خانواده مقدس(بخش اول)

می گویند اگر می خواهید یک جامعه – اجتماع و یا یک کشور را بشناسد – سراغ نهادها و سازمانهای اجتماعی و در راس ان  خانواده بروید چون نه تنها یکی از قدیمی ترین سازمان و اجتماع بشریست بلکه منشاه و مینیاتوری از ساختار های کلان اجتماعی و منشاه بخش زیادی از خلقیات – سنن و عادتهای اجتماعی و ملی هم هست و البته خانواده به معنای کلی – عام و گروهی ان چه خونی و غیر خونی در دورانهای اجتماعی متفاوت و بر این مبنا شناخت یک جامعه بدون شناخت و کالبوچه کافی خانواده ممکن نیست. ادمی همیشه و همه جا و در طول زندگی هزاران ساله و در طول و عرض جعرافیای کره زمین در خانواده و گروهای خانوادگی زیسته و خواهد زیست اما اینکه این خانواده چه شکل و محتواثی را نمایندگی می کند تمامنا موضوع و هسته مرکزی فرماسیونهای اجتماعی – اقتصادی و دورهای تاریخی و چگونگی رابطه اجتماعی ادمی با طبیعت و تغییر ان هست . خانواده تاریخ و پروسه تکاملی دارد – اشکال و دینامیسم بی نهایت متغییر هماهنگ و متناقضی را در خود دارد و به این دلیل هم هست که نه تنها مهمترین بلکه دینامیسمترین نهاد بشری هم هست . خانواده ( ۱) اولین و پایه ای ترین نهاد انسانی در تنظیم رابطه جنسیتهاست و از این رو در هسته مرکزی جوامع انسانی هم قرار دارد و همچون نهاد دولت – خانواده در هسته مرکزی و درونی تاریخ اجتماع و روندهای تاریخی جهان هم قرار دارد و سازمانی به مراتب مهمتر و تاریخی تر از جمع کمی پدر و مادر و فرزندان است. مارکس می گوید مطالعه زندگی ادمی مطالعه اجتماعی انسان و چگونگی رابط اجتماعی انسان هست . اجتماع و جوامع انسانی و از جمله خانواده نه ابزار و وسیله بلکه د.ان.ا های انسانی هستند انسان بدون اجتماع حتی قابل فکر و تعمق هم نیست .خانواده به مفهوم نهاد و سازمانی یک نهاد طبیعی داده شده مادر طبیعت هم نیست بلکه نتیجه و محصول روندها و نیروهای اجتماعی و تاریخیست و از این رو یک دینامیسم بغایت پیچیده و متنوع تکامل تاریخی را نمایندگی می کند . می گویم یک نهاد طبیعی داده شده مادر طبیعت نیست چون می توان بدون خانواده رسمی بچه بدنیا اورد و از لذتهای بچه بزرگ کردن هم بهره مند بود – پدر و مادر بود – عشق ورزی کرد – نیازهای جنسی و عاطفی را براورد کرد و از این رو مطلقنا هیچ یک از ضروریات و نیازهای طبیعی ادمی در گرو خانواده نیست . قلمرو زندگی خانوادگی به عرصه های شخصی و خصوصی هم محدود نبوده و نیست بلکه بیان رابطه اجتماعی جنسیتها – تفاوت و تناقظات نسلها و اموزش و پروش بچه ها و از این رو مادر تمامی رابطه های تاریخی و فرماسیونهای اجتماعی اقتصادی هم هست. این تصویر و تبیین محافظه کارانه و مذهبی که گویا موضوع و فلسفه وجودی اجتماع خانواده هست و خانواده عبارت از جمع کمی