آخرین سالهای زندگی لنین

روزنامۀ انگلیسی ی "دیلی هرالد" که بهیچوجه نسبت به بنیانگزار کشور روسیه شوروی علاقه و سمپاتی نمی توانست داشته باشد به مناسبت مرگ لنین چنین نوشت:

وقتی ناپلئون فوت کرد Talleyrandاعلام داشت که این یک حادثۀ واقعی ی بزرگی نیست، فقط یک خبر است، بعلاوه یک خبر کوچک. این برداشت در واقع درست هم بود. ولی در مورد مرگ لنین برداشت بالا دیوانگی ای بیش نیست. این مرگ می تواند برای تمام جهان اثراتی بهمراه داشته باشد. . . این مرد شش سال تمام بدون هیچگونه تجربۀ دولتمداری ملل چند سد میلیونی را راهبری نمود و کشور خود را از آشفتگی نجات داد. با سیاست لنین هم می شود توافق داشت و هم آن را رد نمود. ولی در هر صورت لنین برای همه، بین رهبران بزرگ جهان بزرگترینش باقی می ماند.. . . 

۶۰ سال پیش ( این مقاله در سال ۱۹۸۴ نوشته شده است و کنون ۸۴ سال از درگذشت لنین می گذرد. مترجم) انعکاس بیانیه ای که صدر دولت شوروی- میهائیل کالینین در ساعات سوگواری صادر کرد، در سراسر جهان پیچید. علت مرگ لنین را در کار فکری بیش از توان وی باید جستجو کرد. به بیان ساده تر لنین تمام نیروی خود را در خدمت جهان کارگر و دهقان گذاشت. در مدت ۱۵ سالی که در مهاجرت بود، لنین روزانه ۱۰ تا ۱۲ ساعت کار می کرد. اگر کار فوق العاده ای پیش نمی آمد، از ساعت ۹ صبح در کنار میز تحریر خود به روی دست نویسهای خود خم می شد و طرفهای ظهر صندوق پستی ی خود را مطالعه می کرد. در این وقت بود که با همکاران خود و با اعضای حزبی که بطور مخفی از کشور خارج شده به آنجا رسیده بودند ملاقات می کرد. بعد از صرف ناهار ساعت کار در کتابخانه فرا می رسید. عصر ها بر روی تصحیح دستنویسهای صبح و به صورت نهائی در آوردن آنها و مطالعۀ مطبوعات عصر و بالاخره به مطالعۀ بی وفقۀ ادبیات می پرداخت.

در جنب این هر قدر که امکان داشت برای بازیابی ی نیروی خود و استراحت نیز وقت صرف می کرد. نزدیکترین شاهد این سالها شاید گریگوری زینیویوف باشد که در شمارۀ ویژۀ پراودا در سپتامبر سال ۱۹۲۲ چنین یادآوری می کند: « طبیعت را عمیقا دوست دارد و احساس می کند که استراحت برای لنین به آن معنی است که با طبیعت خلوت کند. در سویس- که سالهای زیادی از مهاجرت را در آنجا گذراند- بسیار کم بود جای دیدنی که او پیاده یا با دوچرخه به آنجا مسافرت نکرده باشد. پیش از آنکه با منشویکها قطع رابطۀ نهائی خود را بکند- زمانی که هفته های آخر پیش از قطع رابطه را می گذراند- ولادیمیر ایلیچ به آغوش کوهها پناه می برد تا در بارۀ نقشه های جنگی فکر بکند. . . . 

