به مناسبت اول ماه مه،١١ اردیبهشت، روز جهانی کارگر

به مناسبت اول ماه مه، ۱۱ اردیبهشت،  روز جهانی کارگر

پیام ما: انقلاب کمونیستی تنها راه نجات است

 

۱- برای هزاران سال جامعۀ بشری تحت حاکمیت طبقات ستمگر بوده است. شکل های استثمار در طول تاریخ تغییر کرده است اما طبقات حاکمه و ایدئولوگ های آنها همیشه موعظه کرده اند که تقسیم طبقاتی جوامع بشری به بردگان و صاحبان برده، به ارباب و بنده، به کارگر و سرمایه دار، نظمِ ابدی و «طبیعی» امور است. در سال ۱۸۴۸ کارل مارکس به همراه فردریش انگلس روش و رویکردِ ماتریالیستی دیالکتیکی را در بررسی تاریخ بشر تدوین کرده و به کار بستند. آنها ثابت کردند که جامعۀ طبقاتی امری همیشگی نبوده و در مقطع معینی از تاریخ تکامل جامعه بشری به وجود آمده است. آنها با تجزیه و تحلیل علمی از سرمایه داری اثبات کردند که کالایی به نامِ توانایی کار کردن (نیروی کار)، در قلب سرمایه داری قرار دارد که موقعیت طبقۀ ستمدیده  کارگر –  پرولتاریا – برجسته ترین تبارز آنست و ماموریت تاریخی این طبقه سرنگونی هر شکلی از ستم و استثمار است. بر اساس این تحلیل، جنبش کمونیستی با یک درک علمی از جوامع بشری و تکاملات آن، متولد شد.

مبارزۀ این طبقه بود که اول ماه مه  را به عنوان روز مبارزه ای انقلابی در سال  ۱۸۸۶ در آمریکا شکل داد و تا به امروز که ۱۳۰ سال از آن می‌گذرد ماندگار است. «می‌خواهیم همه چیز را واژگون کنیم از زحمت کشیدن برای هیچ خسته‌ایم از به دست آوردنِ لقمه ای ناچیز، تنها برای روز بعد، بدون حتی ساعتی برای تفکر، خسته ایم»

این سرود در روزهای ماه مه سال ۱۸۸۶ با صدای هزاران پرولتر زن و مرد در شهرهای آمریکا طنین افکنده بود. اعتراض به بهره کشی بیرحمانۀ  سرمایه  از کار. اعتراض به ۱۸ ساعت کار روزانه و عمدتا خواست برای روزکار ۸ ساعته. اما اعتراضات به این محدود نماند. جنبش کارگری در آن دوران پیوند نزدیکی با نیروهای انقلابی داشت که چشم اندازِ انقلاب اجتماعی و سرنگونی نظام حاکم را در بین توده های کارگر تبلیغ می‌کردند. این امید را به طبقۀ کارگر می‌دادند که با مبارزه و آگاهی و تشکل می‌توانند  وضع  موجود  را از ریشه تغییر دهند. تئوری ها و ایده های مارکس و انگلس  توسط  انقلابیون آن دوران به سیاست و شعار تبدیل  می‌‌شد. پیش از روزِ اول ماه مه، اعتراضاتی سراسری  تحت شعارهای زنده باد انقلاب سوسیالیستی، سرنگون باد تخت و بارگاه و خزانه، کارگران مسلح شوید، برگزار می‌شد. راهپیمایان مشعل به دست در شب خیابان ها را می‌پیمودند و چنین می‌خواندند: «میلیون ها زحمتکش به پا می‌خیزند… مستبدین به خود می‌لرزند، چرا که قدرتشان را برباد می‌بینند». و اول ماه مه با این فراخوان از طرف نیروهای مدافع طبقه کارگر آغاز شد: «یک روز شورش –  نه آرامش».

