عبدالله مهتدی و پروژه زیر چتر پلاتفرم مشترک

عبدالله مهتدی و پروژه زیر چتر پلاتفرم مشترک

در دنیای امروز، و در عالم سیاست تصمیمات سیاسی و حزبی باید در راه مصلحت عمومی قرار ب‍‍‍گیرند. یک تصمیم درست و به موقع سیاسی میتواند تاثیرات عمیقی بر جامعه بگذارد، و عکس ان هم صادق است. اخیرا اقای عبدالله مهتدی رهبر حزب زحمتکشان کردستان ایران، در تاریخ ۲ خرداد ۱۳۹۵ مشخصآ رو به کومه له تقاضای همکاری زیر پلاتفرم مشترک کرده است. اقای مهتدی در این پیشنهادیه دلایل مطرح کردن چنین پیشنهادی و همچنین رئوس مواردی را که به نظر ایشان قابل بحث و گفتگو می باشند مورد اشاره قرار داده اند. در همین رابطه رهبران کومه له رفقا ابراهیم علیزاده و صلاح مازوجی به طور جداگانه به این تقاضای همکاری از جانب اقای عبدالله مهتدی جواب داده اند. همچنین کسان دیگری هم از احزاب و جریانات دیگر به موضوع جسته و گریخته واکنش نشان داده اند. من هم در این رابطه نظر شخصی خود را راجع به جوهر این موضوع بیان می کنم. اول لازم می بینم که مهتدی را از منظر خودم معرفی کنم. چونکه بی مورد با استفبال از طرح ایشان نیست. عبدالله مهتدی از بنیان گذاران تشکیلات کمونیستی کومه له در سال ۱۳۵۷ می باشند. اینکه در اینجا به جای ۱۳۴۸، از ۱۳۵۷ استفاده کرده ام، چونکه اولین کنگره کومه له در سال ۱۳۵۷ تشکیل گردید، و قبل از ان فعالیت به شکل محفلی و نامنظم بوده، همچنین کسان دیگری هم در این دوره با این محفل ارتباط داشته اند، که تا به امروز هم، کسی اسمی از انها نبرده است، و به نظر من وصل کردن تاریخ تشکیل کومه له به ۱۳۴۸ منطقی نیست، همچنین مهتدی اولین دبیرکل حکا بعد از تآسیس در سال ۱۳۶۲ بودند. اقای مهتدی در این دوره جزو نظریه پردازان تشکیلات کمونیستی کومه له بوده اند و سلسله جزواتی تئوریکی بنام افق سوسیالیسم دارند. ایشان همچنین از مدافعین پر پروپا قرص گرایش سیاسی کمونیزم کارگری بودند. مهتدی بعد از بریدن از کمونیسم کارگری و چند سال دوری از کار سیاسی حرفه ایی، باردیگر به کومه له بازگشته، و در سطح رهبری قرار گرفتند. اما بازگشت ایشان اینبار متفاوت تر از گذشته بود، از قرائن و شواهد معلوم بود، که مهتدی، تحت تآثیر رهبران اتحادیه میهنی در باشور، و کسان دیگر قرار گرقته، و سودای رسیدن به قدرت مهتدی را هم وسوسه کرده، و ایشان دیگر ان فرد کمونیست سابق نیست، در واقع به نوعی نباید باشد. اقای عبدالله مهتدی اینبار از مرکز رهبری کومه له در زرگویز به ۲ خردادی ها چراغ سبز نشان داد، و طرح دیالوگ تمدنهای خاتمی را مورد ستایش قرار داد و از ان استقبال کرد. بعد از فاش شدن اقدامات مخفی و خودسرانه مهتدی از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۷۹ او مجبور گردید، با یاران اندک و یار غار خود استاد توهم پراکنی ( عمر ایلخانی زاده ) از تشکیلات خداحافظی کند. متآسفانه ایشان در این مدت ۱۶ سال، از نشست با سربازان گمنام امام زمان گرفته تا امضای توفقتامه های بی اساس و بی مورد با نژادپرست ترین جناح اپوزیسیون ( شاه الهی ها ) تا دیگر ناسیونالیستها دریغ و کوتاهی نکردند.
سوال اینجاست که ایا مهتدی به خود امده است، و از کرده هایش پشیمان شده است، که چنین پیشنهادی را ارائه داده اند، با اطمینان باید گفت، اری. اقای عبدالله مهتدی خوب می داند که پروژ اش ره به جایی نبرده و نخواهد برد. اقای مهتدی به این نتیجه رسیده اند که، کومه له در یک اعتلای سیاسی و شرایط انقلابی که بر جامعه حاکم بود ، رشد کرد. کومه له با فداکاری و از خودگذشتگی صدها زن و مرد انقلابی، که شرایط سخت ان دوران ( دهه شصت ) را به خوبی می فهمیدند، ولی اعتقاد راسخ انها به برابری اجتماعی، و یک زندگی والای انسانی، مانع پیوستن انها به کومه له نبود، مطرح گردید ، نه شرایط دو دهه اخیر. به نظر من قضیه این نیست که ناسیونالیزم در بحران است، چونکه ناسیونالیزم خود بحران زاست. تجربه نشان داده است که ناسیونالیزم، حتی در ایده الترین شکل ممکن خود، ( احزاب دست راستی در کشورهای غربی )، در فکر چپاول و دزیدن حاصل دسترنج طبقه کارگرند. ناسیونالیزم اساس بقای سرمایه داری می باشد. نظامی که دو جنگ جهانی و ملیونها کشته در کارنامه اش دارد. نظامی که طراح جنگهای خانمانسوز در گوشه و کنار دنیا، ایجاد القاعده و داعش، جنگ خاورمیانه و هزاران مصیبت دیگر بر جامعه بشری می باشد.
حال علارغم تمام این ندانم کاریهای سیاسی اقای مهتدی، باز هم معتقدم که کومه له این مسئله را با تامل و درایت بیشتر بازبینی کرده و تصمیمات لازمه را علنی کرده و به جامعه و مردم اطلاع دهند. در دنیای سیاست دوست و دشمن دائمی نیستند و مصلحت بر منفعت ارجعیت دارد. ایا غیر از این است که در شرایط سیاسی ازاد تمام احزاب علارغم هر تفاوت سیاسی و ایده ئولوژیکی که با هم دارند سعی در کسب قدرت سیاسی دارند. دلیل اصلی که من از پلاتفرم مشترک دفاع می کنم، شرایط منطقه و وضعیت سیاسی و زیستی این احزاب در باشور می باشد، متاسفانه باشور کردستان، علارغم اتونومی سیاسی و اقتصادی بعد از گذشت دو دهه، این رنگهای سبز وزرد و ابی هستند که حکومت می کنند. سوال اینجاست چرا ما از تجربه مریض و پا درهوای باشور نمیخواهیم درس بگیریم؟.

قاسم رفعت
۳۱٫۰۷٫۲۰۱۶