مجموعه نوشته ها و مقالات

مجموعه نوشته های حسن معارفی پور

گفتمان جنسی

سلیم برکات در رمانی که در مورد شخصیت متناقض زنان خاورمیانه و به خصوص زنان کرد نوشته است، با دقیق ترین شکل ممکن گفتمان های جنسی در بین زنان کرد کردستان سوریه که سال هاست در استکهلم اقامت دارند، را ترسیم کرده است.
با خواندن این رمان انسان از یک طرف از خنده روده بر می شود و از طرف دیگر به واقعیات جامعه ی شدیدا متناقض و بیمار اسلام زده پی می برد.

رمان به زبان عربی است و ۸۰ درصدش در مورد آلت تناسلی زن و مرد است. سلیم برکات گفتگوی بین چند زن از شهر قامیشلی روژاوا ی کردستان را ذکر می کند. زنانی تشنه ی سکس که در استکهلم امکان پیدا کردن یک نفر برای هم بستر شدن با او را ندارد.
می گوید یکی از این زنان ۴۶ ساله است و مدت هاست سکس نداشته و آرزو می کند تنها یک آلت تناسلی مرد را ببیند و یک مرد را بر روی سینه اش قرار دهد. این زن در این گفتگو می گوید برای من مهم نیست سیگار می کشد، نمی کشد، سبیل دارد، ندارد ووو مهم است لب داشته باشد. من تشنه ی بوسه ام. یک دختر ۲۸ ساله ازش سوال می کند از “حلال” “حرام” نمی ترسی؟ می گوید یک پینس که گرد و غبار جاده های خاکی روژاوا را گرفته است برای من از تمام مذاهب و خدایان مهمتر است.

در ادامه در چارچوب همین گفتمان های جنسی به نقد مذهب و خرافات می نشیند و بحث آدم و حوا را می کند و کردها را به جرم کشیدن سیگار بیش از حد ملتی می داند که از “بهشت” به روی کره ی زمین پرت شده اند و تنباکو را با خود آورده اند.
در کل قلم این مرد واقعا بی نظیر است. توصیفات ش محشره و بی پروایی در نوشتن و نقدش قابل ستایش است. سلیم برکات یکی از بزرگترین رمان نویس های خاورمیانه است که در ادبیات عربی انقلاب به وجود آورده است.

دیروز رفیق نازنینی از ایران تماس گرفت و گفت که موقعی که تو بی پروا می نویسی اینجا مردم پشت سرت صحبت می کنند. من هم بهش گفتند یک مرتجع یک مرتجع است چه در لباس مارکسیسم و چه پشت واژه های زیبا. این آدم هایی که این را می گویند مطمئن باش از یک آخوند مرتجع ترند.

یک بار به یک دختر مریوانی گفتم نظرت راجع به سکس چیه؟ گفت “تهوع آور” است. به قول سلیم برکات همان موقع که این را گفت نزدیک بود به ارگاسم برسد و آنچنان بدنش لرزید که مو بر بدنش سیخ شد.

باز کردن گفتمان جنسی تنها با هدف تابو شکنی صورت نمی گیرد، بلکه این مساله دریچه ای است که از این طریق مردم شخصیت‌های دوگانه ی خود را کنار گذاشته و با یک شخصیت در جامعه زندگی کنند.

مردمی که از آوردن اسم آلت تناسلی خود یا دیگران در مباحث علمی خجالت می کشند و یا با شنیدن واژه ی سکس قرمز می شوند و از آوردن اسم کاندوم در داروخانه خودداری می کنند، در خفا به بز هم تجاوز می کنند و در خیابان شب و روز فحش های جنسی به خواهر مادر دیگران می دهند

