پیروزی ما در گرَو چیست؟

پیروزی ما در گرَو چیست؟

این روزها خاورمیانه در آتش بزرگی که توسط سرمایه داری جهانی برای کسب سود و انباشت بیشتر، پیدا کردن بازار جدید استثمار ، مهار بحران دورانی سرمایۀ ، به انقیاد کشیدن ملل این منطقه ، تَثبیت و کسب هژمونی و فرادستی خود در جهان و منطقه و غارات سرمایه ملی این ممالک نفت خیز به راه انداخته اند، می سوزد.

قطب های بزرگ امپریالیستی همچو آمریکا و روسیا همراه با هم پیمانان دیکتاتور و اسلامی و جهادی خود در منطقه ازطرفی می خواهند این جنگ تحمیلی و ویرانگر را تا نابودی کلیه بنیادهای اقتصادی، سیاسیی، اجتماعی و مدنی ، کشورهای عراق، سوریه، لیبی و یمن ادامه داده وازطرف دیگر، به وابستگی هر چه بیشتر دولت های منطقه از جمله : ( ترکیه،عربستان سعودی، امارات ، قطر، بحرین ، کویت و اردن) و غیره از طریق فروش سازوبرگ جنگی بیافزایند و در نهایت خود را هم به عنوان ناجی دموکراسی و ضد تروریست به مردم بقولانند.!!!

و از اینطریق هم به فشارهای سیاسی و دیپلُماتیک از طرفی و مماشات با ایران از طرف دیگر که نقشی اساسی و استراتژیک و محوری در منطقه به عام و عراق و سوریه به خاص دارد ادامه دهند.

اهداف آنها از به راه انداختن این جنَگ و قتل وعام های صدهزاری و وحشیانه مردم بی گناۀ ، و باخاک یکسان کردن خیلی از شهر و شهرک ها وخانه و کاشانه ملیونها انسان، قراره که خشنودی و رضایت اهداف شوم و پلید مُشتی سرمایه دار کثَیف و ضد بَشری را بر آورد کند، که می خواهد دنیا متمدن امروزی را به نابودی تمام و کمال بکشانند و به مردم بقبولانند که دنیا همینه که هست.!!

می خواهند به جامعه متمَدن امروزی بگویند که در فکر هیچ تغییر و تحولی نباشند و آنها را به سکوت و مدارا کردن با وضعیت اسفبار امروزی عادت داده و میخواهند این همه جرم و جنایات باور نکردنی را به عرف و عادت و سنت و آپولیتیسم چامعه واکثریت بشریت متمدن امروزی تبدیل کنند.

این اهداف ، گر چه تا مُخ ضد انسانی، ضد تمدن و آزادیخواهی، ضد آرمان های والای بشری، ضد آرزوهای دیرینه انسان ها برای یک زندگی بهتر و انسانی تر است ، لازمه تحقق آن به این فاکتور بستگی دارد که اگر جواب قاطع و انقلابی خود را از طرف کارگران، احزاب کمونیست و سازمان های رادیکال، مردم آزادیخواه و زنان و اکثریت جامعه متمدن امروزی دنیا نگیرد، می توان گفت که این وَحشیگری سرمایه داری جهان می رود که مُبدل به سنتی شود که نتیجه اش ، زمین گیر شدن اکثریت مردم و لاقیدی و قانع شدن به وَضعیت موجود و ضعیف شدن رَگه ‌اُمانیستی اکثریت جامعه بَشری شود.

همه می دانند که ما اکثریت جامَعه بَشریت هستیم که به دست عده بسیار قلیل و چند در صدی از سرمایه داران کثَیف جهان ، دربند و از کلیه آزادی و نعمات بیشمار و سرشار این دنیا بی بهره هستیم. کم نیستند انسان های که فقط به خاطر نداشتن یک سرپناه محقر و کوچک و مقداری غذای ناچیز و لقمه ای نان از آفریقا گرفته تا سوریه و یمن، و از سوریه گرفته تا عراق ،ایران، پاکستان، افغانستان، هندوستان ، مالزی ، بنگلادش و غیره از گرسنگی و سرما نمیرَند.

