تحلیل و ارزیابی های دایی جان ناپلئونی از تحولات اخیر در ترکیه

این روزها و بدنبال کودتای نافرجام در ترکیه بعضا تحلیل و بررسی هایی تحت عنوان: ” طرح توطئه، نقشه از پیش طراحی شده، تئاتر و نمایش” ، آنهم توسط اوردوغان و تیمش در میدیای اجتماعی مطرح شده است که جا دارد بر سر آن نکاتی را اشاره کرد.

این دست تحلیل گران از آنجا که قادر نیستند بستر اصلی بحران و بن بست همه جانبه سرمایه داری عصر حاضر، سیاستهای سران و کاربدستان دولتهای غربی و منطقه ای و اوضاع دهشتناکی که برای مردم خلق کرده اند را ببینند، راحت ترین و بی دردسرترین تحلیل های بی پایه و سطحی نگرانه را تحویل مخاطبان خود میدهند. تحلیل های سطحی، تخیلی و دایی جان ناپلئونی که این روزها پیرامون تحولات ترکیه ارائه میشوند نه تنها از دایره جغرافیایی ترکیه فراتر نمی روند حتی قادر نیستند این را هم توضیح دهند که اگر توطئه و نقشه ای از پیش طراحی شده در کودتای ترکیه در کار بوده است ناشی از چه عامل بنیادی و پایه ای بوده است. این نوع متد ارزیابی و تحلیل شباهت های زیادی به نگرش آندسته از تحلیل گرانی دارد که هیتلر را کله شق و دیوانه میدانستند چرا که معتقد بودند اگر غیر از این بود جنگ جهانی دوم اتفاق نمی افتاد و قادر نبودند بازار رقابت، تقسیم سود و قدرت و کشورگشایی برای ایجاد زمینه در بدست گیری سکان امور در خدمت رشد و رونق سرمایه داری را برای شروع و پایان جنگ جهانی دوم توضیح دهند. یا مثلا از آنجا که قادر نبودند استالین را بعنوان نماینده ناسیونالیسم روس و تلاش او برای احیای سرمایه داری دولتی بعنوان ضرورت و نیاز آندوره بورژوازی شوری سابق را توضیح دهند، تمام تحولات و اتفاقات را ناشی از دیکتاتور منشی استالین بخورد مخاطبین خود میدادند. این گونه ارزیابی ها قبل از هر چیز بی مایگی تحلیل گران آنرا در مقابل مخاطبان نشان میدهد. قطعا سران دولتها برای بقای طبقه و نظام خود ظرفیت هر گونه طرح خانه خراب کن و دهشتناکی را در خود نهفته دارند اما تحولاتی در ابعاد کلان را نمیشود با طرح توطئه و تئاتر و نقشه توضیح داد.

اگر تحلیل این دست از تحلیل گران سطحی نگر از جنس طرح توطئه را بپذیریم، باید انقلابات موسوم به بهار عربی و دهها تحول سیاسی و اجتماعی دیگر در جهان و خاورمیانه در سه دهه اخیر را نیز بخشی از بازی و تئاتر سران این کشورها دانست. چنین رویکردی در برخورد به مهم ترین مقطع تاریخ زندگی بشر و در دومین دهه قرن بیست و یک، وظیفه ای جز شانه بالا انداختن در مقابل تحولات زیرو رو کننده عصر حاضر برای خود تعریف نمیکند.

از مقطع ظهور جمهوری اسلامی که با کمک دول غربی در کنفرانس گواتلوپ در دوران جنگ سرد و اتخاذ سیاست بشکست کشانیدن انقلاب ۵۷ در وحشت از سربرآوردن چپ و کمونیسم در ایران گرفته تا فروپاشی دیوار برلین و پایان جنگ سرد و متعاقب آن از شروع جنگ خلیج تا حمله به عراق که این روزها بلر و بوش پسر را بعنوان نماینده گان و اتخاذ کنندگان سیاستهای به بن بست رسیده و شکست خورده سردمداران نظم ننگین جهانی در خلق کردن تباهی موجود در عراق وادار به اعتراف نموده است و متاثر از آن اوضاع بهم ریخته کنونی در خاورمیانه، در یک کلام گویای بن بست نظام سرمایه داری و هراس از سربرآوردن آرمانهای والای انسانی و سوسیالیستی در بیش از سه دهه اخیر است.

