خانواده مقدس ( بخش دوم )

خدایان دولتی- خدایان خانگی

امپراتوری روم یکی از بزرگترین و تاثیر گذار ترین تمدن ها در تاریخ جهان و جوامع انسانی کهن بوده است و از ۷۵۳ سال قبل از میلاد آغاز و برای یک دوره ۱۰۰۰ ساله بر بخشی بزرگ از جعرافیا و جوامع مختلف  اروپا- غرب آسیا – شمال آفریقا تصلت و حکم رانی کرده بودند . رومیان یک نظام سلسله مراتب طبقاتی برده داری بودند و نه اولین تمدن که نظام برده داری را ساخته بلکه چند هزار پیش از رومیان یونانیها – مصریان – هندیها – ایرانیها – چینی ها همه و همه نظام و امپراتوری مبتنی بر برده داری بوده اما هیچ کدام از امپراتوریهای پیشین به اندازه رومیان نظام برده داری و سلسله مراتب طبقاتی را به کامل ترین شکلی سیقل و سازمان نداد. قدرت و اتوریته اجتماعی در سر هرم سازمانهای اجتماعی و سلسله مراتب رومیان نا محدود بود و به مفهوم واقعی کلمه قدرت مطلق – از پدران خانواده تا مقامات محلی و امپراتور و مقامات نظامی همه بر قدرت مطلق استوار بودند . رومیان تمدنی مبتنی بر زندگی شهر نشینی بودند و اینکه در چه روند و پروسه ای این شهرها را ساخته و اداره می کردند موضوع ساختن طبقات اجتماعی و نرده بانهای اجتماعی و سلسله مراتب هم بود. روم و رومیان مردمی عمیقنا مذهبی و خرافات پرست هم بودند و البته نه یکتا پرستی بلکه خدایان و بتهای چند گانه که ریشه در اسطورهای کهن منطقه ای که بعدها شهر روم پایه گذاری شده بود هم هست . امپراتوری روم – رومیان –  اگر چه در اوایل امپراتوری نظامی بر بربریت بیش نبودند  اما در اواخر امپراتوری یکی از متمدترین جوامع و تمدن را بیشتر در سازمان و نهادهای اجتماعی و در راس همه در خانه – کاشانه و منزل فهمیده و ساخته بودند و همانطور که امروزه خانه یک مرد نه تنها منزل و استراحتگاه او بلکه قلعه او هم هست و این حکم را به طور یونیورسالی می توان به بخش زیادی از جوامع تطبیق داد.  شالوده و پایه های  امپراتوری روم بر خانواده و البته بر خانواده پدر سالار و یا بطور دقیق تر برده داری خانوادگی استوار بود و این خانواده نقطه شروع سازمان سلسله مراتب و کاستی رومیان هم بود. ازدواج و تشکیل خانواده و از نقطه نظر رومیان بر دو اصل استوار بود – یکم تعیین مالکیت خصوصی خانوادگی و تعداد بردگان خانگی و از جمله زنان – کودکان و نوکران خانواده و دوم کنترل اجتماعی و بنابرین حلقه اصلی در ازدواج و از نقطه نظر رومیان بر سر کنترل مالکیت و تولید مثل هم بوده است  و از این روست به نقل از مارکس معنی کلمه رومی فامولا  و یا فامیلی در انگلیسی  ( خانواده ) به مفهوم بردگان خانوادگیست- فامیلیا به معنی تعداد بردگان و نوکران خانواده هم هست . منابع و اسناد تاریخی می گویند که تعداد اندک و کمی از زنان در امپراتوری از این رابطه بردگی خانوادگی در امان بوده اند و ان هم زنانی که بیشتر از چهار بچه داشته و شوهرانشان را از دست داده بودند. به همراه خانواده یکی از مهمترین و از پایه های سازمان اجتماعی امپراتوری موضع تعیین نخبه گان و طبقه نوبل امپراتوری هم بود . طبقه ممتاز و نخبگان روم ( نوبل ) و از قضات و مسثولین دولتی و محلی و غیر دولتی در یک پروسه طولانی و تحت شرایط یک سیستم کاستی پدر سالاری اجدادی پدر برگزیده می شدند و از اولین و مهمترین شرایط انتخاب یک نوبل اطاعت مطلق از دستورات و قدرت مطلق پدری  سه نسل گذشته هم بوده است . به بیانی دیگر و بطور مثال اگر محمود فرضی خواهان ورود به طبقه نوبل رومیان بوده است – سوال مسثولین و قضات امپراتوری این بود که ایا محمود – پدرش  و پدر بزرگش قدرت مطلق و اتوریته پدرانشان را به رسمیت شناخته اند و یا نه . هر نوع تخطی و عدول و بطور مثال بحران خانوادگی از این قدرت مطلق پدری در سه نسل گذشته محمود به مثابه رد صلاحیت هم می بود . و از این رو دموکراسی و جمهوریت امپراتوری معنی و مفهومی تمامنا متفاوتی را نسبت به مفهوم امروزی نمایندگی می کرد نتیجتنا انچه که واقیت داشت یک نظام پیچیده کاستی پدر سالاری مطلق بوده است و از این رو مردگان پیشین خانواده  پدری نقش تعیین کننده ای در جا انداختن و تفهیم نظام سلسله مراتب پدر سالارهم داشتند . شثی – بتها – خدایان ارواح خانه پدری – روضه خوانی و دعاه کردنهای روزانه اعضای خانواده به رهبری پدر نه تنها از اصول پایه خانواده رومی بلکه تجلی و ارتباط مردگان و نسلهای گذشته و نظام امپراتوری و در عین حال ثبات امپراتوری هم بودند. رومیان جهت ارضا و تسلی و به اصطلاح ارتباط و احترام به ارواح مرده  و نسلهای پیشین خانواد گی وسیعنا و به مناسبتهای بیشماری نزری و حیوانات را قربانی می کردند – حتی مواردی از قربانی کردن انسان را به ثبت رسانده اند.  قربانی کردن حیوانات و نذ ری و پخش کردن گوشت به اهالی محل یکی از مهمترین و عمومی ترین سنتهای خانوادگی رومیان بود و به مناسبتهای تلخ و شیرین و عمداتنا خرافه حیوانان را قربانی و به اهالی محل نزری می دادنند. انان و از طریق این قربانی کردن حیوانات بخشی از سنگینی و از دست دادن اعضای خانواده را تسلی می دادند و شاید این جمله مارکس توصیفی درست و بجا  از سنت رومیان هم باشد ” سنت نسلهای پیشین هم چون سنگینی کوه الپ بر مغز نسل زنده انسان سنگینی می کند.”

