سالی که نکوست از بهارش پیداست!”

سال، روز اولش را پشت سر نگذاشته بود که خامنه ای “مشت محکمی بر دهان یاوه گویان” اینبار اما بر دهان “دولت محترم” کوبید! که رئیس اش در پیام عیدش حرف از برجام ۲ زده بود. هنوز ایام عید به انتها نرسیده بود که رهبر فرزانه، استوانه سابق نظام یعنی هاشمی رفسنجانی را رسما متهم به خیانت کرد. این یعنی حکم مرگش آماده است. دولت محترم از دهان وزرا و معاونان وزیر گفتند چیزی خلاف برجام اتفاق نیفتاده اما هر چه آقا بگوید همان حکم است! این همه بدین خاطر بود که خامنه ای با درایتی که دارد ( بیخود رهبر فرزانه خوانده نمیشود!) چند موشک هوا کرد که تاکید کرده باشد که جمهوری اسلامی بدون بحران حکومتی دیگر موضوعیت ندارد. این همه، یعنی برجام به فرجام که نه به فاجعه رسیده. “عصر برجامیان” به عصر احتضار حکومت تبدیل شده است. و این از همان روز اول بهار امسال مشخص شد. این حکومت چنان درمانده است که هر جور است میخواهد خودش را به تن بیمار شجریان بچسباند تا شاید کمی برای خودش اعتبار بخرد.
از آن سوی آبها باراک اوباما به جمهوری اسلامی یعنی در واقع به حضرت آقا پیام داده که روح برجام را درک کند. به گزارش رادیو فردا باراک اوباما تاکید کرده است:” (جمهوری اسلامی) طیفی از اقدامات تحریک‌آمیز» انجام می‌دهد، ازجمله، «آزمایش موشک‌های بالیستیک، سر دادن شعارهای ضد اسرائیلی، و ارسال موشک به حزب‌الله لبنان» که این اقدام‌ها سرمایه‌گذاران بالقوه را «نگران» می‌کند.” اوباما یادآور شده :” ایران باید بفهمد که تاجران به جاهایی می‌روند که احساس امنیت کنند. وقتی ایران برای حزب‌الله موشک می‌فرستد و اسرائیل را تهدید می‌کند، یک ریسک ژئوپلتیک به‌وجود می‌آید که با این کارها تشدید هم می‌شود.”
ظاهرا قراربود با توافق هسته ای ایران از نظر اقتصادی بشود “آلمان خاورمیانه”؛ این را برای صدمین بار استاد اقتصاد ساکن پاریس یادآور شده و میپرسد یعنی اینقدر درک این مشکل است که برای کمر راست کردن اقتصاد در ایران حکومت از بعضی کارها باید دست بکشد. ایشان یکبار دیگر بر “کیفیت مردم” ایران تاکید کرده است و همینطور بر وجود اندیشه های برجسته اقتصادی از نوع ایرانی اش، که راه و چاه استثمار کردن را خوب فرا گرفتند. ایشان تضمین میدهد که : ” در درون نظام جمهوری اسلامی اقتصاددان‌های برجسته‌ای وجود دارند که از تجربه ایران درس‌ها آموخته‌اند و تجربه‌های اقتصادی در جهان را نیز به خوبی می‌شناسند. … شکل بومی‌شده نظریه‌های مبتنی بر «اقتصاد آزاد» در ایران به گونه‌ای چشمگیر رواج یافته و در بخش مهمی از تکنوکراسی جمهوری اسلامی نیز نفوذ کرده است. دولت یازدهم و به ویژه رییس آن، حسن روحانی، …، از ضرورت انجام تحولات بنیادی در ساختارهای اقتصادی کشور و فضای بین‌المللی آن خبر دارد.” استاد درمانده است که چرا “هسته سخت قدرت در جمهوری اسلامی” این حرفها را نمی تواند بفهمد و میپرسد یعنی لازم است ” اقتصاد ایران، برای کمر راست کردن، باید از هفت خوان محاسباتی این همه پیچیده و سیاست‌بازانه بگذرد؟”

“اقتصاد ایران”، یا به زبان واقعی تر سرمایه در سایه حکومت اسلامی نمی تواند متعارف شود هر چقدر هم اندیشه های برجسته اقتصادی حکومت “تجربه های اقتصادی در جهان را ” به خوبی بشناسند. این اقتصاد نمی تواند با وجود ” بازار بکر” و قابلیت تبدیل ایران به “آلمان خاورمیانه” شکل روتین سرمایه داری را بخود بگیرد، چون حاکمیت اسلامی سرمایه شکل متعارفی از حکومت داری سرمایه در جهان نیست. تا آنجا که این حکومت دیکتاتوری سرمایه را فراهم می سازد و زمینه ساز استثمار هر روز افزون تر کارگران فراهم میکند صددر صد مورد قبول سرمایه داری جهانی است. اما این حکومت تمام حیاتش به اسلامش و بحران آفرینی در منطقه و بلکه جهان وابسته است. این حکومت نمی تواند روی موشک بالستیک اسلامی ننویسد که “اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود” چرا که آنوقت دیگر جمهوری اسلامی نیست. این را دیگر خامنه ای به چه زبانی بگوید که همه فلسفه وجودی شان به همین حرفها بستگی دارد. اما موشک پرانی بیش از آنکه قصد ترساندن اسرائیل و یکی مانند خودشان یعنی ناتانیاهو باشد، هدفش ارعاب مردم در داخل ایران است که مترصد فرصتی هستند که بزیرش کشند. در تبلیغات جاده ای، این حکومت حتی مجبور است بر همین دستاوردهای موشکی و ساخت ادوات نظامی و کشتار جمعی تاکید کنند تا مبادا در وسط بیابان و دشت و کویر کسی از اهالی یادشان برود که با چه حکومتی درگیر هستند.
