در غیاب کمونیسم! در انتظار کمونیسم!

در غیاب کمونیسم! در انتظار کمونیسم!

در حاشیه خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا

ثریا شهابی

نتیجه همه پرسی بریتانیا، بر سر ماندن یا جدایی این کشور از اتحادیه اروپا، که نتیجه آن به خروج این کشور از این اتحادیه انجامید، زمین لرزه ای سیاسی و اقتصادی است که تاثیرات آن تا دهه ها بر زندگی شهروندان این کشور و شهروندان اروپا و جهان، برجای خواهد ماند.

در حالیکه صاحب نظران بورژوازی، خسارات سیاسی و اقتصادی این زمین لرزه برای بریتانیا و همچنین برای اروپا و جهان را، از نقطه نظر منافع کوتاه مدت و میان مدت خود، محاسبه میکنند و تخمین میزنند، ابعاد پس لرزه های این زمین لرزه برای شهروندان این قاره و ساکنین جهان، غیرقابل پیش بینی است.

این “همه پرسی”، که طی آن اکثریت کوچکی رای به جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا داد، “پیروزی” بود که با شعار “بازپس گیری” کشور “خودی” و حفظ آن از خطر “خارجی ها”، به بهانه “فساد” و “مضار” اروپای واحد، صورت گرفت. “پیروزی” که دردل آن، علیرغم سنت قوی غیر ناسیونالیستی بریتانیا، آمال دست راستی ترین فرقه حاشیه ای و کپک زده این کشور، آروزهای حزب نژاد پرست “یوکپ” و رهبر تهی مغز آن، “نایچل فراژ”، توسط رای اکثریت مردم محروم بریتانیا، یعنی کسانی که بیش از همه قربانی مصایب “دولت خودی” اند، برآورده شد! این رفراندم، با پیروزی پرچم راست افراطی، سوت شروع دومینو از هم گسیختگی اروپا را به صدا در آورده است. نفس طرح امکان جدایی اسکاتلند و ایرلند و امکان ماندن آنها در اتحادیه اروپا، مستقل از بوقوع پیوستن یا نپیوستن این سناریو،‌ میتواند فاز های دیگری از فروپاشی اتحاد های تاریخی در غرب باشد.

این جدایی تَرک و شکاف عمیقی در یک بلوک بورژوایی جهانی، در یکی از بزرگترین اتحادهای اقتصادی و سیاسی که دومین قدرت اقتصادی جهان، پس از آمریکا را شکل داده بود، ایجاد کرد و روند شکستن آن را آغاز کرد. اتحادی که در آن، در عین حال همکاری نزدیک با آمریکا را، که از طریق حضور بریتانیا در این اتحاد بعنوان متحد تاریخی آمریکا تامین می شد، به خطر انداخت.

این شکستن میتواند سرآغاز تخاصم آمیز شدن رقابت های داخلی بین کشورهای اروپایی از یک طرف و با آمریکا از طرف دیگر باشد. سناریویی که برای اروپا میتواند معادل سناریو سیاه خاورمیانه، با تفاوت های دیگری، مدل اروپایی خاورمیانه شقه شقه شده با دولت های ملی و تخاصمات ملی باشد.

تخاصماتی که بی تردید در غیاب یک مقاومت قوی از پایین، میتواند زمینه ساز مقابله رقبای درون کمپ بورژوازی جهانی باشد. تمایل رقبای درون و بیرون از بلوک آمریکا و اروپا، که از این شکاف برای گسترش میدان عمل خود بهره برداری کند، میتواند رقابت را به سطح نظامی بکشاند! و به این اعتبار، رقابت میتواند به سطح میلتاریسم و رقابت نظامی در صفوف بورژوازی جهانی، کشیده شود. میلیتاریسمی که سنتا بیش از هرچیز و هر جایی، “تمرین” آن نصیب گوشه های پرت تری از اروپا و آمریکا، نصیب جغرافیاهای حاشیه ای چون خاورمیانه و آفریقا و نقاط پرت تری در آسیا، خواهد شد! تصویر تعمیق این شکاف در صفوف قدرت های بورژوایی، در غیاب حضور یک نیروی قدرتمند سوسیالیستی و کارگری، هولناک است و میتواند بشریت متمدن در اروپا را قرن ها به عقب بکشاند.

این، اما روند و سناریویی نیست که به سادگی تحقق پیدا کند. اروپا و جهان متمدن در مقابل این تعرض از دستآوردهای خود دفاع خواهد کرد. تحرکات اعتراضی در فرانسه، خشم و اعتراضات امروز در خود بریتانیا، اعتصابات و اعتراضاتی که هر روز از جایی از اروپا سربلند میکند، خشم و نفرت جهانیان از جنگ و ترور و میلیتاریسم غرب و افسار گسیختگی آن، در عین حال شیپور دور دیگری از جدال در اعماق جوامع اروپایی را به صدا در آورده است. در اولین قدم، جامعه بریتانیا در مقابل این عقب گرد، از خود و دستآوردهای مترقی خود، دفاع خواهد کرد. این را امروز در آتمسفر اعتراضی پس از رفراندم و موج سردرگمی و “پشیمانی” رای دهندگان، میتوان دید.