پدر و مادر و فرزندان هست البته انطباقی با تاریخ و دینامیسم متغییر و تکاملی نه تنها خانواده بلکه تاریخ اجتماع و جهان هم ندارد. خانواده و نظامهای خانوادگی مسثول بخش زیادی از روندهای تاریخی و از توسعه و تکامل بازرگانی جهانی تا مستعمرات و کلونیالیسم و جنگهای مذهبی و برده داری هم هست و در علوم اجتماعی و تاریخ مکاتب کاپیتالیستی به وسیعترین شکلی هم ترسیم شده است و ممکن نیست روندهای تاریخی و تکاملی اجتماع را بدون دودمانها و سلسله  سلطنتهای خانوادگی برده دار – فثودال و کاپیتالیستی گذشته و حال را بررسی کرد. علی رغم اینکه منشاه دولت و خانواده و از نقطه نظر تاریخی یکی هستند اما تغییر و تکامل تاریخی این دو نه موازی بلکه متفاوت هم هستند . دولتهای طبقاتی و بر خلاف محتوای خانواده بیان و ابزار تحکم حقوقی رابطه های اجتماعی و طبقاتی هستند و نه خود محتوا و ساختار و از اینرو تغییر و تحول کمی و کیفی و تکاملی خانواده همچون تغییر و تحول دولت سریع و ضربتی و شامل سناریوی سیاه و دوره های انقلابی نیست و یا به طور دقیق تر محدود نیست بلکه لاک پشتی – بسیار کند و طولانی و معمولانه همراه هست با تغییرات کمی در دایره شعور و تفاوت نسلهای بشریست – اما در ان دوران تاریخی که نیاز و ضرورت به تغییر و تکامل کیفی دارد همچون بیک بنگ ( انفجار بزرگ) عمل خواهد کرد و تمامی سوپر ساختارهای  ایدولوزیک و مناسبات اجتماعی انسان را با خود به بحرانهای طولانی مدت سوق خواهد داد و ارام نخواهد گرفت تا روابط و مناسبات جدیدی را به کرسی بنشاند . خانواده و بحران های  خانوادگی از روندهای انتقالی تاریخی اجتماعی هم هستند به مراتب پایه ای تر – طولانی تر – تاثیرگذار تر و تاریخی تر و البته مخرب تر از بحران در دولت و کشورها هم هستند و انجا که این مناسبات و روابط خانوادگی کهن  دچار تردید – ابهام و بحران زا می شود تمامی عرصه ها و شثون زندگی ادمی را به عمیق ترین شکلی شخم خواهد زد و اینکه چه جوانه هاثی از این زمین شخم زده بیرون خواهد زد تمامنا متفاوت از قبل هم  خواهد بود .

 اینکه چرا این رابطه به ظاهر ساده و پیش افتاده پایه خانوادگی محل متناقض ترین تناقضات اجتماعی انسان هست موضع این نوشته و نوشته های بعدی هم خواهد بود .

 

با این وجود و به مرور زمان مفهوم و معنای خانواده تغییرات مهمی را در طول قرنها تجربه و از سر گذرانده است  و علی رغم تغییرات عمیق و پایدار در توسعه حقوق پایه ای و دموکراتیک ادمی و دستاوردهای علوم و تکنولوزی کماکان شکل و سازمان خانوادگی بر سر پدر و مرد سالاریست( ۲) حداقل در اکثر جوامع و بخصوص در نیم کره جنوبی . قوانین جامعه سرمایه داری مستقیم و غیر مستقیم دیکته کننده و تحکم تمامی رابطه های اجتماعی و طبقاتی و از جمله خانوادگی هم هست .