 رومیان دارای تعداد بیشماری بت و خدایان و همه این خدایان را پرستش می کردند و با توجه به وسعت امپراتوری بخش اعظم این بتها و خدایان ریشه در استوره های کهن یونانی و تمدنهای پیشین خاورمیانه و افریقاثی داشتند-  رومیان در واقع عصاره تمدنهای پیشین هم بودند و سر گل تمدنهای قبل از امپراتوری را در هیات خدایان تازه رومی را می توان پیدا کرد. انها حتی خدای میترا ( نور) از تمدنهای پیشین ایرانی را در جمع خدایان رومی هم داشتند.این خدایان و بتها در واقع چیزی نبودند جز اشیاه – نقاشیها – موزایکهای رنگاه و رنگ – مجسمه های برنزی و مرمر کدها و بتهاثی که ناظر برنحوه روابط اجتماعی  و چگونگی دست بردن و ارتباط با طبیعت و جنگهای امپراتوری هم بود . این خدایان درواقع به خدایان موثنث و مذکر هم تقسیم می شدند و در یک تصویر عمومی به دوسته تقسیم می شدند – ان دسته از بتها و خدایانی که ناظر بر چگونگی ارتباط با طبیعت و از جمله خدای رعد و برق – خدای فصل – خدای درخت – خدای جنگ – خدای اسمان – خدای زیباثی – خدای شکار و البته خدای شراب و دسته دوم خدایان مربوط به چگونگی روابط و سازمان اجتماعی درونی امپراتوری در سطح مایکروه و ماکروه هم بودند – یکم خدایان دولتی و دوم خدایان خانگی مهمترین و عمدترین در این میان بودند. رومیان نه تنها خدای درب ورودی منزل بلکه خدای ارواح خانگی هم داشتند – این ارواح در شکل و تجسم اشیا چیزی نبودند جز تجلی و احترام به عزیزترین ارواح اجداد خانواده که به اجداد پدری خانواده هم می رسیدند. رومیان یک شیثا به شکل مار را بر روی دیوار و تاغچه منازل هم داشتن و  اشاره و منظور از این مار به مردانه بودن رهبر و رثیس خانواده هم بوده است. می گویند شهروند ( و نه بردگان –  زنان و بچه ها ) متوسط رومی و به طور متوسط ۲ تا ۸ خدا را  پرستش می کرد و در این میان خدای درب منزل – خدای ارواح و خدای اتشکده خانه مهمترین و عمده ترین هم بودند. به احتمال زیاد خدای درب منزل اشاره به مرز امنیت و غیر ایمن و نگهبان منزل و حفاظت در مقابل طبیعت وحشی و غریبه و دشمن و یا حریم خصوصی و خدای اتشکده اشاره به گرما و سرما – پخت و پزو و اشپزی بوده است. بت و خدایان از نظر رومیان نه یک اوهمات اسمانی دست نیافتنی بلکه بیشتر بر ضرورتها و نیازهای روزانه زندگی شهری و تمدن امپراتوری استوار بود و از این رو بت و خدایان عمیقنا ریشه در ضرورتهای عملی بقاثی روزانه  زندگی امپراتوری و بیشتر حاکی از اگاهی و دانش اولیه اجتماعی پیرامون هم بوده است به بیان دیگر رومیان از خدایان بی عمل و بیگار و بیکار همیشه مفعود و پنهان یکتا پرست اسمانی روی خوشی نداشتن و یا حداقل تا اواخر امپراتوری که به مسیحیت گرویدند نداشتن  .

از میان خدایان و بتهای بیشمار رومیان ان دسته از خدایان که ناظر بر روابط با طبیعت و خارج از اجتماع بود به مرور و برای قرنها و ارام ارام از دایره شعور نه تنها رومیان بلکه از تمدنهای بعدی هم خارج و کدها و اگاهی جدید در شکل قوانین و کدهای مذهبی یکتا پرستی مسیحیت جایگزین این خدایان شدند . اما رومیان دو خدای اصلی که ناظر بر زندگی اجتماعی امپراطوری بود را به مسیحیت تک خداثی تحویل دادند – یکم خدای دولتی و دوم خدایان خانگی ( منزل .) می گویند این دو نه تنها روهای مختلف یک سکه که شانه به شانه توسعه و تکامل تاریخی پیدا کرده اند بلکه عمده ترین و اصلی ترین تناقض نهادی انسانی را در خود دارند و سر منشاه عمده ترین تحولات و بحرانهای اجتماعی تاریخ هم بوده اند – به بیان دیگر این دو تجلی و انعکاسی از تناقض بین منافع شخصی و خصوصی خانوادگی از یک طرف و منافع عام و عمومی دولتی ازطرف دیگر از همان دوران روم کهن هم هستند و به قدمت قرنها حکم رانی رومیان تناقض و اصطکاک بین خدایان خانگی و خدایان دولتی هم در جریان بوده است . رومیان و در نهایت و در اواخر امپراتوری و فقط بر مبنا و تعبیر یکی از خوابهای امپراتور کنستاتین به مذاهب یکتا پرستی گرویدند و نتیجتنا و طبیعنا بخش زیادی از کدها و شعور مذهبی مذاهب سه گانه ابراهیمی ریشه در این بتها و خدایان رومیان هم دارند و در کتب ادیان سه گانه اشاره به خدایان خانگی هم شده است و از این رو ادیان سه گانه ابراهیمی به همراه تمدنهای پس از رومیان نه تنها رنگ و بوی تک خداثی به این مهمترین خدایان امپراتوری زد بلکه ان را به کامل ترین و طبقاتی ترین نظام ایدولوزیک تاریخ هم ارتقا داد – پدر سالاری.

تاریخ و سیر تکاملی ازدواج و خانواده تک همسری پیچیده و طولانی و تمامنا تابعی از تحولات  قرن ها – طبقات اجتماعی –  فرهنگ ها و فرماسیونهای اقتصادی اجتماعی و قانونی است. ازدواج و خانواده پدر سالاری با کتب مقدس ادیان شروع نشد اما عالی ترین توضیح و تبین تاریخی ازدواج و خانواده پدر سالار را در ادیان می توان دید و مهمترین هسته درونی تفاسیر فلسفی ادیان مربوط به سلسله مراتب خانواد گی هم هست . خانواده و نظام پدر سالاری نه نتیجه و محصول مذاهب و ادیان بلکه نتیجه تقسیم کار اجتماعی و ظهور جوامع طبقاتی و سلسله مراتب در جوامع و تمدنهای کهن کشاورزی بوده است اما مذاهب سه گانه ابراهیمی عالی ترین تعریف و تبین  ایدولوزیک از این سازمان را در خود دارند  و احتمالا بنا به ماهیت و محتوای  سلسله مراتبی پدر سالاری ادیان سه گانه ابراهیمی و نهادهای مذهب هم بوده است . مارکس می گوید ” خانواده مدرن شامل نه تنها اجزاه برده داری بلکه فثودالی سرواژ هم هست و از این رو که ابتدا شکل گیری ان به خدمات کشاورزی مربوط می شد و از این رو مینیاتوری از تناقضاتیست که بعدها در سازمان خانوادگی را شکل و سیقل داده است .”