آشفتگی و پریشانی را در همه سطوح کاربدستان حکومت میتوان مشاهده کرد. یک بابای به نام “ضیا مصباح” که خود را “دبیر کانون اداری ایران” معرفی میکند در روزنامه حکومتی شرق به زبان بی زبانی هشدار میدهد که تهدید جدی از سوی کارگران حکومت را تهدید میکند. ایشان با اشاره به افزایش ۱۴ درصدی حقوق کارگران در سال ۹۵ این افزایش دستمزد را ناچیز میشمارد و تاکید میکند “…الزاما بایستی حداقل‌های زندگی نیروی کار را فراهم و این جامعه ( منظور طبقه کارگر) را راضی کنیم…” از پریشان گویی ایشان همین بس که اشاره کنیم اول نوشته خود تاکید میکند افزایش دستمزد هیچ ربطی به تورم و رکود تولید ندارد که برعکس موجب “تحرک تقاضا” میشود. ایشان اعتراف میکند :” آخرین هزینه اعلام‌شده زندگی در کلان‌شهرها، حدود دو‌ونیم میلیون تومان در ماه برای اداره زندگی معمولی یک خانواده چهار‌نفری بوده است. ” اما ایشان آخر نوشته خود، یادش میرود که اول یادداشت خود چی گفته و برخلاف آن می نویسد:” … افزایش سنواتی حقوق و دستمزدها، گرانی کالاها و خدمات را در تمامی بخش‌ها به دنبال دارد و این راه و روش‌های غیراصولی، نابسامانی‌ها را تشدید و افزایش نقدینگی، تورم و دور و ‌تسلسل را آن‌چنان‌که در سالیان متمادی شاهد آن بوده‌ایم، به ارمغان می‌آورد….(!!)” همین نوشته کوتاه به ما یادآور میشود با وجود نمایش حکومت مبنی بر اینکه پیروزمند از تعیین دستمزدها بیرون آمده اما اضطراب همه وجودش را فرا گرفته. این حکومت حتی نمی تواند یک حرکت کوچک هنرمندان خودش را برای حمایت از حیوانات تحمل کند. چون میتواند درک کند یک حرکت اینچنینی در صورت تداوم میتواند علیه کل حکومت تبدیل شود.
جمهوری اسلامی بر خلاف نظر اوباما روح برجام را درک میکند اما نمی تواند از آنچه هست دست بکشد. چون کوچکترین روزنه ای حتی برای متعارف شدن اقتصاد در دایره سرمایه داری جهانی شیرازه آنرا از هم می پاشاند. بر خلاف نظر استاد اقتصاد ساکن پاریس جمهوری اسلامی حکومت چین نیست که از “مائویسم” دست بکشد و بشود قدرت نوظهور اقتصادی یا آلمان خاورمیانه، این حکومت با تهدید بسیار جدی توده مردم گرسنه روبرو است. این را بهتر از هر کسی خود حکومت درک میکند. این حکومت به ضرب اعدام و شکنجه و مرگ بر امریکا و اسرائیل سر پاست. به پر و پای هم پیچیدن سران نظام و خط و نشان کشیدن برای کشتن همدیگر حکایت از جنبش عمیق اعتراضی در بطن جامعه دارد.