مزد، مبارزه، تشکل ـ تشکل، مبارزه، مزد

تعیین مبلغ ۸۱۲/۶۸۰ تومان به عنوان حد اقل دستمزد کارگری، هد یه نوروزی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی برای سرمایه داران بود. ازرژیمی که کاملاً ضد کارگری،حافظ منافع سرمایه داران وخود بزرگترین سرمایه دارکشوراست، انتظارِاقدامی د رجهت بهبود زند گی اسفناک کارگران، انتظاری عبث می باشد وچنان انتظاری نشان ازعدم آگاهی به ماهیت جمهوری اسلامی دارد. پیش تر، سیزده تشکل کارگری وفعالین مدافع طبقه کارگرخواست ۳/۵ میلیون تومان را طرح کرده بود ند. طرح این مبلغ که مورد حمایت بسیاری ازسازمان های سیاسی، تشکلات تدافعی کارگری وافراد قرارگرفت، به این معنا نبود که حتماً این خواست، تحقق خواهد یافت. مهم براین بود که نشان داده شود که کارگران، رضایت به مزدِ زیرخط فقرندارند ودرپی چنان افزایشی نیستند . طرح این خواست، با دوبرخورد مواجه شد. یکم: حمایت ازاین خواست، که ازمواضعی متفاوت بود وهست. د وم: مخالفت با این خواست وازد وموضع نسبتاً متفاوت یعنی جایگزینی آن د رتطابق با تورم ویا آنچه که گویا برای سرمایه دارامکان پذیرباشد وتشد ید تورم را درپی نیاورد. انطباق با تورم شاید د رمواردی به هنگامی که دستمزد بالای خط فقرنسبی بوده  وپیش ترنیزهمسوبا تورم افزایش یافته باشد، شیوه ی ممکنه زمانی دراین یا آن کشور باشد. دستمزد کارگری د رتمامی دوران حاکمیت جمهوری اسلامی بالاترازخط فقروافزایش آن همسوبا تورم نبوده است ولذا بیان افزایش دستمزد برمبنای تورم کاملاً ضد کارگری است. حتی سران حکومتی، خود به این عدم تطابق اعتراف دارند. علی ربیعی، وزیرکارگفت: « درطول سالیانی بین تورم ومزد کارگران شکاف ایجاد شد ومزد پایین آمد ولی تورم بالارفت». این وزیرِمدافع سرمایه داران به جای اینکه خواهان افزایش دستمزد ی  شود که ً شکافً سالیان پیش را جبران کند، د رادامه همان گفتگو، ادامه ی این شکاف را توصیه میکند ومیگوید «برای سال آینده نیزباید مزدی را تعیین کنیم که به کارفرما فشاروارد نشود».همین نیزشد و خواستِ وزیر کارازطریق مصوبه شورای عا لی کاربه نفع سرمایه دارن وعلیه کارگران صادرشد، یعنی بگذارفقرمطلق نصیب کارگران باشد تا « به کارفرما فشاروارد نشود ».