لفظ و اصطلاح پدرسالاری اغلب و به طور آزادانه مورد استفاده و یا سوء استفاده بخشها و جنبشهای اجتماعی در سلطه مرد به زن و بچه ها استفاده شده است  به بیانی دیگر جوانب حقوقی و جنسیتی که یک بخش مهم از این رابطه هست بر محتوای طبقاتی و سلسله مراتبی و مالکیتی ان ارجعیت داده شده است . در حالی که تعریف دقیق تر ان اشاره به حکومت پدران و از واژه لاتین به معنی حکومت پدری و یا اصل و نصب اجداد پدریست . با این وجود انچه این مفهوم اجتماعی را جا انداخته است بیان سلسله مراتبی مذهبیست که مفهوم اجتماعی ان اشاره به قدرت و اتوریته اجتماعی از نقطه نظر سن – جنسیت  و البته در راس همه مالکیت  و عمدتنا اشاره به مردانه بودن ان دارد و با این وجود چنین نهاد سلسله مراتبی در میان زنان هم کم و بیش وجود دارد . پدر و مرد سالاری و قبل از هرچیز یک نهاد و سازمان اجتماعی تاریخی و توضیح و تنظیم کننده پایه ایی ترین روابط اجتماعی هم هست . رابطه مرد با مرد – پدر و فرزند – زن و مرد –  زن با زن – پیر و جوان – مردان و کودکان و بچه ها همگی از لایه های چند گانگی طبقاتی پدر سالاری هم هستند چرا که پدر سالاری اشاره به قدرت و اتوریته اجتماعی و سلسله مراتب اجتماعی دارد .جنس و جنسیت و سن و سال و میزان و چگونگی تعیین مالکیت همه و همه از اجزاه ایدولوزیگ پدر سالاری هم هستند . با وجود جوانب پیچیده اجتماعی پدر سالاری اما در راس تمامی روندها و مقولات تکامل تاریخی انچه این نهاد را ممکن کرده است رابطه ملکی و مالکیت بوده است و از این رو پدر سالاری نه تنها یک رابطه اجتماعی بلکه سرمنشاه وابستگیهای انسانی و طبقاتی هم هست . کاربرد اجتماعی قدرت مطلق پدر سخت گیر فاکتوری به مراتب مهم تر و تاریخی تر از یک رابطه ساده خونی و بیولوژیک خانوادگیست و بطور مثال زن و مرد و کودکان و خانواده برده با پدر سفید پوست برده دار یک ارگانیسم اجتماعی واحد و طبقاتی و برای قرنها فرماسیونهای اجتماعی اقتصادی را تشکیل داده بود و یا رثیس شرکت و کمپانی نقش پدری را برای کارکنان و کارگران شرکت مربوطه هم دارد – روح الله خمینی نه تنها نقش رهبر مذهبی سیاسی امت شیعه و ایرانیان بلکه پدر امت و ملت هم بود و او بود که بطور مثال تعیین می کرد که اقتصاد مال خر است و یا ادمی و یا فرستادن بچه ها و کودکان به جبهه های جنگ و از نقطه نظر شریعت اسلامی مانع شرعی ندارد . همه ممالک و دولتهای ملی و طبقاتی و سلسله مراتب صاحب یک پدر هم هستند و تقریبنا تمامی این مردان که نقش مهمی در تشکیل کشور و ملت داشته اند مرد و پدر بوده و بسته به این که از کدام بخش جامعه و جنبش سوال کنید به احتمال زیاد یک پدر سخت گیر را به شما معرفی خواهند. بنا به اطلاعات و دانش من تاکنون ملتی مونث در طول تاریخ جوامع طبقاتی خلق و ظهور نکرده است و این مهم شاید اثبات این حکم انگلس هست که ظهور جوامع طبقاتی هم زاد است با شروع نابرابر جنسیتها . بطور مثال ترکها پدر سخت گیر ملت یعنی اتاتورک را دارند و عکسش را روی تاخچه و کوچه و خیابانها هم گذاشته اند-  امریکاثیها جرج واشینگتن و یا ابراهام لینکلن را پرستش می کنند و به مناسبتهای زیادی تولد و مرگشان را جشن و یا در سوگواری خواهند نشست و البته ایرانیان بسته به این که از کدام بخش جامعه سوال کنید به احتمال زیاد شما را  به یکی از مردان خانواده اریامهر و یا یکی از ایت الله های ریز و درشت شیعه رجوع خواهند داد- ملل تحت ستم  و بطور مثال کردها دارای اسطورهای سرکوب شده نستولوژیک پدری هم هستند. نتیجتنا پدر و پدر سالاری نه تنها پایه خانواده بلکه یک مقوله تاریخی – طبقاتی و ایدولوزیک هم هست و همانطور که رومیان سازمان طبقاتی و سلسله مراتبی امپراتوری را بر شالوده های قدرت مطلق پدری استوار کردند دولتها و نهادهای مدرن امروزی و کم و بیش بر این رابطه قدرت مطلق پدر استوار هستند چرا که در هسته درونی جوامع طبقاتی نه تنها قدرت مطلق پدری بلکه پایه ای ترین مقوله وابستگی نهفته است.

مذاهب و ادیان و کدهای مذهبی نقش و جایگاه تعیین کننده در شکل دهی به نهادها و ساختارهای انسانی و از نقطه نظر تکامل تاریخی نهاد نداشته و ندارند بلکه خود نتیجه و محصول نیروهای مادی تاریخی هستند . پدر و پدر سالاری یعنی موضوع و هسته مرکزی مذاهب سه گانه ابراهیمی مانند دیگر نهادها و ایدولوزیهای  اجتماعی تمامنا وابسته به ماتریال و واقعیت های اقتصادی مالکیت خصوصی و طبقاتی هستند به کلامی دیگر هیچ تاریخ مستقلی برای مذاهب وجود ندارد جز این که مخلوق نیروهای مولده و تولیدی هستند . دین و ادیان فقط در ارتباط با دیگر سیستم های اجتماعی و در هسته مرکزی ان رابطه خون و مالکیت خصوصی  قابل درک هست و در واقع دین تنها وابسته به اقتصاد و واقعیات طبقاتی و هیچ چیز دیگری قابل درک نیست. با این وجود و در بخش اعظم هزاره گذشته ادمی تحت سیطره قوانین و کدهای مذهبی در چگونگی کنترل و قانون مند کردن نه تنها سکشوال ادمی بلکه طبقاتی در بخش اعظم جعرافیاثی انسانی زیسته است و از این رو با یک نگاه سطحی به کل تاریخ ازدواج و خانواده پدر سالاری اثبات این امر مهم است که این نهاد و ساختار هیچوقت نهادی سازگار و یک دست در زندگی ادمی نبوده است چرا که خانواده پدر سالار بر رابطه های نابرابر حقوقی و مالکیت ایستاده است . ازدواج بیشتر یک ماشین تاریخی در ایجاد به اتحاد و خویشاوندی با همسایگان و قلمرو و مالکیت بوده است و از این رو عشق برابر دو طرف و از نقطه نظر تکامل تاریخی هرگز بخشی از خانواده و ازدواج نبوده و یا حداقل تا این اواخر نبوده است. شایان ذکر است که حتی پس از رو امدن کلمه روابط خونی و ازدواج – برای قرن ها مفهوم خانواده مفهمومی نبوده جز اشاره به قدرت و سلسله مراتب – حق مالکیت و کنترل اجتماعی و طی یک قرن گذشته مفهوم عشق وارد این روابط شده است . احساسات – عواطف از زندگی خانوادگی و پرورش کودکان و زنان به لحاظ تاریخی و عملکرد مربوط به ظهور فردگرایی – رقابت و مساوات طلبی در جوامع طبقاتی کاپیتالیستی بوده است و بر این مبنا هم هست که خانواده و ازدواج در هسته درونی تحولات یکی دو قرن گذشته هم بوده است. استافنی گودز محقق مشهور امریکاثی در کتاب ” تاریخ ازدواج ” می گوید که عشق دو طرف رابطه جدیدی در زندگی ادمیست و ادمی در طول تاریخ به دلایل اقتصادی و مایح تاج و قدرت ازدواج و خانواده تشکیل داده است و از این رو انتخابی ازادانه در شکل دهی به این نهاد در کار نبوده بلکه تابعی از قوانین و جبرهای بقاثی و اقتصادی بوده است .