بعد از آن که به گالیسی اسباب کشی کرد، بیش از یک سوم سال را در دهگدۀ کوچکی از کوهستان تاترا بسر برد. بار ها ما را وادار کرد که به کشور مجار ها- که از این دهگده بیش از سد ورست فاصله نداشت رفته- بعنوان غنائم اصلی شیشه ای از شراب مجاری با خود بیاوریم. زمانی بود که برای تمام اعضای کمیتۀ مرکزی خارجی بلشویک ها تقریبا اجباری بود، که تا نزدیکی های آخرهای پائیز همه روزه در یکی از جویبارهای سرد کوهستانی آب تنی بکنند. "کامنف" که معمولا گام به گام دیگران نمی توانست در این آب تنی شرکت کند، بار ها بخاطر ضعف خود از جانب لنین مورد نکوهش قرار گرفت. زمستان را در" کراکو" بر روی یخ سر می خوردیم. صبحها نگاهی به روز نامه های پتر گراد و نامه های صندوق پست می کردیم و سپس روانۀ پیست یخ می شدیم و در آنجا فرصتی می یافتیم برای بحث در بارۀ امور مهم حزبی. وقتی لنین در بهار سال ۱۹۱۷ به روسیه برگشت، این طرز زندگی بطور ریشه ای و برای همیشه تغییر کرد. زمان طرح و تصویب تزهای آوریل و تجدید سازمان حزب و کار مخفی و تدارک انقلاب اکتبر فرارسید. بعد از پیروزی تکالیف ما با مقایسه با این ها چندین برابر شد. بودند هفته ها و روز های بحران آمیز جنگهای داخلی که لنین- تقریبا از اتاق خود که توسط خطوط ویژۀ تلفن و بی سیم و چاپار های موتوری و ماشینی با نهاد های مهم مسکو و شهرستان ها در ارتباط بود- پا به بیرون نمی گذاشت.

علاوه بر شناسائی با ردیف کارهای روزانۀ کشور، می بایستی بطور مستقیم یا غیر مستقیم با سدها نفر، لنین بمثابۀ رئیس شورای کمیسرهای خلق، مرکز اداره کنندۀ جریانات جنگهای داخلی، رهبر شورای کار ودفاع و رهبر حزب شخصا آشنائی پیدا کند. لنین روزانه با آدمهای بیشماری مذاکره می کرد که در میان حوادث تاریخی و دورانساز با گرفتاریهای آدمهای عادی هم دست به گریبان بودند. حتی در تابستان ۱۹۱۹ وقتی که ژنرال " دنیکین " که درچند سد کیلومتری مسکو بود. وضع بقدری وخیم بود که هر که را که سرش به تنش می ارزید و به وجودش احتیاجی نبود به سنگر های تیر گسیل کردند. و حتی با فرض این که ممکن است با شکست روبرو شوند می بایستی دستگاه سازمان مخفی حزبی را هم رو براه کنند. در جنب هماهنگ حوادث مربوط به این، لنین می بایستی برای خیلی ها مسکن، غذا، پزشک تأمین کند و متعاقب آن بازرسی کند که آیا دستورات وی را بی کم و کیف اجرا کرده اند یا نه؟ در میان این فعالیت پر تب و تاب لنین دیگر نمی توانست استراحت کند. مثلا وقتی که در اواخر سال ۱۹۱۷ برای چند روز بهمراه زنش " ناگژدا کروپسکایا " به فنلاند مسافرت کرد. در سراسر راه در بارۀ احتمالات انقلاب فنلاند همراهان خود را سؤال پیچ می کرد.

لنین در مسکو تا پاسی از نصف شب گذشته کار می کرد، بعد برای گردش در اطراف میدان سرخ به راه می افتاد و با آشنایان خود که در راه روبرو میشد و با بیگانگانی که به او سلام میکردند هرگز غفلت نمی کرد نپرسد از آنها در بارۀ جو حاکم برکارخانه واین که کارگران چگونه محرومیتهارا و کوپن غذائی را که دائم کمترو کمترمی شد تحمل می کنند. < /p>

و آیا این مسأله را درک می کنند که جنگ همۀ منابع انرژی کشور را به تحلیل می برد؟ در جنب کار بیش از توان که سلامتی ی لنین را به تحلیل می برد، وضع اشترس ناشی از جنگهای داخلی نیز سهمی داشت. کوشش می کردند که لنین پی نبرد که زندگیش در خطر است. روزی بر سبیل تصادف یادداشتهای " فلیکس دزرژنیسکی" به دستش رسید که در آن صحبت از این بود که زندگی ی لنین دائم در معرض خطر قرار دارد و ولادیمیر لنین بهیچوجه نباید از آن با اطلاع گردد. لنین با بیصبری دست خود را بعلامت نفی تکان داد و بمطالعۀ نوشتۀ دیگر پرداخت. زیرا او خوب می دانست که تا چه اندازه زندگیش در خطر است.

