بن بست ناسیونالیسم کرد , در باره سیاستهاى جدید حزب دمکرات کردستان ایران

سیاوش دانشور

خبر ایجاد اتحادیه یا سازمانى از آخوندهاى کرد توسط حزب دمکرات شاخه مصطفى هجرى از چند نظر خصلت نماى موقعیت ناسیونالیسم کرد در ایران و منطقه است.

 

بن بست استراتژیک ناسیونالیسم کرد

ناسیونالیسم کرد جنبشى ضد کارگرى و واپسگرا است. حزب دمکرات کردستان ایران بعنوان قدیمى ترین و خط دارترین جریان این جنبش بویژه در یکدهه اخیر یک روند بى سیاستى مفرط را تجربه کرده است. "سیاست" به همان معنى عام و کلاسیکى که ویژه این جنبش معین طبقاتى بعنوان یک نیروی با سابقه ناسیونالیسم کرد است. پایان جنگ سرد آغاز تلاشى ستونهائى بود که دهه هاى متمادى هویت کمابیش با ثباتى از این جریان و سنت سیاسى بدست میداد. این جنبشى بوده و هست که احزاب اصلى آن همواره داعیه قدرت٬ شرکت در قدرت٬ و سخنگوئى خودگمارده "ملت کرد" را داشته اند. این جنبش به این اعتبار جنگیده٬ مذاکره کرده٬ تلفات داده٬ و سیاستش در هر شرایطى اعم از انقلابى و غیر انقلابى در ضدیت با خواستهای پیشرو جامعه بوده و براى تحقق اهدافش به پابوسى دولتهاى ارتجاعى و سرکوبگر منطقه رفته است. از سرکار آمدن جمهورى اسلامى و سرکوب خونین قیام ۵٧ و مبارزه انقلابى مردم در کردستان تا امروز میتوان لیستى طویل ازاین کارنامه ناسیونالیسم کرد را برشمرد. به این اعتبار و با توجه به ویژگى اساسى این جنبش ضد جامعه٬ تشکیل و اعلام نهادى از امل ترین و عقب مانده ترین موجودات حاشیه اى در کردستان ایران پدیده غیر قابل انتظارى نیست. این موضوع تنها براى کسانى "شک آور" است که از موضعى میلیتانت تر و ضد رژیمى تر و از موضع سیاسى همان ناسیونالیسم کرد به این پدیده برخورد میکنند. واقعیت اینست که این سیاست اخیر حزب دمکرات کردستان ادامه بقیه سیاستهایش بعنوان یک حزب ارتجاعى و ناسیونالیستى چه در کردستان ایران و چه در منطقه است. سران اینها نیز خودشان ملا هستند و با همین نام نیز خود را معرفى میکنند. اسلاف حزب دمکرات نیز کارنامه "روشن" ترى ندارند.

 

آنچه توضیح دهنده واقعى تر این سیاست است در درجه اول بن بست سیاسى ناسیونالیسم کرد بعنوان یک جنبش بطور اعم و حزب دمکرات کردستان بطور اخص است. این بن بست سیاسى جدا از روندهاى سیاسى منطقه اى و جهانى و افول ناسیونالیسم و تغییر مکان آن در استراتژیهاى جهانى نظم نوینى نیست. شکست آمریکا در عراق رویاهاى ضد انسانى فدرالیستها را تا اطلاع ثانوى بر باد داد. همراه با بحران سیاسى و اقتصادى و ایدئولوژیک راست افراطى سهام سیاسى و اقتصادى اینها در بازار سیاست نیز سقوط کرد. فدرالیسم امروز افقش کور است. اینها مادام که کسى و دولتى خرجشان را بدهد و یا زیر حمایت خود بگیرد البته موجوداند اما دیگر بعنوان آکتورى سیاسى اهمیت ندارند. حزب دمکراتى که زمانى به "سوسیالیست" بودن افتخار میکرد٬ حزب دمکراتى که سرانش خود را "سکولار" جا میزدند و یا رفتارى سیاسى براین اساس داشتند٬ بدنبال ترور قاسملو نتوانست کمر راست کند. حزب دمکرات دستکم از زمانى که به فدرالیسم چرخید معلوم بود که دیگر این جریان گیج میخورد و ماشین آن بدون راننده و بدون ترمز به دست رویدادها سپرده شده است. آنچه که در محافل ناسیونالیستى تحت نام "انطباق با روندهاى سیاسى روز" یا فرمولهائى با این مضمون براى توجیه سیاسى حرکتهاى این حزب و امثال آن بیان میشود٬ تنها حجابى براى پوشاندن ناتوانى مفرط رهبرى این حزب است.

