یک سال پس از برجام و عرصه جهانی

۱ – مراسمِ تولدِ «یک سالگی» برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) به رغم تبلیغات مقامات دولت جمهوری اسلامی، بی رمق برگزار شد. سیر تحولات جهانی و منطقه چنان پر شتاب است که اخبار به سرعت در پشت هم قرار گرفته، یکدیگر را «کهنه» کرده و تحت الشعاع قرار میدهند. همین روزهایی که جمهوری اسلامی در تدارک برگزاری یک سالگی برجام بود، در آمریکا در پی به قتل رسیدن چند سیاهپوست موج نوینی از مبارزه علیه جنایت های پلیس و نژادپرستی، شهرهای مختلف آمریکا را فرا گرفت. این واقعه در صدر خبرهای جهان قرار گرفت و نه تنها از اهمیت آن کاسته نشده که با به قتل رساندن چند پلیس توسط افرادی که خود جزو ارتش آمریکا بوده اند، ابعاد تازه ای گرفته است. در همین روزها در شهر نیس فرانسه نیروی پَست و به غایت ارتجاعی داعش دست به جنایت هولناک دیگری زد و دهها زن و مرد و کودک را که در خیابان در حال شادی بودند، به کام مرگ فرستاد. هنوز این قتل عام سرتیتر اخبار جهانی بود که جهان در معرض خبر دیگری قرار گرفت: کودتا در ترکیه.
اینها وقایعی مجزا و بی ربط با یکدیگر نیستند. کلِ این وضعیتِ هولناک از یک سیستم و یک منطق بر میخیزد. کشتار بیرحمانهی توده های سیاهپوست در آمریکا، قتل عام توده ها در فرانسه، آشوب های ارتجاعی و کودتاها، تماما از یک سیستم و قوای محرکهی آن بر میخیزند. نظام استثمارگر سرمایه داری امپریالیستی که در یکی از بحرانی ترین دوران تاریخ اش به سر برده و فارغ از نیت و اراده هرکسی، قوانین «کور» خود را بر جهان تحمیل میکند. درک عمیق این مساله در این که فرجام این اوضاع چه خواهد بود و چه بر سر توده ها و اساسا سیارهی ما خواهد آمد، اهمیتی تعیین کننده دارد. به قول لنین رهبر کمونیست های جهان سوال اینست: «دهشتِ بی پایان یا پایانی بر دهشت»؟
۲ – اما بی رمق بودن مراسم یک سالگی برجام فقط به اوضاع متلاطم جهان و منطقه مربوط نمیشود هرچند زیربنایش همین است. جمهوری اسلامی حرف زیادی برای گفتن نداشت. برجام بر زمینهی تضادها و ضرورت هایی که مقابل روی دولت جمهوری اسلامی و امپریالیست ها به ویژه امپریالیست های آمریکایی قرار داشت اتخاذ شد و پاسخی بود به وضعیت بحرانی و از هم پاشیده اقتصاد ایران از یک طرف و مدیریت بحران و آشوب خاورمیانه تحت رهبری امپریالیسم آمریکا از طرف دیگر. (۱). اما در همین یک سال نه تنها از حدت تضادها کاسته نشد که در زمینه هایی تشدید شد. کودتای نافرجام اخیر در ترکیه یک نمونهی بارز آنست. کنفرانسهای متعدد برای «برقراری صلح در سوریه» به جایی نمیرسد و قول و قرارهای قدرت های امپریالیستی در پشت میز مذاکرات به طور پیوسته هم بنا به رقابت های درونیشان و هم تلاطمات روزمرهی منطقه، عملا ملغی میشود.
برجام قرار بود به رفع تحریم ها علیه جمهوری اسلامی بینجامد و چرخ تولید را به راه بیندازد. هنوز ادعاهای روحانی در فردای اعلام رفع تحریم را به یاد داریم که فریبکارانه اعلام کرد «از یک ماه دیگر همه تحریمها بر طرف خواهد شد» و ممکلت گل و بلبل. اما چرخ تولید به راه نیافتاد که هیچ صدها کارخانه و کارگاه تولیدی تعطیل شده و هزاران کارگر بیکار. امروز در برابر این وضعیت اعلام میکنند که: «برجام محدود به رفع تحریم ها نیست…..در اجرای برجام و در نتیجه مذاکرات هستهای بحث برداشته شدن تحریمها برایمان مهم است اما تمام خواسته ما رفع تحریمها نبود و نباید برجام را منحصر به برداشتن تحریمها کنیم….» (۲).
