کاریکلماتورهایی از ی. صفایی (٢)

ی. صفایی

وقتی شنید شکست مادر پیروزیهاست، در تمام طول زندگی اش سعی کرد با شکست مواجه شود!

خداوند وقتی فهمید کمونیست ها منکر او هستند، او هم منکر وجود آنها شد.

چون از شکوفایی جمهوری اسلامی هرگز شکوفه ای ندید، به فکر آب دادن‌اش افتاد.

با واژه ها جای زخمهای شکنجه شده ام را می بستم.

حقوق بشر از دادن حقوق به بشر، خودداری کرد.

وقتی پناهده شدم، غربت برایم کارت تبریک فرستاد .

وقتی گورباچف آمد، بازار فروش تابلوهای گردش به راست گرم شد .

بورژوازی از ترس پرولتاریا به دمکراسی پناهنده شد .

خداوند وقتی فهمید اسلام بی آبرو شده، به آبرو طول عمر داد!

هیچکس شکنجه های خودکارراروی صفحه کاغذ جدی نگرفت!

زباله دان تاریخ همیشه شرمسار تاریخ است.

وقتی حقیقت اعدام شد، عدالت به خود شک کرد! 
 

۱۸ دسامبر ۲۰۰۸