نکاتی پیرامون انتشار مباحث کنگره یک کومەله

  بعد از گذشت بیش از سه دهه و نیم اسنادی منتشر شده اند که نشست اول کنگره یک کومه له نام گرفته است. این اسناد با امضا و توسط ساعد وطن دوست یکی از شرکت کنندگان در این کنگره و ملکه مصطفی سلطانی منتشر شده است. انتشار صورت جلسات دستنویس این نشست عموما به انتقاد از خود و انتقاد از غایبین در این نشست اختصاص دارد. آنچه که در این جلسات ٣٧ روزه مورد اشاره قرار گرفته است عبارتند از  نقد و بررسی خصوصیات افراد، انفعال آنها، کدورتهای شخصی و مسایلی از این قبیل. تا جاییکه حتی دو تن از شرکت کنندگان در نقد خود از توسل به خودکشی صحبت میکنند.

 اسناد منتشر شده متعلق به مقطعی از نشستهای مخفی شرکت کنندگان در آن است که هنوز در حال و هوای قبل از قیام ۵٧ به انتقاد و انتقاد از خود مائوئیستی پرداخته اند. انتشار مباحث و موضوعات مورد بحث در این کنگره که هیچ ضرورتی در دوره حاضر نداشت، بهیچوجه گرایش چپ و رادیکال درون این سازمان را که در مبارزات توده ای مردم دخیل بود نمایندگی نمیکند. کومه له به اعتبار انقلاب ۵٧ ، دخالت در حرکت رادیکال و انقلابی مردم در کردستان و ایفای نقش برخی از رهبران این جریان قابل توضیح و ارزیابی است. قبل از این نشست و حداقل سه چهار سال قبل از قیام ۵٧ ، محافل و جمعهای وسیعی در شهرهای کردستان درگیر نوعی فعالیت مخفی بودند که بافت شخصیتها و گرایشات آنان عموما چپ به روایت آندوره بود. این بافت اجتماعی اغلب در میان طیف روشنفکر، معلم، کارمند و بعضا کارگران بودند. به جرئت میتوان گفت که مشغله های این محافل که بعد از قیام بهمن و علنی شدن کومه له به این جریان پیوستند، بمراتب سیاسی تر، اجتماعی تر و چپ تر از مباحث این صورت جلسات بودند.

 در این اسناد شخصیتهایی که بعدها و در کوران یک جنبش انقلابی و اجتماعی خوشنام و محبوب مردم شدند در یک جمع محفل گونه به باد تندترین انتقادهای مائوئیستی و شخصی گرفته میشوند در حالی که در جرگه مبارزه علنی و واقعی، همین شخصیتها در هدایت مبارزات مردم رهبرانی واقع بین، کاردان و لایق بودند.

 ابراهیم علیزاده در نقد انتشار این مباحث بدرست از شخصیتهای محبوب و توده ای مردم کردستان که در این کنگره حضور داشتند دفاع کرده است اما تنها این دفاعیات کافی نیست و هنوز لب مطلب را ادا نمیکند. شروع اعتراضات توده ای در شهرهای کردستان در مقطع انقلاب دوره ای بود که کومه له هنوز علنی نشده بود و بخشی از اعضای آن سرگرم مباحثی بودند که اخیرا منتشر شده است. بین روند انقلاب، حضور گرایش چپ جامعه در مقطع اعتراضات و تظاهرات مردم با مشغله های بخشی از اعضای شرکت کننده در کنگره یک کومه له تفاوتهای اساسی وجود دارد که این تفاوتها را بعدها در کنگره دوم کومه له و متعاقب آن پروسه تشکیل حزب کمونیست ایران میتوان دید.

 فعالین چپ و کمونیست در کردستان و مردم آزادیخواه و برابری طلب که بعدها همراه با کومه له کردستان را به سنگر ادامه انقلاب تبدیل کرده بودند، نه از سر مشغله ها و مباحث مطرح شده در این نشست بلکه از سر دخالت توده ای و اجتماعی کومه له بعد از قیام و نقش برجسته و انقلابی کسانی مانند صدیق کمانگر و فواد مصطفی سلطانی و … بود که بدور کومه له جمع شدند. انقلاب ۵٧ و تحولات سیاسی بعد از آن بسرعت و در ابعادی اجتماعی تئوری های عقب مانده نیمه فئودال نیمه مستعمره و بورژوازی ملی و مترقی در درون کومه له را با قاطعیت کنار زد. در حالیکه قیام ۵٧  و ادامه انقلاب تئوری های عقب مانده را در عمل نقد میکرد و ماهیت ارتجاعی کل بورژوازی و حکومت اسلامی را به همگان نشان میداد، مارکسیسم انقلابی با استدلال های نظری محکم و منسجم راه را بر گرایش انقلابی و کمونیستی درون کومه له هموار ساخت و این گرایش توانست نقش تعیین کننده ای در ادامه حیات کومه له ایفا کند. کومه له یک سازمان انقلابی و چپ در آن دوره بود و این پتانسیل را داشت و این نیاز را داشت که به یک تئوری انقلابی و یک برنامه عمل چپ و انقلابی متکی شود و امید را در دل مردم زنده کند و به قطبی در مقابل ناسیونالیسم کرد و حزب عقب مانده آن یعنی حزب دمکرات تبدیل شود.