(۲) خانواده به معنی گروهی ان نه تنها یکی از قدیمی ترین سازمان اجتماعی بلکه مهمترین و حلقه اصلی سازمان انسانی هم هست چرا که موضوع تولید و باز تولید بشر و نسل ایند تمامنا موضوع و یکی از دو منشاه فلسفه وجودی اجتماع بشری و از جمله خانواده هم هست . به بیانی دیگر انچه که تحت عنوان سازمانهای بشری شکل می گیرند تابعی از درجه تکنیک و سطح تقسیم اجتماعی کار در چگونگی تامیین نیازهای بقاثی و از جمله غذا- مسکن و بهداشت و در یک جمله اقتصاد شکل گرفته. نتیجتنا این ساختار و سازمان مایکروثی بشر منشاه و مینیاتوری از ساختارهای کلان اجتماعی هم بوده است .انگلس می گوید که که خانواده در شکل کنونی ان همانطور که می دانیم یک جزء اصلی از همه جوامع انسانی نبوده است بلکه نتیجه ظهور طبقات و مالکیت خصوصی است و در واقع اقلیت کوچکی از طبقه حاکم به دنبال حفظ کنترل بر اموال خود هستند . انگلس در کتاب مالکیت خصوصی و منشاه دولت و خانواده اضافه می کند ” اولین تقسیم کار اجتماعی بین زن و مرد برای به دنیا امدن کودکان است و اولین تناقض طبقاتی تاریخ همزاد است با ظهور و توسعه تناقض بین مرد و زن در ازدواجهای  تک همسری – ظهور تک همسری اگر چه یک پیشرفت و توسعه تاریخیست اما به همراه خود برده داری و مالکیت خصوصی را متولد ساخت و این مهم محدودیت تاریخی توسعه و پیشرفت اجتماعی هم هست که رفاه یک بخش جامعه به قیمت بدبختی و فقر وفلاکت بخش دیگری از اجتماع خواهد بود .” و از این رو تاریخ طبقات و مبارزه طبقاتی تاریخ ظهور و شکل گیری و توسعه سازمان و ساختار خانواده پدرسالاری هم هست . خانواده پدر سالار به مفهوم ایدولوزیک و نه جنسیتی ان اهل حقوق پایه ای و کدهای حقوق دموکراتیک هم نیست او منشاه و الهام نهاد را نه از حقوق دموکراتیک و برابر بلکه خون – تاریخ و مالکیت خصوصی خانوادگی می گیرد . کدهای حقوق دمکراتیک  برابری طلبانه مدرن ناظر بر زندگی و سنت و عرف اجتماعی مدرن امروزی – انچه در هیات دولتها ی ملی و برای اولین بار در انقلاب فرانسه قرن ۱۸ و بیانیه استقلال امریکا تبلور یافته بود – ازادی و برادری – حقوق مدنی و رهاثی و ازاد کردن فرد از وابستگی مطلق به فثودالیسم و اشرافیت به نسبت و قدمت تاریخی خانواده روابط و کدهای جدید و مدرنی در زندگی ادمی هستند و تجسم اینکه یک رابطه انتاگونیستی و تاریخی متضاد بین این دو برقرار است نباید برای کسی سخت باشد و در واقع حقوق پایه ای و دموکراتیک ادمی نه تنها نتیجه مستقیم تعدیل  و نقد سازمانهای پدر سالار خانوادگی در یکی دو قرن گذشته  بلکه مهمترین هسته درونی تحولات اجتماعی و رادیکال انسانی  و از همان دوران انقلاب فرانسه در قرن ۱۸ در بخش اعظم دول و بخصوص در دول اروپاثی هم بوده است . به کلامی دیگر اگر خدایان زمینی پدر سالار سلطنتهای مطلقه یکی پس از دیگری افتاده و به تاریخ پیوستن دیگر دلیل و ضرورتی برای تجدید حیات خدایان خانگی قاعداتنا نباید وجود می داشت .

انقلابات بورزواثی  و از همان دوران انقلاب قرن ۱۸ فرانسه اگر چه نظام کهن فثودالی کلیساثی پدر سالاری را از طریق تعویض قدرت از کلیسا و روحانیون به دولتهای ملی را فراهم کرد اما شکل نوینی به نظام و سیستم پدر سالاری داد و البته در راثس تمامی وظایف و اقدامات  تاریخی این انقلاب گردن نویسنده و فعال حقوق زنان ( د گوژس اولومپس ) نویسنده بیانیه حقوق شهروندی زنان را که در تقابل و یا بطور دقیقتر در تکمیل حقوق بشر پدر سالاری انقلاب فرانسه اعلام وجود کرده بود را به گیوتین سپرد و از این مهمتر کدهای حقوقی ناپثلون اشاره به این مهم دارد که ملیت یک زن تابعی از ملیت شوهر و همسر او هم هست. و از این رو ملت و ناسیونالیسم  با قدرت مطلق پدر و مرد سالاری  متولد شد و نتیجتنا پدر سالاری هیچوقت از زندگی ادمی و حتی در مدرن ترین نظامهای ملی از بر نیافتاد بلکه در اشکالی تازه و نهان و تحت عنوان شکل گیری و توسعه جنبشهای مذاهب دموکراتیک در یکی دو قرن گذشته در مستعمرات امریکا و دول محافظه کار اروپاثی شکل گرفته بود که در واقع سیرو روند تاریخی نبود جز انتقال و تفویض اوهامات اسمانی یکتا پرستی از شاهان و اشرافیت فثودالی کلیساثی به رعیت های تازه خلاص شده از زمین و ملتهای تازه تاسیس شده . به کلامی دیگر ملت و ایدولوزیهای ملی ممالک تازه تاسیس بر ویرانه ها و خرابه های بجا مانده از ایدولوزی قدرت مطلق پدر سخت گیر فثودالی کلیساثی اروپاثی تاسیس شدند و با قطعیت می توان گفت که عالی ترین تجسم قدرت مطلق پدری در ملت و ناسیونالیسمهای ملی هم تجسم یافته هست . خانواده پدر سالار و در هیبت پدران سختگیر و ملت به عنوان یک ارگانیسم اجتماعی در هم تنبیده و غیر ممکن است این دو را از هم جدا کرد – تقویت و تضعیف یکی از این دو تقویت و تضعیف دیگری هم هست.

بیانیه حقوق بشر انقلاب فرانسه پدر سالاری و مرد سالاری را از نفس نیانداخت بلکه شکل و محتوای جدیدی به ان داد و شایان ذکر است که از ۲۹ میلیون فرانسوی واجد شرایط فقط ۴ میلیون و تقریبنا تمام مردان صاحب زمین و سرمایه را صاحب حقوق قانونی کرد – زنان و کودکان – بردگان و کارگران احاد غیر شهروند هنوز که هنوز بود جز مالکیت زمینداران و مالکین و اشراف و کارخانه داران تازه به قدرت رسیده به رسمیت شناخت . دومین بند بیانیه حقوق بشر انقلاب فرانسه به اشکار ترین شکلی در تقدس از مالکیت هم هست و انچه در این بیانیه تحت عنوان حق طبیعی ادمی اشاره شده است اشاره به مالکین و صاحبان سرمایه هم دارد . انقلابات بورزواثی و روند ملت سازیهای پس از انقلاب فرانسه اگر چه نظام فثودال کلیساثی را خلع سلاح نمود اما عمیقنا بر گرفته و تحت تاثیر سازمانهای پدر سالار کاستی کلیساثی خانوادگی هم هست و انچه این پروسه و روند تاریخی را به کامل ترین شکلی به سرانجام رساند روند و شکل گیری کشور و مستعمره تازه تاسیس امریکا و ملت سازیهای پس از ان خونی تازه در رگهای کهن و فرسوده پدر سالاری تزریق و عمداتنا از طریق ایدولوزیهای ملی وابقا خدایان خانگی  پایه های تازه و جدیدی به ایدولوژی و سوپر ساختارهای مذاهب دموکراتیک هم تزریق کرد و این مهم کلیدی ترین محدویت تاریخی انقلاب  فرانسه و تمامی انقلابات بورزواثی هم بوده است.

