ناراضیان معترض

هنگام پرسه زدن در اینترنت، در سایت حکومتی “فرارو” یادداشتی با این عنوان “چرا مردم ایران از زندگی ناراضی اند؟” توجهم را جلب کرد. مانند همیشه جز این انتظار نداشتم خود ما مردم به این متهم شویم که یک چیزیمان است، یک جورای خوشی زده زیر دلمان و گر نه همه چیز محیا است مشکل اگر هست “مشکل فرهنگی” است و اینکه ما مردم مانند همیشه “قدر نشناس” هستیم و “قدر عافیت” را نمیدانیم!
حسین راغفر “( ببخشید “دکتر حسین راغفر استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اقتصادی و …!) معتقد است ” اصلی ترین دلیل کاهش رضایت مردم از زندگی نسبت به چند دهه قبل نابرابری های چشمگیری است که طی این مدت ایجاد شده است” همه این نابرابریها هم از خود ما منشا میگیرد که ” از ارزشها دور شدیم” مصرف گرایمان حاد شده و دچار “چشم و هم چشمی” هستیم !:” اگرچه جامعه ایران پیش از این نیز مصرف گرا بود اما طی این مدت این مصرف گرایی افزایش یافته است…به تدریج از … ارزش ها دور شدیم ….این موضوع باعث بروز نوعی چشم و هم چشمی در مقیاس های گسترده شد. …از آنجا که ملاک های موفقیت در جامعه ملاک های مصرف گرایی شده است … این موضوع اصلی ترین منشاء اضطراب های روحی و روانی ناشی از منزلت اجتماعی است که بر اساس موقعیت اقتصادی و الگوهای مصرفی افراد تبیین و تعریف می شود.”
امان الله قرائی مقدم ( باز هم شرمنده!دکتر امان الله قرایی مقدم استاد دانشگاه و جامعه شناس و…) اما بی پرواتر از دکتر قبلی مشکل را فرهنگی میدانند، ایشان معتقد است ما نوستالژیک، گذشته نگرهستیم برای همین قدر عافیت را نمیدانیم و درک نمیکنیم که شرایط از ترکیه بهتر است و امید به زندگی بهبود یافته، مخابرات توسعه یافته، رفت و آمد نسبت به چند دهه قبل افزایش داشته ،میزان مصرف کالری ما افزایش یافته؛ ومهم تراینکه دچار خیالات واهی شدیم و چشم انداز کاذب جلو رویمان است ایشان به شدت اعتقاد دارند: اگر “علمی با توقعاتمان از زندگی برخورد کنیم شرایط امروز به شدت بهبود یافته است … یعنی با اینکه چشم انداز جامعه وسیع شده اما این چشم انداز کاذب است چراکه مبتنی بر تصور و خیال است. به قول رابرت مرتون اهداف زیادی برای مردم ایجاد شده و چون به همه این اهداف نمی رسند نمی توانند به رضایت برسند و لذا قدر عافیت را نمی دانند. اما اگر مردم شرایط خود را به صورت علمی با گذشته مقایسه کنند می بینند شرایط امروز به شدت بهبود یافته است دلیل دیگر تبلیغات کشورهای غربی است …( اما در جای) همچون فرانسه رضایت مردم در شرایط کنونی کمتر از مثلا دهه ٢٠ یا ۵٠ میلادی نیست هرچند مردم همیشه احساس نوستالوژیک دارند. مردم فرانسه اطلاعات دارند و مقایسه می کنند و کشوری هم علیه آنها تبلیغات نمی کند. “مشاهده کردید که مشکل خود ما مردم “ایران زمین” هستیم! به موقعش تنبل تعریف میشویم به جایش قدر نشناس و در صورت لزوم فاقد حافظه تاریخی و بیشتر از همه دچار چشم و هم چشمی شدیدی شدیم برای همین همیشه خدا ناراضی هستیم!
در همین سایت دو خبر تاسف بار هم بود که درجه از سر خوشی دست به کاری زدن را نشان میداد! اولی خودکشی همزمان دو دختر نوجوان در جنت آباد که خود را از یک ساختمان بلند به پایین پرتاب کردند و نیز خودکشی مردی مستاصلی در نهاد بی معنی به نام “شورای شهر تهران”. این مرد که دنبال وامی بوده که گوشه ای کوچک از گره های زندگی اش را بگشاید بعد از چندین ماه دوندگی و عدم پاسخگویی “مسئولان ذیربط” اقدام به خودسوزی کرده. آن دو دختر در دم جان سپردند و این مرد دچار سوختگی” ٢٠ درصدی” شده است و یکی از “مسئولان ذیربط ” فرمودند: چیزی نشده که، ” این فرد به علت مشکلات روحی دست به خودسوزی زده است و تنها ١۵ درصد دچار سوختگی شده است.” ناقابل، تنها ١۵ درصد سوختگی!! فقط به اشاره کوچکی به چند مورد خودکشی در چندماه گذشته از بسیاران موارد دیگر، نشان میدهد که واقعا ما مردم ایران دچار “فقر فرهنگی” هستیم یا یک کسانی نان خود را به قیمت تباهی زندگی توده مردم بدست می آورند؟
اسماعیل شاوردی، کارگر شهرداری شادگان، در خوزستان، در اعتراض به شرایطش خودسوزی کرده و درگذشته. این کارگر در زمانی که اقدام به خودسوزی کرده، شش ماه مطالبات مزدی پرداخت نشده داشته است.