 در غیاب دولتهای مقتدر و ملی کاپیتالیستی که سازمانهاثی نیستن جز تعیین تکلیف و تعیین خطوط روابطهای انسانی و طبقاتی مبتنی بر حقوق شهروندی و مدنی و مالکیت خصوصی این خانواده و طایفه بود که شکل و پایه سازمانهای اجتماعی ماقبل تولید و نظام سرمایه داری را تعیین می کرد . هسته مرکزی و اصلی موضوع جوامع طبقاتی و از جمله نظام سرمایه داری و در نهایت چگونگی و مسثله تعیین شکل و محتوای مالکیت خصوصیست. خانواده و ازدواج و تاریخنا یک ماشین تاریخی و وسیله ای بود برای حکام فثودال و سلطنتی محلی در حفظ و توسعه مالکیت خانوادگی و خصوصی و پیمانهای سیاسی و اقتصادی توسط خانواده و طایفه های مختلف. به مرور زمان و برای قرنها خانواده پدر سالار دو مسیر کاملا متفاوت طبقاتی را بر گزید . از نقطه نظر منافع طبقات فوقانی و حکام برده دار و فثودال ازدواج وسیله بود برای توسعه و حفظ قلمرو و اتحاد و پیمانهای سیاسی اقتصادی مختلف و تاریخ پر از موارد ازدواج و پیوندهای خانواده گی و طایفه های مختلف پسران و دخترهای حکام و سلاطین با هم  و در واقع این روند خونی و خانوادگی و البته تاریخی منشاه شکل گیری بخش زیادی از دولتهای ملی و کشوری هم هست  و از نقطه نظر طبقات پاثینی جامعه خانواده و ازدواج یک سازمان و واحد اقتصادی تولید کننده مستقیم در زراعت و کشاورزی  و دامداری  و از این رو خانواده بزرگتر و پر جمعیت تر نیروی کار بیشتر و محصول بیشتر و این امر یکی از دلایل اصلی و توضیح دهنده فشار و انبوه جمعیت در کشورها و تمدنهای کشاورزی تاریخی هم بوده هست . بنا به تخمین و محاسبه تاریخ نگاران و انتوپولوژیستها از ۱۰۵  میلیارد ادمی که در ۱۵۰ هزار سال هومو سابین ( بشر امروزی ) تاکنون بر روی کره زمین به دنیا امده و زیسته بیشتر و یا حداقل ۹۶ درصد این جمعیت در ۵ الی ۶ هزار سال گذشته جوامع طبقاتی کشاورزی و صنعتی ( رابطه کمی و مولد فیزیکی ادمی با طبیعت ) به دنیا امده و جهان را وداع گفته است و البته اکثریت عظیمی  از این جمعیت ۱۰۵ میلیارد ادمی یا برده بدنیا امده – یا رعیت و کارگر و یا اشکالی شدید از ستم و استثمار را تجربه کرده و دنیا را وداع گفته . شایان ذکر است که علی رغم جمعیت ۷٫۵ میلیارد ادمی که دیگر صدای متخصصین را هم در اورده است – نمودارهای جمعیت شناسی نشان از یک روند کاهش و نزول جمعیت در چند دهه گذشته را نشان می دهد و این مهم اثبات این امر هست که این روند تاریخی هزاران ساله افزایش جمعیت متوقف و یا به شدت کند شده است و در وهله اول به این دلیل که کار و روابط مزدی روزانه با تراکم و افزایش جمعیت خواناثی ندارد .