 (۱) ادیان سه گانه ابراهیمی ( مسیحیت – اسلام و یهودیت )  به کاملترین شکل این شکل و محتوای خانواده پدر سالاری را  توضیح و بست داده اند . بر این مبنا مرد و پدر قدرت و ارشد خانواده هست و نتیجتنا تمامی اعمال و تصمیم های خانواده و از جمله اموال – اقامت – امنیت و غیره  به طور انحصاری ادامه تصمیمات مرد و یا سر هرم خانواده هم هست. بر طبق تورات – قران  پدر سالاری چتر حفاظتی خداثی از زن و بچه هاست و در کتاب مقدس مسیحیان و در بسیاری از داستانهای ان می خوانیم که امر قانون و عرف اجتماعی  پدر و پدر سالاری است و بطور مثال اول ادم خلق شده است و پس از ان حیوانات و سپس از ان حوا – نتیجتنا حوا بخشی از ادام است . در این تبین حوا بخشی از ادم است و نتیجتنا ادم در موقعیت بالاتری ازحوا و حیوانات قرار دارد. شاید بهترین شکل درک رابطه مذهب و مالکیت خصوصی در این جمله پیغمبر مسلمانان ( محمد) هست که گفته است ” مردی که جانش را در راه حفاظت از مالکیت خصوصی و اموالش از دست می دهد یک شهید هست – خون شما – اموال شما و شرف شما در این روز و شهر و ماه مقدس است. ” و یا اینکه تثولژیست پروتستان مارتین لوتر کینگ می گوید که حفاظت از مالکیت خصوصی از وظایف خداثی ادمیست و قصور و سهل انگاری در وظایف کاری نقص احکام خداثی هم هست.

دیوار برلین و خانواده مقدس

پیامدهای سقوط و ریزش  دیوار برلین در دهه ۹۰ میلادی و به راست چرخیدن فضای سیاست و اجتماع در سطح بین المللی و عروج ایدولوژیهای مذهبی قبیله ای و پدر سالاری – فرصتی عظیم و تاریخی را به دولتهای سرمایه داری داد تا نهاد و سازمان اجتماعی خانوادگی را بیشتر و بیشتر توسعه و تقدس دهند و از این طریق توسعه و تحکیم مالکیت خصوصی و تمرکز بیشتر سرمایه و در واقع بخش زیادی از انچه تحت عنوان یک درصد بالاثیها ثروتی بیش تر از ۹۰ درصد جمعیت را در تصاحب دارد نتیجه این روند رو امده پس از سقوط دیوار برلین هم هست . پیامدهای چنین تحولات تاریخی بر فضای سیاست و مبارزه طبقاتی در سطح ملی و بین المللی هم وسیع و پایدار بوده است . در سال ۲۰۱۴ میلادی موسسه غیر انتفاعی وکس فام انگلیس گفت که در یکی دو دهه گذشته ۶۷  خانواده و شخص و البته نه طایفه ثروتی ۶۵ برابر از ۳٫۵ میلیارد جمعیت کره زمین یعنی ۵۰ درصد اخر جمعیت کره زمین را در اختیار دارند. همین موسسه پیش بینی کرده بود که تا سالهای ۲۰۱۶-۲۰۱۷  میلادی ممکن است همین ۶۷ خانواده ممکن است ثروتی بیش از کل جمعیت کره زمین را در اختیار داشته باشند . همین موسسه گفته است که پنج خانواده انگلیسی ثروتی بیش از ۲۰ درصد اخر جمعیت کشور انگلیس را در تصاحب دارند . به نقل از ویکی پیدیا –  شش عضو خانواده والتن ( فرزندان خانواده سام والتن- موسس شرکت خرده فروشی وال مارت  ) ثروتی معادل۴۰ % از جمعیت خانوادهای امریکاثی را در اختیار و بیشتر از ۴۵% بازار خرده فروشی کره زمین را هم در اختیار دارند. می گویند نوه ها و طایفه خانواده پدر سالار روت چایلد عمده ترین و ثروتمند ترین خانواده درگیر در جنگهای ملی و استعماری قرن ۱۹ و ۲۰ و از سن پترزبورک تا امریکای جنوبی و دول اروپاثی چند ده تریلیون دلار ثروت اجتماعی را در اختیار دارند .

حقیقت اجتماعی خانواده در این حکم و گفته اقتصاد دانان نهفته است که سریع ترین و متمن ترین طریق انتقال پول و ثروت و سرمایه نه بانگها هستند و نه خطوط ارتباطی الکترونیک بلکه روابط خونی و خانوادگی .

این درجه از تمرکز ثروت اجتماعی در دستهای یک اقلیت انگشت شمار و بر مبنای خونی و خانوادگی در سطح کشورهای در حال توسعه و عقب نگه داشته شده به مراتب متمرکزتر و حشتناک تر هم است و البته کم نیستن کشورها و مللی که بر شانه های روابط خونی چند خانواده پدر سالار سلطنتی و غیر سلطنتی و از جمله کشورهای حاشیه خلیج فارس و اسیاثی تاسیس شده اند .

پیامدهای رو امدن تقدیس و توسعه این سازمان خانوادگی پدر سالاری پس از سقوط دیوار برلین بر سطح توقعات اجتماعی و استانداردهای زندگی – شعور و اگاهی نازل اجتماعی و طبقاتی هم وسیع و هم ویران گر بوده است و به ان نسبت که حقوق و بندهای خونی خانوادگی و قبیله ای توسعه و بست داده شده به ان نسبت حقوق دمکراتیک و توقعات اجتماعی هم تضعیف و تنزل کرده است و این روند به درجات زیادی توضیح دهند سطح نازل و پاثین توقعات اجتماعی و طبقاتی طبقه کارگر در کشورها و مللی که بر ساختارهای پدر سالاری هم استوار هستند هست . بطور مثال نرخ مشارکت اقتصادی زنان در اقتصاد یک کشور مهمترین شاخص برابری اقتصادی و جنسی و ربط مستقیمی با سازمان و نهاد های پدر سالاری هم دارد و ایران در زمینه اشتغال و برابری شغلی بین زن و مرد در ردیف ۱۰ کشور اخر لیست سازمان ملل هم قرار دارد در ردیف کشورهای اردن عمان عربستان سعودی ترکیه الجزایر مراکش که همگی از جوامع اسلامی پدر سالار هم هستند . خانواده متعال نه تنها مسثول قوانین و سنتهای  فاشیستی وراثت که تضمین کننده امتیازات اجتماعی برتر اجتماعی بلکه رقابت جنگلی شدید و کشنده هم هست  و از این مهمتر خانواده مقدس مسثول تعمیم و دموکراتیزه و عمومی کردن فقر و فلاکت و محرومیتهای اجتماعی هم هست به سادگی موقعیت اجتماعی خانوادگی ( ثروتمند – طبقه متوسط و کارگر ) تعیین کننده دسترسی احاد و شهروندان به ثروت و امکانات اجتماعی هم هست و از این رو کارگر و خانواده گارگری نه تنها اولین قربانیان این نهاد مقدس بلکه مسثول و سرزنش شوندگان و نفرین شدگان بیکاری و تبعیض و ستم و بزه کاری و تمامی نا هنجاریهای اجتماعی که طبیعتنا در یک جامعه سالم و نسبتنا ازاد می بایست در دایره سیاستهای کلان اجتماعی و بازار باشند هم هستند و این سرزنش اجتماعی خود به خود به دایره ای بی پایان ایدولوژک  در علوم اجتماعی هم بست داده شده . خانواده انقدر نهادی کلیدی در زندگی طبقاتی ادمیست که می توان مقولات طبقاتی همچون دولت – طبقه را به مثابه پیشوند و یا پسوند خانواده بکار برد . ارتیکال ۱۶ بیانیه حقوق بشر سازمان ملل متحد به تاریخ سال ۲۰۱۴  میلادی اشاره به این امر دارد که وظیفه دولت دفاع و حفاظت از واحد خانواده هم هست.  و البته نه به این دلیل که واحد اقتصادی خانواده مقدس عالی ترین نهاد پرورش کودکان که البته یک ادعای پوچ بیش نیست بلکه به این دلیل تمامی نظام ملکی و مالکیت سرمایه دارانه بر شانه های خانواده مقدس ایستاده است و با همین و اتکاه به چنین قوانین حقوق بشریست که صدها میلیون کارگر و زحمتکش و خانواده کارگری و زحمتکش را و از کلانشهرهای تهران تا ریودوژانیور فقط با روزی چند دلال نا قابل نه تنها راضی بلکه به امان خدایان خانگی هم رها کرده اند..

