نه به برگزاری روز جهانی کارگر در کوه!

نه به برگزاری روز جهانی کارگر در کوه!

بخش مهمی از فعالیت های روز جهانی کارگر (اول ماه مه) این است که از زاویه منافع طبقه کارگر دقیق و هدفمند کارهای انجام شده در این مدت را مرور و ارزیابی کنیم و با طرح این سئوالات، به بررسی پراتیک خود بپردازیم: آیا اهدافی را که از پیش تعیین کرده بودیم، اصولاٌ ویژگی و مشخصات اول ماه مه را داشتند؟ طرح ها و برامه ها را درست ارزیابی کرده، یعنی آنها به کم راضی شدن و یا خیال پردازانه نبودند؟ شاخص و مقیاس تشخیص درست کارها کدام است و به چه میزانی از اهداف از پیش تعیین شده نزدیک تر شدیم؟

ابتدا باید از این اصل شروع کرد که اعتراض کارگر به نظام سرمایه داری، یک نوع ویژه از اعتراض است که ماهیت آن قاعدتاً با جنس اعتراض اقشار دیگر ناراضی جامعه به این نظام، فرق میکند. اولین وظیفه برگزارکنندگان روز کارگر این است که از زاویه منافع بلند مدت و کوتاه مدت طبقه کارگر، این اعتراض ویژه به این سیستم را نمایندگی کنند. این روز، روز پرورش طبقه کارگر بعنوان یک طبقه متمایز از سایر اقشار ناراضی جامعه است. روز درس آموختن، متحد شدن و خودآگاهی و شناخت بیشتر از خود بعنوان طبقه کارگر می باشد. روز بدست دادن الگوی از فعالیت های اجتماعی این طبقه برای تغییر شرایط کار، رفاء اجتماعی، نهادینه کردن احترام به انسان در جامعه و تغییر قوانین کشور بنفع عدالت است.

اگر با این شاخص ها به ارزیابی روزکارگر بپردازیم، به نتیجه دلخواه نمی رسیم؛ زیرا در اکثر موارد می بینیم که سنت های دیگران این روز را از کارگر مصادره کردند. این روز به محمل هر چیز دیگری تبدیل شده است.  یا به عبارتی دیگر هنوز اول ماه مه، خود را از زیر دست و پای سنت های طبقات ناراضی غیر پرولتر جامعه بیرون نکشیده است. روزکارگر در کشورهای اروپا و آمریکا را تبدیل به روز دفاع از خلق های تحت ستم، مبارزه با نژادپرستی و به تریبونی برای گروه های اجتماعی تحت ستم کردند. و آنچه مد نظر نیست، جوهر آموزش خودآگاهی طبقاتی بعنوان یک طبقه است. فعلاً بحث چگونگی مداخله کردن در جنبش کارگری این کشورها برای جلوگیری از مصادره نشدن ماهیت روزکارگر نیست، چون این عرصه مخاطب و کادر خود لازم داشته و احتیاج به نوعی دیگر از نقد و بررسی است. من قصد پرداختن به یکی از مشکلاتی که برگزارگنندگان روزکارگر در ایران با آن روبه رو هستند را دارم و آن کشاندن روزکارگر به زمین سنت های مبارزه چریکی و پارتیزانی است.

طبیعت مبارزه پارتیزانی بیشتر مخفیانه است. درکوه و کمر و در مناطق حاشیه ای هم می توان حتی بودن دخالت طبقه کارگر آن را انجام داد. هر چند نفری می توانند ضربتی اقدامی سمبلیک کنند و صدای آن اقدام خود را در بین طرفداران این شکل از مبارزه بپیچانند. رفقای کارگر نیز با الهام گرفتن از این شیوه، مراسم اول ماه مه را در کوه برگزار میکنند! کارگران مبارز و انسهانهای شریفی در مناطق کردستان هر ساله، مراسم روز کارگر را در کوه برگزار میکنند. شعارهای را روی یک بانر نوشته و کنار آن می ایستند که بیشتر شبیه به یک کار تبلیغاتی تا کاری بمنظور تغییر ایجاد کردن و موازنه ای در جامعه عوض کردن است.  این سنت، تاثیر منفی روی برگزاری اول ماه مه ها در کردستان داشته که کارگران مبارز بجای اینکه تمام سعی خود را کرده تا بگونۀ شایسته، با هداف و اهمیت شایسته با عزت و جلال آن را در یک سالن شایسته در شهر برگزار نموده، مراسم را مخفیانه از دید دوست و دشمن در دامنه کوهی برگزار میکنند! خیلی برایشان مهم نیست که آن، دور از چشم اکثر کارگران و مردم شهر باشد، چون این حرکت را وسیله برای عوض کردن شرایط در نظر نمی گیرند.