این نبرد توسط ارتش بورژوازی به خون کشیده شد و روزنامه های بورژوازی و پدرسالار، پرولترهای زن را «زنان وحشی هلهله کن» نامیدند چون آنان نقشی بزرگ در این مبارزه داشتند. پس از اول ماه مه «روزنامۀ کارگر» فراخوانی عاجل داد: «دقت کنید! خونها بر زمین ریخته شده است. گارد دولتی در این کار شرکت داشته است. مالکیت خصوصی با خشونت آبیاری می شود. این یک واقعیت تاریخی است. جنگ طبقاتی فرا رسیده است…اشکهای تان را پاک کنید…بردگان! به پا خیزید و کل قدرت نظام چپاول را سرنگون کنید!» (۱)

سازمان دهندگان و رهبران این مبارزۀ انقلابی در دادگاه های بورژوازی محاکمه و اعدام شدند. پس از سرکوب خونین اعتراضات ماه مه تشکیلات بین المللی کارگران (انترناسیونال)، کارزارهای اعتراضی در کشورهای مختلف به راه انداخت و تعیین اول ماه مه به عنوان روز کارگر نیز ابتکار همین تشکیلات و کمونیست هایی بود که رهبری اش می‌کردند.

۲ – اول ماه مه در بازۀ زمان، افت و خیز و توالی خود را داشته است. دولت های سرمایه داری این روز را به رسمیت نشناختند ولی سالیان دراز در این روز با پرچم سرخ تظاهرات در چهار گوشۀ جهان برگزار می‌شد و اغلب توسط نیروهای پلیس و اعتصاب شکن ها به خون کشیده می‌شد. به رسمیت شناختن این روز خود به بخش مهمی از مبارزات بین المللی طبقۀ کارگر تبدیل شد.

اولین موج انقلابات کمونیستی جهانی که با کسب انقلابی قدرت سیاسی توسط پرولتاریا به رهبری لنین در اتحاد شوروی (سال۱۹۱۷) و سپس در چین به رهبری مائوتسه دون (سال۱۹۴۹)، سربلند کرده بود، تاثیری شگرف بر جهان گذاشت، بدیلی قدرتمند در برابر نظام سرمایه داری و دهشت های آن به وجود آورد و الهام بخش توده های ستمدیده شد. در اول ماه مه میلیون ها نفر در این کشورهای سوسیالیستی و دیگر کشورهای جهان با پرچم سرخ انقلاب به خیابان ها می‌آمدند و پیامِ «باید از ریشه براندازیم، کهنه جهانِ جور و بند» را به گوش ستمدیدگان سراسر جهان می‌رساندند.

بر پایۀ تمایزات باقیمانده از جامعۀ کهنه در این جوامع سوسیالیستی و بر پایه تناسب قوای به شدت نابرابر میان سرمایه داری و سوسیالیسم در مقیاس جهانی، نیروهای بورژوازی درون احزاب این کشورها در میانۀ دهۀ ۵۰ میلادی در شوروی و با مرگ مائوتسه دون در سال  ۱۹۷۶ در چین قدرت سیاسی را به دست گرفتند و دست به احیای سرمایه داری زدند. این، پایان اولین مرحلۀ انقلاب کمونیستی بود. با تغییر رنگ سرخ و انقلابی این جوامع، رنگِ اول ماه مه هم تغییر کرد. در چین سرمایه داری امروز که  به قتلگاه هولناک کارگران تبدیل شده است (رجوع کنید به مقالۀ «طرح مارشال چین برای ایران» درهمیشه شماره) مراسم اول ماه مه هیچ تفاوتی با مراسم مشابه که فریبکارانه توسط حتی جناح هایی از امپریالیست های غربی برگزار می‌شود، ندارد. تهی شده از ماهیت واقعی اول ماه مه.