این عده ناچیز برای انباشت سرمایه و سود بیشتر و پیدا کردن بازار تازه استثمار و به انقیاد کشیدن این اکثریت عظیم هر چند سال یکبار جنگی تَحمیلی را در گوشه ای از این جهان شعله ور کرده و باعث و بانی آوارگی ملیونی، قتل وعام های صدان هزار نفری انسان های زحمتکش و مردم ستَمدیده می شوند، و دارند که دنیا را روی سر همه انسانها از کارگر و کشاورز و مردم زحمتکش گرفته ، تا روشنفکر، معلم ، محصل و دکاندار و غیره خراب و به قهقرا می کشانند.

این مُشت زالو صفت برای اهداف شوم ، نگریس و ضد بَشری خود نه تنها از هیچ جنایات و به خاک و خون کشیدن انسانها دریغ نمی کنند ؛ بلکه برای انباشت سود هر چه بیشتر حاضرند که میلیاردها انسان را در تنگنای اقتصادی، سیاسی و مدنی قرار دهند. اینها جهت فریب مردم و در واقع سرکوب مردم زحمتکش و کارگران جهان دست به ایجاد سازمان های ضد بَشری ای همچو ناتو، سازمان ملل متحد، یونسکو و اتحادیه اروپا و غیره می زنند تا از یک طَرف همبستگی طبقاتی بورژوازی جهانی را محکمتر نگه دارند و از طرف دیگر متحدتر و یکدست تر بتوانند بر ضد مبارزات طبقه کارگر و مردم آزادیخواه و رادیکال جهان سریعتر واکنش نشان دهند وعمل کنند.

اینها هر روز، هفته و ماه یک نوع سلاح پیشرفته کشتار جمعی از هواپیماهای مافوق صوت، مافوق نور، انواع موشکهای بالستیک قاره پیما با کلاهک های اتمی ، انواع بمب های اتمی ، نیتروژنی و هیدروژنی، و تانک ها و توپ های مخرب را به ما نشان میدهند، تا بدیوسیله اکثریت مردُم را مرعوب و به این زندگی جهنمی قانع و راضی نگه دارند. در هر کجای این دنیا که مَصلحتشان اقتضاء کند، دست به ارشیف کپَک زده چند هزار سال پیش می برند و از میان آنها «ارتجاعی ترین و کثیف ترین ایده و باورها مردم کهن را بیرون می کشند» و طبق آن مردم امروزی را روی انواع و اقسام مذاهب ارتجاعی، آئین های مختلف، قوم و عشیره و طایفه های پوسیده و نهایتا ملت های مختلف تقسیم کرده و سپس یکی را بر علیه دیگری مسلح کرده و به آن از لحاظ مالی، تدارکاتی و لوژیکی کمک می کنند و جنگی ویرانگر را شروع می کنند.

سرمایه داری جهانی از این  طریق توانسته بیشتر از بمب های اتمی و کشتار جمعی اش سود ببرد. زیرا چه بهتر و سودآورتر و راحتر و بی خَرج تر از آن است که مردم را به جان هم بیندازید و اتحاد و همبستگی دیرینه آنها را به دشمنی صد ساله تبدیل کنید و آنها را هم به انقیاد و بردگی ، وابستگی واستثمار بکشید و ثروت و سامان ملّی آنها را هم به تاراج ببرید؟

ببینید، در همین دو دهۀ گذشته چه به سر مردم یوگسلاوی، افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه ، یمن ، لیبی و بخشی از آفریقای جنوبی و غیره آورده اند؟ ببینید، چطور تمام شیرازه اقتصادی، زیربنای ، روبنای و مدنی همه این ممالک را به نقطه صفر رسانده اند؟ امروزه سرمایه داری نه کشوری ، بلکه بعدی جهانی به خود گرفته و به همین دلیل جنگی که در یک نقطه یا کشوری به مردم تحمیل می شود مستقیما کل جهان را تحت الشعاع خود قرار میدهد و به نا امنی مدنی، اقتصادی و فرهنگی مردم لطمه عظیمی می زند.