گروه دوم مخالفِ خواست تشکلات کارگری وتدافعی کارگری، افزایش دستمزد درسطح خط فقررا عاملی درافزایش تورم بیشترمیدانند ود رنتیجه خواست بمراتب پائین‌تری را توصیه می‌کنند. این توصیه نیزدرعمل، خواهان آنست که « به کارفرما [ زیاد] فشاروارد نشود» وبرای آن توجیه ًاقتصادی ً می آفریند، درحالیکه هیچ ربطی بین افزایش دستمزد با تورم موجود نیست، مگراینکه سرمایه داربخواهد آن اندک مقداری ازسود سرشارخود را که ازبابت افزایش دستمزد ازدست می دهد، با افزایش نا متناسب بیشتربهای کالای تولیدی، نه تنها جبران کند بلکه حتی سود خود را نیزافزایش دهد. ترساند ن کارگران ازافزایش دستمزد درسطح خط فقروحتی بالاترازآن، که حق واقعی کارگران می باشد، با مترسک افزایش بیشترتورم، یک نوع دلسوزی برای سرمایه داروپذیرش حق سرمایه دار درافزایش د لبخواه وهمیشگی  بهای کالای تولیدی است. مسلماً کارفرما سعی خواهد کرد بخشی ازسود سرشارخود را که ازبابت افزایش دستمزد ازدست خواهد داد، ازطریق افزایش بهای کالای تولیدی، جبران کند ویا حتی با مناسب بودنِ زمان، آنرا افزایش دهد. چرا مدافعین این نظر، اگر واقعاً همان اندک توجه ادعائی به ضرورت افزایش دستمزد کارگری را دارند، خواهان نظارت دولتی بربهای کالاها نمی‌شوند تا جلوی تورم ناشی ازافزایش بهای کالای تولیدی، ونه ناشی ازافزایش دستمزد، گرفته شود که حتی دراین صورت به علت افزایش درآمد کارگران، قدرت خرید آنان بالا می‌رود ودرنتیجه تولید برخی کالاها افزایش خواهد یافت. سیاست نئولیبرالیستی، مخا لف نظارت دولت بربهای کالاهای تولید ی است و این گروه که اینجا وآنجا  درلفظ مدعی مخالفت با آن  سیاست هستند به هنگام عمل به آن گردن می نهند. شاید این افراد مدعی شوند که د رجهان سرمایه داری، عرضه و تقاضا حاکم بربازارسرمایه داری است ودرصورت افزایش دستمزد کارگران ایران درسطح فقرویا بالاتراز آن، تقاضا بیشترخواهد شد د رحالیکه با‌عرضه پیشین تطابق ندارد ودرنتیجه تورم را درپی خواهد داشت. اینان با پیروی ازاین قانون بازارسرمایه داری بایستی به این نتیجه برسند که هرنوع و هراندازه افزایش دستمزد حتی درهمان محدوده ی پیشنهادی شان، به نوبه خود تورم نسبی را با خود خواهد داشت، پس بایستی د ستمزد کارگران را هیچگاه افزایش نداد!! چنین چرند گویی درعمل  همدلی با سرمایه داران است، حتی اگردرلفافه ی ً د لسوزی ً برای کارگران پیچیده شده باشد.دستمزد کارگران می‌تواند سه تا چهاربرابرافزایش یابد بدون آنکه تورم شدید را د ر  پی داشته باشد به شرط آنکه نظارت وکنترل دولتی قیمت ها اعما ل شود ود رصورت کمبود کالا، افزایش تولید د ر دستور کارقرارگیرد. افزایش دستمزد کارگران درمحدوده خط فقرویا فزون برآن، صرف اولیه ترین مایحتاج زندگی آنان یعنی خوراک وپوشش وداروتحصیل فرزندان، که هم‌اکنون دراسفناک ترین حالت است، خواهد شد وبهیچ وجه کفاف اجناس لوکس وغیرضروری اولیه را نخواهد داد. به عنوان نمونه درحال حاضرنساجی بروجرد تعداد پانصد تن ازکارگران خود را اخراج کرده است. کارخانه ای که تقریباً نیمی ازکارگران خود را اخراج می کند، درصورت کنترل و نظارت دولتی وبرنامه ریزی اقتصادی دولتی برمبنای احتیاجات جامعه، می‌تواند با عد م اخراج کارگران، افزایشِ تولید را دربرنامه قراردهد ودرنتیجه هم افزایش تولید مانع عدم توازن عرضه وتقاضامی گردد وهم ازبیکاری پانصد کارگر جلو گرفته خواهد شد. این تنها یک نمونه است وچنین نمونه هائی درایران به علت نا هنجاری اقتصادی، درزمینه های گوناگون تولیدی فراوان می باشند. حتی اگراحتیاج به واردات مواد اولیه برای افزایش تولید نیازهای اولیه جامعه باشد، چرا نبایستی به جای واردات اجناس لوکس، اتومبیل های گران قیمت، هواپیماهای خصوصی، ابزارتسلیحاتی و…. که هیچکدام ازضروریات اولیه جامعه واکثریت به اتفاق ساکنین کشورنمی باشند، اقدام به چنان وارداتی برای مدت زمانی معین همراه با برنامه‌ ریزی برای خود کفائی کشورنشود؟. پسندیده خواهد بود آن کسانی که قبای اقتصاد دان مبرزرا برتن کرده اند، توضیح دهند چرا د رسالیانی که دستمزد کارگران، اندکی ناچیزافزایش یافت، تورم چندین برابربیشتر ازافزایش دستمزد بود؟.  همواره اقتصاد دانان سوسیا ل دموکرات چنین بوده‌اند که با ادعای همد لی با زحمتکشان، برنامه‌های خوشا یند سرمایه داران را پیشنهاد داده وپی گرفته اند.

