کی بود کی بود، من نبودم

رفسنجانی در مراسم سی و چهارمین سالگرد دانشگاه آزاد اسلامی در کمال وقاحت گفته است که من ” مخالف انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه‌های ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ بوده ام. در آن زمان دانشجویان قیام کردند و دانشگاهها تعطیل شد و اسمش را انقلاب فرهنگی گذاشتند و این کار اشتباهی بود و من با آن مخالف بودم “.

نیار به معرفی و کارنامه جنایتکاری مثل رفسنجانی برای نسل چندم انقلاب نیست. اما لازم به یادآوری این نکته هست که در همان زمان انقلاب فرهنگی، وی از هسته اولیه شورای انقلاب اسلامی بود که طرح انقلاب فرهنگی در محیط های آموزشی را به خمینی اهدا کرد. همچنین ایشان از موسسین حزب جمهوری اسلامی، از موسسین سپاه پاسداران، از مؤسسین جامعه روحانیت مبارز و یا از قول خیلی از “روحانیون مبارز”، وی نفر دوم جمهوری اسلامی پس از خمینی بود. بستن دانشگاهها برای دو سال و بازگشایی آن با کتب درسی اسلامی، حذف چند رشته درسی و جایگزینی رشته های جدید مذهبی، نظارت اسلامی بر ترجمه و تالیف و اخراج، تعقیب، دستگیری، زندان و اعدام دانشجویان و استادان چپ و کمونیست و هر مخالف جمهوری اسلامی از طیف های دیگر از جمله اهداف “انقلاب فرهنگی” ایشان در دانشگاهها بود. طرح و پیاده کردن این ایده فوق ارتجاعی و قرون وسطایی که در برابر دستاوردهای انقلابی بود که بخشی از آن در دل دانشگاهها و از فرزندان طبقه کارگر بیرون آمده بود.

بعد از شرکت نفت و کارخانه ها که پس از مدتی از دست کارگران خارج شد و به چنگ نمایندگان جمهوری اسلامی درآمد در آن دوران اصلی ترین سنگر مقاومت و دفاع از دستاوردهای انقلاب ۵۷، دانشگاهها بودند.

احزاب و بویژه کمونیست ها دفاتر خود را داشتند، نشریات و روزنامه های خود را منتشر میکردند، جلسات سخنرانی و میز کتاب و دهها شیوه و روش فعالیت و مبارزه دیگر را پیش می بردند. نگاه ها و دید جامعه به دانشگاه معطوف شده بود. به همین دلیل بود که شورای انقلاب اسلامی که دانشگاه را بزرگترین خطر در برابر انقلاب ناتمام می دید با طرح انقلاب فرهنگی و با در میان گذاشتن آن با خمینی در کمتر از دو ماه این طرح را پیاده کردند. شورای انقلاب نمایندگان خود را به دانشگاهها فرستادند و مهلت سه روزه را برای بیرون کردن و بستن دانشگاهها دادند. خود رفسنجانی قبل از مهلت سه روزه برای سخنرانی و قانع کردن استادان و دانشجویان به دانشگاه تبریز رفته بود که با هو کردن و نوشتن شعارهایی بر در دیوار دانشگاه علیه خودش مواجه شده بود. پس از سه روز مهلت با خشونت تمام به دانشگاهها حمله ور شدند و با زور اسلحه و لت و پار کردن و زخمی کردن دهها دانشجو و استاد توانستند دانشگاهها را تسخیر کنند.

رفسنجانی و بنی صدر از بانیان اصلی این طرح بودند که به خمینی فشار برای فرمان هر چه زودتر دستور را آورده بودند. سروش و چند سر سپرده دیگر هم اجرا کردن این طرح را به عهده داشتند که آنچنان که از مصاحبه و سخنرانی های خود این عالی جنابان در آن زمان پیداست این طرح بزرگ را به خوبی پیش بردند. اجرا کردن این طرح مساوی بود با از بین بردن هر مخالف جمهوری اسلامی در محیط های آموزشی. این طرح فقط به اعدام و کشتار مخالفان در اوائل انقلاب بسنده نکرد. بلکه ادامه آن ترور هنرمندان و رهبران اپوزیسیون، از غلام کشاورزها، صدیق کمانگرها، فریدون فرخزادها، تا شاپور بختیار و قاسملو و در ادامه اعضای کانون نویسندگان همچون پوینده و مختاری و قتلهای زنجیره ای و تا همین اواخر هم به قتل دهها دانشجوی چپ و کمونیست از جمله علیرضا داوودی انجامید. اگر رفسنجانی که یکی از بانیان اصلی این طرح بود می گوید من مخالف بوده ام نباید از بنی صدر و سروش و امثالهم که از هر گونه جنایت و قتل و کشتار برای بنا نهادن جمهوری اسلامی کم نگذاشتند انتظار داشت که خود را مبری نکنند. تک تک این افراد در کمال وقاحت و پر رویی در مصاحبه های جدیدشان بیان میکنند که ما مخالف این طرح بوده ایم. یا که این طرح اهداف دیگری را دنبال میکرد اما اشخاص دیگری سرخود کارهای دیگری میکردند که از دست ما خارج بود.

جالب است که بیشتر مصاحبه های آن زمان همین “اصلاح طلبان” و “صلح دوستان” امروزی بر روی شبکه های اجتماعی دست به دست میگردد که با چه افتخاری به بستن دانشگاه و قتل عام مخالفین و یا به قول خودشان پاکسازی دانشگاه ها اقرار میکنند و از یکدیگر دست پیشی میگیرند. این عالیجنابان سبز و صورتی شده هیچ وقت از جنایاتی که کرده اند ابراز پشیمانی نکرده اند. هیچ وقت در پیشگاه مردم و هزاران خانواده های اعدامیون عذر خواهی نکرده اند. فقط چون زمانه عوض شده است، چون می بینند که خشم نسل جوان دامنگیر نظام شان شده است، چون می بینند دیگر نمی توانند بیشتر از این همچین طرحی را در محیط های آموزشی پیاده کنند و چون بنا به مقتضیات زمان و برای نگه داشتن نظام سبز و معتدل شده اند، لازم می بینند خود را از همچین طرح هایی مبری کنند و به گردن یکدیگر یا کسانی که توسط انقلابیون ترور شدند بیندازند. اینها هنوز دستشان در خون هزاران انقلابی و مخالف نظام است، خودشان هم به خوبی به این مسئله آگاه هستند به همین دلیل است که جنایاتشان را به گردن همدیگر و “گروهها و افراد سرخود” می اندازند.

این کی بود کی بود من نبودم های امثال رفسنجانی، بنی صدر، سروش و … شاید برای اصلاح طلبان حکومتی و حامیان اکثریتی- توده ای و حزب بی بی سی خریدار داشته باشد اما برای نسل جوان و معترض به کل حاکمیت جمهوری اسلامی قبح و ارزشی ندارد. دور نیست روزی که اینها در فردای بزیر کشیدن جمهوری اسلامی، توسط جوانان و مردم محاکمه شوند.