به مناسبت گرامی داشت دهمین سالگرد خاطره ی جان باختگان قتل های سیاسی زنجیره ای … من زندانی سیاسی نبوده ام!

گیسو شاکرى

به مناسبت گرامی داشت دهمین سالگرد  خاطره ی جان باختگان  قتل های سیاسی زنجیره ای

هنوزاز شرکت در مراسم  یادمان قتل عام زندانیان سیاسی دهه ی ۶۰ آرام نگرفته، یادمان حلقه ی دیگری از این زنجیره ی دردناک را برگزار می کنیم۱ . 

قتل های زنجیره ای، بخشی از زنجیره ی کشتار مخالفان و منتقدان حکومت جمهوری اسلامی ایران است. زنجیره ای که از به قدرت رسیدن ارتجاع مذهبی آغاز شد و همچنان ادامه دارد. قصد این کشتارها، از میان بردن هر  صدای مخالف و معترضی ست  که در اعتراض به بیداد،  به گونه ای بلند است.

این کشتارها از قتل عام های زندانیان سیاسی در زندان ها تا ترور مخالفان در خارج از کشور و ربودن و کشتن نویسندگان ومخالفان معترض و آزادیخواه در داخل ایران را در بر می گیرد. 

اما نه این رویدادها و نه این مراسم آغاز است و نه پایان بر آن چه که در سرزمین ما، ایران می گذرد. آن چه که ما با آن رو در روییم، زنجیرها و حلقه های به هم پیوسته و پایان ناپذیر و بی انتها یی ست ازمجموعه ای از حلقه ی مرگ، حلقه ی اعدام، حلقه ی قتل، حلقه ی ترور، حلقه ی شکنجه، حلقه ی فقر، حلقه ی فحشا، حلقه ی سانسور، حلقه ی توهین وحلقه ی تحقیر در داخل ایران و برنامه ریزی و حلقه ی عوام فریبی د رخارج از ایران.  وهمه ی این ها برای دوام بیشتر و ماندن بر سر قدرت ِ یک رژیم پس افتاده، برای چند صباحی دیگر.

این روزها،  این حلقه های زنجیر به آن جا رسیده است که عوامل رژیم ،  حلقه ی فریب دیگری را در حال در هم تنیدنند. حلقه ی سردمداری مخالفت با شرایط حاکم و گِرد آوردن مخالفان فرمایشی ، بر گِرد یک میز.

دورنیست روزی که همین عوامل ، خود، در برگزاری این یادمان ها پیش قدم شوند، و مخالفان سیاسی را در حلقه های دست پروردگانشان، گرد هم بیاورند تا تمام مرزهای خودی و مخالفان سرنگونی طلب را در هم بریزند تا به هدف خود که کنترل و سمت و سو دادن به تمام حرکت ها و جریان های مخالف جمهوری اسلامی ست، جامه ی عمل بپوشند.

برای مبارزه با تمام این زنجیره ترفندهای رنگ و وارنگ و ریز و درشت و حلقه حلقه ،

آن چه که ما نیازمند یم، مانند همیشه، دستکم ، اتحاد، هوشیاری، همبستگی و درک هر چه بیشتر این ترفندهاست ، تا نقطه ی پایانی بر این  زنجیره ی سیاه بگذاریم .  

درود بر اتحاد و هوشیاری

زنده باد آزادی و برابری

سرنگون باد جمهوری اسلامی ایران 

گیسو شاکری

استکهلم، سوئد

۵ دسامبر  ۲۰۰۸


من زندانی سیاسی نبوده ام!

من دخترم زندانی سیاسی نبوده است.  مادرم در زندان به سر نبرده است. برادرم شکنجه ندیده است. خواهرم به چوبه های اعدام سپرده نشده است. اما شاهد عمق فاجعه ای خونین بوده ام. فاجعه ای که در آن یک نسل قتل عام شدند. 