 در جوامع سنتی فثودالی ماقبل تولید صنعتی و شهری خانواده پایه و اساس سازمان اجتماعی بود و تمامی پروسه تولید و مصرف در خانواده و یا در گروه بندی های مبتنی بر خویشاوندی انجام می شد- نتیجتنا تمایز بسیار کمی در حوضه خصوصی و عمومی و تقسیم کار اجتماعی وجود داشت . با توسعه سرمایه داری و تثبیت پروسه صنعتی شدن و تعمیق تقسیم کار اجتماعی و ظهور دولتهای مقتدر کاپیتالیستی مبتنی قانون – خانواده به عنوان یک سازمان تولید کننده موقعیتش را تمامنا از دست داد و تمامی وظایف تولیدی خانواده به شاخه های کلان و مدرن کاپیتالیستی انتقال یافت . حتی سطح متوسط تعداد اعضای خانواده سیر رو به نزولی را تجربه کرد که البته تا به امروز هم ادامه دارد  و از این مهمتر بخش زیادی از وظایف اجتماعی خانواده در چگونگی اموزش و پرورش نسل جدید به سازمانهای کلان و ماورا خانوادگی انتقال یافت و نتیجتنا اندازه و شکل خانواده هم یک تحول عمیق و انقلابی از سر گذراند. قرن بیستم و بخصوص انقلابات قرن (۳ ) و دهه های پس از جنگ دوم جهانی سرعت حیرت انگیزی به تقسیم نیروی کار اجتماعی و انتقال وظایف سنتی و هزاران سالانه خانوادگی داد به طوری که ودر نتیجه توسعه تکنیک – تکنولوزی وظایف خانوادگی زن و خانواده را دچار یک تحول عظیم کرد که برابر است با چند هزار سال توسعه  خانواده و در کمتر از چند دهه. تحولات و روندهای اقتصادی اجتماعی و سیاسی دهه های پس از جنگ جهانی دوم و ظهور دولتهای سوسیال دمکرات رفا و جنبشهای برابری طلبانه دهه های ۶۰ و ۷۰ میلادی از یک طرف و ظهور و انتقال تکنولوزی از مکانیک به الکترونیک و رباتیسم موقعیت سنتی و هزاران ساله خانواده پدر سالار را بیشتر و بیشتر تضغیف و موقعیتی جدید و بالاتری به زن و کودگان در سلسله مراتب خانوادگی داد . این خلعید تاریخی خانواده و طایفه از وظایف تولیدی و مالکیت فثودالی حتی به درجاتی الگوی مصرفی  خانوادگی و روندهای پایه ای دهه های پس از جنگ دوم جهانی منشاه شکل گیری جنبشها – افقها و تمامنا ارتجاعی و مذهبی و از جمله ظهور فاشیسم اسلام سیاسی و بحرانهای پی در پی سیاسی و اجتماعی بین المللی هم هست .

 به احتمال زیاد کمتر کسی در جامعه ایران دهه های ۴۰ و ۵۰ این جمله و حمله خمینی به شاه را که با حق رای دادن به زنان پایه های رزیم و نظام خانوادگی را تضعیف و از بین خواهد برد جدی و به درست ترجمه کردند . خیلی ها – حتی امروزه و پس از این همه سال – این جمله او را به شیطنتها و اپورتونیسم ذاتی اخوند جماعت و دی . ان . ای های  ضد زن و نری خمینی و در فضای  پوپولیستی ضد رزیم پهلوی ترجمه کردند. اشاره  خمینی البته قبل از اینکه به حق رای زنان بوده باشد در دفاع از مقدس ترین – پایه ای ترین و مادر تمامی سازمانهای کاپیتالیستی یعنی سازمان پدر سالاری مالکیت بورزواثی خانوادگی بود و کمتر دولت و نظام دموکراتیک پارلمانی در دفاع و یا سکوت بدون قید و شرط از رزیم تازه به قدرت رسیده اسلامی  تردید به خود را دادند . او با این جمله و پلاتفرم (عقب مانده ترین و مضطربترین بخش جامعه زحمتکش و کارگر ایران را و در بطن یک بحران اقتصادی و از قضا به تازگی ها خلع مالکیت از زمین و ابزار شده و مضطرب و نگران از تامیین نیازهای بقاثی روزانه کار مزدی روانه کلان شهرهای بزرگ تهران و اصفهان و شیراز شده بودند بیسج کرد – نتیجتنا جلو هر نوع تغییر و تحول دمکراتیک و انسانی و حمله به سازمانهای پدر سالاری خانوادگی را گرفت و از این طریق مصونیت کامل دستگاه دولت بورزوازی و سازمانهای طویل العرض مذهبی و البته با چاشنی سرکوب . به بیانی دیگر مدرنیسم مدل توسعه کاپیتالیستی از بالا توسط سازمانهای خانوادگی پدر سالار در سطح محل و محلات شکست خورد .