۳- امروز در سراسر جهان نه تنها نظام سرمایه داری تسلط دارد که دامنۀ این تسلط بیشتر از پیش شده است. آن تضادهای زیربنایی که محرک خیزش ماهمه در سال ۱۸۸۶ بودند، در ابعادی وسیعتر و جهانی شده عمل می‌کنند. شکاف های طبقاتی عمیق‌تر از هر دوره ای شده است. فقط نگاه کنید و ببینید این چه جهان بی منطق و ناعادلانه ای است که طبق آخرین آمار مربوط به سال ۲۰۱۵ ثروت ۳۷ میلیون نفر (۱ درصد جمعیت جهان) برابر ۹۹ درصد (۷ و نیم میلیارد نفر) است. ثروت ۶۳ نفر برابر ثروت نصف مردم فقیر جهان است. در حالی که این اقلیتِ انگل هیچ نقشی در تولید ندارد و با داشتن مالکیت بر ابزار تولید و کنترل آن، بر کل جهان حکم می‌راند. این چه مناسباتِ غیرانسانی است که: منابع و ثروت تولید شده در نتیجۀ کار و زحمتِ جمعی چند میلیارد انسان، به حدی است که می‌توان بیش از جمعیت کنونی کره زمین را سیر کرد اما ۷/۲ میلیارد نفر از مردم جهان زیر خط فقر هستند و بیش از یکی و نیم میلیارد نفر از دسترسی به آب آشامیدنی سالم محرومند. روزانه ۴۲ هزار کودک در نتیجه بیماری های قابل علاج، می‌میرند. بیش از ۳۰ میلیون انسان در شرایط بردگی به سر می برند که بزرگترین قربانیان آن زنان و کودکان اند. این یک جهان دهشتناک است. جهانِ جنگ‌های ناعادلانه، اشغالگری‌های بی رحمانه، فقر کشنده، انقیاد گستردۀ زنان و تحقیر آنان. جهانِ آوارگی و مرگ میلیون‌ها انسان و مرگ در دریاهای طوفانی. جهانِ جهل و گسترش هیولای بینادگرایی دینی. نابودی زیست محیطی کرۀ زمین. به طور خلاصه: این جهانِ سرمایه داری امپریالیستی است.

«رنج مردم جهان و موقعیت خطرناک کره زمین در قلبِ تضاد اساسی عصر ما قرار دارد و حاصلِ کارکردِ آن است. این تضاد اساسی عبارت است از تضاد میان نیروهای تولیدی به شدت اجتماعی شده، درهم تنیده و جهانی از یک سو و روابط مالکیت و کنترل خصوصی این نیروهای تولیدی از سوی دیگر. اما همین تضاد در بطن خود ظرفیت آن را به وجود آورده است که نوع بشر به ورای کمبود، استثمار و تمایزات اجتماعی گذر کند؛ ظرفیت آن را به وجود آورده است که جامعه بر پایه ای کاملا متفاوت سازماندهی شود به طوری که انسان را حقیقتا شکوفا کند . نتیجتا باید گفت که جهان را می‌توان و باید عوض کرد.» (۲)

اما برای این تغییر بنیادی نیاز به تئوری و علم انقلابی کمونیسم داریم. نیاز به حزب و رهبری کمونیستی مجهز به این علم داریم. نیاز به میلیون ها توده انقلابی و آگاه و سازمان یافته، با چشم اندازِ روشن دستیابی به جامعۀ نوین داریم. نیاز به فداکاری و از خودگذشتگی برای منافع عالی بشریت داریم. در ایران و در همۀ جهان.

امروز علم کمونیسم توسط رفیق باب آواکیان تکامل یافته و سنتز نوین کمونیسم نام دارد. آن چه در سنتز نوین نهفته است، انقلاب بیشتری در تفکر بشر است. انقلابی که از اساسِ علم کمونیسم که توسط مارکس (به همراه انگلس) بنیان گذاشته شد سرچشمه گرفته در عین حال جهشی کیفی در این علم است. این علم انقلاب کمونیستی باید محکم در دست گرفته شده، آموخته و درک شود، در دسترس توده های کارگر و زحمتکش قرار بگیرد و به کار بسته بشود. چرا که بدون تئوری و راهنمای کمونیستی، انقلاب کمونیستی نا ممکن است.