چه باید کرد؟

اما ما کارگران، زحمتکشان و قشرهای اجتماعی و مختلف دیگر، گرچه اکثریت عظیمی را تشکیل میدهیم ، ولی باید همیشه به خاطر پراکندگی، نامتحدی و بی رهبری ، یا باید در جنگ های تحمیلی و کثیف مذهبی کشته بشیم، یا متحمل زندانی طولانی همراه با شکنجه های وحشیانه و یا بی دلیل و با دلیل اعدام و اسیر و سنگسار و سوزانده شویم ، یا اینکه با قطع یکی از قسمت های بریده شده جسم مان به وضعیت فلاکت بار و نابرابر امروزی تن دهیم.

ما اکثریت هستیم، اما در احزاب، سازمان ، گرو ، افراد متفرقه، اتحادیه و سندیکاهای مختلف و رنگاورنگ و کوچک پراکنده هستیم. چیزی که به درست سرمایه داری جهانی از آن بر علیه خودمان اینجا و آنجا  سود می برد و سرکوب می کند. در اینجا باید از تک تک همه اون احزاب، سازمان و گروها ی که واقعا خود را کمونیست، سوسیالیست و اُمانیست و انقلابی میدانند پرسید ،راستی نفع شما و جنبش و طبقه شما در چیست که با سابقه چندین دهه مبارزه ، و با صرف چندین دهه از بهترین دوران سنی و زندگی خود را در پراکندگی و ضدیت با همدیگرصرف کرده اید؟ یا باید پرسید ، راستی نفع خود و طبقه اتان از این پراکندگی و اغتشاش فکری چیست که  نمی توانید و یا نمی خواهید به اتحاد و تشکیل یک حزب واحد ، منسجم و قوی تن در دهید؟

هیچ میدانید که پراکندگی ما احزاب ، سازمان و گروهای مختلف ، طول عمر رژیم های ستمگر و مرتجع را چند برابر می کند و باعث دلسردی، ناامیدی و پاسیفی خود و مردم از طرفی و از طرف دیگر باعث افزایش کشته ها، زندانیها ، گرسنگی و بی خانمانی ملیونی مردم و غیره می شود؟ گرچه « سرمایه داری جهانی » خود باعث و بانی تمام مشقات و بدبختی های اکثریت مردم جهان است ، اما ما باید کمی هم منصف باشیم، و جای که تقصیر خودمان هم هست و جای که پراکندگی و تقبول نکردن همدیگر ما باعث خیلی از دردهای اجتماعی دیگر است را پذیرا باشیم.

تمام کاسه و کوزه ها را روی سرمایه داری خالی کردن ، نه تنها حل مشکل نیست ، بلکه معنای عملیش عدم درک واقعیت، نپذیرفتن مسئولیت و شانه خالی کردن از تمام آن وظایف انقلابی و کمونیستی واقعی ای است که خود ما هم بر دوش داریم و انجام نمی دهیم. مثل همین پراکندگی ، مثل همین قبول نکردن همدیگر، مثل پذیرفتن همین فرهنگ سکتی و خود را از همه مودب تر، سیاسی تر و با آرمان تر فرض کردن و کلی مسائل دیگر.

رفقا: همه باید بدانیم این طرز نگرش و این طرزعملکردها ، نه تنها ما را به هیچ جای نمی رساند، بلکه نتیجه اش درجا زدن، و گاهی عقبگرد و به هدر دادن و تلف کردن عمر و زندگی خود و دیگران است و بس. اما اتحاد و همبستگی و تشکیل حزبی واحد و قوی و با اتوریته به نفع جنبش ما، به نفع طبقه ما و به نفع  اکثریت جامعه ما است. تشکیل حزبی واحد ، منسجم و قوی و با دیسیپلین مبارزه تک تک ما را هم کوتاه تر، هم با شور و شوق تر و هم از طرف اکثریت مردم و طبقه امان پذیراتر می کند. از طرف دیگر طول عمر رژیم های دیکتاتور و واپسگرا اسلامی و وحشی جهادی را کوتاه تر و افزایش قربانیان روزمره دست این رژیم ها کثیف و اسلامی  را استوپ و کمتر میکند.

