بلاتکلیفی احزاب چپ ایران ٬ بخش سوم و پایانی : حزب و کسب قدرت سیاسی

بهروز شادیمقدم

( نگاهی به جنبش کمونیستی و احزاب چپ ایران )

نزدیک به سه دهه دوری احزاب چپ از ایران و تغیر و تحولات جامعه در این مدت خود به خود تاثیرات منفی و قابل توجهی بر این احزاب بر جای گذاشته است .

هرحزب سیاسی که بخواهد در جامعه نقش تعین کننده داشته باشد واضح است که باید در بطن جامعه و در تنگاتنگ مسائل اَن قرار گیرد . دوری اجباری طولانی و عدم ارتباط باعث گسست و تبدیل شدن به احزاب حاشیه ای خواهد شد . تحلیل های ذهنی و دور از واقعیات از پیامدهای این مسئله است . تاثیر گرفتن از جامعه ای که سالها محل زندگی و فعالیت احزاب چپ در اروپا بوده نیز ویژه گیهایی به اینها بخشیده و اَنهارا به جریانات خارج کشوری تبدیل کرده است .
احزاب کمونیسم کارگری هم در چنین وضعیتی بدون کوچکترین نقدی از سیاست و مشی گذشتۀ حزب که وعدۀ سرنگونی حکومت و بدست گرفتن قدرت را داده بودند ، اکنون با کنار گذاشتن خزیدۀ اَن و در پیش گرفتن سیاست و خطوط دیگر کماکان روش های کجدار و مریز خود را ادامه میدهند .
درکنار اینها خود فریبی و نارسیسم ، سکتاریسم ، بدنبال حوادث جاری شدن ، شیفته و دل بستۀ انقلاب همگانی و جنبش عموم خلقی بودن همانند قیام ۵۷ بدون درک و ارزیابی علمی و  طبقاتی ای که دیگر تکرار اَن رویداد ممکن نیست ( این از تفکر عمیقا" پوپولیستی ای ریشه میگیرد که بعد از اَن همه نقد و طرد این تفکر هنوز  در سیستم سیاسی و فکریشان جایگاه ویژه ای دارد .  ) ، به تئوری مارکسیستی دربارۀ قیام و انقلاب در عمل بی اعتقاد بودن و افکار و گرایشات طبقات دیگر را به نام مارکسیسم جا زدن ، خود را ادامه دهندۀ افکار منصور حکمت دانستن ، اما در مورد انقلاب و مقولۀ پوپولیسم  نوشته هایی چون " پوپولیسم در برنامۀ حداقل و دیگر اَثار او در این زمینه ، تفاوت های ما و فقط دو گام به پس  " او را نفهمیدن و یا از نظر دور داشتن ، از تئوری موثر نقد مارکسیستی دوری جستن ، بلاتکلیفی خاصی رابه احزاب کمونیسم کارگری و کلا" جریان چپ تحمیل کرده است .
نگاهی به اَخرین نشست ها و بحث های احزاب کمونیسم کارگری نشان میدهد که همچنان بر مواضع تا کنونیشان صحه گذاشته و راه را بر پیش روی خود هم بسته اند .
حزب کمونیسم کارگری – حکمتیست در اَخرین نشست دفتر سیاسی روزهای ۲١- ۲۳ نوامبر ٢٠٠٨  قراری صادر کرده و نوشته اند :
" دفتر سیاسی بر صحت و استحکام سیاستهای تا ڪنونی حزب تاڪید ڪرد و …. "
" نشست دفتر سیاسی  در ادامه کار خود بطور ویژه به عرصه های مختلف ڪار حزب در ایران و از جمله اولویتهای ڪمیته سازمانده٬ مهمترین عرصه های نبرد حزب در ڪردستان و نقش و ڪارڪرد ڪمیته ڪردستان٬ گارد آزادی و نقش مهم آن پرداخت . "
حزب کمونیسم کارگری هم در افتتاحیه پلنوم سی و یکم اَن و در بحث : حزب و " قدرت دوگانه "  حمید تقوائی اَمده است :
" منظور من از “قدرت دوگانه” اینها نیست. بحث من در اینمورد (همانطور که گفتم) بر نظریه “حزب و جامعه” و ” حزب و قدرت سیاسی” استوار است و می خواهم در فرصت باقیمانده بر سر همین موضوع صحبت کنم . "
" اساساً یک رویکرد و راه و خط دیگری وجود دارد که منصور حکمت در کنگره سوم مطرح کرد و حزب هم تا امروز در اینجهت پیش آمده است. مقصودم بحث “حزب و جامعه” و “حزب و قدرت سیاسی” است. من فکر می کنم اگر بخواهیم مسئله قدرت سیاسی را روی میزمان بگذاریم (که مسئله ما هم همین است) و به این سئوال پاسخ دهیم که چطور حزب می تواند قدرت سیاسی را بگیرد آنوقت متوجه میشویم صرفا با پاسخگوئی به اینکه چگونه باید تشکیلاتمان رشد کند، چند تا کادر می خواهیم، چند تا حوزه می خواهیم و تبلیغاتمان را چگونه به پیش ببریم و غیره (که همه اینها هم لازم است)، به جواب نمی رسیم. اگر تنها به اینها اکتفا کنیم، به جایی نمی رسیم. یک دید دیگری، یک کیفیت دیگری، یک موقعیت و سیاست دیگری را باید در دستور گذاشت و بنظر من، آن کیفیت، موقعیت و سیاست متفاوت، از بحث “حزب و جامعه” درمی آید. از اینکه حزب باید “اجتماعاً” انتخاب شود، از اینکه مردم باید در ناصیه حزب حکومت کردن را ببینند، از اینکه حزب باید بعنوان قدرت در جامعه ظاهر شود . "