اشاره رفت که خواست ۳/۵ میلیون مطروحه ازجانب دوسندیکای کارگری وتشکلات مدافع جنبش کارگری درون کشور، مورد حمایت اکثریت قریب به اتفاق مدافعین کارگری داخل وخارج کشورقرارگرفت. این حمایت ازدودیدگاه متفاوت انجام پذیرفته است. یکم دیدگاهی که به طرح خواست مبلغ ۳/۵ میلیون تومان به مثابه شعاری عملی می نگرد ومی پندارد که گویا بدون ابزارضروری ومناسب، دست یابی به این خواست امکان پذیراست. ازاینروبه جای  توضیح وپافشاری لازم درمورد ایجاد ابزارِرسیدن به این خواست، نهایتاً به عد م حضورنمایندگان واقعی کارگران درنشست های سه جانبه گرائی اشاره می کند. دراینکه آن نشست بدون حضورنمایندگان واقعی کارگران برگزارشده است، کسی شک ندارد و آنان که به نام کارگردرآن نشست شرکت داشته اند، مزدورانی خود فروخته بیش نبوده اند. لیک باید بدانیم که حتی برفرض محا ل اگردرحال حاضربه جای چند مزدوربه نام نماینده کارگری، نمایند گان واقعی کارگران نیزدرآن نشست شرکت می داشتند، بازنتیجه ی آن نشست تقریباً همان می‌بود که شاهدش بود یم، زیرا سرمایه داران ودولت دریکسوقرارداشتند ودراکثریت بودند وحتی  نمایند گان واقعی درحال حاضرواوضاع کنونی فاقد آن ابزاراجرائی وفشاربرسرمایه دارودولت بودند که آن دومجبوربه تن دادن به خواست کارگرا ن بشوند.ازاینروکسانی که عمدتاً درخارج ازکشور، اشاره به مبلغ را عمده ومرکزی وبه عنوان شعارعملی طرح می کنند، خواسته یا ناخواسته، کارگران را به کجراه دعوت می کنند، زیرا تکیه ی عمده را درشریط کنونی که کارگران ایران فاقد تشکل سراسری مستقل میباشند برضرورت ایجاد ابزارضروری برای رسید ن به آن خواست، یعنی تشکل سراسری مستقل نمی گذارند. اینان تفاوت بین شعارعملی با شعارتهیجی را تشخیص نمی دهند. عدم توجه کافی به تفاوت بین این دونوع شعاربه آنجا می‌انجامد که خواسته یا ناخواسته به راست روی یا چپ روی ختم می شود. نتیجه ی چنین بی توجهی درزمانیکه جنبش فاقد تشکل لازم ومناسب است، به راست روی وبهنگامی که تشکل موجود فاقد نیروی لازم است یا توده ها به درک آگاهانه شعارنرسیده اند، به چپ روی منتج خواهد شد. شعارمبلغ ۳/۵ میلیون تومان که می‌تواند د رآینده وسا لی دیگرافزایش یابد،  درحال حاضروشرایط کنونی شعاری تهیجی است ونه عملی. یعنی اینکه بایستی کارگران را به مبارزه برای رسید ن به آن مَبلغ وحتی بیشتر، ازطریق تلاش برای ایجاد تشکل سراسری مستقل دعوت نمود ومدام ومکررگوشزد کرد که بد ون تشکل ضروری ومناسب، امکان د سترسی به آن خواست بحق موجود نیست. کسی که مَبلغ معینی را به عنوان شعارعملی طرح می کند، خواه ناخواه نیزمی باید امروزه راه عملی رسید ن به آنرا نیرنشان دهد. اَشکال مبارزه عملی کارگران کدامند؟ از جمله: تحصن، اعتصاب وتظاهرات خیابانی . آیا درزمانی که جنبش کارگری فاقد تشکل مستقل سراسری است امکان برگزاری تحصن، اعتصاب وتظاهرات خیابانی همگانی وسراسری موجود است؟. هرگزنه، زیرا ارتباطات لازمه بین صنایع ومناطق متفاوت کارگری وجود ندارند. مگردرچند دهه ی اخیربه اندازه‌ ای بیشمارشاهد تحصن ها، اعتصابات و تظاهرات خیابانی نبوده ایم؟. درچه موردی موفیقت پایدارحاصل شده است؟. مبارزات درخشان کارگران هفت تپه، کارگران اتوبوسرانی تهران و…. به دستاوردهائی رسید ند ولیکن موقتی بودند وسرمایه داران ودولت حامی سرمایه داری، آن کارگران را زیرفشارقرارداد ند، بخشی یا تمامی امتیازهای حاصل ازمبارزه را پس گرفتند ویا آن‌ها در گذشتِ زمان، فزونی نیافتند. رژیم اسلامی سرکوب می کند. سرکوبِ جنبش کارگری وهرصدای آزادی خواهی وعدالت طلبانه ناشی ازماهیت طبقاتی ودینی رژیم اسلامی است. ولی زمانیکه به عنوان نمونه، کارگران نفتی وپتروشیمی، صنایع ماشین آلات ونساجی، معادن و…. به همدردی با کارگران هفت تپه واتوبوسرانی تهران برخیزند و بالعکس، درآن زمان این رژیم جنایتکار، قَدَرقُدرت نخواهد بود ومجبورخواهد شد که به خواست کارگران تن دهد. حلقه ای که متصل کننده ی این کارگران صنایع ومناطق گوناگون می‌تواند باشد، همانا یک تشکل مستقل سراسری کارگری است. وهمین گونه است درمورد دستمزد کارگری.

