توهمات “تشکلهای دانشجوئی” هوادار روحانی

اخیرا ٩٢ “تشکل دانشجویی” طی نامه ای به حسن روحانی به وضعیت امنیتی و فضای رعب و وحشت در دانشگاهها اعتراض کردند. در این نامه همچنین از وضعیت “تشکلهای دانشجویی” گله کردند و فضای کنونی را مناسب این تشکلها نمی دانند. این نامه، حتی با اعتراف هواداران اصلاح طلب حکومتی و معتدل روحانی، یک نکته را به روشنی بیان می کند و آن فضای پلیسی دانشگاه است. نکته جالب در این زمینه این است که این تشکلها اکثرا دمشان به یکی از دو جناح رژیم اسلامی بند است و ظاهرا آنطور که از زبان نامه قابل برداشت است، همه این تشکلها از وعده وعیدهای روحانی در مورد دانشگاه گله مند هستند و تلویحا بیان می کنند که این وعده ها همگی دروغ بودند.

اما سوال این است که چرا پس از سه سال، حتی “تشکلهای دانشجویی” وابسته به خود دولت هم از چنین وضعیتی شکایت دارند و به آن معترضند؟ قبل از اینکه به واکاوی این سوال بپردازیم، لازم است به نکته اصلی این نامه که همان وجود فضای رعب و وحشت در دانشگاه است، نگاهی بیاندازیم. این فضا از اولین روز سرکار آمدن جمهوری اسلامی در دانشگاهها وجود داشته است و چیز جدیدی نیست. موضوع جدید این است که حتی تشکلهای وابسته به خود رژیم هم به این فضا معترضند. حالا تصور کنید که این آش چقدر شور است. جمهوری اسلامی از اولین روز سرکار آمدن خود، تلاش کرده است که دانشجویان چپ و کمونیست را سرکوب و از دانشگاهها اخراج کنند و فضائی برای آنها در دانشگاه وجود نداشته باشد. اوج این سیاست مربوط به اوایل دهه شصت بود که با انقلاب فرهنگی رژیم در دانشگاهها همزمان بود. از آن تاریخ همیشه سعی شده است که با تمام امکانات موجود بتوانند فضای دانشگاهها را هرچه بیشتر اسلامیزه کنند.

اما نتیجه چه بوده است؟ فضای چپ و کمونیستی در میان دانشجویان همیشه وجود داشته است. جمهوری اسلامی در طول عمر خود سعی کرده است که این “وجود” را نادیده بگیرد و در مواردی هم که این جریان صحنه دانشگاه را در اختیار می گرفتند، سرکوب و دستگیری اولین حربه بوده است. این خود نشان می دهد که این فضا به پتکی برسر رژیم تبدیل شده است که اگرچه در مواردی هم سمبه ای پر زور نداشته است، اما فضای دانشگاه را تا آنجایی که در توان داشته اند، رادیکال نگه داشته اند. این یعنی شکست جمهوری اسلامی در این سیاست. نمونه بارز و عینی این فضای رادیکال در دانشگاه، به دوران دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب برمیگردد که در دوران خود، هم فضای دانشگاههای ایران را به سمت رادیکال بودن هل می داد و هم مراسمهای مهم برای جنبش چپ و کمونیست را در دانشگاهها برپا کردند. اما زمانی که جمهوری اسلامی، تمام تشکلهای دانشجویی خود را زیر سایه این جریان دید، از همان حربه سرکوب و شکنجه استفاده کرد.

وجود دانشجویان چپ و کمونیست در دانشگاه یک واقعیت عینی، ملموس و غیرقابل انکار و حذف است و این را جمهوری اسلامی به خوبی می داند. اما حذف این فضای رعب و وحشت و انتظاری که این تشکلها دارند پوچ و بیهوده است. این فضا همیشه بوده و تا زمانی که جمهوری اسلامی هم سر کار باشد، وجود خواهد داشت. واقعیت این است که هر دو جناح جمهوری اسلامی به ویژه جناح اصلاح طلب آن، با هر رنگی که گاهی به خود میگیرند، سیاست انتظار را به جامعه تحمیل می کنند. سیاستی که تشکلهای دانشجویی هم آن را ترویج می دهند. این سیاست در رژیم اسلامی در واقع با شکست مواجه شده است، اما کماکان می خواهند آن را زنده نگه دارند. دانشجویان باید به این امر واقف باشند که هر نوع تغییر در جامعه و به طبع آن در دانشگاهها که به نفع طبقه کارگر و مردم جامعه باشد، غیر قابل حصول است. این تنها یک حرف نیست بلکه واقعیتی است که در طول سی و هشت سال گذشته همه ما با آن روبرو بوده ایم و آنرا لمس کرده ایم. هر نوع تغییر در جامعه در گام اول منوط به سرنگونی رژیم اسلامی است و دانشگاه هم به عنوان یکی از نیروهای محرکه این سرنگونی دارای پتانسیل و انرژی لازم است به شرطی که دانشجویان چپ و کمونیست و آزادیخواه و برابری طلب، قطب بندی موجود در دانشگاهها را به سمت و سوی رادیکال شدن ببرند و توازن قوا را به نفع خود، به نفع طبقه کارگر و مردم تغییر دهند.

دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب!  

گذشت بیش از سی و هشت سال از عمر رژیم اسلامی این واقعیت را بیشتر آشکار کرده است که هر نوع فضای تغییر در جامعه و تغییر وضع موجود باید مبنا و اولویت خود را بر سرنگونی جمهوری اسلامی قرار دهد. ایجاد هسته های کمونیستی در دانشگاهها و به چالش کشیدن و نقد سیاستهای رژیم چه در جامعه و بویژه در دانشگاهها می تواند اقدامی موثر در این راه باشد. پرچمدار تغییر در دانشگاهها باید دانشجویان چپ و کمونیست و آزادیخواه و برابری طلب باشند. این شرایط به خودی خود تغییر نمی کند و باید نیرویی موثر در این راه بتواند این پرچم را در دست بگیرد. فضای رعب و وحشت در دانشگاهها حرف تازه ای نیست و به طول عمر رژیم اسلامی وجود داشته است. سیاست رژیم اسلامی سرکوب هر نوع صدای آزادیخواهی و برابری طلبی در دانشگاه است. اما این صدا، صدای واقعی اعتراض مردم و طبقه کارگر در جامعه است. اعتراضی که پرچم آن سرنگونی طلبی است و طبقه کارگر آن را در دست گرفته و به اهتزاز درآورده است. دانشجویان هم به عنوان فرزندان این طبقه، باید نماینده فضای رادیکال در دانشگاهها باشند و این مبارزات دانشجویی را به بستر اصلی آن که همان مبارزات کارگری است، گره بزنند.

ژوئیه ٢٠١۶