……

ژورنالیسم بورژوایی عامل تحمیق توده یی
شما اگر به روزنامه ها و رسانه های بورژوایی توجه کنید خواهید دید که شما را وارد دنیایی می کند که همه چی انجا سطحی دیده می شود. دودول بیل گیتس و اردوغان و باسن انجیلنا جولی مهمتر از خبر نسل کشی انسان ها، اعتراضات و مبارزات توده یی برای تغییر سرمایه داری و غیره می شود. این کاملا اگاهانه و برای تحمیق مردم انجام می گیرد، به شیوه یی که شما اصلا متوجه ی قضیه نمی شوید و انچنان با روان شما بازی می شود که شما به هیچ وجه نمی توانید متوجه ی این قضیه شوید.
انسان های کودن و سطحی اندیش که با متون علمی، فلسفی و سیاسی و در کل با کتاب بیگانه اند انچنان غرق در دنیای سطحی ژورنالیسم می شوند که این دنیا را به جای واقعیت قرار می دهند. تمایلات انان، اهداف ان چشم اندازهای انان در ای دنیای کوچک یک درصدی ها گم می شود و اکثریت مردم معتاد به این فضا الگوهای رفتاری و ذهنی خود را از الگوهای رفتاری که مدیای بورژوایی تبلیغ می کند می گیرند. بی دلیل نیست که طرف حاضر است شام شب نداشته باشد ولی مثل فلان بازیگر میلیونر به نظر برسد.
جان بوهمرمان یک ژورنالیست و مجری برنامه ی شبکه ی دو المان است که مدتی پیش در یک هزلی که نوشته بود اردوغان را رئیس جمهوری با دودولی کوچک، که عاشق تجاوز به “بز”است و خودش هم “کونی” است معرفی کرده بود. در هزلی که در تلویزیون شبکه ی دو المان خواند گفته است که او شب ها با صد تا گوسفند می خوابد و در کنار کودکانش فیلم پرنو نگاه می کند. او را همچنین به دلیل سرکوب اقلیت ها نقد کرده و غیره. این برنامه از تلویزیون شبکه ی دوی المان حذف شد و بعد از ان هم روی اینترنت هم حذف شد.
اینکه صحبت های بوهمرمان توهین به انسان های همجنسگراست شکی نیست، با هر انگیزه یی که بوهمرمان این را نوشته باشد توهین به همجنسگرایان است، ولی اینکه دولت المان این ژورنالیست و مجری برنامه ی تلویزیون ZdF را به دادگاه کشیده است و شکایت اردوغان رئیس جمهور فاشیست و جنایتکار ترکیه که در نابودی خاورمیانه و کشتار توده یی دست دارد را قبول کرده است و این روزنامه نگار را به دادگاه کشیده است، زیر پا گذاشتن ازادی قلم و انتقاد است. زیر پا گذاشتن حق نقد و حق ازادی هنر است. این به هیچ وجه قابل قبول نیست.
اگر ما در یک جامعه ی ازاد و برابر زندگی می کردیم، نه تنها شکایت اردوغان قبول نمی شد، بلکه این فاشیست تروریست و حتی همکارانش در اتحادیه ی اروپا به زندان طولانی مدت محکوم می شدند.
بدبختی این است که ما در جامعه یی زندگی می کنم که زندان و سیستم قضایی و قانونی در دست جانیان است و این جانیان هستند که دیگران را حکم می دهند و زمانی که جلاد قاضی می شود، صحبت کردن از ازادی بیان چرند می شود.
چیزی به معنی استقلال سیستم قضایی حقوقی تنها یک پز دروغین است که در کشورهای به اصطلاح دمکراتیک و در واقع دیکتاتور اقتصادی و فاشیست داده می شود. اردوغان به همان اندازه در خلق جنایت در خاورمیانه مقصر است که انصار الاسلام و اوباما و مرکل و دیگران.
مساله ی ما سرمایه داری و براندازی این سیستم چه در شکل دیکتاتوری ان و چه دمکراتیک ش است.
ژورنالیست ها نقش فضول های محلات را دارند که اخبار را از این منزل به ان منزل می رساندند. ژورنالیست بودن در دنیای کثافت امروزی مایه ی شرم است.
حسن معارفی پور
۱۵٫۰۴٫۲۰۱۶

…..

