیست که رژیم جمهوری اسلامی دارد، تعرض می‏کند و بسته به زمانه، نوع بازی و قواعد در حول و حوش آنرا پای می‏ریزد و دارد صدها نفر از مخالفین و معترضینِ داخل و خارج از کشور را وارد میادین دل‏خواه و کنترل شده‏ی خود می‏نماید. براستی که دهه‏هاست رژیم جمهوری اسلامی میادین اعتراضی را در دستان خود قبضه نموده است و صحن جامعه‏ی ایران خالی از نیروی کمونیستیِ منسجم و سازمانیافته می‏باشد و به همین دلیل است‏که هر گونه که خود صلاح می‏داند، دارد عمل می‏کند. 

در حقیقت تا زمانی‏که اوضاع و گردونه‏ی مبارزات اعتراضی توده‏ها به روال تا کنونی و نا معین خود به پیش رود، ضد انقلاب هم‏چنان از انقلاب و آن‏هم در عرصه‏های متفاوت قربانی خواهد گرفت. اوضاعی که پایه‏های اساسی آنرا زور سازمانیافته تشکیل می‏دهد و سی سالی‏ست که هم‏چون بختکی خانمان بر انداز دارد بر شانه‏های رنجور و خمیده‏ی میلیون‏ها انسان سنگینی می‏کند. زوری که هر روزه دارد اشکال نوین‏تر و پیچیده‏تری بخود می‏گیرد و کمر جنبش‏های اعتراضی را خُرد نموده است. این چهره‏ی سیاسی جامعه‏ای است‏که سران حکومت ساخته‏اند و هم‏چنان دارند آنرا به توده‏ها تحمیل می‏نمایند و در مقابل، ما، شاهد سیاست‏ها و تاکتیک‏های انقلابی متناسب با قانون‏مندی‏های حاکم بر جامعه‏ی‏مان نمی‏باشیم. جمهوری اسلامی دارد تور پلیسی و شناسائی‏اش را هر روزه و با انبانی از تجربه، گسترده و گسترده‏تر می‏نماید و دارد هر روزه مخالفین و فعالین را به دام خویش گرفتار می‏سازد و در مقابل جنبش‏های اعتراضی فاقد عکس‏العمل‏های معقول و خثنی ساز علیه‏ی ارگان‏ها و نهادهای امنیتی نظام می‏باشند؛ عکس‏العمل‏ها و اقدامات اولیه و پایه‏ای که متضمن هر گونه فعالیت‏های ثمربخش می‏باشد.

از نگاهِ کمونیست‏ها و مبارزین همواره جنگ در درون نظام‏های سرمایه‏داری دو سر دارد و هر یک از آنان، پیرو قواعد و قوانین خاص خود می‏باشند. بر این مبنا وظیفه‏ی انقلابی حکم می‏کند تا بر الزامات در حول و حوش آن اشراف داشت و سیاست مختص به آنرا پای ریخت. طبعاً خط و کارِ، دشمنان کارگران و زحمت‏کشان پیشاپیش نوشته شده است و هر رژیم و دولتی و با هر رنگ و لباسی بر سر کار آید، موظف به ادامه‏ی آن می‏باشد. روشن است‏که دشمن بخودی خود پس نخواهد کشید و انقلاب هم بخودی خود به پیروزی