پدرسالاری مدرن و کاپیتالیستی ساختاریست-  به این مفهموم و معنی است که زمینه ساز نهادهای کلان جامعه هم هست. جنبشهای کلاسیک و پایدار کاپیتالیستی – مذهبی و غیر مذهبی ریشه در این سازمان سلسله مراتبی و به روح و جوهر خداثی مالکیت خانوادگی هم قسم هم می خورند. از لحاظ تاریخی  و اجتماعی خانواده پدرسالار یک سازمان اجتماعی و با عمیقترین مفاهیم  حقوقی – سیاسی – اقتصادی و یک سازمان به معنای واقعی کلمه بین المللی است. کم یا زیاد – شدید و یا ملایم تمامی جوامع کاپیتالیستی و طبقاتی مبتنی بر سلسله مراتب پدر سالاری استوار است و تجزیه و تحلیل پدرسالاری و اثرات اجتماعی آن مهمترین و مورد مناقشه امیز ترین موضوع سیاسی اجتماعی – طبقاتی و منشاه جنبشهای کلان اجتماعی و منشاه عمده ترین تحولات اجتماعی در یکی دو قرن گذشته هم بوده هست.

سازمان خانواده سنتی و مدرن ایرانی یک سازمان عمیقنا طبقاتی و کالاثی و تا مغز استخوان پاتریاچال  پدرو مرد سالار هست و این سازمان پایه اجتماعی و مادی و توده ای جنبشهای محافظه کار و راست و در راس ان جنبش اسلام سیاسی هم هست و به طور دقیق و تاریخی تر جنبشهای مذهبی و محافظه کار نتیجه این سازمان خانوادگی کاپیتالیستی پدر سالار هم هستند و نه برعکس. این سازمان قبل از اینکه نتیجه قانون و بیان حقوقی و سنت و عرف اجتماعی بلکه نتیجه شکل و محتوای مالکیت خصوصی کاپیتالیستیست و از این رو موضع و هسته مرکزی خانواده پدر سالار و در همه دورانهای طبقاتی بر سر مالکیت خصوصیست .  پروسه و روندهای اجتماعی مدرنیزه کردن جامعه قرن بیستمی ایران فرآیندهای نوسازی و بازنگری این سازمان اجتماعی را هم در دستور کار و تغییرات قرار بود – اما  سیر و روندهای انقلاب ۱۳۵۷ این روند را و تحت قدرت گیری ارتجاع اسلامی را نه تنها متوقف کرد بلکه روندی رو به عقب را پیمود و نتیجتنا این سازمان پدرسالاری نه تنها وسیعنا و اجتماعنا توسط ارتجاع اسلامی ترویج و توسعه داده شد بلکه به مهمترین بخش قوانین اساسی کشور هم ارتقا یافت. تولید –  تقویت و رجعت به کدهای کهن ملی و اسلامی با اعمال خشن – ملایم و زیبا پدرو مرد سالارانه  مانند کنترل جنسی و ظاهر زن و جلوگیری از استقلال اقتصادی او – دیسیپلینهای سخت و امرانه و سرباز خانه ای در چگونگی پرورش و برخورد به بچه ها به بخشی از شعور و فهم عامه هم تبدیل گشت . این سازمان پدر سالار وسیعنا و تاریخنا و به طور گسترده در ادبیات زبانهای ایرانی و بخصوص مذهب شیعه و زبان فارسی چه مذهبی و غیر مذهبی تصویر داده شده است . از کدهای ملی و اسلامی قلب – عفت و حجاب خواهران و ناموس خانواده گرفته تا برادران شجاع – دلیر و غیرتی شمشیر و تفنگ به دست و البته اسب سوار همه و همه کدهای ایدولوزیگ جان انداختن و تحمیل این سازمان کهن سلسله مراتبی و هرمی خانواده گیست. اگر چه تولید این سازمان تمامنا محصول فاکتورهای اقتصاد و مالکیت  خصوصیست اما باز تولید ان پروسه و روند دیگری در سطح وسیع اجتماعیست . انسجام و استحکام این سازمان هرمی خانوادگی تابعی از تصویر