دمکراسی فاشیستی

برخورد دولت های اروپایی با پناهجویان در مرزهای مقدونیه، یونان، صربستان، بلغارستان و سراسر اروپا یاداور برخورد دولت فاشیست نازیسم با کمونیست ها یهودیان، هموسکشوال ها و خارجیان است. امروز در محل کارم با یک خانواده ی افغان که توسط پلیس صربستان در مرز مقدونیه و صربستان مورد حمله ی وحشیانه ی پلیس قرار گرفته شده بودند، اشنا شدم. کودکانی که بعد از گذشت هفت ماه از این حادثه را دیدم که دچار شوک روحی، ترس و وحشت شده بودند. کودکانی که دیگر مثل کودک نرمال نیستند، بلکه دقیقا مانند انسان های روانی ایی شده بودند که تمرکزشان را از دست داده بودند. از جمعیت می ترسیدند. شب ها تا صبح کابوس پلیس و باتوم پلیس می دیدند. با دیدن جمعیت جیغ و داد می کشیدند. کودک چهار ساله ی افغانستانی که پدرش به شیوه ی وحشیانه توسط پلیس صربستان زخمی شده و خودش زیر دست و پای جمعیتی که گاز اشک اور باعث شده بود بینایی شان را موقتی از دست دهند، در حال له شدن بوده، دیدم. من و رفیق همکارم که یک روانپزشک المانی است با دیدن این وضعیت تاب و تحمل نداشته و شروع به گریه کردن کردیم. چند سال بیشتر است که من فجایع زیادی می بینم و هر روز اخبار کشت و کشتار و توحش و بردگی می شنوم، اما دیدن وضعیت یک خانواده ی افغانستانی گریخته از جنگ و ویرانی و داعش و طالبان و ارتش امریکا و غیره، بیش از هر مساله ی دیگری روی من تاثیر گذاشت. مادر این کودکان گفت که کودکان من از اونیفورم پلیس می ترسند و من همیشه بهشان می گویم که از پلیس المان نترسید، چون این پلیس از جنس ان پلیس نیست و این پلیس “مهربان” است. من هم بهش گفتم شما می توانید برای ارام کردن کودکانت این مساله را به ان ها بگویید ولی در این شک نکن که همین پلیس و همان پلیس تنها و تنها در خدمت حفظ وضعیتی هستند که وجود من و تو را خطرناک می دانند و اگر لازم باشد این پلیس بدتر از ان پلیس با من و شما و شهروندان عادی برخورد خواهد کرد.
گفتم پلیس همچون سگی است که برای بورژوازی پارس می کند و در قبال یک تکه استخوانی که بورژوازی جلوش انداخته است، شهروندان را گاز می گیرد. پلیس شکارچی بشریت است و شکارچی شکارچی است. شکارچی ایی که به قصد دستگیر کردن حیوانات به جنگ می رود تا انان را در باغ وحش نگه دارد، تفاوتی با شکارچی ایی ندارد که به قصد کشتن حیوانات راهی جنگل می شود.
من نمی خواهم حیوان باشم و به همین خاطر به شکارچی و چوپان نیاز ندارم.
وحشیانه ترین برخوردهای جهان را پلیس کشورهای “دمکراتیک” با پناهجویان کرده اند و می کنند. دولت های اروپایی در کشتار سیستماتیک و تروریسم بین المللی و جنگ و قتل عام و خونریزی در خاورمیانه دست دارند و همیشه در کنار امریکا برای صدور تروریسم و فاشیسم فعالیت کرده اند.

غرق کردن پناهجویان چه مستقیم و چه غیر مستقیم توسط دولت های غربی صورت می گیرد و در کشتار پناهجویان در مسیر اروپا هم دولت های غربی مقصرند. دولت های امپریالیستی و سرمایه داری در سطح جهانی تنها و تنها به یک چیز فکر می کنند و ان کسب سود بیشتر به هر قیمتی است. انها حاضرند جان میلیون ها کودک بی دفاع را در خاورمیانه بگیرند تا به طلای سیاه دست پیدا کنند و هژمونی نئولیبرالیسم فاشیستی را به دولت های بورژوایی در سراسر جهان تحمیل کنند.