در دسامبر ۱۹۱۷ در پترگراد سلطنت طلبان و طرفداران "کرنسکی" به دنبال شکار لنین بودند. یک روز از نزدیک به او شلیک کردند ولی تیر به " فریتز پلاتنت" که در کنار وی در ماشین نشسته بود خورد. "فریتز" از دیدن این که توطئه گران دارند نزدیک می شوند به جلو خم شد وبا تن خود بدن لنین را پوشش کرد. اشخاص مشکوک فراوانی کوشش کردند که خود را به اتاق لنین در کرمل برسانند. بار دیگر باند آدمکش و راهزن که از هفته ها پیش پایتخت را در رعب و وحشت نگه داشته بودند، لنین را از ماشینش ربودند و به اتفاق همراهانش خلع سلاح کردند و سپس ول کردند. آنها فقط بعدها پی بردند که صدر کمیسر های شورا ها در دستشان اسیر بوده است. اعضای باند در همان روز چندین پلیس را کشتند و اگر لنین هم مقاومت می کرد به همان سرنوشت دچار می شد. این حادثه بقدری لنین را منقلب نمود که بعد ها بهنگام نوشتن بیماریی چپ روی کمونیسم  به این مسأله اشاره نمود. بدین ترتیب هر چند که لنین در جبهه های جنگهای داخلی حاضر نبود در خود پایتخت هم از وجود خطراتی که زندگیش را تهدید می کرد اطلاع داشت. مثلاً در ۶ ژوئیۀ ۱۹۱۸ روز شورش " ِاس اِر" های چپ یک قراول بی تجربه بروی ماشین لنین شلیک کرد و شبانگاه گلوله های توپهای شورشیان در سد متری اتاق لنین منفجر می شد. معروف تر از این توطئه ها، توطئه ایست

که در حیاط کارخانۀ میشیلی روی داد. سه شلیک گلولۀ " فانیا کاپلان " هوا را لرزاند. ولی لنین آنچنان انسان مقاومی بود، در حالیکه گلوله های زهرآلود به تن داشت با پای خود به اتاق کار خود در طبقۀ دوم کرمل رفت. در ایام معالجه در برابر خانوادۀ خود سردرد های وخیم خودرا که ناشی از زهر سرب بود مخفی نگه داشت فقط در اثر اصرار مکرر خود را در اختیار جراح پروفسور که از برلین رسیده بود قرار داد، تا عمل جراحی روی وی انجام گیرد. در اواخر سال ۱۹۲۱ بود که لنین اعتراف کرد که خسته است و برای نخستین بار بمدت چند هفته به مرخصی رفت. در بهار سال بعد روز بروز وضع مزاجیش وخیم تر شد. ۲۴ ماه مه در حالی که خود را برای شرکت در اجلاسیۀ بعدی دفتر سیاسی آماده می کرد و درست موقعی که در بارۀ پیشنهاد های رسیده در مورد بهبود وضع پست کار می کرد و طرح تنزل قیمت کتابها را وارسی می کرد نامه ای به عنوان " آرماند هامّرد " بازرگان آمریکائی که نسبت به اتحاد شوروی اظهار دوستی و علاقه می نمود نوشت تا هر چه زودتر تجارتخانۀ خود را در پتر گراد افتتاح نماید، درست بهنگام پایان کار خود غفلتاً حالش بهم خورد. انضباط بیمار، پزشکی را که برای معالجه دعوت شده بود به اشتباه انداخت. این بار خود پزشک سر شکایت را باز کرد که آذوقه و مایحتاج عمومی ناکافی است. وضع علوم وخیم است. 