با توجه به نکات بالا و منصفانه خواهد بود که اولین حکم مربوط به خانواده را اینجا اعلام کنیم که واحد اقتصادی خانواده نه نهادی برای برابری اقتصادی و ازادی بلکه وابستگی اجتماعی و طبقاتی و به عنوان یک حکم عام و کلی می توان نتیجه گرفت که به ان نسبت سازمان اجتماعی خانوادگی تقدس و توسعه خواهد یافت به ان نسبت هم نابرابری – ناعدالتی و توضیح نا عادلانه ثروت اجتماعی هم بیشتر و بیشترخواهد بود و از این طریق سرمایه متمرکز تر خواهد شد و کمبودی در امارو ارقام و اثبات این حکم نیست .

خانواده و کودکان

تاریخ رسمی بشر و اجتماع زندگینامه مردان بزرگ است و انسان عادی و معمولی به ندرت در صفحات پیچ در پیچ تاریخ برجسته و ثبت شده اند ولی کودکان و به طور یقیین و به مثابه یک جمعیت تقریبنا از صفحات تاریخ خط خورده اند. تاریخ رسمی بشر البته  صفحات عمومی و علنی ادمی هم هست و نه خصوصی و انجا که تاریخ خصوصی وارد صفحات تاریخ رسمی شده است فقط و فقط در تحکیم و اثبات احکام و قایع رسمیست نتیجتنا جمعیت کودکان و جزثیات و نحوه زندگی انان در تاریخ گذشته زندگی خصوصی بشر ( خانواده )  قدیم حل و حذف شده اند . ۳ الی ۴ دهه بیش نیست که علومی که موضوع تربیت و پرورش و پروسه رشد و تکاملی کودکان و نوجوانان را موضوع تحیقیق قرار دهد به جمع علومهای اجتماعی پیوسته است تازه ان هم در تعدادی انگشت شمار و عمداتنا دول غربی می توان ان را پیدا کرد. ادمی البته  مسیر و راه بسیار طولانی را در چگونگی تربیت و پرورش کودکان پیموده است اما یقیننا زندگی مدرن کودکان – حداقل در جوامع مدرن – امروزی کوچکترین زمینه در تاریخ قدیم ندارند و به ان نسبت که از تاریخ معاصر به گذشته دور و دورتر می شویم بیشتر و بیشتر – شاهد مرگهای کلان و سیتماتیک – رها و مفقود شد – ضرب و شتم –  شکنجه و وحشت –  تجاوز و مغزشوثی به کودکان هم هستیم .

ستم و سرکوب و قربانی کردن اطفال – بچه ها و نوجوانان تاریخی بس طولانی و هزاران ساله در زندگی و سیر تکاملی انسان دارد و یکی از تاریک ترین و وحشت ناکترین بخش صفحه های ننوشته تاریخ ادمی هم هستند که به طور اگاهانه و جمعی توسط انتوپولیجستها و تاریخ نگاران از صفحات تاریخ رسمی انسان حذف شده اند . پایه و اساس ادیان  سه گانه ابراهیمی از اسلا م و مسیحیت تا یهودیت ریشه در سرکوب و ستم و قربانی کردن ضعیف ترین بخش احاد انسانی یعنی بچه ها و نو جوانان هم دارد و در اسطورها و کتابهای مقدس ادیان می خوانیم که این قربانی کردن ضرورت حفظ جهان و ارامش درونی اجتماع از هرج و مرج و گناهان بی پایان بشری هم هست. کل و تمامی تاریخ ادیان سه گانه ابراهیمی به عنوان درام های کینه توز – تشنه به خون و جلاد پدر سالاری در ستم و سرکوب کودکان در زدودن ازضطراب و نگرانی و موفقیتهایست که خداوند به ادمی اعتا کرده است.

تاریخنا خانواده پدر و مرد سالار و در شکل محافظه کار ان ارتش زخیره میلیونی و بی چون و چرای جنبشهای محافظه کار و مذهبی بوده و هستند و این منشاه و پایه اجتماعی جنبشهای سه گانه ابراهیمی و از جمله اسلام سیاسی هم هست . قبرستان شهرهای محافظه کار و مذهبی ایران پر از جنازه بچه ها و نوجوانان هست و اینها هزاران و شاید دها هزار بچه و نوجوانانی بودند که بر مبنای اوهامات  والدین مذهبی بر سر میادین مین و جبهه های جنگ ایران و عراق در دهه ۶۰ فرستاده و جانشان را از دست دادند و البته با توجه به تراژیک بودن ان و علیه تمامی قوانین بین المللی دفاع از کودکان و نوجوانان امار و ارقامی از این قتل عامهای خانوادگی در دست نیست. این هزاران بچه تمامنا بر مبنای تصمیم خانواده های مذهبی به میدانهای جنگ ایران و عراق فرستاده شدند. اما این قتل عامها و مغز شوثی خانوادگی فقط بخش کوچکی از تراژدی بچه ها و نوجوانان در این خانوادهای محافظه کار هستند و از مدارس قران در پایتختهای کشورهای غربی  تا حسینیه ها و مساجت به وسعت خاورمیانه داستان ادامه دارد. و از این رو شکل و محتوای تربیت و اموزش و پرورش کودکان محل تلاقی عمیق ترین تضادهای اجتماعی و منشاه شکل گیری ایدولوژیها جنبشها – افقها و عمیقنا ریشه در سازمانهای اجتماعی خانواده – دولت و فرهنگ هم دارد..