به طور خلاصه یعنی ما سر شما مردم را شیره مالیدیم تا آرام تان کنیم، برای انتخابات مجلس رای گرفته و یا جلوی خشم شما را بگیریم. اما دست برقضا عراقچی بخشی از واقعیت را میگوید. برجام توافق نامه ای بود برای همکاری بیشتر و نزدیکتر جمهوری اسلامی با امپریالیسم آمریکا در جهت حفظ و پیشبرد منافع آمریکا در منطقه. چیزی که نه در دورهی اتخاذ برجام و نه امروز تکنوکرات های اسلامی جربزهی بیانش را ندارند. حکومتی که یک ستون اش «مبارزه با استکبار جهانی و شیطان بزرگ» بود باید سازش با «شیطان» را حداقل برای پایهی اجتماعی اش در ایران و منطقه در لفافهی «نرمش قهرمانانه» بپیچد.
برجام قرار بود «خداوندگار» اشتغال زایی در نتیجهی سرمایه گذاریهای خارجی و تحرک اقتصادی باشد. از مهم ترین عواملی که محرک رای دادن حداقل بخشی از جوانان در انتخابات مجلس به لیست حامی کابینهی روحانی شد، همین مساله بود. اما آمار بیکاری میلیونها جوان که با توانایی و دانش و مهارت قادرند در یک نظامِ مبتنی بر مناسبات عادلانه، خلاق و در خدمت سازندگی کل جامعه و فارغ از سلطهی سود و سرمایه و ایدئولوژیهای ارتجاعی برخاسته از آن کار کنند، افزایش پیدا کرده است. مشاهدهی هزاران جوان که روز و شب خیابان ها را گز میکنند، نیروی ذهنی و عملیشان عاطل و باطل مانده و بسیاری به «فعالیتهای خلاف» کشیده میشوند، دردناک است. جمهوری اسلامی در این نیرو خطر میبیند و از همین رو به عناوین مختلف بیشترین فشار و خشونت را بر آنها وارد میکند. «اوباش»، «مخل ناموسِ مردم»، «روزه خوار»، «خطرناک». فقط پدرسالاران مرتجع سرمایه دار و تئوکراتیک میتوانند به مردم این القاب را بدهند. این نظام انگلی مهم ترین و خلاق ترین نیروی جامعه را خطر میبیند و عملکردِ دو لبه جلاد (اعدام های بیشتر از میان توده های محروم) و شستشوی مغزی را از طریق ترویج ایدئولوژی اسارت بار دینی، به اجرا در می آورد.
برجام قرار بود به ایجاد وحدت و انسجام درون هیئت حاکمهی اسلامی خدمت کند. اما کافیست نگاهی کنیم به اظهارات دو جناح درون حاکمیت به مناسبت سالگرد برجام. یکی میگوید «برجام و هیچ»، دیگری میگوید «برجام و همه چیز». یکی برجام را شکست کامل میداند و منافع نظام را در گسترش حمایت از بشار اسد و حوثی های یمن و شیخ نصرالله و… میداند و دیگری یکی به نعل میزند و یکی به میخ. در عمق این اختلاف، تضاد بر سر چگونگی حفظ و ثبات و مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی قرار دارد. همین تضاد درون حکومتی به صورتی دیگر به شدت در هیئت حاکمهی آمریکا در مورد رابطه با ایران موجود است و اکثریت حزب جمهوری خواهان حاضر نیست جمهوری اسلامی را به رسمیت بشناسد.