لنین دیاگنوز دقیقی از خود با قیافۀ عبوس به خواهر رنگ پریده اش می دهد. « این نخستین آوای ناقوس است » روز بعد معلوم گردید که حق با لنین است. لنین خونریزی مغزی داشت و قسمت راست بدنش برای مدت کوتاهی فلج شد. در موقع صحبت کردن زبانش می گرفت. از این روز به بعد لنین تحت درمان یهترین پزشکان روسی و آلمانی و آمریکائی که در سراسر اروپا مشهور بودند قرار گرفت. مطالعۀ وضع مزاجی اعضای خانوادۀ لنین مجوزی بود برای ابراز نگرانی. پدر لنین در سن نسبتاً جوانی در اثر تصلب رگهای مغزی فوت کرد، و مادرش تا آخر عمر از فشار خون رنج می برد. به این مسائل وخیم ارثی سوء قصدی را که چهار سال پیش علیه لنین کردند باید اضافه نمود. 

" سما سکو " کمیسر امور بهداری در مطبوعات روسی این بیماری را به نام Abnützungscleros نامیده است که همان بیماری تصلب رگها می باشد. لنین را بعد از مشاورات پزشکی ی پی در پی بمدت طولانی از کار کردن معاف نمودند و تا مدتی حتی از خواندن مطبوعات هم ممانعت کردند. لنین در بارۀ کارهای نیمه تمام یومیۀ خود حق نداشت مذاکره کند. بعد از آنکه نخستین اعلامیۀ حاوی بیماری لنین منتشر شد، لنین را به شهر گورکی منتقل کردند. لنین نامه ها و پیامهای فراوانی دریافت می کرد. مثلاّ از کارگران پترزبورغ: « کارگران پترزبورغ انتظار اکید دارند که در ایام نقاهت دستورات پزشکان را مراعات کرده و هرچه بیشتر در زیر آسمان آزاد گردش بکنید! چنین است مطالبات انقلابی و منافع عام حکومت کارگری- دهقانی مان » لنین که انسان با انضباطی بود، قسمت اعظم دستورات پزشکان را که در ارتباط با استراحت وی بود مراعات می کرد. ولی لنین با این فکر هرگز نتوانست انس بگیرد که مسائل سرنوشت ساز داخلی و خارجی ی اتحاد شوروی را تعقیب نکند و این را که در تعقیب سیاست نپ، و شکل گیریی تأمین مایحتاج عمومی مطالعه نکند، که « چیچرین و لیتوینوف » چگونه سیاست بین المللی دولت شوروی را تنظیم می کنند، و این که عقیدۀ جمهوریهای مختلف اتحادشوروی در بارۀ طرح ایجاد اتحاد ج
مهوریهای از نوع جدید از چه قرار است.

وقتی وضع مزاجی لنین بقدری بهبود یافت که قدرت گردش کردن را به دست آورد، همیشه لنین از " بلنکی" فرمانده قراولخانه خواهش می کرد که اورا همراهی کند و در سر راه در بارۀ وضع امور اورا سؤال پیچ می کرد. کروپسکایا وقتی از این جریان اطلاع پیدا کرد از هر دو نکوهش کرد. لنین در پاسخ وی فقط می خندید ولی " بلنکی " بشدت اعتراض نمود: « این ممنوعیت گوش دادن به اخبار را پزشکان غیر حزبی مقرر داشته اند. آنهاقدرت فهم این را ندارند که یک رهبر کارگران بشکل دیگری جز این که با کارگران یک نواخت گام بردارد زندگی نمی تواند بکند و من نه تنها فرمانده قراولخانه هستم بلکه از ۱۹۰۲ عضو حزب می باشم. چطور ممکن است از دادن اطلاعات به ولادیمیر لنین خودداری نمایم »

در ۲۱ ژوئن یکی از پزشکان معالج جوان لنین در یادداشتهای خود صحبت های لنین را چنین ثبت کرده است: « متن صحبت خود را برای کنگرۀ دسامبر ۱۹۲۲ آماده کرده ام. باید به من امکان دهید که خود را با چیزی مشغول کنم. اگر کار نکنم طبیعی است که در بارۀ مسائل سیاسی فکر خواهم کرد، سیاست بیش از سایر چیز ها انسان را بخود مشغول می دارد » بعنوان « مشغولیت » لنین کشف نمود که از اقتصاد دولتی اطراف خود مزارع نمونه بوجود آورد. مثلاً در ژوئیۀ ۱۹۲۲ به مطالعۀ تازه ترین متد های کشاورزی داخلی و خارجی پرداخت و حتی از طریق کتابخانۀ کرمل مجلات کشاورزی را آبونه شد. تصمیم گرفت که با بذری که از کانادا وارد شده است تمام زمینهای اطراف را بکارد و برای نمونه یک زمین کوچک هم بایر نماند 

