تو نباشی / علی رسولی

«تو نباشی»

 

تو نباشی
آب شدن برف‌ها را فراموش می‌کنم
نمی‌دانم آلاله‌ها چه رنگی‌اند.
باران را فراموش می‌کنم

نوشاخه‌های تاک را

و چکه‌ها را که گاه در چشمانم

و گاه آواره در ابرهایند.

 

تو نباشی

سرخ را فراموش می‌کنم.

زرد را فراموش می‌کنم

که گاه رنگ دشواری نان

و گاه رنگ روبانی‌ست که میان گیسوانت داری.

 

تو نباشی درناها را فراموش می‌کنم

نمی دانم از کدام سو می‌آیند

و به کجا می‌روند.

دریا و آبی‌ها را

فراموش می‌کنم.

مه را فراموش می‌کنم

که گاه من در آن گم می‌شوم

و گاه تپه‌های بابونه.

 

 

تو نباشی یک فصل کم خواهد داشت
یک سال دیرتر به دیار آفتابگردان‌ها می‌رسم

و یک عمر تنها خواهم ماند.

 

تو نباشی

سرخ را فراموش می‌کنم

که گاه بر تن زخمی توست

و گاه نقش بسته بر پرچمِ دست هایمان…

 

 

«علی رسولی _ اورست»

 

http://alirasoli.com/

https://www.facebook.com/ali1917/