حقوق بشر بورژوایی و قانون اساسی دولت های بورژوایی چرند محض اند و حافظ منافع انگل هایی به اسم بورژوا است و فرد در حقوق بشر بورژوایی منظور انسان نیست بلکه منظور فرد بورژواست و باید به همراه این تروریست های بین المللی به زباله دان تاریخ انداخته شود.

جنگ ترور سیستماتیک و توحش است و دولت های غربی پایه ی اصلی جنگ در خاورمیانه هستند. اگر جنگی در کار نباشد، پناهنده یی هم در کار نخواهد بود. اگر تروری در کار نباشد، هیچ کس این شرایط طاقت فرسا و وحشیانه یی که غرب به پناهجویان تحمیل می کند را قبول نخواهد کرد.

بورژوازی خواهان خاتمه ی جنگ نیست و برقراری صلح کار نیروهای پاسیفیست لاشی دم در کلیسا نیست، که تغذیه شان را از کلیسا می گیرند و برای استقرار صلح و خاتمه دادن به جنگ دست به دامان عیسی مسیح می شوند. صلح باید با جنگ طبقاتی و مبارزه ی قهر امیز کمونیست ها و طبقه ی کارگر سراسر جهان پیاده شود. راه دیگری در کار نیست. در مقابل خشونت سیستماتیک و ساختاری، قهر انقلابی و دست بردن به خشونت برای در هم شکستن خشونت سازمان یافته ی انحصاری و دولتی از جانب چپ و کمونیسم ضروری تر از ضرورت است.
روزی شما را برای همیشه به گور خواهیم سپرد. انقلاب اخرین تقلای من برای رهایی بشریت است.

زنده باد انقلاب
نابود باد سرمایه داری دمکراتیک فاشیستی
حسن معارفی پور

…..

گزارشی از سخنرانی دو پناهجوی سوری در دانشگاه هایدلبرگ

امروز در مباحث سخنرانی دو تن از پناهجویان سوری شرکت کردم که هر دو از مواضع کاملا متفاوت و متضاد به جامعه نگاه می کردند.
یکی از پناهجویان که شدیدا هوادار ارتش ازاد سوریه بود زیر عناوین پوپولیستی، زمینه را برای پذیرش فاشیسم اسلامی و الترناتیو ارتجاعی اسلام در سوریه فراهم می کرد و برای ارتش ازاد سوریه که به طور واقعی مزدور بی قید و شرط عربستان سعودی و امریکاست تبلیغ می کرد. دیگری از شهر قامیشلو (روژئاوای کردستان) علیرغم با ادبیات ساده به او جواب می داد ولی برهان های بسیار قوی و رادیکال در نقد نظرات این پناهجوی طرفدار ارتش ازاد سوریه مطرح کرد. من به شخصه به نقد نظرات ارتجاعی جریانات اسلامیستی و ناسیونالیستی در سوریه پرداختم وسعی کردم با نورافکن انداختن به وضعیت حال در سوریه نشان دهم که ارتش ازاد تفاوت چندانی با داعش ندارد. این رفیق ما از روژئاوا بحث های بسیار جالبی از تجربه ی اوراگی خود مطرح کرد و زمانی که ماجرای سفر خود را تعریف کرد و گفت که علیرغم تمام سختی هایی که کشیدم، تحت هیچ شرایطی از مبارزه پیشمان نیستم و گام هایی که در روژئاوا برای ازادی انسان برداشته شده اند، نه توسط غرب و نه توسط الترناتیوهای ساختگی اش و نه توسط داعش و ارتش ازاد و النصره نمی توانند به عقب رانده شوند و هر کس بخواهد برای امنیت و ازادی زنان و کودکان در روژئاوا مشکل درست کند، شیره شو می کشیم و راحتش نخواهیم گذاشت. ان پناهجوی سوری طرفدار ارتش ازاد سوریه باد کرده بود و داشت می ترکید.
همچنین تعریف می کرد که تا قبل از تحولات روژئاوا تا حدودی به مذهب و این خزعبلات توهم داشته و گفت موقعی که از دست توحش فاشیسم اسلامی و مسجد و دین فرار کردم، در مسیر راه در بلغارستان به کلیسایی پناه بردم و انجا در کلیسا را زدم و هر چقدر در زدم زنی که در کلیسا بود در را باز نکرد و انجا متوجه شدم، خانه ی خدا جایی نیست که بتوان به ان توکل کرد و باید برای همیشه خدا را به زباله دان تاریخ بیاندازم.
گفت پیش خودم گفتم اگر خدایی وجود داشت باید طرفدارانش اینقدر انسان بودند که به انسان تشنه یی که سه چهار روز اب نخورده است جرعه یی اب بدهند و به ناچار به خانواده یی دهاتی پناه بردم و انان با گوجه فرنگی و انگور از من پذیرایی کردند.