کارگران این یا آن کارخانه وکارگاه د راین یا آن منطقه برای افزایش دستمزد اقدام به مبارزه با اشکال متفاوت می کنند. این مبارزه ازاستثمار وکمبود دسترنج کارگری برای گذران زندگی ناشی می‌شود و هیچ احتیاجی نیست که ضرورت این مبارزه را به کارگرثابت کرد. کارگران بهترازهرفعال کارگری وسوسیالیستی به ناچیزبودن دستمزد خود که کفاف مخار ج را نمی دهد، پی می‌برند ودرنتیجه برای مزدی فزون تربرمی خیزند، ولیکن آن‌ها که شیوه وشکل این یا آن مبارزه را برگزیده اند، به رمزپیروزی پایدارپی نبرده اند وازاینروست که یا به خواسته‌های خود دست نمی یابند واگرهم موفقیتی درمواردی حاصل شود، همواره درخطردستبرد کارفرما ودولت حامی آن قراردارد. وظیفه ی فعال کارگری وسوسیالیستی عمد تاً ازاین مرحله آغازمی شود که به کارگرا ن ثابت کند که برای احقاق حقوق کارگری، ایجاد تشکل مستقل سراسری ضرورت دارد. فعال کارگری وسوسیالیستی درکشوری چون ایران که مزد کارگران چند ین برابر زیرخط فقرقراردارد وافزایش برمبنای تورم بهیچ وجه پاسخگوی زندگی نیست، بایستی با شرکت درمبارزات کارگران برای افزایش دستمزد، کارگران را درایجاد تشکل مستقل سراسری یاری دهد. لنین درزمانیکه روسیه فاقد تشکل مستقل سراسری کارگری بود به درستی خاطرنشان میکرد که: « اعتصابات که ناشی ازخود طبیعت جامعه سرمایه داری اند ازآغازمبارزه طبقه کارگربرضد این نظام جامعه خبرمیدهند. روبروبودن سرمایه داران با کارگران منفرد وبی چیزیعنی بردگی مطلق کارگران . ولی وقتی کارگران بی چیزبا هم متحد شوند، اوضاع تغییرمی کند» (درباره اعتصابات ـ ۱۸۹۹). هرآنجا که کارگران به آزادی ( حتی موقت وچند ده ساله ) رسید ند ویا به برخی مزایا دست یافتند، چنین شد واوضاع تغییرکردند. از تاریخ بایستی آموخت.

ضمناً لنین این نکته را نیزیاد آورشد و تاریخ جنبش کارگری جهانی نیزبرآن صحه  گذاشته است که: « هیچ مبارزه اقتصادی نمی‌تواند برای کارگران بهبودی پایداررا به ارمغان آورد، یا حتی د رمقیاسی بزرگ به پیش برده شود، مگراینکه کارگران این حق را داشته باشند که آزادانه تجمعات واتحادیه ها را سازماندهی نمایند،….» (برنامه ما ـ ۱۸۹۹ ) .

وظیفه براینست که همراه با کارگران، مبارزه برای افزایش دستمزد کارگری را با شعارتهیجی برمبنای خواست اعلام شده تشکلات صنفی وتدافعی کارگری درون کشورسازمان داد وبا تمام نیروکوشید به تحقق ایجاد تشکل مستقل سراسری کارگری جامه عمل پوشانید. درزمانیکه چنین وظیفه‌ای تحقق یابد و چنین تشکلی برپا گردد، میتوان ازتبدیل آن شعارتهیجی به شعارعملی سخن به میان آورد، زیرا دراین حالت جدید، کارگران این یا آن کارخانه، منفرد وجدا ازیکدیگر نیستند، توازن قوا به نفع کارگران تغییرکرده است واهرم فشارکارگری برسرمایه داران ودولت حامی سرمایه، دردست کارگران متحد و یکپارچه قراردارد ودرآن زمان ازطریق تشکل مستقل و یکپارچه کارگری می‌توان آن شعارعملی را درمیدان مبارزات گوناگون کارگری، تحقق بخشید وبرسرمایه داران ودولت تحمیل کرد. وظیفه عمده کنونی جنبش کارگری، ایجاد تشکل مستقل سراسری کارگری است. با شرکت درمبارزات کارگری علیه سرمایه داری ازجمله برای افزایش دستمزد واجحافات ضد کارگری دولتی بایستی کارگران را به ضرورت تشکل مستقل سراسری آگاه ساخت وبا چنین تشکلی که می‌تواند اکثریت کارگران کشوررا به مبارزه برای افزایش دستمزد بسیج و سازماندهی کند، به دستمزد نه تنها در محدوده خط فقربلکه بالاترازآن نیزدست یافت.

پیش به سوی ایجاد تشکل مستقل سراسری کارگری