من شاهد مرگ بهترین فرزندان نسلی زنده و هوشیار بودهام. نسلی که می توانست ارزشهای انسانی را در جامعه ای دیکتاتور زده، بشناسد، تجربه کند و آن را برای نسل های دیگر به ارمغان بگذارد. نسلی که می توانست تبلور خواسته ها و آرزوهای یک ملت باشد.

من شاهد قربانی شدن شجاع ترین و عاشق ترین فرزندان یک نسل بوده ام.

شاهد ضجه ی مادرانی بوده ام که  دختران جوان شان را از دست داده بودند. مادران مبارزی را دیدهام که با غرور و بردباری حماسه ی فرزندانشان را باز گفته اند.

چشمان بی شماری دیده ام غرق در اشک و جنون از شکنجهها و از دست دادن عزیزان شان. 

پدران بسیاری دیده ام با پشت های خمیده از درد و رنج و غم فرزندان از دست داده شان بر روی چوبه های دار.

گریه های شبانگاهی زن همسایه را شاهد بوده ام که در غم از دست دادن دختر پانزده ساله اش در زندان های حکومت سیاه اسلامی تا دم صبح بی توقف می گریست.

من بارها برای از دست دادن  بهترین و شریف ترین و رفیق ترین  دوستانم که به جرم اندیشیدن به جوخه ی اعدام  سپرده شده بودند، به عزا نشسته ام.

وصدای مسلسل ها را که شجاعت و انسانیت و عشق را درو می کرد، شنیده ام.

من کوشیده ام تا احساس واقعی یک زندانی را در لحظه های شکنجه و رنج و مرگ، درک کنم. کوشیده ام که عمق این فاجعه ی خونین را حس کنم.

این فاجعه ی خونین، بخشی ست ماندگار از حافظه ی  تاریخی عصر ما. حافظه ی  تاریخی  ملت های یک سرزمین رنج دیده و غرق در خون و مرگ .

بخشی از آن حافظه ی تاریخی که باید به عنوان یک نسل کشی بی رحمانه،  با یادآوری و یادآوری و باز هم  یادآوری ، به هر شکل ممکن، به نسل های آینده منتقل شود.

ما با ماشین دولتی یک فاشیسم مذهبی  و عقب افتاده  رو به روییم که با تمام عناصر و قدرت خود و برای توجیه وجود و دوام حکومتش، و با تکیه به قدرت دولتی، از هر حرکت و شعاری برای از میان برداشتن مرزهای میان خود و سرنگونی طلبانش، بهره می گیرد. می کوشد که این فاجعه ی خونین و عظیم انسانی را به رویدادی گذرا و واقعه ای ناگوار تبدیل کند و با دامن زدن به بحث های گوناگون و از آن میان طرح موضوع "فراموش کردن" یا "بخشیدن"، ازعمق فاجعه بکاهد.

زنده نگه داشتن خاطره ی این فاجعه ی ملی  می باید یکی ازاصلی ترین و خدشه ناپذیر ترین هدف شاهدان زندهی این نسل باشد. تا پس ازبراندازی این حکومت  و تشکیل دولتی مردمی  در باره ی جنایتکاران این رژیم داوری شود.

< p align="justify">هدف اصلی ِ دیگر ِ زنده نگه داشتن این فاجعه ی ملی، یادآوری ادامه ی راه سرخی ست که آنها رفتند و چراغی شدند برای روشن کردن راهی که ما باید آنرا ادامه دهیم و تمامیت این حکومت پس افتاده و عوام فریب را عمیقا نفی کنیم و برای براندازی بنیادین آن از هیچ کوششی خوداری نکنیم .

سرنگون باد جمهوری اسلامی ایران

زنده و پایدار باد یاد و خاطره تان ای عزیزان حماسه آفرین

من نه می بخشم و نه فراموش می کنم.

گیسو شاکری

به مناسبت یادمان کشتار زندانیان سیاسی در دهه ی ۶۰ در ایران

سپتامبر  ۲۰۰۸ 

اوتاواـ مونترال- تورنتو- واشنگتن- پاریس