جا دارد که به این نوشتۀ رفیق حمید تقوائی نگاهی بیندازیم .
مینویسد :
" مردم می دانند که برای اینکه این حکومت بیافتد باید بخیابان بریزند. اگر چنین نمیکنند به این خاطر است که نیروی رهبری کننده ندارند، به این دلیل است که حزب خودشان را نمیشناسند، نمیدانند به چه نیرویی باید اعتماد کنند و با رهبری اش به خیابان بریزند و به همین دلیل رابطه حزب و مردم در شکل دادن به انقلاب در جامعه نقش کلیدی بازی میکند. مردم می دانند که باید به خیابان بریزند اما نمی دانند همسایه شان هم می آید یا نه . "
و این نظر بالا با اَنچه در پائین میاید و در ادامۀ اَن بحث اَمده تناقض دارد  :
" کافی بود که هر کسی فوراً متوجه بشود که موقعیت ما اساساً یک چیز دیگر است و نقش ما در تحولاتی که دارد اتفاق می افتد ، کاملاً متفاوت است . نه فقط به این دلیل که نیروی سیاسی دیگری نیست ، بخاطر اینکه ما هستیم . "       
" این انقلاب چپ است، چپ در جامعه قوی است، انقلاب سوسیالیستی می کنیم و این وضعیت را تغییر می دهیم. بنظر اینطور می آید که اینها، یکسری تئوری ها، تحلیل ها و احکام مارکسیستی است، حال آنکه در جامعه امروز ایران تمام اینها فاکت و واقعیات سیاسی است که یک جامعه هفتاد میلیونی دارد به آنها می رسد و همین رسیدن و این ملاقات خواست، نظر و رأی مردم با نظریات سیاسی حزب است که ما را در جایگاه ویژه ای قرار می دهد. "
" و امروز، این حزب آنجاست که میتواند ببیند این ایده ها دیگر فقط ایده های مارکسیست ها، حزب کمو
نیست کارگری یا فقط یکسری ایده های رادیکال نظری نیست بلکه واقعیات عینی جامعه ای است که دارد این بحث ها و نظرات را می طلبد . "
و بالاخره :
 "ما امروز خیلی قویتر از بلشویکها در آن دوره هستیم. ما هم اعلام میکنیم که میخواهیم و میتوانیم قدرت را بگیریم و جامعه را آزاد کنیم. ما میتوانیم قدرت را بگیریم و نگاهداریم . میتوانیم حکومت شورا ها را سازمان بدهیم. ما میدانیم به آمریکا چطور برخورد کنیم . "
منظور رفیق حمید تقوائی از اَن دوره  هنگامی است که بلشویکها خود را برای کسب قدرت اَماده کرده بودند . بدون هیچ دلیل و فاکتی و بر اساس اَنچه که رخ داده و رخ میدهد این ادعا غلط است و این نیازی به اثبات ندارد .
بلشویکها با نفوذی که در جامعه و در میان کارگران داشتند یک پای اصلی قدرت بودند و توانستند قدرت را هم بدست بگیرند .  اما در ایران به قول خود رفیق حمید تقوائی مردم هنوز : "حزب خودشان را نمیشناسند، نمیدانند به چه نیرویی باید اعتماد کنند . " اَنوقت چگونه خیلی قویتر از بلشویکها میتوان بود ؟
احزاب کمونیسم کارگری بدون توجه به فاکتورهای تعین کننده برای شرکت و اَمادگی در مبارزه جهت کسب قدرت و بی هیچ ارزیابی صحیحی از موقعیت خود در معادلات سیاسی هنوز هر دو حزب به تنهایی خود را جریان اصلی برای به سرانجام رساندن انقلاب سوسیالیستی معرفی میکنند .
کسب قدرت سیاسی با گروه و احزابی که هنوز اکثریت جامعه نام اَنها را نشنیده اند و در توازن قوای سیاسی و معادلات اجتماعی نقش اَنچنانی نداشته اند و اساسا" وزنه ای نیستند، چگونه ممکن است . احزابی که هنوز وضعیت خود را با خطوط سیاسی و مشی غلط پشت سرش روشن نکرده اند چگونه میتواند مدعی کسب قدرت باشند .
لنین در جایی در مورد احزاب سیاسی نوشته است که یک حزب سیاسی جدی باید هر از چند گاه یک بار به پشت سر خود نگاه کند و به بازبینی و نقدسیاستهایش بپردازد و اَنگاه از نو به پیش روی هایش ادامه دهد .
ضرورت امر مبارزه و پیش روی اَن نقد مجددتفکرات و مشی های غیر مارکسیستی را برای احزاب سیاسی چپ ایران در اولویت قرار داده است . بدون بدست گرفتن ابزار نقد و با بلاتکلیفی و به انتظار حوادث نشستن احزاب چپ را پراکنده و ضعیف تر کرده و انشعابات و سرخوردگی بیشتر به همراه خواهد داشت .
جنبش کمونیستی ایران و گرایشات رادیکال درون اَن در پروسه بازبینی خود و اتحاد همراه با رشد مبارزۀ طبقاتی درجامعۀ ایران حزب خود را جهت کسب قدرت سیاسی خواهند ساخت .

بهروز شادیمقدم  ۱۹ . ۱۲ . ۲۰۰۸
        http://shadochdt.wordpress.com