حزب و “قدرت دوگانه”

حمید تقوائی

این نوشته برمینای بحث افتتاحیه در پلنوم سی و یک حزب تنظیم شده است.

بطور طبیعی بحث اصلی هر پلنومی این است که شرایط سیاسی چگونه است، موقعیت حزب چیست و رو به آینده چکار باید کرد. در کل، مضمون هر پلنومی همین است و من هم همیشه سعی کرده ام که همین نکات را در ابتدای هر پلنوم مطرح کنم. امروز هم اساس بحث افتتاحیه من شرایط سیاسی جامعه و موقعیت حزب است. بنظر من بخصوص امروز و در این پلنوم بررسی موقعیت حزب بسیار پر رنگ تر و مهم تر از گذشته است و اساس بحث ما در مورد وضعیت سیاسی ایران باید حول محور موقعیت حزب باشد.

یک بحث اساسی که روی میز ما است، این است که این حزب باید کار دیگری بکند، و فعالیت متفاوتی داشته باشد. (فکر می کنم همه به این چنین نتیجه ای رسیده اند، این نکته اینجا و آنجا در بحث ها مطرح شده و در هر حال ضرورت طرح و بررسی این موضوع بروشنی خود را نشان میدهد). به جایی رسیده ایم که شرایط و تحولات سیاسی در ایران مستقیما به موقعیت وعملکرد حزب مرتبط شده است، یا به سرعت به سمتی میرویم که اینطور باشد و در هر حال برای همه ما روشن است که پتانسیل، ظرفیت و موقعیت سیاسی حزب بگونه ای است که می تواند وزنه تعیین کننده ای در تحولات آتی باشد.

به یاد دارم وقتی برنامه های زنده تلویزیون تازه شروع شده بود، این بحث هم مطرح شد که بالاخره چه موقعی باید فراخوان عملی به توده مردم بدهیم؛ بالاخره چه هنگامی باید از این تلویزیون اعلام کنیم که فلان روز معین، در یک چهارشنبه ای، مردم بر سر این یا آن مسئله مشخضبه خیابان بریزند. خوب، اگر قرار است این حکومت بیفتد، طبعاً با من بمیرم و تو بمیری که نخواهد افتاد و در نهایت مردم باید به خیابان بریزند و با قدرت جمعیت، با قدرت اعتراض، تظاهرات و اعتصابات این حکومت را کنار بزنند. در نتیجه بطور طبیعی این سئوال طرح می شد که چه موقعی این کار را خواهیم کرد. به موازات اینکه برنامه های تلویزیونی جلوتر رفت و ما را هر چه بیشتر مطرح کرد (و بخصوص وقتی انعکاس این را در جامعه دیدیم)، بتدریج این سئوال هم بیشتر مطرح شد و این انتظار نیز بالاتر رفت تا جایی که ممکن است امروز برای بعضی این سئوال مطرح شود که آیا ما تعلل نمی کنیم؟ آیا زیاده از حد صبر نمی کنیم؟ آیا نباید زودتر از این فراخوان اعتصاب و تظاهرات میدادیم ؟ و یا حداقل هم اکنون که این وضعیت بوجود آمده، آیا نباید یک نقشه عمل فوری برای فراخواندن اعتصاب عمومی و و تطاهرات و غیره داشته باشیم؟ چطور باید انقلاب را فرا خواند؟ چطور باید مردم را سازمان داد و به میدان آورد و در نهایت اینکه چه موقعی به آن دوره اعتصابات، تظاهرات و غیره، خواهیم رسید؟