* * *                                                                                                                

مدت این گردشها روز بروز طولانی تر می شد. یعنی این استراحت اضطراری نتیجه اش بالاخره در وضع مزاجی لنین ظاهر شد بطوریکه در آخر ماه اوت دیگر نه طرح نمونۀ کشاورزی بلکه مسائل امور کشوری نظر لنین را بخود جلب می کند. پزشکها نخست اجازه دادند که روزنامه های یومیه را مطالعه کند، تا بعد ها بتدریج منع ملاقات با دیگران را نیز لغو نمایند. از مناطق مختلف کشور سی تن از رهبران سیاسی و دوستان قدیمی در شهر گورکی از لنین دیدن می کنند. در میان این ها " لِو کامنوف هم بود که سمت معاون جدید صدر کمیسر هارا داشت. اورا از برای این به این پست منصوب کردند تا زمانی که لنین از نو مشغول کار شد از سنگینی کار وی بکاهد. این روزنامه نگار برجسته در روزنامۀ پراودا گزارش شاهکارانه ای از ملاقات خود با لنین نشر کرد:« برای ولادیمیرایلیچ چه چیزجالب تر است ؟: 

• وضغ داخلی لهستان و نتایج فعالیت سازمان کمکی آمریکا، کارهای تراست ها و احتمال انتخاب آقای " Hoover " در انتخابات آیندۀ آمریکا، کنگرۀ سندیکاها که برگزاری آن فرا روی ماست، وسعت مساحت زمینهای زیر کشت، آزمایشات عکس برداریهای "ماریا ایلی نیچ"، وضع اسفبار کمیتۀ خلقی فرهنگ، امور ارتش سرخ و سازماندهی ی علمی کار، و خیلی چیزهای دیگر.

« لنین از چه انتقاد می کند؟ »

• از خیلی چیزها و در درجۀ اول بطور رنجباری از دستگاه بروکراتیک اداری مان.

« از چه چیزی تعریف می کند ؟: » • از رفقای آمریکائی که در ایالت " پرم " با ارسال ۲۰ دستگاه تراکتور و دادن کارآموزی شخم زنی زمین با آنها، از کشاورزان "پرم " تعریف می کند که در کوتاهترین مدت راههای خراب "پرم را باز سازی کردند تا امکان حمل تراکتورهای عالی ی آمریکائی میسر گردد. « از چه چیزی خیلی بندرت صحبت میکند؟ »

• از بیماری ی شخصی ی خودش.

« در میان چه شرایطی این هارا آزمودم؟ »

• یک ساعت تمام باهم در اطراف خانه گردش کردیم، خانه ای که لنین در آن سکونت داشت.

نقل قول بالا در ۲۴ سپتامبر ۱۹۲۲ در پراودا چاپ شده است. در این فاصله لنین به تدریج کارهایش را که از بهار سال رویهم انباشته شده بود تحویل گرفت و از نو در رأس شورای کمیسر های خلق مشغول به کار شد، و به رهبری امور حزب پرداخت. ۴ اکتبر روز نامۀ " ایزوستیا " با عنوان حروف درشت به اطلاع خوانندگان خود رساند: لنین از نو کار می کند.

از شروع پائیز همکاران لنین، بخصوص کارمند قدیمی ی حزب « Ligiya Fatiyeva » در بارۀ کارهائی که باید انجام بگیرد یادداشتهای مفصلی تهیه کرد. هر وقت که امکانش را داشتند با تند نویسی صحبت های لنین را ثبت می کردند. این اسناد که فقط در اوایل سال ۱۹۶۰ منتشر شد، نشانگر ستیز لنین با بیماریش می باشد، و برای همیشه شاید شامل مهمترین افکار سیاسی و تئوریک زندگی لنین باشد. بر حسب یکی از این یادداشتها در ۲۱ سپتامبر ۱۹۲۰ لنین با « نیکولای بوخارین » مدیر پراودا در گورکی صبحانه می خورده است. بر سبیل عادت بزودی صحبت از مسائل تئوریک مارکسیسم پیش آمد که از زمان جنگهای داخلی جزو تمهای دائمی ی بحث شان بود. در پایان صبحانه بوخارین خندان رو، لنین را هم به وجد آورد. لنین آشنایان با خلق و روی خندان خود را دوست داشت.