من شخصا یک نوع نزدیکی برنامه ای و عملی را میان چندین حزب و سازمان ایرانی که مدعی کمونیست و سوسیالیست هستند می بینم. اما متحد شدن اینها زیر یک پرچم و برنامه احتیاج به یک نوع از خود گذشتگی ، چشم پوشی از برخی مسائل خرد و ریز، پشت سرگذاشتن فرهنگ سکتی و حزبی و درک واقعی و عمیق و سیاسی از ضرورت این اتحاد در این « مقطع خاص و تاریخی » در مقابله با « جنگ » و بورژوازی در کل و دولت و گروهای جهادی و اسلامی و فاشیستی به خاص دارد.

این مساله و این اتحاد خود به خود راه و ضرورت یک اتحاد و همبستگی بسیار مهم (در شرایط کنونی)  دیگر را که همانا اتحاد و همبستگی با احزاب و سازمان های دیگر جهان که خود را کمونیست، سوسیالیست و آزادیخواه و رادیکال میدانند فراهم میکند. ما تنها نیستیم و اکثریت هم جنبشی و هم طبقه ای ما در کشورهای دیگر دنیا پراکنده اند، و آنها هم از پراکندگی و متحد نبودن هم رنج می برند و هم مورد استثمار بسیار شدید و نابرابری و بی حقوقی قرار گرفته اند. آنها همچو ما قربانی دست سرمایه داری و این « نظم نوین جهانی » هستند. کافی است که یک جبهه واحد و جهانی از کمونیست ها، سوسیالیست ها، آزادیخواهان ، زنان و افراد منفرد و گروهای معترض و ناراضی و رادیکال تشکیل شود، تا بتوان با سرمایه داری جهانی و دنیای خرافات اسلام سیاسی ، همراه با دارودسته های مافیای و راسیزمی آنها به مقابله پرداخت. هیچ شخص و گرو و سازمانی که خواهان چنین مبارزه ای است، نباید به هیچ وجه زیادی به حساب آید. که بنظر من پیروزی ما در گرَو این دو مسالۀ اساسی می باشد.

این مسالۀ گرچه دشوار است ، اما شدنی است و احتیاج به اراده ای واقعی و درک شرایط و ضرورت کنونی از طرف احزاب و سازمان و گروهای کمونیست و آزادیخواه و رادیکال دارد. ما هم باید از خود بورژوازی چیزهای بیاموزیم. ببینید، چطور جان کری وزیر خارجه آمریکا برای قوی کردن جبهه ضد بشری خودشان هر روز و ساعتی پیش یکی از دیکتاتورهای جهان مشغول مذاکره و گفتگو و قانع کردن آنهاست ، و حتی حاضر است بدین منظور ریش بوکرده سلطان های قرون وسطایی حاشیه خلیج را هم ببوسد!!! ببینید، چطور وزیران خارجه زن اتحادیه اروپا و سوید به ایران سفر میکنند و حاضرند به خاطر اهداف خود و جنبش خود حتی برخلاف قانون مدنی خودشان حجاب و روسری به سر کنند تا خشنودی رژیم اعدام و جنایت اسلامی ایران را بدست آورند؟

بله، گرچه اینها بی شرمند ، اما برای به کرسی نشاندن اهداف و آرمان طبقه و جنبش خودشان از هیچ کوششی دریغ نمی کنند. ما هم باید به شیوه و سبک انقلابی خودمان این کار را با هم جنبشی و هم طبقاتی خودمان در سراسر جهان بکنیم . اگر ما هم اینکار را نکنیم ، نباید توقع هیچ نوع پیروزی و « تغییرو دگرگونی ای » را هم داشته باشیم.!!!