درونی سازمان از فضای بیرونی خانواده است . شرایط و فضای بیرون از خانواده نمی تواند چیزی جز شر – ناسالم  – خشن – تجاوزگر و رقابت امیز باشد در غیر این صورت چتر خداثی حمایت و امنیت پدر و مرد ضروت نخواهد داشت و این مهم تمامنا محصول و از تولیدات فکری ایدولوژها  و مذاهب هست. مذاهب و ادیان و ایدولوژیهای محافظه کار می توانند به اشکال متنوعی تبین و درک شوند – به عنوان و مفهوم چگونگی زیستن و مردن و نیستی – دستور عمل و نحوه توالد رفتن – کسب و کار و صنعت پول دراوردن – خرافات و جهل و نادانی مطلق و سرکوب اما و در نهایت انچه توضیح دهنده و منشاه تولید و باز تولید مذاهب و ادیان هست پیوند و رابطه خون با مالکیت خصوصی هست . تاریخ جوامع طبقاتی و ظهور تمدنهای کشاورزی تاریخ خون هست – تاریخ چگونگی و شکل تعیین یافته اجتماعی و تاریخی  مالکیت خصوصیست  و این خاستگاه دولت هم هست . بهترین شکل درک و ظهور دولتهای طبقاتی و تمدن نتیجه تشدید تولید و افزایش محصولات کشاورزی است یعنی چگونگی افزایش کمی و کیفی در مقدار خاک- آب و مواد معدنی و اهلی کردن حیوانات هست. در عمیق ترین سطح موضوع مذهب و مذاهب دموکراتیک به عنوان ایدولوزی یعنی ان مجموعه از عقاید- تبیین و خرافات و جهل و سرکوب ایدولوزیهاثی نیستن جز شکل دادن به نوعی خاص و ویزه از ساختار و سازمانهای اجتماعی – به بیانی دیگر انجا که وجود خرافات – جهل و ترس و وحشت را ضروری می سازد نه در نفس این عوامل بلکه تحمیل شکلی خاص و ویزه از اجتماع و سازمان و سلسله مراتب هرمیست.این ساختار و سازمانهای اجتماعی و تاریخنا بر مبنای نیازهای اقتصادی و تولید کاپیتالیستی و بر ویرانه های فکری و ایدولوزیک به جا مانده از جنبش قرون وسطاثی مسیحیت شکل و تدوین یافته و ازلی ابدی بودن این سازمانها چرندیات بیش نیستن . این سازمانها نتیجه  نیروهای تولید اقتصادی یعنی رابطه نیروی کار ادمی با طبیعت و به ان نسبت که این رابطه تغییر و تکامل خواهد یافت اشکال و سازمانهای جدیدی خانوادگی هم توسعه خواهند یافت و البته امروزه می توان این تعییرات را در شکل گیری سازمانهای جدید خانوادگی دید.

به نظر می رسد و از میان دلایل و فاکتورهای مختلف سیاسی – اقتصادی و فرهنگی داخلی و بیرونی در شکل دهی به ساختار و سازمان خانواده ایرانی این مدل خانواده دوران ویکتوریای اروپای قرن ۱۹ و با گرایشهای  شدید و ملایم مذهبی تاثیرات به جاثی در شکل دهی به سازمان خانواده ایرانی ایفا کرده است و این مهم با توجه به تحولات سیاسی اجتماعی ۱٫۵  قرن گذشته در ایران و تبیین یک مدرنیسم محدود و نیم بند از یک طرف و نفوذ و هزمونی ایدولوژیک استعمار انگلیس و محافظه کاری اروپاثیسم بر علوم سیاسی و اجتماعی نه تنها در ایران بلکه در بخش اعظم دول و جعرافیای زیر نفوس انگلیس هم منطق هست. خانواده دوران ویکتوریاثی قرن ۱۹ انگلیسی سازمان شناخته شده در سطح  بین المللی هم هست و به بطور وسیعی هم صادر شده است . همچون خانواده و عشق دوران ویکتوریاثی مرد کارکن و نان اور و راثیس خانواده و زن