فرشته نجاتی که افسانه ائی نیست، حقیقی است… به مناسبت انتخاب “آنیتا دورازیو” بعنوان شهروند نمونه سال

فرهاد شعبانی
هفته گذشته مجله معتبر فوکوس "آنیتا دورازیو" زن مبارز ۷۲ ساله را بخاطر بیش از ۴ دهه فعالیت در دفاع از حق پناهندگی بعنوان سوئدی نمونه سال معرفی کرد. این انتخاب انعکاس وسیع مطبوعاتی داشت و شماری از رسانه های گروهی ( رادیو ، تلویزیون و بخصوص برخی از روزنامه های پرتیراژ سوئد ) آن را منعکس کردند و البته که در سطح وسیعتری مورد استقبال قرار گرفت.

سالها همکار دور اما شاهد صحنه هائی از خود گذشتگی این  زن شجاع بوده ام، و انصافا" سالها در پی فرصتی  بودم تا گوشه هائی از  شجاعت این قاصدک باوفا، پیام آور شادی و شریک درد و رنج بسیاری از انسانهای حق طلب و پناه خواه را به تصویر بکشم و با صدای بلند فریاد بزنم آه اگر همه ما مثل او بودیم، دنیا چه زیبا می شد.
 خوشحالم که این فرصت زمانی دست داد که او هنوز زنده است و صدای همه ما را می شنود و این ارج گذارئی که او شایسته آن است، مرده پرستی نخواهد شد؛ بلکه شاخه گل رزی است بر سنیه ائی مالامال از عشق به سعادت و خوشبختی انسان دردمند و رنجدیده.
برای اولین بار در جریان تحصن مشترک  ۵۷ روزه فعالین سیاسی و پناهجویان در کلیسای بزرگ شهر اپسالا در سال ۱۹۸۹ میلادی با او آشنا شدم. رفتار و کردارش در لحظاتی که در جمع های بزرگ و کوچک ظاهر می شد، آموزنده بود. او برخلاف بسیاری از ما که از این دخالت گری انسانی و حضور در این مبارزه نیم نگاهی هم به منافع سازمانی مان داشتیم فاصله ها بدور بود و تنها به یک افق نظر داشت و می گفت : آیا می توانیم با این مبارزات از تغییر سیاست پناهندگی دولت وقت جلوگیری بکنیم؟
آشنائی و دوستی ما در دهه ۹۰ و با دشوار شدن سیاست پناهنده پذیری دولت سوئد و بی رنگ شدن مفاد کنوانسیون ۱۹۵۱ ژنو نزد دولتهای غربی ادامه یافت. بارها همدیگر را در صحنه های  غم انگیز و شادی بخش در آغوش کشیده بودیم. او همه جا حاضر و برای همه؛ از پناهجوی دردمند آمریکای لاتینی گرفته تا ایرانی، کُرد، بنگلادشی، یوگسلاو، آفریقائی  زن ، مرد، کودک چهره ائی دوست داشتنی بود و هست. او در سودای این شعار "جا برای همه وجود دارد و باید آن را عادلانه تقسیم کرد، پائی در کلیسا، سری در بیمارستان و دلی در مخفیگاههائی که به یاری شبکه ارتباطی گسترده اش ایجاد می کرد داشت. بارها او را به مراسم روز کومه له و شبهای همبستگی با پناهجویان دعوت کرده بودم تا برای دردمندان و پناهجویان از مردم مبارز و آزادیخواه طلب یاری کند. 
ربودن سوسن از بیمارستان سولنتونا
شجاعت و کاردانی او را در ربودن سوسن دختر پناهجوی بیش از ۹۰% فلج  وابسته به صندلی چرخدار کُرد  از بیمارستان و مخفی کردنش یکبار دیگر آزمودم.
حکم اخراج سوسن صادر شده بود. او در بیمارستان بستری و پای فرار و مخفی شدن نداشت. خبردار شدیم که پلیس درصدد رفتن به بیمارستان برای دستگیری و دپورتش به ایران است. لحظات دستگیریش نزدیک بود.
گفت او را از بیمارستان فراری می دهیم. هستی ؟ گفتم آره هستم. سوار بر اتوموبیل ساب آبی رنگ قراضه نیمه استیشنی اش که از سیب زمینی برای پناهجویان مخفی گرفته تا پرونده دهها پناهنده در حال دپورت و دوا و درمان در آن یافت می شد، راهی بیمارستان سولنتونا شدیم. هوا تاریک بود. اما دلهای زیادی روشن و برای انسانی می طپید.
  قبل از ورود به بیمارستان جائی برای صندلی چرخدار سوسن در صندوق عقب اتوموبیل آماده کردیم و اتوموبیل را در حیاط بیمارستان پارک و با آسانسور به طبقه ائی رفتیم که سوسن در آن بستری بود. در دیالوگی فکر شده با پرستاران و ماموریتی سرگرم کننده به من سوسن را از بیمارستان خارج کردیم. باوجود کهولت و  بیماری و کمر درد دو نفری سوسن سنگین وزن و بدون تحرک را در اتوموبیل شاندیم و او را به مخفیگاهی که قبلا در همکاری با شماری از زنان مبارزی چون ف. محمدی، ش. درخشان، صدیقه، فرزانه و زنان و مردان مبارز دیگر تدارک دیده بودیم منتقل کردیم.
سوسن را نزدیک به دو ماه از این مخفیگاه به آن مخفیگاه منتقل کردیم و در جریان این عملیات که کمبود امکانات جابجا کردن دختری کاملا فلج از کمترین دشواریهایش بود زنان نامبرده فوق و شماری دیگر از زنان و مردان متشکل و منفرد مبارز با عشق و علاقه مملو از انسانیت ایفای نقش کردند. جمع آوری کمک مالی در همکاری با شماری از رادیوهای کرد و فارس زبان شهر استکهلم و محافل دوستانه، سازماندهی تظاهرات و آکسیونهای مقابل مقر کمیته امورخارجیان که آخرین مرجع تصمیم گیری در مورد پرونده سوسن بود زیر نظارت و سرپرستی مستقیم آنیتا پیش رفت و این مبارزه همانند دهها مورد دیگر آن به ثمر نشست و سوسن در میان هلهله شادی غرور آفرین همه کسانی که سهمی در این مبارزه داشتند اقامت گرفت و در حال حاضر در سوئد زندگی می کند. نه تنها این مورد بلکه بارها شاهد نجات دادن پناهنده اخراجی در سالن ترانزیت، خرطومی هواپیما و داخل هواپیما توسط این فرشته نجات بوده ام که دوان دوان با شنل مشکی رنگ آویزان شده بر بازوان، و موهای طلائی رنگ پژمرده و پریشانش برگه اقامت را در آخرین دقایق به مجریان حکم اخراج رسانده است و پناهجو را به زندگی برگردانده ، بوده ام.
الحق که آنیتا شایسته این مقام  و منزلت است. این جایگاه بر او مبارک باد.  
سوسن در مقابل مقر کمیته امور خارجیان