تعریف باریش نصیریان از علم و ردیه اش به انترناسیونال پرولتری و سوسیالیزم(بخش دوم نظریات باریش نصیریان)

تعریف باریش نصیریان از علم و ردیه اش به انترناسیونال پرولتری و سوسیالیزم

برای ثبوت یک نظریه سیاسی علمی کردن ان الزامیست گام اول یک فرضیه برای علمی گشتن باید عملی باشد” (باریش نصیریان).

مقدمه:

در روزگار ما ، آخوندها هم می گویند “عالم” هستند! “مارکسیست لنیستها” هم مرتب می گویند “علمی” هستند! از علائم پیروزی علم گرائی یکیش اینست که هر مدعی ایدئولوژی زور می زند تا خودش را به علم بچسباند و با علم تداعی شود! دلیلش اینست که دستاوردهای علم دیگر انکار ناپذیر است. دعوای علم و ضد علم حتی مدعیان دین را هم وادار کرده که بنوعی از علم برای اثبات مهملات خود استفاده کنند. لذا کاملا فهمیدنی است که مناظره های فکری بجای ردیه نوشتن بر علم ، به منطقه “نظر من علمیست” نقل مکان یافته! حالا مسابقه اینست که کی علمیست و کی نیست!

باریش نصیریان اولین کسی نیست که نظریات مارکس را به چالش می کشد. مارکس و نظریاتش هم از زوایه راست و هم چپ مورد نقد بوده اند و باید هم باشند. اتفاقا علمیت یک نظریه اینست که نقد پذیر باشد و رد شدنی! نظریاتی که نقد پذیر نیستند اسمشان مذهب است و آئین!

از دید من ، باریش نصیریان مارکس را از موضع سیاسی راست مورد نقد قرار می دهد و آشنائی چندانی هم با مارکس ندارد. لذا دو مشکل پیدا می کند: اولا عدم شناخت او در موضوعی که نقد می کند و دوما ناآشنائی او به متد علمی نقد. البته ایستگاه سیاسی او هم برایش مشکل ساز است.

در مقاله قبلیم ، بخشی از نظرات باریش در رد انترناسیونالیزم پرولتری را بررسی کردم. در این مقاله کوتاه روی یکی دیگر از ادله او بیشتر متمرکز می شوم از اینجهت که به بحث مهمی که عبارت باشد از “علم چیست” اشاره دارد . هدف من اینست که آنالیز بحثهای باریش را ابزاری کنم برای شناساندن علم برای شناساندن و اثبات سوسیالیزم خواهی و تایید نظریات مرکزی مارکس در این موضوعات.

(۱)باریش نصیریان چگونه انترناسیونالیزم پرولتری را از دید “تعریف علم” رد می کند؟

باریش نصیریان چنین استدلال می کند که انترناسیونالیزم پرولتری ، “اتفاق نیفتاده” چون “انقلاب جهانی پرولتری اتفاق نیافتاده! پس؟ چون “عمل نشده” پس علمی نیست!

ایشان می فرماید: (۲)

برای ثبوت یک نظریه سیاسی علمی کردن ان الزامیست گام اول یک فرضیه برای علمی گشتن باید عملی باشد” (باریش نصیریان).

اینکه چه ربطی بین انترناسیونالیزم پرولتری و “انقلاب جهانی کارگری” وجود دارد خودش یک بحث جداست.انترناسیونالیزم پرولتری همانطور که گفتم(۱): یک گرایش تاریخی است که ناشی از جهانی شدن سرمایه است.نظام سرمایه داری با جهانی شدنش طبقه جهانی شده کارگر را بازتولید می کند و عملا هم این روند بیش از صد سالست دارد تسریع می شود. اما این بحث مستقیما به انقلاب جهانی کارگری مربوط نیست که این دومی فقط از ثمرات احتمالی گرایش اول است و بس! اما این بحث را کنار می گذارم و می رسم به درک باریش نصیریان از مفهوم علم که بشدت معوج و نادرست است.