 این فعالیت های کارگری نیست، شکلی از پراتیک برای شعله ور نگه داشتن سنتی است که به دشمن میگوید: آهای… ما هنوز هستیم. مهم نیست که شما اسم آن را روز کارگر گذاشتید، این نوع مبارزه سنت چریکی است. اولین سئوال من از این رفقا این است که چرا برگزاری اول ماه مه در کوه؟ پاسخ سرراست دوستان این است که اختناق جمهوری اسلامی اجازه برگزاری آن را در شهرها بما نمی دهد.

بله، محال است که حکومت جمهوری اسلامی یا هر حکومت سرمایه داری فرش قرمز زیر پای کارگرانی که برای اتحاد و احقاق حقوق خود مبارزه و تلاش میکنند، پهن کند. این قابل درک است. اما باید به وسیله دیگری متوسل شد و روزکارگر را در همان فضای مختنق به جامعه تحمیل کرد. چگونه؟ کلید حل این مشکل در دست گرفتن روش ها و سنت هایی مبارزه طبقه کارگر در پروسه تاریخی است که در دل این شرایط؛ سبک کاری متحد کننده کارگران بوده و در یک پروسه جمهوری اسلامی را به پذیرش این مراسم وادار نماید.

برای اینکه بتوان روزکارگر را در شهر برگزار کرد یک مثال میزنم: یک مراسم عروسی را در نظر بگیریم که از چند ماه و حتی یک سال پیش برای آن تدارک می بینند و طرح و برنامه برای آن می ریزند. برگزارکنندگان آن باهم مشورت میکنند که باید کارت دعوتی را برای چه کسانی فرستاد، از چند مدت قبل آنان را مطلع کرد و روی کارت دعوتی کدام متن را باید نوشت؟  در کدام سالن باید آن را برگزار کرد و آیا باید با موزیک زنده یا باDJ  آن را برگزار نمایند؟ این مراسم ازدواج دو نفر در دو خانواده است که این همه برای آن تدارک می بینند؛ درحالیکه مراسم اول ماه مه، جشن همه کارگران شاغل و بیکار و خانواده هایشان است؛ آن یکی تا حدودی مجاز و این یکی غیر مجاز است.

بسیار خوب. برگزاری روز کارگر هم مثل یک مراسم عروسی در نظر بگیریم که باید با امکانات آن، در کدام سالن، چه کسانی سخنرانی خواهند کرد، و چه سخنانی باید ایراد کرد، فکر شده باشد. با پرس وجو و مشورت همرزمان باهم، هر دو سوی امکانات و محدودیت ها را سبک سنگین کرد. باید دید که در چه سطحی امکان برگزار آن هست، کدام سالن شایسته است و غیره. از اتحاد،  قدرت تشکل خود، از سنت های تاریخی و جهانی بودن این روز، از نفوذ کلام  و از بسیج مردم برای آن بهره گرفت. بنابه تعریف این روز، روز اتحاد طبقاتی است، روز تعریف کردن خود بعنوان یک طبقه متمایز با سایر اقشار ناراضی در جامعه است. در این روز باید این حرف ها را به طبقه کارگر گفت. در شهر، در محل کار و زیست، در مدارس، در کارخانه و کارگاه و بصورت زنده و علنی باید این حرف ها را گفت و نه در کوه! من مطمئن هستم که اگر با این توقع و با این درک و انگیزه به سراغ فعالیت های اجتماعی برویم، برای آن راه خواهیم یافت و برگزاری مراسم شایسته در شهر امکان پذیر است. رفقای عزیز! لطفاً در این اشیل ظاهر شوید. لطفاً به شیوه تاکنونی در این زمینه اکتفا نکنید. لطفاً به سنت های روزکارگر در مقیاس جهانی و تاریخی فکر کنید و به آن سنت ها متوسل شوید. تا وقتی شرکت کنندگان به این روز فکر میکنند، احساس اینکه دستآوردی داشتند، درسی آموختند، به درجه ای از همبستگی و اتحاد نزدیک شدند و تا روز کارگر سال بعد، خاطره های شیرین و احساس قدرت از آن داشته باشند.