رای مردم بریتانیا به جدایی از اتحاد اروپا، که بیش از همه این محرومین و طبقه کارگر این کشور بود که حامل آن بودند، “رای” ای که پلاتفرم ارتجاعی راسیسم و جدایی بین شهروندان بر مبنای محل تولد و نژاد و مذهب و رنگ و .. را به کرسی نشاند، “آری” مردم به بورژوازی خودی هار و دست راستی افراطی نبود!

این “نه” محرومین به کل نظام بود تا “آری” به حزب فاشیست و دست راستی “یوکپ”! این رای “نه” آنها به نظام، ساختار سیاسی و اقتصادی موجود و کل هییت حاکمه و احزاب اصلی پارلمانی و انحصارات و مافیای قاره ای و جهانی مالی و اقتصادی و نشان نفرت از آنها بود، که در غیاب کمونیسم طبقه کارگر، در غیاب یک حزب کمونیستی و کارگری که نفرت از هییت حاکمه را به طرف قدرت گیری خود کانالیزه کند، به سمت دست راستی ترین جنبش سیاسی حاشیه جامعه کانالیزه شد.

محرومین بریتانیا، رای به شکستن ساختار سیاسی و اقتصادی دادند! ساختار شکنی که در غیاب یک آلترناتیو قوی سوسیالیستی و کارگری مدعی قدرت، ساختار شکنی کور و واپسگرا ببار آورد!

حزب لیبر، حزب کارگر بریتانیا، اصلی ترین حزب چپ و اپوزیسیون، در این رفراندم بی ربطی خود به منافع کارگر و انسان محروم جامعه را، بیش از پیش به نمایش گذاشت. رهبری محبوب و پوپولیست این حزب، متزلزل و سردرگم، در ملتهب ترین مقطع تاریخ معاصر بریتانیا با حفظ مواضع پوپولیستی ـ ناسیونالیستی، “بین دو صندلی نشست”! به این ترتیب پیروزی گندیده ترین و دست راستی ترین جناح جنبش سیاسی بورژوازی بریتانیا، بر شانه های حزب لیبر ممکن شد.

حزب لیبر در این روند، به ارزش مصرف خود بعنوان اپوزیسیون جدی پارلمانی، پایان داد و نشان افتخار “نمایندگی” طبقه کارگر را خود با دستان خود از سینه کَند! پس از این رفراندم، این حزب اپوزیسیونی هم، در کنار حزب رقیب حاکم، به بحران عمیق هویتی دچار شد. تا امروز، از این رفراندم، بریتانیا شکاف برداشته، با احزاب اصلی پارلمانی در بحران، بازتر شدن میدان تحرکات و جنبش های ساختار شکنانه از زاویه راست افراطی و ارتجاعی، بر جای مانده است.

مجازات های اقتصادی و سیاسی و سیاست های تلافی جویانه اتحادیه اروپا علیه بریتانیا،‌ و در راس آن سیاست های آلمان، از دور خودنمایی میکند. مجازات هایی که برای جلوگیری، و در واقع به تعویق انداختن سیر فروپاشی این اتحادیه، روی میز اتحادیه اروپا قرار میگرید، بی تردید بار فشارش را بر دوش مردم محروم بریتانیا و طبقه کارگر آن، خواهد گذاشت.

شکست اتحایده اروپا، که مدت ها است به شیوه های مختلف به تعویق افتاده بود، انعکاس بی آیندگی هماهنگی و اتحاد بورژوازی غرب، بخصوص اروپا، میتواند شروع تقابل ها، رقابت ها و تخاصمات ملی بین کشورهای اصلی اروپایی باشد.

طبقه کارگر، کمونیسم و جنبش ضد راسیست و مترقی و سوسیالیستی در اروپا، اما میتواند ورق را برگرداند. تنها این نیرو میتواند از هم گسیختگی اروپا را، خلاء قدرت متحد بورژوازی اروپا را، که در خلاء حضور کمونیسم با دست راستی ترین نیروهای سوپر راست و ضد بشری پُر شده، با اتحاد و همبستگی و پیوستگی جنبش سوسیالیستی و کمونیسم طبقه کارگر در این قاره پر کند. میتواند موج ساختار شکنی راست و ارتجاعی را به ساختار شکنی کمونیستی انقلابی بچرخاند و تاریخ پیوستین اتحاد اروپا را با شروع تاریخ اتحاد طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی و کمونیستی پرکند.

بدون شک، اروپا وارد فاز جدیدی از تحولات سیاسی و اقتصادی میشود. باید به پیشواز آن رفت و برای آن در راستای منافع کمونیسم و جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر،‌ تدارک دید. طبقه کارگر اروپا، باید با پرچم خود، با کمونیسم و سوسیالیسم اش به میدان بیاید! چاره ای جز به میدان آمدن ندارد تا غیبت کمونیسم در روند شکستن اتحاد در صف دشمنانش را با حضور قوی خود، جبران کند.

۲۷ ژوئن ۲۰۱۶