 کسانی که امروز با “افتخار” از انتشار مباحث کنگره اول کومه له دفاع میکنند، همان خط و همان گرایشی را نمایندگی میکنند که درهمان ایام نیز نگرش پوپولیستی و عقب مانده در جامعه کردستان را نمایندگی میکردند. این گرایش امروز نیز و با سپری شدن بیش از سه دهه و نیم همچنان و با همان درک و نگرش به اوضاع نگاه میکند.

 اگر کومه له بعد از این کنگره تکانی بخود داد و وارد عرصه مبارزه اجتماعی و شهری مردم شد، ناشی از یک انقلاب عظیم اجتماعی در ایران، وجود زمینه های مادی و عینی اجتماعی چپ در جامعه کردستان و تشخیص این اوضاع توسط تنی چند از فعالین کومه له بود که در ادامه روند مبارزه کومه له را به سازمانی محبوب و توده ای تبدیل کرد. آنان قادر شدند شرایط و اوضاع حساس انقلابی و رادیکال چپ جامعه را دریافته و بر بستر اوضاع انقلابی و هدایت مبارزات توده ای به رهبران و شخصیتهای خوشنامی تبدیل شوند. تداوم روند اوضاع انقلابی سبب شد که شیوه عمل های کمونیستی در دستور کار آنها و کومه له قرار بگیرد. بر همین اساس و در تداوم روند مبارزه و گسترش نیروی اجتماعی و توده ای در کردستان، کومه له توانست به گرایش و خط  پیشرو مارکسیسم انقلابی نزدیک و جذب شود. تمامی این دستاوردهای نظری را باید بر بستر اوضاع و شرایط انقلابی که کومه له را متولد کرد توضیح داد نه بر مبنای مباحث این نشست و مشغله های شرکت کنندگان در آن که هیچگونه ربطی به جامعه، انقلاب و مبارزه و مقاومت توده ای مردم نداشت.

 در کنگره ای که مشتاقان انتشار اسناد آن اینگونه دچار ذوق زدگی شده و تصویری مخرب و تحقیر کننده از شخصیتهایی چون فواد مصطفی سلطانی، صدیق کمانگر و دیگران را دم دست گذاشته اند، از این غافلند که اعضا و کادرهایی که جان باختند و آنانی هم که هنوز در قید حیات هستند، کومه له را نه به روایت مباحث کنگره یک بلکه بروایت رهبری جنبش چپ و توده ای سالهای ۵۸ به بعد میشناسند. کومه له به اعتبار گرایش مارکسیسم انقلابی از سوی بخشی از رهبری و همچنین بدنه کادری کومه له نمایندگی شد که در ادامه ایستادگی و مقاومت مردم و برای رهبری مبارزات توده ای در کردستان نقش برجسته ای ایفا کرد.

 این گرایش عقب مانده همیشه بدنبال گرایش رادیکال در کومه له بزور کشیده میشد تا اینکه در مقطع جنگ خلیج که ناسیونالیسم کرد را در کردستان عراق بقدرت رسانید جرات کرد در مقابل گرایش رادیکال و کمونیستی در کومه له قد علم کند. فیلش یاد هندوستان کرد و با هر آنچه که بویی از چپ و کمونیسم در حزب کمونیست ایران میداد به تخاصم پرداخت. تلاش زیادی کردند که حزب کمونیست ایران را منحل کنند اما نتوانستند و با مصادره نام کومه له گام  در مسیر قومی گری که سنت گرایش نیمه فئودال و نیمه مستعمره همان ایام بود را مجددا برگزیدند و امروز در حسرت آندوره اسناد نشست آنرا با “افتخار” منتشر میکنند.

 اگر کسی حوصله کند و فقط یکی دو صفحه از این به اصطلاح اسناد را نگاه کند بخوبی به گرایش عقب مانده درون کومه له که همچنان با اسامی مختلف جست و خیز میکنند پی خواهد برد. انتشار مباحث این کنگره عملا به معنی تخریب و کوبیدن رهبران سرشناس و محبوب مردم کردستان است و نشر این مباحث ربطی به مبارزات انقلابی، اجتماعی و توده ای مردم کردستان ندارد. خصلت نمای مبارزه و حضور اجتماعی نسل جدید را در اعتراضات اجتماعی، تشکلهای رادیکال و چپ کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی میتوان دید و توضیح داد. این گواه این حقیقت است که با انتشار مباحث این کنگره نمیشود و نمیتوان گرایش عقب مانده آندوره را زنده کرد و به آن پر و بال داد.

 انقلاب ۵٧ و وجود گرایش اجتماعی چپ در جامعه کردستان و در درون کومه له و روی آوری کومه له به مارکسیسم انقلابی بود که کومه له را متوجه این حقیقت ساخت که باید بر بستر تلاطم حرکت انقلابی و اجتماعی، به استقبال تحولات زیرو رو کننده سیاسی رفت. بدون این اتفاق تاریخی و بدون داشتن شم تشخیص این اوضاع چه بسا تداوم نشستهای این جمع با همان سبک مخفی و محفلی به مرحله ای منتهی میشد که تعدادی از شرکت کنندگان که با یاس و نا امیدی از پایان دادن به حیات خود از آن اسم برده اند میرسیدند.

۱اردیبهشت ۹۵، ۲۰ آوریل ۲۰۱۶