نستولوژیهای پدرسالاری

نستولوژیهای های پدر سخت گیر و دلسوز که منافع و امنیت همه اجتماع را نه تنها در دوران تغییر و بی افقی و اضطراب اجتماعی  تامیین بلکه یک نیروی تکاملی مادی تاریخی – روحی روانی قدرتمند در شکل دهی به ساختارها – سازمانها و افقهای اجتماعی هم هست و اگر چه مبناثی جز وهم – توهمات و دراماتیزه کردن انتخابی گذشته سپری شده بیش نیستن. قیام سال ۱۳۵۷ ایران و در این زمینه قدرت مطلق مرد و پدری یک نمونه کلاسیک و می تواند منشاه تحقیقات عمیق اکادمیست قرار گیرد که چطور جامعه ۳۵ میلیونی ایران در یک دوران بی افق و هرج ومرج انقلابی و در مواجه با تغییرات عمیق و کلاسیک و ناشناخته رو به جلو بقاثی به نستولوژیهای پدری قبرستانها ی قرون گذشته مراجعه و هر انچه در هیات نستولوژیهای پدری و پیغمبران نر کهن بود را بر روی زمین بازگرداند و از این طریق حفظ شالوده تمامی سامانه ها و ارزشهای اجتماعی حی و حاضر- خانواده متعال و مقدس . و شاید هم این مهم یکی از روانی های اجتماعی و مثولفه های تکامل اجتماعی طبقاتی داده شده طبیعت به ادمیست که در مواجه با اینده بی افق و اضطرابی – به دوران کودکی و وابستگی مطلق  به والدین و هیبت پدر سخت گیر و رهبر رجوع خواهد کرد تا اینده را بر مبنای اوهامات گذشته معصومیت کودکی سیقل و شکل دهد. اگر چه هر نسل جدید ادمی و بدون استثنا یک تناقض و تفاوت نسلی را تجربه خواهد کرد و این انتقال نسلی روندی  نیست جز قیام علیه ارزشها و کدهای اجتماعی نسلی که وابستگی مطلق به انان داشته و از این طریق رهاثی از بندهای وابستگی مطلق و تشکیل نسلی مستقل و جدید انسانی – اما نسل جدید هیچوقت ان دوران وابستگی مطلق و بدون مسثولیت اجتماعی دوران معصومیت و شیرین کودکی به نسلی که انان را به دنیا اورد فراموش نخواهد بلکه ارزشها و کدهای اجتماعیشان را در حافظه های دومی و سومی ذهن حفظ خواهند کرد  که در اینده و در مواجه با اینده ناروشن غیر قابل پیش بینی بقاثی به ارزشها و دوران کودکی و وابستگی مطلق مراجعه و ان فاکتور اجتماعی در این میان و دوران لازم و ضروریست تجلی اجتماعی یک شخصیت قدرتمند پدری رهبر هم هست.  چنین روندهای اجتماعی طبقاتی تاریخ ساز را به فراوانی در زندگی ادمی می توان پیدا کرد و در واقع نه تنها مهمترین و عمده ترین واقعه بلکه و از نقطه نظر تکامل اجتماعی عمده ترین روندیست که اتفاق افتاده است.

سیال بودن اجتماعی ادمی بین دوران بلوغیت و مسثولیت اجتماعی پدر سخت گیر و رهبر و معصومیت شیرین بدون مسثولیت اجتماعی دوران کودکی از مهمترین فاکتورهای تکامل اجتماعی جوامع طبقاتی هم هست و از نقطه نظر تکامل اجتماعی ادمی هیچوقت تکامل اجتماعی بلوغیت را به پایان نرسانده  و همه می دانیم تا جاثی که به الگوی مسثولیت اجتماعی پدران و والدین سخت گیر و رهبر و از نقطه نظر وسیع اجتماعی بر می گردد کم نیستن مردان و پدران و زنانی که در این مسیر پر پیچ و خم و کارگاه فولاد سازی و بغایت پر مخاطره اجتماعی کمرشان شکسته  و میدان جنگ پدری را ترک خواهند کرد. واگذار و تحمیل کردن چنین مسثولیت اجتماعی عظیم و فقط به این دلیل که جامعه و فرهنگ غالب اجتماعی و خانوادگی تمامی نرمها و طریقه های روابط و نیازهای انسانی غیر از تشکیل خانواده و ازدواج را سد کرده نه منصفانه و عادلانه بلکه علیه تمامی نرمهای طبیعت داده شده انسانی هم هست. اینکه جامعه و فرهنگ غالب اجتماعی و در یک جامعه طبقاتی و تا معز استخوان نابرابر و بی امکان جوانی ۱۷ و ۱۸ ساله را که هنوز پروسه خود شناسی – جسم و روانیات خود را نشاخته در موقعیت پدری سخت گیر و رهبر بگذارد نقطه شروع  وابستگیهای استبدادی انسانی هم هست. پیامدهای اجتماعی و روانشناسانه این قدرت مطلق و دلسوز پدری با دیسیپلینهای اهنین خانوادگی هم وسیع و هم اجتماعی هم هست و به سادگی ستم دیدگان دیروز ستم گران و سرکوب گران امروز هم هستند..

انتوپولیژستها و جامعه شناسان می گویند یکی از اولین اشکال مبادله در جوامع کهن بر سر سکس و سکشوال و کنترل اجتماعی بوده است و از این رو یکی از اولین اشکال کالا قابل معاوضه و مبادله یک رابطه اجتماعی پایه هم بوده است و شاید از این روست که یکی از اولین حرفه های شغلی بشری فاحشگی هم بوده است و بنابرین اولین و پایه ای ترین روابط کالاثی یک روابط اجتماعی انسانی هم هست رابطه زن و مرد و کنترل نیازهای فیزیکی بقاثی یکی توسط دیگری.

 تمامی نظامهای طبقاتی و سلسله مراتب مبتنی بر مالکیت خصوصی و استثمار و از جمله نظام و تولید کاپیتالیستی و در نهایت و عمیقترین شکل و محتوا و حتی قبل از شروع موضوع طبقات و مبارزه طبقاتی – شکل گیری ایدولوژیها و افقهای اجتماعی – جنبشها و احزاب – بر یک رابطه اجتماعی ساده و پایه بین دو انسان استوار هست – اینکه زندگی و تامین نیازهای حیاتی و بقاثی فیزیکی یک فرد و شخص توسط یکی دیگر تامیین و کنترل شود . این رابطه پایه و اولیه و البته هزاران ساله می تواند تامیین – کنترل و یا سو استفاده نیازهای بقاثی ( زبانم لال )  یک کودک توسط والدین یعنی طبیعی ترین رابطه عاطفی ادمی – همسر توسط شوهر – پدر توسط پدر بزرگ – برده توسط برده دار – رعیت توسط فثودال – کارگر توسط کارخانه دار- طبقه کارگر توسط طبقه سرمایه دار تامیین و یا کنترل شود . به بیانی دیگر این اولین و طبیعی ترین رابطه اولیه انسانی یک زن و مرد  و با لقوه می تواند نقطه شروع – زمینه ساز و منشاه رابطه ها و وابستگیهای نابرابر و تبعیض امیزه اجتماعی هم باشد. اگاهانه و یا نا خوداگاه این پایه و اساس نظامهای طبقاتی و نابرابر اجتماعی هم هست و اصول و شرایطی نیست جز سلب ازادی فردی و جمعی ادمی . مارکس در مقاله “خودکشی” به تاریخ ۱۸۶۴ می گوید ” اگاهانه و یا نا خوداگاه سو استفاده از قدرت مطلق والدین یعنی بزدلانی که خود قادر به مقاومت نیستند بعنوان جایگزین بی رحم  برای تسلیم و وابستگی مردم در جامعه بورژوایی عمل و خذمت می کند.” مارکس و انگلس و کلاسیکهای مارکسیستی قرن نوزده و به حکم موقعیت و شرایطی سده ای که در ان زیستن شاهد شکل گیری این سوپر ساختارهای ایدولوزیک امروزی نبودند اما در این جمله کوتاه می توان اوج تنفر و تاثیراتی که این ایدولوژی پدر سالاری در به انقیاد کشیدن توده های کارگر و زحمتکش و بر سطح مبارزه طبقاتی دارد را می توان حس و درک کرد  و علی رغم این مهم شنیده و خوانده بودن که تثولژیستها و دکترین مسیحیت و از جمله جان کالوین – اگوستین موعظه می کردند ” انانی که قدرت مطلق پدری و والدین را نقص می کنند را باید در میادین شهر و توسط شهروندان سنگ سار کرد ” اما انان ایدولوژی فاشیزم شیعه ایزم و دوازده امامی مرگ و شهادت طلبی و سنیزم داعش را ندیده بودند – فاشیسم اروپاثی را ندیدند که چطور کمتر از صد خانواده محافظه کار و پاتریاچی ثروتی برابر با کل جمعیت ۷ میلیاردی کره زمین را نه تنها در تصاحب دارند بلکه با دفاع از ارتجاع و فاشیسم مذهبی بخش مهمی از جعرافیای گره زمین را به اتش و خون کشانده اند.