در انتهای صحبت هایش اشاره کرد که زنان کوبانی و روژئاوا حاضر نیستند یک بار دیگر لباس های بردگی اسلامی و برقع و حجاب را به سر کنند و ما هم تحت هیچ شرایطی اجازه نخواهیم داد که بربریت اسلامی و ناسیونالیسم عربی که پدر و مادر داعش هستند، بر مردم روژئاوا حکومت کنند و روژئاوا نشان داد که تنها نقطه امید خاورمیانه ی خونین است و کسی که از ازادی و حقوق انسان دم می زند نمی تواند مخالف دستاوردها و مبارزات روژئاوا باشد. همچنین گفت که یک روز به روژئاوا بر می گردم و در میان درختان زیتون منطقه ی قامیشلو دراز می کشم و به کوبانی می روم و با کودکان میان گرد و خاک بازی خواهی کرد و تنها به این امید زنده ام.

بیشتر شرکت کنندگان در طول سخنرانی اش اشک می ریختند.
باید به اراده ی انقلابی یک جوان بیست ساله یی که این همه انرژی و انقلابی گری در وجودش خروشان است درود فرستاد.

حسن معارفی پور

عشق یا عادت کردن به هم
“اسب تازی در طویله گر ببندی پیش خر// رنگشان همگون نگردد، طبعشان همگون شود”
این ضرب المثل به خودی خود گویای زندگی مشترک و ازدواج های مصلحتی میلیون ها و شاید چند میلیارد نفر است که به بنا به دلایلی زندگی مشترک مصلحتی را انتخاب کرده اند.
فریدریش انگلس اموزگار و رهبر پرولتاریا ازدواج های مصلحتی را ناهنجارترین نوع فحشا می خواند.
از من عشق بی نهایت مزخرف شده است یا از ازل مزخرف بوده است. طرف در تمام زندگی اش کسی را نه لمس کرده است و نه دیده است ولی با اولین بار دیدن عاشقش می شود و برای همیشه با او زندگی ش را ادامه می دهد. من نمی خواهم برای اثبات گفته هایم به زندگی خصوصی کسی سرک بکشم واصلا هدفم از مطرح کردن این مسائل دخالت در زندگی کسی نیست. یک برده که به بردگی خود به صورت داوطلبانه ادامه می دهد، را نمی توان به زور از امتداد بردگی باز داشت. یک فاحشه چه مرد چه زن، که به صورت مصلحتی و تنها به خاطر ترس از تنها شدن، بی سر پناه شدن، تحقیر از جانب ایل و عشیره و خانواده به زندگی ایی که اساسش بر هر چیزی که استوار باشد بر اساس عشق و تفاهم و دوستی استوار نیست، ادامه می دهد یک تن فروش است که برخلاف فاحشه ها که تن شان را هر روز را برای همیشه به کسی فروخته است.
اکثریت قریب به اتفاق مردم به تن فروشی دائمی به یک نفر عادت عجیبی کرده اند و گفتن این حقیقت ممکن است خیلی از این ها را بیازارد، اما مهم نیست.
من برای گفتن واقعیت نیازی به خودسانسوری و پیچاندن لقمه دور سرم ندارم. من از تاکتیک های زبانی سوفسطائیانه هم بهره نمی گیرم. پست مدرنیست هم نیستم. من واقعییت را با زبان واقعییت به مردم می گویم. یک گروه انسان روشن و اگاه به منافع طبقاتی و سیاسی خود میلیون ها برابر می تواند تاثیر گذارتر از گله یی از انسان های بی شعور باشد که با هر بادی ۱۸۰ درجه می چرخند.