باریش نصیریان علمی بودن نظریه انترناسیونالیزم پرولتری را از طریق “عملی نبودن” آن اثبات می کند! بواقع مدعی است که علم عبارتست از انچه عملی باشد! اما ایا چنین است؟ ایا علمیت یک گزاره یک سیستم فکری از “عملی بودن” آن ناشی می شود؟ راستی “عملی بودن چیست”؟! علم چیست که باریش نصیریان در دست دارد و با اون سنجش، نظریه انترناسیونل پرولتری را غیر علمی اعلام می کند؟

اون “انترناسیونال غیر پرولتری” ایشان کدامست و معیار سنجش علمی بودن آن کدامست؟

(۲) علم چیست؟ و رابطه اش با “عملی بودن” چیست؟

الف: تاریخ تحول تعریف علم:

 

تعریف علم خودش از موضوعات داغ در علم و بررسی متد علمیست.طی دو سده گذشته مرتب تعریف علم چلو رفته . قبل از قرون وسطا علم بیشتر به مجموعه دانسته ها اتلاق می شد.لذا “علما” انها بودند که خیلی می دانستند! حالا اون مهملات چی بود؟ اون محفوظات چی بودند مهم نبود! نفس دانش نفس محفوظات را علم می گفتند!

 

رنسانس و تعریف علم:

رنسانس که اتفاقا افتاد یک میوه اش علم بود.علمی که بر پایه منطق و سنجش منطقی استوار بود و مشاهده مستقیم با ابزارهای موجود انزمان. علمی که بتدریح در قرن ۱۸ به “علم آزمایشگاهی” رسید . در انزمان تعریف علم این شد که مجموعه ای از اطلاعاتی باشد که سنچش منطقی و سنجش ازمایشگاهی داشته باشند. توسط ابزارهای سنجشی قابل بررسی باشند.

از این دیدگاه علوم را به غلوم طبیعی و علوم ریاضی و محض تقسیم بندی کردند و اولین مرزها با مهملات مذهبی و سپس فلسفه کشیده شد. دیگر در قرن ۱۸ و ۱۹ مشکل بود که بشود فبلسوف را “علم” نامید یا اخوند و کشیش را “عالم”!  اما هنوز مرزها کامل نبود و گاها یکی مثل مارکس پیدا می شد که مدعی “فلسفه علمی” شود! هنوز علم تکلیفش با فلسفه هم کاملا مشخص نبود!

قرن ۲۰ و ۲۱ و بازتعریف علم:

تلاش انسان برای بازتعریف جهان درون و پیرامون از طریق بررسی علمی در قرن ۲۰ و ۲۱ به بازتعریف علم هم انجامید. تعریف علم هم موضوع تغییراتی شد که علم درونش انجام می شد و نظریات علمی و تئوریهای علمی را از احکام فلسفی یا مذهبی از اینجهت جدا می کرد که اصل ابطال پذیری را بخشی از شرط علم بکند. کارل پوپر بانی فلسفه علم در این مسیر کار بزرگی انجام داد و اثبات نمود که علمی نمی تواند مطلق بماند و اگر علم است باید ابطال پذیر باشد.

جهش دیگر در تعریف علم ورود ابزارهای سنجشی بصورت نرم افزار و سخت افزار به عرصه علم بود. به جهت نرم افزاری دانش امار وارد علوم شد و متدهای سنجش اماری و تحلیل بالینی در علوم طبیعی و اجتماعی انقلابی بزرگ را جلو کشید.

از جهت سخت افزاری ورود کامپیوتر به عرصه علوم امکان سازماندهی نظریات و سنجش در فضای فرضی را میسر ساخت.لذا دیگر لازم نبود که سنچش ازمایشکاهی بماند بلکه امکان بوچود امد که فرضیات را به کامیوترها داد و نتایج را در فضای مجازی برآورد کرد.

لذا آنچه علم در قرون گذشته نامیده می شد بتدریج تدقیق یافت و معنای علم پابپای گسترش علم تغییر یافت.

ب: تعریف علم:

بنابه تعریف کنونی، علم مجموعه سیستماتیک از نظریات است که قابل سنجش منطقی و آماری ،قابل سنجش تجربی باشد و احکام ناشی از این تئوریها را بشود مورد سنچش مجدد قرار داد ، دوباره اثبات کرد یا ابطال کرد. علوم شامل قوانین نظریات و تئوریها و فرضیه ها هستند و گاها هر علم شامل فضاهای متناقض و نظریات متقابل و گاها موازی و متباین. علوم ترکیبی تاریخ معاصر علوم را مشخص می کنند.

