وقتى آقاى سفیر ابوعطا میخواند!

مصطفى رشیدى

دولت سوئِد چرخش مهمى را در سیاست پناهندگى خود اتخاذ کرده است. بنا به این سیاست جدید که از نیمه دسامبر به اجرا درخواهد آمد،  پذیرش متقاضیان تازه براى زندگى در سوئِد از محور "پناهندگى" به  محور "نیروى کار" تغییر پیدا خواهد کرد. خیلى ساده این تلاشى است که درب بر روى پناهجویان بسته شود و در عوض متقاضیان کار پشت درب اداره مهاجرت صف ببندند.

 این یک شیفت بسیار مهم در سیاست پناهندگى است و تا آنجا که به گریختگان از جمهورى اسلامى باز میگردد، اهمیت عملى بسیار زیادى را در بر خواهد داشت.  در این چهارچوب قرار است که سرنوشت هزاران پناهجوى فعلى عملا مختومه شود، و همه کسان دیگرى که بدلایل سیاسى ـ اجتماعى از رژیم و مناسبات حاکم بر ایران میگریزند، تکلیف خود را بدانند. قرار است که انسانهایى که بدنبال یک زندگى شایسته از ایران میگریزند را بجاى حق پناهندگى، بدنبال "نخود سیاه" قرار داد کار بفرستند. قرار است که پناهجو بجاى اداره مهاجرت، اینبار بدنبال کارفرماى "خیر" و "انساندوست" بیافتند…

 

درست در حین این ماجرا سفارت  جمهورى اسلامى در استکهلم بحرف درآمده است. رسول اسلامى، سفیر جمهورى اسلامى در نوشته خود در نشریه همشهرى، ابوعطاى "افتخار ایران اسلامى" را سر داده است. چرندیات مربوط به ایران پر افتخار اسلامى به کنار، اما دخالت سفارت در این مساله واقعى و جدى است. سفارت و رژیم ایران از اجزاى اصلى سیاست تازه اداره مهاجرت هستند و این خود زنگ خطر تازه اى براى همگى ماست.

 

آقاى سفیر حجم فزاینده سفر و رفت و برگشت پناهندگان ایرانى را "نشان از احساس نیز و عشق آنها به موطن اصلى" میداند.  این عالیجناب باید اضافه میفرمودند هزاران نفرى که اکنون اجازه "دیدار با عزیزان" را پیدا میکنند، بخاطر سرکوب وحشیانه رژیم متبوع ایشان، از ترس جان، با مرارت و به قیمت سنگین فرارى شده اند. ایشان بهتر  است  تخت و طبق "خاک پر برکت اسلامى" را جاى دیگر، در مقابل کسانى پهن کنند که  از قبل تراژدى سنگین زندگى این انسانها کیسه تازه دوخته اند. ایشان باید اضافه میفرمودند که همه این "هموطنان" تحصیل و کار و رفاه و بازنشستگى و شادى و رقص و لباس آدمیزادانه و عرق خورى و زندگیشان را نه در ایران بلکه در سوئِد سرمایه گزارى میکنند. سفارت محترم بهتر است دکان گذرنامه و سجل احوال را مثل گذشته دو دستى بچسبند. صندوق صدقه بگذارند، و درخواست کنندگان را با هزینه درخواست نامه ها تلکه نمایند تا خود و ارباب جمعى سفارت از نان خوردن نیافتند.

 

اینکه سفارت رژیم دلایل فرار و پناهندگى را انکار میکند، جاى تعجب ندارد. لوس بازى و چاپلوسى جناب سفیر خطاب به مقامات سوئد دایر بر "پناهنده پذیرى غیر واقعى بوده و سودى براى کشور ندارد" را هم کسى جدی نخواهد گرفت. مساله مهم در سیاست جدید که آب در دهان سفیر انداخته است اینستکه اجازه اقامت تنها شامل کسانى میشود که اجازه قانونى کار داشته باشند و این خود منوط به گذرنامه معتبر از کشور متبوع است. سفارت رژیم خود را براى این ماموریت، و این فرصت طلایى آماده میکند و در عین حال صلاحیت و وفادارى خود به دولت سوئِد را اعلام میدارد.  در مقابل سیاست پناهندگى جدید دولت سوئِد و در مقابل سفارتخانه رژیم باید در چند محور اصلى خود را آماده سازیم.

 

در باغ سبز براى نیروى کار

مخالفت در مقابل جلب نیروى کار و کارگران مهاجر موضوعیت ندارد. به تصمیم و تلاش کارگر و متخصصى که راه ینگه دنیا را در پیش میگیرد باید احترام گذاشت. شانس یک زندگى بهتر باید مورد دفاع باشد. در مورد شهروندان ایرانى بخصوص در شرایط جهنمى کار و زندگى، اقتصادى و سیاسى و اجتماعى آن جامعه یک چنین شانسى بخصوص نمیتواند جز با رضایت خاطر همراهى گردد. اما هر چه هست منت سفارتخانه و مزخرفات ملى و ناسیونالیستى ایرانى درست باندازه ادا و اطوار "انساندوستانه" از جانب دولتمردان سوئِد باید افشا شود. کارگر ایرانى باید بداند وارد یک بازار بیرحم کار خواهد شد که نه سفارتخانه و نه اداره مهاجرت پشتیبان وى نیستند و ده شاهى بدادش نخواهند رسید. این بازار قبلا برروى کارگر ماهر اروپاى شرقى و چینى امتحان خود را پس داده است. کارگر و یا "متخصصان ایرانى" باید بدانند به جمع نیروى ذخیره کارى تبدیل خواهند شد که قرار است قیمت نیروى کار را پایین تر بکشند.  

 

اجراى کامل این قانون و معلوم شدن  نتایج واقعى آن به چند سالى وقت نیاز دارد. اما بطور فورى از همین حالا دوایر متعددى از تهران تا استکهلم، از بنگاههاى خصوصى کاریابى تا سفارتخانه رژیم براى برکات این پدیده دندان تیز کرده اند.انسانهاى داوطلب علاوه بر این دوایر، خود را در مقابل دام هزاران خرده کارفرماى سودجوى کلاش خواهند یافت.

 

 این کارفرماها البته همگى درست مثل جناب سفیر، ایرانى هستند و براى افتخار ایران دل میسوازنند. اما قبل از آن رستورانها و خرده کاسبى هاى این جماعت براى نیروى "متخصص" له له میزند. این کاسبى ها تا حالایش هم اساسا بر روى دوش پناهجوى بى پناه و با پرداخت مزد بسیار ناچیز چرخیده است. از امروز و با قوانین تازه، همین کارفرمایان و "قرارداد کار" کذایى شان میتواند به بند ناف اقامت کسانى تبدیل گردد که به امید زندگى بهتر راه سوئِد را در پیش خواهند گرفت. مشابه این بازار کار از هم اکنون فراوان وجود دارد.