۴- امسال اول ماه مه در شرایطی در ایران فرا می‌رسد که فشار و سرکوب اقتصادی و اجتماعی، بیکاری گسترده، فقر تکان دهندۀ اکثریت توده ها و….هم‌چنان چهره بارز جامعه است.  با باز شدن دروازه های ایران به روی سرمایه های امپریالیستی، رقابت میان سرمایه های گوناگون برای به حداکثر رساندن سود با کاهش هزینه های تولید، معنایش استثمار وحشیانه تر نیروی کار، مزد کمتر، فقر بیشتر، زنانه تر شدن نیروی کار خواهد بود. پیشاپیش اولین خبر رسانه ای شدۀ سال جدید مبنی بر مرگ کارگری در شهر مریوان را می‌شنویم که به دلیل قرارداد شغلی موقت و دستمزد ناچیز و کمتر از حداقل دستمزد و مشکلات معیشتی، دست به خودکشی زد.  درسال ۹۴ شاهد افزایش خودکشی کارگران دراعتراض به عدم پرداخت به موقع حقوق، اخراج، اختلاف با کارفرما و بیکاری بودیم. در شرایطی که حداقل دستمزد سال ۱۳۹۵با توافق میان کارفرما ها و دولت، ۸۱۲ هزار و ۱۶۶ تومان تعیین شد و معنایش اینست که میلیون ها کارگر و زحمتکش باید با کمتر از یک سوم خط فقرِ محاسبه شده  و یا کمتر از یک چهارم هزینۀ متوسط زندگی یک خانوار ۴ نفره شهری زندگی کنند. در حال حاضر، بر طبق آمارها نزدیک به۷۰ درصد دستمزدبگیران زیرخط فقر هستند.

در برابر حملۀ افسار گسیختۀ سرمایه و دولت سرمایه داران به زندگی و معیشت کارگران و تهی‌دستان شهر و روستا باید مبارزه سازمان داد. باید متحد و متشکل شد و این دولت ضدکارگر را به عقب راند. اما خیالِ باطل است اگر تصور کنیم که در چارچوب این سیستم امکان بهبودی برای توده ها خواهد بود. سرمایه تحتِ فشار دائم «گسترش بیاب، یا بمیر» است. در استثمار کار مزدی (و هر چه بیشتر) جبری وجود دارد که از رقابت میان سرمایه های گوناگون ناشی می‌شود. آن چه مارکس صد و اندی سال قبل بر اساس درک علمی از نظام سرمایه داری و کارکرد آن تحلیل کرد، کماکان به قدرت باقیست. او گفت:

اگرچه کارگران باید بی وقفه مبارزه کنند و اجازه ندهند که نظام سرمایه داری آنها را زیر چرخهای خود خرد کند، اما مبارزه آنها نباید به مطالبۀ بهبود شرایط کار و دستمزد تحت همین نظام محدود شود. کارگران باید منافع عالیتر طبقه خویش و تمامی ستمدیدگان را تشخیص دهند و برای سرنگونی نظام سرمایه داری و ایجاد جامعه کمونیستی نبرد کنند. مارکس تاکید کرد که طبقه کارگر به جای خواست یک روز مزد عادلانه باید شعار امحاء هرگونه کار مزدی را بر پرچم خود بنویسد. مارکس و انگلس گرایشات بورژوائی در جنبش طبقه کارگر که هدف مبارزه را به افزایش دستمزد و مطالبات رفاهی محدود کرده، طبقه کارگر را به راه های مسالمت آمیز دعوت می‌کردند، افشاء کردند. آنها در مانیفست حزب کمونیست استراتژی انقلابی طبقه کارگر را چنین تدوین کردند: کسب قدرت سیاسی به طریق قهرآمیز و برقراری دولت خویش که همانا دیکتاتوری پرولتاریا است.

(۱)  – مرجع: نشریه  کارگر انقلابی، ارگان حزب کمونیست انقلابی آمریکا – شماره ۳۵۱ نام مقاله: «تاریخ واقعی اول ماه مه». (این نشریه امروز انقلاب نامیده می‌شود).

(۲) برگرفته از مقالۀ «دربارۀ نیروی محرکۀ آنارشی و دینامیک های تغییر» – نوشتۀ ریموند لوتا (منتشر شده در نشریۀ حقیقت شمارۀ ۶۶ ارگان حزب کمونیست ایران مارکسیست لنینیست مائوئیست)

 را حقیقتا شکوفا کند.

به نقل از آتش ۵۴ – اردیبهشت ۹۵

atash1917@gmail.com

n-atash.blogspot.com