درک و شناخت از اوضاع بشدت جهنمی دوره حاضر نیازی به بررسی، تئوری، تحلیل و تحقیق کارشناسه خاصی ندارد. با نگاهی گذرا به آنچه که هر روز در اطرافمان، در کوچه و خیابان در مقابل چشمانمان در رسانه ها، میدیا، تلویزیونها می گذرد و در خبرها میشنویم، از تعفن اسلامی داعش در خاورمیانه تا پایتختهای کشورهای اروپایی گرفته تا تقسیم قدرت و جنگهای نیابتی در منطقه و صف آرایی دولتهای عربستان، جمهوری اسلامی، ترکیه، سوریه و دیگر کشورهای حوزه خلیج که هر یک بند ناف شان به دولتهای روسیه، آمریکا و در سطح دیگری به دول غربی وصل است که بر بستر آن تباهی بتمام معنایی را برای نود و نه درصد مردم بوجود آورده اند، همگی ناشی از کهولت سنی خارج از حد نظام سرمایه داری و بن بست و بحرانهای این سیستم زنگ زده است. مناسبات و سیستم سرمایه داری از آنجا که با بحران و درماندگی غیر قابل علاجی روبرو است، برای تداوم حیاتش نیازمند باز پس گیری دستاوردهای مبارزاتی و انقلابی قرن بیست و یک، تعرض به آرمانهای انسانی و اتخاذ سیاستهای کماکان به بن بست رسیده ای است که بتواند همچنان روی پاهای فلج شده اش بایستد. از قبل اتخاذ چنین سیاستهایی است که نیازمند عصاهایی چون جنگ، خانه خرابی، تولید داعش و استفاده از عقب مانده ترین گرایشات عصر حجری است. اوضاع تیره ای که در دهه های اخیر بر مردم حاکم گردیده، بخشی از نیاز و ضرورت ادامه حیات نظمی است که تاریخ مصرف آن زیاده از حد گذشته است.

تداوم اوضاع جهنمی کنونی برای حفظ و بقای سیستم سرمایه داری بشدت نیازمند اسلام سیاسی، تولید و باز تولید داعش، آوانس دادن به عقب مانده ترین باورهای قرون وسطایی و تعرض به دستاوردهای پیشرو بدست آماده تاکنونی است. پدیده های ضد انسانی عصر حاضر، از اسلام سیاسی و شاخه های متعدد القاعده و داعش گرفته تا باد زدن قومی گری، راسیسم و فاشیسم، همگی منتج از سیاستهای دولتهای غربی بعنوان سرم غذایی و آمپول مورد نیاز در کالبد نظم گندیده سرمایه داری برای بقا در سه دهه اخیر بوده اند.از این رو القای تصویر ساختگی مبنی بر طرح و نقشه از پیش طراحی شده از کودتا در ترکیه و یا هر تحول دیگری در هر گوشه ای از دنیا بی پایه تر از آن است که بشود با آن اوضاع دنیای امروز را توضیح داد.

تحولات و رویدادهای هر روزه ریشه در بن بست و بحران مزمن و لاینحل سرمایه داری دارد که امروز به هر خس و خاشاکی از داعش و جمهوری اسلامی گرفته تا حکومت اسلامگرای اردوغان، توحش غیر قابل باور جریانات اسلامی در عراق، عربستان و غیره ناچار است پناه ببرد و آنان را برای بقای خود تقویت کند.
اما این تمام تصویر نیست. جنبشی عظیم در قامت نود ونه درصد در همه جوامع از جمله در ترکیه، عراق، ایران، و دیگر کشورها در مقابل توحش و بربریت ساخته و پرداخته سیاستهای شکست خورده سران دولتها در میدان است که این وضع را بنفع انسان و انسانیت تغییر خواهد داد.
۱٧ ژوئیه ۲۰۱۶