متاسفانه در میان اکثریت مردم عشق تنها یک کلمه است که مثل نقل و نبات به کار می رود، اما کمتر کسی درک درستی از عشق دارد. مردم تنها هستند و حق دارند از تنهایی بگریزند، ولی ایا وارد شدن به یک رابطه با کسی که به هیچ وجه دوستش نداری، عاشقش نیستی و احساس جنسی بهش نداری، نمی تواند تو را از تنهایی در اورد.
گزارشاتی که از تن فروش خانه های المان منتشر می شود، حاکی از ان است که اکثریت خریدداران سکس مردان متاهل هستند که از هم اغوشی با همسرانشان احساس خوشبختی نمی کنند و این مردان بارها با تن فروش ها در این زمینه درد دل کرده اند.
یک نفر که یک مجسمه ی متحرک در کنارش وایساده است و از این طریق می خواهد نشان دهد که تنها نیست، در درون خود از یک تنهایی عمیقی رنج می برد.
فرد تنها هزار بار خوشبخت از فردی است که در ظاهر تنها نیست ولی در درون خود از تنهایی غریبی رنج می برد.
بیچاره زوج هایی که در کشورهای اسلامزده و سنتی که به خاطر مناسبات عشیره یی امکان طلاق و جدایی را ندارند. “خیانت” برای کسانی که امکان طلاق ندارند و در یک رابطه بسیار ناخوشایندی به سر می برند را شخصا توصیه می کنم. زنده باد خیانت
حسن معارفی پور

…..

وقتی باد می کاری طوفان درو می کنی!
ایا ارگانی تروریست تر از ناتو در روی زمین وجود دارد؟
ایا این داعش های خونخوار، طالبان و جمهوری اسلامی و عربستان سعودی و ترکیه و قطر و تمام نیروهای تروریست توسط ناتو حمایت نشده و نمی شوند؟
داعش با اسلحه هایی که از دمکراسی خواهان غربی به دستش رسیده است می کشد.
طالبان مستقیما توسط آمریکا علیه شوروی سابق در افغانستان تاسیس شد.
خمینی احمق را اول دولت های غربی در ماه دیدند.
ترکیه متحد استراتژیک ناتو و عضو آن و یکی از بزرگترین پایگاه های صدور تروریسم است.
دولت مردان غربی همه برای پادشاه عربستان سعودی، دستمال می کشند.
نفت داعش از طریق ترکیه به دولت های غربی فروخته می شود.
کشتن میلیون ها نفر از مردم در خاورمیانه به درک! چون اونا اگر بمب های غربی هم آنان را نکشد، از گرسنگی خودشان می میرند!
یک سفید پوست اروپایی که ممکن است به جز نوشیدن الکل کار دیگری بلد نباشد، انگشتش زخمی می شود، همه ی نگاه ها به طرف او می چرخد.
از نظر راسیسم و فاشیسم سیستماتیک اروپا محور که روی تمام انسان ها تاثیری بس بزرگ گذاشته است، یک تار موی یک سفید پوست اروپایی از تمام مردم خاورمیانه مهم تر است.
دولت های غربی تروریسم را صادر می کنند، ولی می خواهند، دامن خودشان را نگیرد.
اگر خانه ی همسایه ت را آتش بزنی، دود آتش هم دیر و زود به تو هم می رسد و ممکن است آتش خودت و خانه ات را فرا بگیرد.
تروریسم در هر نوعش دولتی و غیردولتی محکوم است، ولی تروریسم غیر دولتی محصول تروریسم دولتی و نتیجه ی صدور تروریسم و بمب به خاورمیانه است.
تروریسم غیر دولتی و دست زدن به ترور تنها بروز عصبانیت از دست سیاست های تروریستی دولت های عضو ناتو است و بس.