شاید کسانی بگویند که محمد جعفری جایش گرم است و از محدودیت های کارگران در ایران اطلاع ندارد! از جو حاکم بی خبر است. خیر. من محدودیتها را بدرستی درک میکنم. لیکن با این همه، فکر میکنم یکی از نکات اصلی این است که متوجه موانع و سنت های بازدارنده در این زمینه بود. آیا شما به این اقدام خود فکر کردید که این نوع مبارزه از سنت چریکی سرچشمه گرفته است؟ البته هر کسی مجاز است به نشانه عهد و پیمان بستن با طبقه کارگر در خلوت خود، در خانواده یا بسان موضوع مورد بحث در کوه این مراسم را برگزار نماید. اما راضی شدن به این درجه از درایت و توانایی شایسته کارگر و کمونیست امروز نیست. کلیپی را در این بابت در سایتها مشاهده کردم که مانند کسانی که به سفارت کشوری حمله میکنند، شعارهای را میداند که کسی متوجه نمی شد که این روز، روز کارگر است. روز کارگر، روز نمایش بی محتوا نیست، روز اعلام وفاداری و نزدیکی با جریان سیاسی خاصی نیست، روز بیداری و شناخت خود بعنوان یک طبقه اجتماعی است. در آن تظاهرات خبری از اینکه، باید شمرده، شفاف ومستدل خواسته های بر حق خود را بیان کرد- یا باید چگونه در این روز به پروژه اتحاد و اقدامات ویژه روز کارگر پرداخت، خبری نبود. اینگونه اقدامات مراسم طبقه کارگر نیست، دق دل خالی کردن و فکر نکردن به ادامه کاری پروژه اتحاد طبقاتی ما در روزهای پس از روز کارگر است.

هر گونه شعار و مراسمی شایسته روزکارگر نیست. باید با مشهورت کردن باهم، پی برد که کدام شعار شعار مناسب برای آن روز است. آنها را سبک سنگین کرد و تمام درایت و عقل اجتماعی را به کار بست تا وزنه ای را ایجاد کرد، فضای را تغییر داد و شعارهای ویژه روز کارگر را در قلب شهرها بگوش کارگران رساند.  رادیکالترین شعار از مطالبه سوسیالیستی ما در کوه، که بصورت زنده بگوش کارگران نرسد، به اندازه یک شعار حداقل کارگری که در شهر به گوش مردم میرسد مهم نیست. بالا بردن سرخ ترین پرچم در کوه، به اندازه یک بانر که در مراسم شهری حتی فقط روی آن نوشته شده باشد “کارگران اتحاد” موثر نیست. برای خود تیار کردن، جداً این ها نکاتی هستند که باید به آنها فکر کنیم و یک بار برای همیشه با صدای رسا اعلام کنیم که نه به برگزاری مراسم اول ماه مه در کوه!  و آن روز، امروز است که باید با سنت های فعالیت چریکی در صفوف طبقه کارگر تسویه حساب کنیم. یکی از دستآوردهای اول ماه مه امسال باید این باشد که از همین امروز تکلیف این شکل از مبارزه غیر اجتماعی را مشخص کرده و در آینده برای هر مراسم کارگری، از جمله اول ماه مه ها در شهرها خود را آماده کنیم.