به کالا گرفتن ارزش زنان و دختران زیر حاکمیت و مناسبات ارتجاع مذهبی

سیروان پرتونوری

یکی از نتایج سلطه سرمایه داری و حاکمیت مناسبات ارتجاعی خصوصاً در شرایط بالا گرفتن بحران و فلاکت ،شکننده شدن و متلاشی خانواده ها در سطحی گسترده تر است. این پدیده روبه رشدی است که در ایران تحت سلطه سرمایه داری اسلامی، مشاهده می کنیم.

روال کار آنست که والدین و مشخصاً پدر یا برادر بزرگتر ، فرزندان دختر خانواده خود را به این یا آن متقاضی و در اصطلاح معمول، خواستگار می دهند. در موارد بسیار، این عرضه حالت خریدوفروش بخود می گیرد. زن بعنوان کالائی دربازار زناشوئی عرضه می شود و بفروش می رسد. این که نیات والدین چیست وبقول معروف چه آرزوهائی یا دورنمائی برای فرزندشان دارند، تغییری در این واقعیت نمی دهد. در این مناسبات، دختر هیچ نیست مگر کالائی که یک کار عمده انجام می دهد: تولید مثل و ارضاء نیازهای جنسی مرد. و همچنین کاربسیار مهم دیگری که دارد، بیگاری خانگی که در اصطلاح معمول، به آن خانه داری می گویند.

خیلی از پدر و مادرها معتقدند که خیروصلاح فرزندشان را می خواهند و با فرستادن وی به خانه شوهر، هم یک آینده بی دغدغه و حداقل یک نان بخور و نمیر را برای او تامین می کنند و هم وی را از آلودگیهای اخلاقی در جامعه مصون می دارند. خیلی ها نیز رسما فرزند دخترشان را می فروشند تا از بار تامین معیشت وی خلاص شوند و خرجشان کمتر شود. و البته کماکان مناسباتی نظیر زن به زن کردن که در واقع نوعی مبادله پایا پای کالاست نیز در برخی مناطق وجود دارد. یعنی آن خانواده های معمولا فقیری که توان خرید زن را ندارند، با معاوضه فرزند دختر خود با فرزند دختر خانواده ای هم رده خود برای مردان خانه خود، نیازشان را برطرف می کنند. ماجرا به همین زشتی و دردناکی است که تصویر کردیم؛ و هیچ سرخاب و سفیدابی بر چهره منگ و غمزده عروس، هیچ لبخندی برلبان والدین و هیچ نقل وشیرینی هم نمی تواند تلخی و غیر انسانی بودن این رابطه و یک عمر بدبختی وستم بعد از آن را بپوشاند.

البته همه اینها را که گفتیم در یک جامعه طبقاتی و مردسالار مانند جامعه ما بصورت یک عادت و سنت فراگیر درآمده، و کم اند کسانی که این مناسبات را "غیرانسانی" بدانند و آگاهانه علیه اش مبارزه کنند. وقتی می گوئیم عادت و سنت فراگیر؛ منظورمان عادت و سنتی است که حتی افراد مبارز و آزادی خواه نیز تحت تاثیرش قرار دارند.

تحت حاکمیت رژیم اسلامی این مناسبات، به قوه قانون و احکام پوسیده مذهبی و شرع اسلامی، تقدیس و تشویق هم می شوند. سردمداران رژیم ، رسانه های گروهی و مبلغین مذهبی روز و شب افکار مبتنی بر این مناسبات ستمگرانه و استثماری را در ذهن مردم زنده نگه می دارند. نهاد آموزش وپرورش، نسلهای جدید را برمبنای چنین افکاری تربیت می کنند؛ و دستگاه ایدئولوژیک ادبی و هنری موجود نیز یاری دهنده چنین سنن وعاداتی است.

ترس از بی آیندگی و سقوط بیشتر، و حتی مجازات مرگ، و همچنین شماری قوانین خاص مدنی، راه را بر حرکت اعتراضی و نارضایتی قربانیان این مناسبات که زنان ستمدیده جامعه هستند، می بندد. کافیست به اطراف خود نظری بیفکنیم. خیل کودکان و نوجوانانی را می بینیم که در سن ۱۲ ـ ۱۳ سالگی یا کمی بیشتر بدون ذره ای خواست و آگاهی، به خانه شوهر فرستاده شده اند تا ستمی دائمی واستثماری پنهان را تحمل کنند. و آنهائی که تاب تحمل نیاورده و سر به مبارزه برداشته اند، با کتک و شکنجه جسمی و روحی و تهدیدات نه فقط از جانب شوهر بلکه از سوی کل جامعه مردسالار روبرویند. کافی است نگاهی به نصایح و پیشنهادات باصطلاح مشاوران خانوادگی نشریات رژیم اسلامی بیاندازید، تا موارد متعدد این مقاومت و مبارزه خودبخودی علیه مناسبات ناعادلانه موجود و البته سیاست ارتجاعی و سرکوبگرانه صاحبنظران و مشاوران اسلامی درقبال آنرا ببینید. کافیست صفحه حوادث روزنامه ها را ورق بزنید تا از پس صدها مورد اعلام شده جنایت و فساد، چهره کریه مناسبات ستمگرانه و نتایج ناگزیر اجتماعی آنرا مشاهده کنید.

موج خودکشی زنان جوان، عکس العمل نومیدانه به این شرایط غیرقابل تحمل است و تنها عوامفریبان مرتجع می توانند آن را به روحیات و خصوصیات باصطلاح ویژه وفردی نسبت دهند. تلاش برای قتل شوهرانی که انواع و اقسام ستم بر همسرشان اعمال می دارند، و راه جدائی و طلاق داوطلبانه را هم برآنان بسته اند، اساساً از همین جا نشئت می گیرد. موارد مختلف فرار از خانه والدین یا شوهر دلیلی جزء موجودیت و شدت ستمگری ندارد. و دستگاه ارتجاعی رژیم اسلامی نیز بانی و حافظ این ستمگری است. همین رژیم است که با اشاعه فرهنگ عقب مانده مردسالارانه، و چارچوبهای باصطلاح دست نخوردنی از اخلاق و معنویات الهی، چاقوی ستمگران خانگی را تیز می کند. معضلات و مصائب خاص شرایط بحرانی چند ساله اخیر بر ابعاد این تصویر تکاندهنده و زشت افزوده است. گسترش فحشاء رسمی و غیر رسمی و اسلامی طی چند ساله گذشته بی سابقه بوده است؛ این مسئله بدلایل مختلفی چون فقر اقتصادی،تورم ،گرانی و دستمزد کم  که بر احاد توده مردم ایران سنگینی میکند انان را روز به روز در تنگنا قرار میدهد و از سوی دیگر چپاول و سودجوئی های مقامات و مزدوران نهادهای مختلف وابسته به رژیم به یک موضوع آشکار و برجسته اجتماعی بدل شده است. پیوندها و علائق و عواطف خانوادگی در جامعه ما که یک جامعه عقب مانده با مناسبات قدرتمند سرمایه داری است، زیر فشار این بیماریهای اجتماعی درحال متلاشی است و آنچه جایگزینش می شود نیز چیزی جز اشکال پر هرج ومرج و افراطی همان مناسبات ارتجاعی و ستمگرانه میان زن ومرد نیست. در چنین شرایطی چقدر مسخره، و چقدر نفرت انگیز است حرفهای سران رژیم اسلامی درباب اخلاقیات و امثالهم.

آیا جامعه راه خروجی از این مناسبات