….

پست مدرنیست ها مثل ادم های “موجی” هستند!
انها می توانند سر صبح کمونیستی دو اتشه باشند، موقع ناهار یک نئولیبرال فاشیست، بعد از شام یک مسیحی بنیادگرا و هنگام خواب یک رمانتیک نازک طبع! این وضعیت پست مدرنیست ها به صورت خلاصه است. پست مدرنیسم بر هیچ اساس و بنیادی استوار نیست. پست مدرنیسم ساختار شکنی بیهوده بدون بنیاد نهادن ساختار جدید است. به این گزاره توجه کنید: کمپ های پناهندگی مکانی بسیار نامناسب و افتضاح برای زندگی در المان هستند، باید همه ی این کمپ ها را از بین برد!
خوب! بعد چی!
یک پست مدرنیست هیچ راهکاری ارائه نمی دهد و فقط خواهان شکستن ساختار است. او به این که کمپ های پناهندگی افتضاح اند اعتراض دارد و خواهان نابودی این کمپ هاست، ولی اگر ازش سوال کنید بعد چیکار باید کرد؟ او جوابی ندارد. خوب اگر همین کمپ های افتضاح را نابود کنی و چیز دیگر نسازی ان موقع باید پناهجویان در خیابان ها اسمان جل شوند! پست مدرنیسم بربریت را برای مردم نوید می دهد!
جواب یک کمونیست می تواند این باشد که فعلا از این کمپ ها تا ساختن و تکمیل شدن کمپ های جدید استفاده کرد و پناهجویان را نباید همینطور بی سرپناه نگه داشت.
پست مدرنیسم در مفهوم شرق زده اش به مراتب مزخرف تر از این حرفاست. یک دوستی داشتم که سر صبح از جریان تغییر(گوران) دفاع می کرد، هر موقع حقوقش از طرف دولت قطع می شد ضد بارزانی می شد و به گور ملامصطفی فحش می داد. عاشق شخصیت مام جلال این بشکه ی پر از لجن بود. نوشیروان مصطفی را به خاطر خونخوار بودنش ستایش می کرد! به قول خودش (لاادری) زمانی عضو حزب کمونیست کارگری بوده است. هر موقع دولت پولش را واریز می کرد از تشکیل حکومت کردی دفاع می کرد و بارزانی جلاد و خونخوار را به خاطر دفاع از دولت کردی ستایش می کرد. هر موقع زیر فشار بود پ ک ک را ستایش می کرد و اگر یک پ ک ک یی در خیابان بهش روی خوش نشان می داد ان موقع پ ک کی می شد ولی ریشه اش هم کومه له ره نجده رانی و ئالای شورشی بود و این دو تا الگوهای زندگی مبارزاتی او بودند. مذهب را ستایش می کرد و در عین حال عرق هم می نوشید. به اسلام سیاسی و داعش نقد داشت ولی از اسلام پاستوریزه و سوفیسم و سهروردی دفاع می کرد. تشیع را به تسنن ترجیح می داد. موزیک سنتی داست و خیلی مجذوب سنن و عادات فئودالی و عشایری بود.
این توصیف کوتاه توصیف تفکرات مالیخولیایی یک پست مدرنیست شرقزده است.
تمام پست مدرنیست ها در سراسر دنیا بهتر از این نیستند! پست مدرنیسم ارتجاع مطلق است و یک جنبش و گرایش فئودالی است.
پست مدرنیست ها مثل رادیوهای چند موج هستند که با عوض کردن موج کلیت محتوایشان عوض می شود و با هر بادی همچون پرچم تغییر موضع می دهند.

حسن معارفی پور