لنین با همکاران بد عنق خود فقط در ضروری ترین موارد تماس می گرفت. بهنگام خداحافظی بوخارین که تازه از استراحت در مناطق قفقاز مراجعت کرده بود، پیام کمونیستهای گرجستان و چند تن از رهبران آنها را « ماهارادزه، مدیوانی، اوکودژاوا» و دیگران را به لنین ارائه داد. آنها از لنین خواست
ه بودند که از آنها در بارۀ اتهامات استقلال طلبی ی حزبی، یعنی از اتهامات جدائی طلبی ی ملی دفاع نماید. آنها به لنین یادآوری کرده بودند که با « اورژه نکیدزه » که کارهای حزبی ی جمهوریهای ماوراء قفقاز را هماهنگ می کرد و با « استالین » که در زمان دبیر اول حزب کمونیست (بلشویک) اتحاد جماهیر شوروی بود و راهبری کمیتۀ خلقی ی ملتها را به تنهائی در دست داشت، وارد نزاعهای شدیدی شده اند.

بعد از آنکه این نامه به دست لنین رسید، لنین در این باره بسرعت پوزیسیون نگرفت، زیرا از همۀ جزئیات مسئله اطلاع نداشت و حتی عصبانی هم شد که – علیرغم این که اینها از مبارزین قدیمی حزبی هستند – باز از طریق نیمه علنی برایش نامه می فرستند.

به ترتیب که پروندۀ « امور» گرجی بر روی میز تحریرش انباشته می شد و به ترتیب که این مسأ لۀ بظاهر محلی را جزو مسائل قابل بحث کشوری اتحاد جماهیر شوروی قرارداد، اهمیت این مسأ لۀ پیچیده و بغرنج را مورد وارسی قرارداد. از این تاریخ به بعد تا دم بستر مرگ لنین را تعقیب می کرد. بیوگرافی ای که در سال ۱۹۸۲ در بارۀ سه سال آخر زندگی لنین در اتحاد جماهیر شوروی منتشر شد، فعالیت روزانه و حتی ساعت به ساعت لنین منعکس شده است. این بیوگرافی حکایت از آن دارد که از اکتبر ۱۹۲۲ تا مارس ۱۹۲۳ هفته ای نبوده است که بطریقی لنین در بارۀ مسأ لۀ گرجستان کار نکرده باشد. در درجۀ اول صحبت از روشن کردن یک نزاع شخصی نبود. هدف لنین نمایندگی با صبر و حوصله از سیاست ملی ی بسط دموکراسی ی سوسیالیستی و رد اصل دخالت خشونت آمیز اداری از بالا بود.

در تعقیب این امر لنین مصممانه کار اصول اساسی ی تشکیل اتحاد جماهیر شوروی را به دست می گیرد و به این طریق موفق شد نه چندان به قیمت کم طرح باصطلاح اصلی ی خود مختاری استالین را که برای اواخر سپتامبر پیش بینی شده بود ـ و اغلب رهبران آن را تایید کرده بودند ـ تغییر دهد. برحسب استالین اتحاد جدید را باید طوری تشکیل داد که همۀ جمهوریهائی که تا آن موقع مستقل بودند ـ نظیر اکراینی، بلو روسی، ماوراء قفقاز بعنوان واحد خودمختار ساده جزو دول شورا ها خواهند شد، در مقابل آن لنین آلترناتیو دیگری داشت. « ما خودمان را با جمهوری شوروی اکراین و سایرین متساوی الحقوق می دانیم و بهمراه آن ها و با حقوق متساوی به یک اتحاد، به یک فدراسیون تازه وارد می شویم به نام اتحاد جمهوریهای شوروی آسیائی و اروپائی». طبق روح این پیشنهاد در ۳۰ دسامبر ۱۹۲۲ اتحاد جماهیر شوروی بوجود آمد.