امروز مناسب است و فردا دیر است. باید دست بکار شد. اکنون خود بورژوازی جهانی جنگی را در ابعاد وسیعی در جهان به راه انداخته که مردم دسته دسته اینجا و آنجا کشته می شوند و در آتش می سوزند. ملیون ها نفر از مرد، زن و کودک ، آواره و از یک زندگی بسیار ابتدائی هم محروم گشت اند. می بینید که چطور هزاران انسان بیزار از حکومت خودی دارند در روز روشن و جلوی چشم همگان در دریاهای طوفانی طعمه  ماهی ها و نهنگ های دریای می شوند. می توان دید که چطورصدها هزار انسان ستمدیده با زن و بچه، پشت دروازه و دیوارهای بتونی و سیم خاردار این حکومت های هار و وحشی بورژوازی منتظر اجازه ورود به جای امن تری هستند. هر روز می توان مشاهده کرد که چطور صدها انسان بی گناه و سڤیل زیر ریزش آپارتمان های که توسط هواپیماهای مدرن و بمب افکن این جانیان سرمایه داری ، در سوریه ، عراق ، یمن و لیبی و افغانستان قطعه قطعه می شوند.!!!

بعد از جنگ جهانی دوم  تا کنون هرگز انسان به اندازه امروز نه قربانی داده و نه ارزش و حقوق و حرمت انسانیش مورد هجوم و یورش سرمایه داری جهانی و کشوری قرار گرفته. اکثریت انسان ها در ایران و جهان واقعا از حکومت هایشان و سیستم حکومرانی آنها بیزار و متنفرند. اکثریت مردم در کل جهان ،جان به لبشان رسیده و خواهان تغییر و دگرگونی هستند. اما بی “رهبراند “، و هیچ “حزب و آلترناتیوی که جای امیدشان باشد نمی بینند و نیست که دنبالش به حرکت در آیند”. تمام احزاب و سازمان های کنونی هم پراکنده و بی افق اند و اراده آنرا ندارند که این سناریوی سیاه و تحمیلی را ببینند ، و در یک حزب بزرگتر و قوی تری ،این تغییر و دگرگونی را همراه با کارگران، زحمتکشان و آزادیخواهان محقق سازند، و جامعه نوینی که شعارش” نه ” به “جنگ” و «آزادی و برابری کلیه انسان ها  با هر رنگ، پوست ، عقیده و ایده ای که دارند»، باشد. چند سال پیش حزب کمونیست کارگری ایران دست به چنین اقدامی زد، اما متاسفانۀ به خاطر جواب رد از طرف برخی احزاب و ناپیگیری خودشان، پروژه حزبی بزرگتر، قوی تر که جوابگوی مسایل امروزی ایران و منطقه باشد، بعد از یک دو جلسه به فراموشی سپرده شد.

بنظر من در دو سه دهۀ گذشته تا کنون هیچ موقع اتحاد و متحد شدن احزاب کمونیست و برابری طلب و آزادیخواه به اندازه امروز ضروری ونیازمند نبوده ، و به اندازه امروز شرایط و موقعیت جهانی و منطقه ای هم برای چنین اتحادی فراهم نگشته است. زیرا جنگی به ابعاد و وسعت چند مملکت ، آوارگی چند ملیونی و بی ثباتی و نا امنی و بی حقوقی و بیکاری اکثریت عظیمی از مردم دنیا و روش میلیتانت خیلی از کشورها نسبت به مردم خود، وتنفر و بیزاری اکثریت انسان ها در جهان نسبت به عملکرد دولت های خودی و بورژوازی جهانی و اسلام سیاسی و جهادی ، به روشنی این شرایط را فراهم کرده است.

 رفقا: این فرصت را نباید از دست داد. اگر ما به معنای واقعی خواهان تغییر و دگرگونی هستیم ، باید بجنبیم و این تنفرو بیزای ملیونی مردم منطقه و جهان را بی جواب و رهبر نگذاریم و خود را در حزبی قوی ترو متشکل تر سازماندهی کنیم، تا بتوانیم این انزجارو تنفرو بیزاری اکثریت عظیمی از مردم، که نسبت به جنگ، بی حقوقی مدنی، ناامنی، بیکاری ،کشت وکشتار ، آوارگی و غیره دارند را به نیروی عظیمی برای به زیر کشیدن این جانیان وحکومت الیگارشی آنها بکار اندازیم.

عزت دارابی

۲۰۱۶-۰۵- ۲۰