 

دلایل پایه اى بن بست حزب دمکرات و ناسیونالیسم کرد اینها هستند:

 

 ١- بى ربط شدن بیش از پیش به روندهاى پایه اى تحولات اجتماعى و طبقاتى جامعه شهرى کردستان٬

 ٢- عروج طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستى و کمونیستى در کردستان٬

 ٣- گم کردن استراتژى سیاسى در دنیاى بعد از جنگ سرد٬

 ۴- عدم توانائى رهبرى این حزب در انطباق با شرایط جدید جامعه و هضم آن و از جمله امکانات مختلفى که سیاستهاى رژیم اسلامى و دو خردادیها براى رشد و پیشروى آن فراهم آورد٬

 ۵- بى کفایتى و سنتى بودن و محدود بینى مفرط رهبرى آن٬

 ۶- چرخیدن به فدرالیسم و تبدیل شدن به یک جریان قوم پرست و اعلام آمادگى براى تبدیل شدن به نیروئى دست هشتم در خدمت ارتش آمریکا٬

 ٧- به بن بست رسیدن توهمات تکرار عراق در ایران.

 

مجموعه این فاکتورها حزب دمکرات را متلاشى کرد و به حاشیه راند. این یک روند یکباره و تلاقى مجموعه اى از فاکتورها نبوده اما در هر مقطع تناقضات سیاسى و اجتماعى این حزب پیامدهاى سنگین ترى براى ناسیونالیسم کرد ببار آورده است. تلاشهائى که دراین سالها براى بازسازى ناسیونالیسم کرد صورت گرفت تلاشهائى سترون براى پاسخ به همین تناقضات اما اساسا متکى به همین سنت و در ادامه آن بود. بن بست عمومى جریانات ناسیونالیستى و چهره کریه "بهترین" الگوى آن در کردستان عراق و به گل نشستن تکرار این آرزوهاى خونین و ضد انسانى در کردستان ایران توضیح دهنده بن بست جنبش ناسیونالیسم کرد بطور اعم و توضیح دهنده موقعیت حزب دمکرات و فدرالیست چى ها بطور اخص است.

 

سیاست توجه مجدد به ایجاد سرپلهائى براى مذاکره با رژیم اسلامى و شرکت "کردها و سنى ها" در مضحکه انتخابات رژیم و ایجاد نهادهائى از جنس مفت خوران و مهجورین اسلامى در کردستان ایران٬ قبل از اینکه ریشه اى در واقعیات اجتماعى جامعه کردستان داشته باشد ریشه در موقعیت بحران زده و مفلوک حزب دمکرات دارد.

 

فاکتور پژاک و سلفیها

پژاک٬ نسخه ایرانى پ ک ک٬ و رشد مقطعى آن در کردستان ایران عاملى براى تحرک و تقابل اکثر جریانات و دستجات ناسیونالیستى در کردستان ایران شد. ناسیونالیسم ناتوان و غیر سیاسى و بى ربط به جامعه بجاى اینکه دلیل رشد پژاک و سیاستهاى جمهورى اسلامى را در باز کردن دست این جریان ببیند و فکرى براى آن بکند٬ تلاش کردند به رقابت با پژاک و تکرار الگوى آن بپردازند. سلفیها و اوباش حزب اللهى کردستان ایران موردى دیگر است. بى ربط ترین و منفورترین و پوک ترین سکت و حرکت دست ساز از سالهاى ۵٧ تا کنون همین جریان مفتى زاده و سلفیها و فرقه هاى مشابه بودند که همواره مورد نفرت مردم بودند و این اواخر تنها توانستند به شیوه  جریانات تروریستى و القاعده ابزار وجود کنند. حزب دمکرات با تشکیل نهادى از ملاهاى مرتجع و مفت خور کردستان٬ درعین حال که واکنشى رقابتى با فرقه هاى مهجور مذهبى را بنمایش میگذارد٬ تلاش میکند خود را به اسلامیون "کرد" در حکومت و حاشیه حکومت نزدیک کند. اینها قبل از اینکه بیانى از درک حزب دمکرات از رویدادهاى سیاسى و اجتماعى جامعه کردستان باشد واکنشى از سر ندیدن روندهاى پایه اى جامعه است. حساسیت و رقابت حزب دمکرات به پژاک و سلفیها و تلاش براى نیرو گرفتن ازاین دریچه بیانگر سردرگمى عمیقى است که رهبرى این حزب و سکتهاى قوم پرست در آن غوطه وراند. آنچه که اینها نمیبینند این است که تصویرشان در جامعه دقیقا بر همین تاریخ ارتجاعى منطبق میشود.