یلیزاوتا درابکینا « Jlizaveta Drabkina » که لنین و خانواده اش را خوب می شناخت، در کتاب برجستۀ خود به نام < برگشت روز زمستانی > این مسائل را زنده کرده است. وی در سال ۱۹۷۱ در بوداپست حکایت می کرد که کرپسکایا بار ها گفته بود ( بعد از سپتامبر ۱۹۲۲) «که دیگر فقط مسائل سرنوشت ساز ولادیمیر ایلیچ را به خود مشغول می دارند. شاید لنین احساس کرده بود که وقت کمی در پیش دارد…»

در نوامبر ۱۹۲۲ در جلسۀ شوراهای مسکو لنین چنین گفت: در اثر تنزل نیروی کار مجبورم مدت طولانی تری- بیش از آنچه لازمست- پرونده های امور را پیش خود نگهدارم.

لنین نیروی خود را متمرکز این نکنه کرد تا برای حزب و حکومت جوان شوروی شالوده ای را بریزد که برای مدت طولانی و حتی برای ده ها سال معتبر باشد.. لنین در آخرین باری که در ملاء عام ظاهر شد ( ۲۰ نوامبر ۱۹۲۲) چنین گفت: « حالا درست به اواسط مسائل روز مره رسیده ایم و این یک دست آورد عظیمی است. دیگر سوسیالیسم یک مسألۀ آیندۀ دور نیست، یک تصور آبستراکت، یک شمایل مقدس نیست. اما راجع به تصاویر شمایل مقدس باید بگویم که در این باره عقاید قدیمی ی خیلی بدی نداریم. ما سوسیالیسم را به درون زندگی ی روز مره برده ایم و اینجاست که باید جهت یابی کنیم. این از وظایف روزانۀ ما محسوب می شود. این وظایف عصر ماست… هر قدر هم این وظایف سنگین باشند، و هر اندازه هم نسبت به وظایف قبلی نو باشند، و هر مقدار هم مشکلاتی برای ما فراهم نمایند- باید همۀ مان یک دل و یک جان، به هر قیمتی باشد این وظایف را حل خواهیم کرد و روسیۀ نپ تبدیل به روسیۀ سوسیالیستی خواهد شد»

به منصۀ ظهور آوردن اتحاد شوروی و از نو مقرر داشتن قوانین انحصارات دولتی تجارت خارجی یکی از آخرین کارهای عظیم لنین بود، لنین یمثابۀ رجل سیاسی. در اجلاسیۀ ۱۸ دسامبر کمیتۀ مرکزی شرکت کنندگان در جلسه بغیر از بخارین و کمیسر امور مالی سوکولنیکوو «Sokolnikov» این قانون اخیر را تصویب نمودند. لنین که از نو خسته و رنجور بودمتاسفانه در این جلسه نمی توانست شرکت کند. شب ۱۵ به ۱۶ دسامبر حال لنین بهم خورد و در روز های بعدی از نو قسمت راست بدنش فلج شد. به گزارش پزشکان در این موقع وضع لنین نسبت به ماه مه وخیم تر شده بود. 

در سال ۱۹۲۰ در برلین به زبان آلمانی و دو سال بعد به زبان روسی در مسکو کتابی با تیراژ کم منتشر شد به نام وصیت نامۀ سیاسی ی انگلس. این کتاب شامل نوشته ها و نامه های متفکر آلمانی بود که در اواخر زندگیش در بارۀ آیندۀ جنبش کارگری نوشته شده بود. هر دو این کتاب به کتابخانۀ لنین هم رسیده بود. این که تا چه حدی این کتاب برای لنین جالب بوده است از روی خطوط فراوانی که زیر جملات این کتاب کشیده بود می شود فهمید. لنین از کتابدار کرمل خواهش کرده بود که این کتاب را دور تر نگذارد و حتی روی آن نوشته بود که روی قفسه باقی بماند. غیر قابل تصور نیست که لنین تحریر وصیت نامۀ خود را هم در مد نظر داشت