این، یک نوع نگرش به این قضیه است. اما من اینطور به مسئله نگاه نمی کنم. بله، سئوال "چه باید کرد" سئوال بجا و درستی است ولی به نظر من این پاسخ "فراخوان مبارزه" کلیشه ای و سنتی است. مشکل مردم این نیست که نمیدانند باید اعتصاب و تظاهرات و انقلاب کرد. روشن است که بقدرت انقلاب باید این حکومت را کنار زد. بالاخره یا با انتخابات، کابینه یک حکومتی تغییر می کند و یا کل یک حکومت با انقلاب کنار گذاشته می شود. قرار بر این نیست که ما کابینه ای عوض کنیم. قرار است یک حکومت و یک سیستم را تغییر دهیم و راه این کار هم، تنها راه متمدنانه و انسانی و عملی و مسالمت آمیزسرنگونی حکومت، انقلاب است. این را بارها گفته ایم و تاکید کرده ایم. اما آیا از اینجا به این نتیجه میرسیم که حرکت و قدم بعدی مان فراخوان دادن مردم به انقلاب است؟ اعتصاب و تظاهرات حول چه مسائلی؟ به چه اشکالی؟ با چه نیروهائی؟ چه کسی را به چه چیزی باید فراخوان بدهیم؟ بنظر من، قدم بعدی ما با پاسخ به این نوع سئوالها تعیین نمیشود. زمانی هم که بعد از موفقیتهای برنامه کانال جدید این مسئله فراخوان مطرح شد، من اینطور فکر میکردم که راهش این نیست. شکل دهی به انقلاب در گرو سئوالات و مسائل دیگری است.

اولین نکته ای که باید به آن توجه داشته باشیم، این است که این انقلاب از هر جهت بسیار با انقلابات گذشته ــ و نه تنها با انقلاب پنجاه وهفت بلکه اساساً با آن تفسیر سنتی از انقلاب ــ متفاوت است و از جانب دیگر خود این حزب هم متفاوت است! ما می خواهیم در یک جامعه قرن بیستمی، با کمک اینترنت، تلویزیون و کامپیوتر و با یک حزبی که کمونیسمش با انواع "کمونیسم های" سنتی در دنیا متفاوت است، یک تحول ریشه ای را شکل بدهیم که به آن می گویند انقلاب سوسیالیستی. چه چیزی شبیه گذشته است که این انقلاب و این تحول هم شبیه گذشته باشد؟ می خواهم بگویم که هم از نظر وضعیت سیاسی امروز جامعه و درماندگی حکومت و هم از نظر خصوصیات حزب ما، سیاست هایی که حزب ما داشته و به آن نحوی که سوسیالیسم و انقلاب را مطرح کرده است و غیره، شرایط کاملاً با گذشته متفاوت است. این یک واقعیت است که اگر کسی در شرایط سیاسی کنونی ایران، بخواهد به نیروهای اپوزیسیون (از چپ و راست و از نزدیکترین نیروهای چپ به خودمان تا نیروهای اپوزیسیون راست) نگاهی بیندازد، یک حزب و فقط یک حزب را خواهد دید که خودش را به انقلاب متعهد دیده است و نه تنها متعهد دیده بلکه آنرا زنده نگاه داشته، مبلغ و مدافعش بوده، همه فعالیتهایش در جهت انقلاب و سوسیالیسم بوده و اساساً یک بخش عظیمی از نبردهایش بر سر این بوده است که نمی شود بدون انقلاب، جمهوری اسلامی را پایین کشید. بر سر این بوده که بگوید دعوا صرفا بر سر جمهوری اسلامی نیست، بر سر کل این نظام است، بگوید راه حل سوسیالیسم است و سوسیالیسم هم همین امروز ممکن است و ما می توانیم همین امروز سوسیالیسم را متحقق کنیم. سوسیالیسم در جامعه ایران ریشه دارد و جنبش سوسیالیستی در این جامعه ــ هم از تاریخ گذشته ایران و هم از تاریخ نیا ــ کاملاً متفاوت است. یک حزب و فقط یک حزب هست که با سوسیالیسم و انقلاب شناخته می شود. حزبی که نه تنها می گوید می شود و ممکن است و باید این کار را کرد و فوری هم هست بلکه می گوید که عامل این تحول خود حزب است. اگر فقط همین یک نکته بود و اگر حزب ما فقط همین یک خصوصیت را داشت، ک