 

تداوم سیر تلاشى

روند کنونى تلاشى ناسیونالیسم کرد ادامه خواهد یافت. این جریان در یک مقیاس وسیع تر به بن بست رسیده است. از یکسو فاقد هر نوع دورنمائى حتى به شکل سنتى آن و یا در چهارچوبهاى سیاست جهانى و منطقه اى امروز براى نزدیک شدن به قدرت است و از سوى دیگر در مقابل جریان اسلامى قالب تهى کرده است. ناسیونالیسم کرد و حزب دمکرات با اعلام سازمانى اسلامى تنها دارد این موقعیت پائین و ورشکسته خود را برسمیت میشناسد و ضربه اى که از این سیاست خواهد خورد بمراتب مهلک تر از گذشته است. جناح هاى میلیتانت تر و چپ تر این ناسیونالیسم در اساس و پایه هاى فکرى و سیاسى اختلافى با بستر اصلى خود ندارند. ناسیونالیسم کرد اگر قادر نشود موقعیت خود را به جریانى بورژوائى مطابق با مقتضیات امروز جامعه ایران ارتقا دهد٬ که چنین چیزى را در ناصیه رهبران آن نمیتوان دید٬ سیر تلاشى و حاشیه اى شدن بیشتر و تبدیل شدن به دنبالچه بى جیره و مواجب حکومت اسلامى در کردستان تنها آینده قابل انتظار براى آنست.

 

وظیفه محورى کمونیسم کارگرى

تنها جریانى که قادر شد شاخ قلدرى ناسیونالیسم کرد را بشکند کمونیسم منصور حکمت و کومله کمونیست سابق بود. حزب دمکرات هنوز نتوانسته ازاین شکست سیاسى و نظامى در مقیاس کردستان کمر راست کند. کرنش هاى ناسیونالیسم چپ در کردستان و مشخصا کومله و انشقاقات قوم پرست آن و راه انداختن دیدارهاى تکرارى و کسل کننده نیز نتوانسته است مرهمى به تاثیرات پایدار سیاسى و اجتماعى این شکست بگذارد. ناسیونالیسم کرد چه بعنوان یک جنبش و چه بعنوان فرقه هاى متعدد یک دشمن قسم خورده طبقه کارگر و کمونیسم در کردستان است. تحرکات سالهاى اخیر جنبش ناسیونالیستى تنها و تنها با سد کمونیسم کارگرى مواجه بوده است و عقب راندن بیشتر این جنبش در وضعیت فعلى که در بحرانى عمیق دست و پا میزند نیز روى دوش کمونیسم و طبقه کارگر در کردستان است. تلاشهاى تاکنونى اگرچه نا کافى اند اما ریشه در یک جدال گسترده تر و تعیین کننده تر دارند. تقابل با ناسیونالیسم در مقیاس وسیع یک امر تعطیل ناپذیر کمونیسم کارگرى است. طبقه کارگر و مردم پیشرو در کردستان تنها با یک سنت اجتماعى و محکم ضد ناسیونالیستى میتوانند هر تحرک این جریان را سد کنند و به شکست بکشانند. این امر چه نفیا و چه اثباتا روى دوش کمونیسم کارگرى است. طبقه کارگر در کردستان امروز تنها رژیم ضد کارگر اسلامى را در مقابل خود ندارد٬ بلکه جریانات تروریست و القاعده اى اسلامى که فتوا میدهند٬ فرقه هائى که حزب دمکرات براى پیوستن به کمپ آنها شال و کلاه کرده است را نیز در مقابل خود دارند. دراین میان ناسیونالیسم خجول چپ نیز سوت زنان و اپورتونیستى تلاش میکند فعلا سرگرم دفتر و دستک و دیپلماسى و سلام و علیک اش با "ماموستا" ها باشد تا ببیند وضعیت چه میشود! در جدال با کمپ ارتجاع ناسیونالیستى٬ کمونیسم و طبقه کارگر سر سوزنى گذشت نباید داشته باشند. *