به رغم رفت و آمدهای مکرر مقامات سیاسی یا نمایندگان کمپانی های امپریالیستی به ایران، در زمینه سرمایهگذاری های خارجی، جمهوری اسلامی هنوز توفیقی بهدست نیاورده است. تضادهای درون هیئت حاکمهی ایران، فساد و رشوه خواری عمیقا ریشه دوانده در تاروپود این نظام که ماجرای اخیر «فیشهای حقوقی» تنها گوشهی از آن را نشان داد، هرج و مرج گسترش یابنده در این منطقه و…سرمایهگذاران خارجی را در مورد فرجامِ این اوضاع و چگونگی حفظِ امنیتِ سرمایه شان، مردد میکند. هرچند که میگویند «این بازار ۰۸ میلیونی، با مخازن زیرزمینی عظیم، با چند میلیون بیکار که بخش بزرگش باسواد است، آخرین معدن طلای دست نخورده است و بسیار وسوسه انگیز». از این رو نهایتا در شرایط کنونی سرمایه گذاریهای خارجی گرایش به موقتی بودن و ورود به عرصه هایی دارند که سوددهی سریع داشته باشد. امری که موجب اشتغال زایی نخواهد شد.
جمهوری اسلامی در موقعیت بغرنجی به سر میبرد. میکوشند پایهی اجتماعی و ایدئولوژیک خود را قانع کنند که برقراری رابطهی علنی با امپریالیست ها (در قالب برجام) نشانهی قدرت آنهاست. اما امپریالیست ها که قرار است یاری رسانِ جمهوری اسلامی باشند خود در بحراناند و صفوفشان دچار انشقاق. بهعلاوه تضادهای گوناگون داخلی و بینالمللی موجود و تضادهایی که مرتب سربلند میکنند و یا حادتر میشوند (به طور مثال تضاد تشدید یافته میان جمهوری اسلامی و عربستان سعودی)، میتوانند عمر فواید برجام را کوتاه کند. وضعیت جمهوری اسلامی شکننده است و میتواند هم دچار بحران مشروعیت از طرف توده های مردم بشود و هم تضادهای درونی اش بیش از پیش شدت یابد و یکبار دیگر مهار و کنترل اوضاع را از دست بدهد.
از لنین نقل کردیم که سوال این است: «دهشتِ بی پایان یا پایانی بر دهشت»؟
منظور لنین از «دهشتِ بی پایان» دوره ای است که سرمایه داری امپریالیستی دیوانه وار در حال گسترش مناسبات استثمارگرانه اش به اقصی نقاط جهان بود، رقابت میان دولتهای امپریالیستی برای دست یابی به مناطق نفوذ و اعمال سرکردگی به جنگی خانمانسوز دامن زده که نظیرش را تاریخ ندیده بود و میلیونها انسان به اسارت این مناسبات در آمده و قربانی آن شده بودند. فضا بسیار تیره بود و تاخت و تاز امپریالیسم. اما مقصودِ لنین از «پایانی بر دهشت» به تئوری و عمل کمونیستی مربوط است. اینکه در صورت داشتن تحلیل درست و عینی از اوضاع و درک عمیق و ماتریالیستی از تضادها و روابط درونی پدیدهها، در صورت مجهز بودن به تئوری و سیاست و تشکل کمونیستی، حتا در سخت ترین شرایط میتوان با فداکاری و سختکوشی، بیشترین حماسهها را آفرید. همان گونه که در آن شرایط تیره و تار، حزبِ تحت رهبری لنین توانست با آگاه و متشکل کردن کارگران و سایر توده های مردم، انقلابِ سوسیالیستی شکوهمند ۷۱۹۱ را در روسیه سازمان داده و میلیون ها انسان را از چنگال نظام امپریالیستی رها کرده و نظام نوینِ سوسیالیستی را بر پایه مناسبات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی عاری از استثمار و ستم را بنا گذارند. اینها تجارب تاریخی عظیمی اند که به ویژه در این دوره تاریخی رجوع و درس آموزی از آنها اهمیتی صد چندان یافته است. 

۱- رجوع کنید به تحلیل ما از برجام در نشریه آتش شماره های ۵۴ و ۶۴
۲- سخنان عباس عراقچی در سالگرد برجام. منبع: «خبرگزاری دانشگاه آزاد اسلامی – آنا»

به نقل از آتش ۵۷ – مرداد ۹۵
atash1917@gmail.com
n-atash.blogspot.com