خانواده و در اشکال سنتی و توسعه یافته ان نه عبارت از یک رابطه و مناسبات حقوقی جنسیتها – زن و مرد و کودکان – انطور که ادعا و تبلیغ می شود بلکه یک نهاد اجتماعی و ایدولوژیک با بسته بندی های متنوع ملکی و مالکیت و طبقاتیست و از این رو نه تمامنا در دایره حقوقی بلکه در دایره سنت – عرف اجتماعی و البته نظام مالکیت و بنابرین بر مناسبات ملکی ایستاده است .خانواده نقطه شروع تحلیل و بررسی تمامی روابط و مناسبات اجتماعی همه جوامع انسانیست و در واقع تنها نهادیست که باید از ان شروع کرد و این مناسبا ت از نقطه نظر تکامل تاریخی جوامع طبقاتی و سلسله مراتب مسثول ظهور و توسعه مالکیت خصوصی و شروع  مناسبات طبقاتی و به کلامی دیگر اولین شکل تاریخی مالکیت و طبقات از خانواده پدر سالارظهور کرده است و بنابرین خانواده در هسته درونی و مرکزی تمامی تحلیلها و ارزیابی روابط اجتماعی انسانی قرار دارد . قدرت مطلق پدر و مرد سالاری و به مفهوم ایدولوژیک و نه جنسیتی و نظامهای خانوادگی و طبقاتی پدر سالار و در نهایت و در وهله اول و نه تمامنا  بر رابطه و کدهای حقوقی جنسیتها بلکه بر رابطه – تملک و کنترل یک انسان بر انسان دیگر استوار هست و هر نوع تغییر و تحول کمی و کیفی در این نهاد تغییر و بحران در نظام مالکیتی و انسانی و از این طریق نظام حقوقی و دولتی هم خواهد بود چرا که پایه و نقطه شروع نظامهای طبقاتی بر وابستگی و کنترل نیازهای بقاثی یک شخص و یا طبقه بر شخصی دیگر و یا طبقه ای دیگر استوار هست و از این رو نه تنها در هسته مرکزی بحرانهای جامعه ایران بلکه قدیمی ترین بحران اجتماعی این مملکت هم هست و مادر بحرانهای اجتماعی هم هست . نظامها و رژیمهای چند دهه گذشته ایران  و از جمله رژیم جمهوری اسلامی با تمام ابعاد فاشیستی و انگلی ان هنوز که هنوز است بیان حقوقی رابطه های اجتماعی هستند و نه شکل و محتوای مالکیت و تجسم اینکه موضوع و هسته مرکزی تناقضات جامعه ایران در شکل روابط اجتماعی و خانوادگیست نباید برای کسی سخت باشد و بنا بر این رژیم جمهوری اسلامی نه یک رابطه حقوقی بلکه یک نظام ملکی و مالکیت و خانواده پدر و مرد سالار ایرانی عالی ترین تجسم اجتماعی این نهاد و نظام هم هست چرا که و در تحلیل نهاثی این نهاد خانواده هست که تعیین کننده شکل مالکیت و از این طریق روابط و کدهای حقوقی و دولتی خواهد بود.

به درست و به حق مارکس و انگلس معتقد بودن که اولویت و در وهله اول بر یک انقلاب اجتماعی طبقاتیست اما به مناسبتهای مختلفی تاکید داشتن که در همین مناسبات سرمایه داری می توان اشکال عالی و دموکراتیکی از روابط اجتماعی و خانوادگی را بنیان نهاد که در خود عالی ترین زمینه ها و ضرورت یک انقلاب اجتماعی را فراهم خواهد کرد . و به احتمال زیاد می توان گفت که همین نکته و جمله مارکس و انگلس هست که سیر تحولات رادیکال خانوادگی و جنبشهای برابری طلبانه را و از همان دوران نیمه دوم قرن نوزده تعیین و ترسیم کرده است و از این رو خانواده نه تنها موضوع یک انقلاب اجتماعی طبقاتی بلکه مهمترین موضوع رفرم و اصلاحات اجتماعی هم هست.

 

ادامه دارد

جلال برخوردار

جولای ۳۰ ۲۰۱۶

(۱) علی رغم اینکه تاریخ و منشاه شکل گیری مذاهب و ایدولوزیهای مذهبی و سازمانهای خانواده پدر سالاری یکی نیستن اما از نقطه نظر اجتماعی و سلسله مراتب و هرمی و تاکید و مرکزی بودن نقش ایدولوزیک قدرت مطلق پدری در هر دو می توان گفت روهای مختلف یک سکه هم هستند. اکثریت بزرگی از جمعیت مردم  در غرب و شرق – مسیحیها – یهودیها و مسلمانها و حتی سکولارها اگاهانه و یا نا خوداگاه و عمداتنا بر مبنای سنتهای اجتماعی و تسلیم و احترام به قوانین کشوری حامل یک اصل و نسب مشترک هستند یعنی توحیدیات پدر و مرد سالاری و ریشه همگی این سه مذهب به  پدر بزرگ تمامی پدران یعنی  ابراهیم بر می گردد و تا جاثی که به سلسله مراتب و هرمی پاتریاچی خانوادگی بر می گردد همه این مذاهب از یک اصول و چهارچوب یونورسال پیروی می کنند. و از این رو از سلطنتهای خانوادگی اروپاثی مشروط و غیر مشروط به اصطلاح سکولار گرفته تا خانوادها ی محافظه کار و مذهبی و ولایتهای شیعه ایزم و داعشهای سنیزم عربستان همه و همه نه تنها به این سازمان پدر سالاری قسم می خورند بلکه همگی و به طور جمعی و خندان در یک کشتی لوکس به اسم خانواده مقدس هم بسر می برند و به طور دقیقتر و تاریختر این سازمان پدر سالاری خانوادگی بورزواثیست که خلق و تولید کننده اینهاست و نه بر عکس.

 (۲) جنگل رقابت کاپیتالیستی بر شانه و پایه های خانواده مقدس یعنی مقدس ترین و پایه ای ترین واحد و نهاد اقتصادی جامعه سرمایه داریست و در این نوشته هر جا به خانواده اشاره شده است منظور واحد اقتصادی است .