خودکشی یک مرد شصت و پنج ساله در ساعت پنج بعدازظهر یازدهم اردیبهشت در بلوار میرداماد تهران. با بررسی محتویات داخل جیب متوفی علاوه بر کارت ملی و کارت عابربانک، تکه کاغذی که علت خودکشی روی آن نوشته شده که وی در یک مسافرخانه در حوالی میدان شوش کار و زندگی می‌کند اما از چندی قبل به دلیل ابتلای به بیماری آب سیاه چشم اذیت شده و توان مالی درمان را نداشته است و به همین دلیل دست به خودکشی زده است.
علی اکبری، کارگر پرسابقه شرکت داروسازی و پخش دارو، برای تامین داروی کودکش درخواست وام داشته ولی بارها با رد این درخواست روبرو شده است. وی بعد از ارائه درخواست ملاقات با مدیرعامل، تهدید به خودکشی کرد، اما توجهی به وی نشد. اکبری پس از خروج از اتاق مدیرعامل کارخانه خود را از طبقه چهارم ساختمانی در محوطه کارخانه به پایین پرتاب کرد. او پس از این حادثه به بیمارستان میلاد تهران منتقل شد و ۴ ساعت بعد در بیمارستان جان باخت.
در اسفندماه یونس عساکره نیز در اعتراض به جمع شدن بساط میوه‌فروشی‌اش در خرمشهر خود را در مقابل ساختمان شهرداری به آتش کشید. در طول یک سال گذشته، کارگران دیگری هم به دلیل مشکلات اقتصادی اقدام به خودکشی کرده‌اند؛ از جمله دستفروشی که خود را زیر ریل قطار مترو انداخت و کارگران اخراجی معدن طلای آق‌دره. و اینها مشت نمونه خروار است و برای دکترهای اقتصاددان و جامعه شناس، استاد دانشگاه اینها همه، نتیجه زیاده خواهی است!
همیشه گفتند سواره از حال پیاده خبر ندارد! اما به واقع ماجرا عمیق تر از این حرفهاست. این اساتید محترم پول میگیرند که همین توجیهات را برای نظام ستمگر سرمایه داری جور کنند. از روی شکم سیری حرف زدن هم نتیجه اش هم باید این باشد که عنوان شود “شرایط امروز به شدت بهبود یافته ” و چه دلیلی محکم تر از این که میزان مصرف کالری بالا رفته، امید به زندگی بهبود یافته، بیشتر از ترکیه!
ناراضی بودن مردم ایران از زندگی بیش از هر چیز نتیجه حاکمیت سیاه سرمایه آن هم از نوع اسلامی آن است. توقع یک زندگی توام با آسایش حق هر انسانی است. توقع اینکه چون ندار هستیم مورد تحقیر و شماتت قرار نگیریم پیش پا افتاده ترین حقی است که هر انسانی باید داشته باشد. توقع اینکه هر انسانی حق دارد به همه چیز دسترسی داشته باشد بدون هیچ اما و اگری به یک معضل گران برای توده مردم تبدیل شده است و نتیجه درخواست آن اگر گلوله و زندان نباشد اخراج و از دست دادن کار است، که این خود مساوی است با خشونت تمام عیار. حکومت اسلامی سرمایه در طی مدت نزدیک به چهار دهه از حاکمیت خود فقر و نکبت را سال به سال گسترده تر ساخته. به حق ما مردم انتظار داریم سطح زندگی مان متناسب با زندگی دنیای قرن بیست و یکم باشد.
“معیشت و منزلت حق مسلم ماست” شعاری است که سالهاست به یک شعار اصلی توده زحمتکش جامعه تبدیل شده است. این شعاری است رو به دولت سرمایه داری اسلامی ایران که این حق را از مردم دریغ داشته و هر روز بیشتر از دیروز معیشت و منزلت را از دسترس مردم دور میکند. این انسانی ترین شعار کارگران باید هر چه بلندتر ورساتر بیان شود. اگر کسانی درخواست این چیزها برایشان گران تمام میشود و فکر می کنند با اجرای شدن این درخواست نان آنها آجر میشود ایشان را باید حکیم مداوا کند که چرا خوشبختی خود را در بدبختی دیگران پیدا میکنند. مردم این ایران تنها ناراضی نیستند بلکه به شدت معترض هستند. اعتراضات اخیر کارگران در گوشه و کنار این مملکت بار دیگر ثابت کرد نشان داده اند توده خاموشی نیستند.