جملات بالا دارای اچزای متعددی است و خودش قابل توضیح بیشتر.همانطور که خواننده متوجه می شود ، بخشی از تعریف علم به تایید یافته ها توسط منطق دارد و بخشی به تایید مجدد آن توسط تجربه علمی (که خودش تعریف مستقل دارد) و شرط علم امکان تکرار تجربه علمی، تایید یا ابطال نتایج است.

حالا با این فرضها من برمی گردم به حکم بامزه آقای باریش نصیریان:

(۳)آیا احکام و تئوریهای علمی باید “عملی” باشند تا علم باشند؟

باریش بصیری این حکم را از کجا آورده که حکم علمی باید “عملی” باشد؟ خوشحال می شویم این تعریف را ایشان از متنی پیدا کند و در مقاله بعدیش بیاورد! حالا ایراد “شرط عملی بودن” چیست؟

اولا: تعریف عملی بودن چیست؟ آیا منظور اینست که اگر حکمی را “عملی نکنیم” علم نیست؟ طبعا بسیاری از علوم کنونی اساسا برای “عملی کردن” بوچود نیامده اند بلکه برای توضیح پدیده ها و علل انها بوجود آمده اند. علم از سر “عملی بودن” به بررسی چگونگی پیدایش حیات یا جهان یا پدیده ذهن و شناخت انسان ، سازمان علمی نساخته! هدف اصلی علوم ارائه توضیحی است بر آنچه هست و ارائه احتمال گرایشاتی که می توانند باشند.

ب: ممکنست حدس بزنیم که آقای باریش منظور دیگری داشته اما تسلط به زبان ندارد لذا اون نظر را بدجوری ارائه داده! مثلا اینکه شاید می خواسته بگوید “علم یعنی آنچه اتفاق افتاده یا اتفاق افتادنی” باشد! شاید منظورش اینست!

اینجا ایشان دچار دو ایراد خواهد بود:

اولا: همه علوم در مورد انچه اتفاق افتاده اند سازمان نیفتاده اند.بسیاری از علوم موضوعشان احتمالاتی است که اتفاق نمی افتند شاید هرگز اتفاق نیفتند! تحقق پدیده ها هر چند اغاز علوم بوده اند اما علم معاصر از این عرصه هم عبور کرده.مثلا فرضیه های علمی بسیاریشان ممکنست هرگز اتفاق نیفتند اما معتبر هستند.از رشته ریاضی بکیرید تا فیزیک اختر مثلا نظریه لایه ها!

دوما: باریش نصیریان با چه منطقی انترناسیونلیزم پرولتری را به جرم اتفاق نیفتادن از عرصه علم بیرون می کند اما انترناسیونالیزم غیر پرولتریش را علمی می داند؟! معیارهای علمی چنین تبعیضی از کجا؟!

خلاصه کنم:

 حکم باریش نصیریان در مورد علمی نبودن انترناسیونالیزم پرولتری به دلیل “عملی نبودن” ربطی به علم ندارد.توهم ایشان است از علم! نادانی ایشانست از تعریف علم!

این سری مقالات را ادامه خواهم داد .از اینجهت که گرایشی که باریش نصیریان بهش تعلق دارد ، یعنی گرایش انارشیستی، یکی از معضلات پیش روی جنبش ازادیخواه می دانم.

امید من اینست که این بحثها بیشتر انارشیزم را  انطور که هست جلوی جامعه قرار دهد و به انزوای این گرایش دست راستی کمک کند.

منابع بیشتر

 

(۱)نگاهی به مخالفت باریش نصیریان با انترناسیونالیزم پرولتری ازدیدگاه یک آنارشیست  (سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=58506

(۲)انترناسیونالیزم پرولتری توهمی مقدس (باریش نصیریان)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=58447

(۳)تعریف علم و متد علمی:

https://en.wikipedia.org/wiki/Science

https://en.wikipedia.org/wiki/Scientific_method

http://www.gly.uga.edu/railsback/1122science2.html