خانه دار و کدبانو و سرپرست منزل هم هست و بار عمیقی در شکل دهی و توسعه اخلاق و ارزشهای خانوادگی محافظه کار و اخلاق کاری را نمایندگی می کند . این شکل خانوادگی و همچون شکل اورجینال ان با کمی پس و پیش در انگلیس قرن ۱۹ میلادی تاکید حیاتی بر رابطه به اصطلاح سالم و پاک جنیستی و بخصوص پاکی و باکره بودن و کنترل زنان دارد . پاکی و نزاکت اخلاقی – محدودیتها و سرکوب جنسی شدید خارج از خانواده و ازدواج بخصوص برای زنان از اصول اخلاقی این سازمان هم هست. اگر چه این شکل و ساختار خانوادگی رگه هاثی از عشق و برابری جنسی و حقوقی را نسبت به اشکال کهن و فثودالی دهقانی خانوادگی را در خود دارد اما و کماکان با توجه به این که زن هنوز یک موجود مستقل اقتصادی اجتماعی را نمایندگی نمی کند و از این رو تنها طریق بیان وجود اجتماعی زن و در سطح وسیع اجتماعی در ازدواج و تشکیل خانواده هست. به بیانی دیگر زن برای زنده ماندن باید ازدواج و بچه بدنیا بیاورد و از نقطه نظر خانوادگی و عرف اجتماعی دختر ازدواج نکرده یک نقص شخصی و خانوادگی و به اصطلاح بیان یک ناهنجاری اجتماعی و موضوع تخقیق علوم مختلف هم هست . و البته همه می دانیم که لازمه و شرایط کارکرد چنین خانواده ای همچون شکل اصلی ان در قرن ۱۹ وجود یک فرهنگ ریاکاری و دوروثی و پنهان کاری و یک صنف و صنعت نسبتا وسیع اجتماعی از فاحشه گری ( صیغه اسلامی ) و چند همسری هم هست به بیانی دیگر صیغه اسلامی مکمل این شکل خانوادگی است و نه مخالف ان. این شکل خانوادگی به همراه صیغه و چند همسری و اشکال جدید و دموکراتیک غیر مین استریم خانوادگی اثبات این امر مهم است که خانواده همچون دیگر موضوعها و سازمانهای  اجتماعی مهر طبقات و افقهای اجتماعی را بر خود دارد و یک دینامیزم بغایت متغییر و متنوع اجتماعی را نمایندگی می کند . وجود و بار شدید مذهبی و پدر سالاری این سازمان حتی در اشکال سکولار ان غیر عملی و خلاف جریان بودن ان را و از همان قرن ۱۹ اثبات کرده است  و تازه ما در دوران کلوبالیزاسیون و عصر اینترنت و ماهواره و کلان شهرهای میلیونی بسر می بریم . این شکل محافظه کار خانوادگی  و با این وجود و در تاریخ و سیر تکامل خانواده یک دوران بسیار کوتاه و مقطعی و گذرا ( چند دهه ) را نمایندگی می کند – این سازمان بیشتر بر یک دوران گذرا و انتقالی از سازمانهای فثودالی دهقانی خانوادگی به جوامع مدرن کاپیتالیستی را نمایندگی می کند اما اشتباه محض است که این پروسه و روند تاریخی خود بخود و بدون وجود و تاثیرگذار جنبشهای مدرن سوسیالیستی و زنان به سرانجام و اشکال مدرن و پایداری از رابطه های انسانی و خانواده گی تغییر و تکامل خواهد یافت. بطور مثال و شایان ذکر است که قوانین دفاع وعدم خشونت علیه حیوانات در سال ۱۸۲۴ میلادی در کشور انگلیس تصویب شد و این در حالی بود که کوچکترین قوانینی در دفاع از زنان – کودکان و کارگران در این کشور وجود نداشت. ۶۷ سال پس از تصویب قوانین دفاع از حیوانات قوانین نیم بندی در دفاع از کودکان و بچها در این کشور تصویب شد و البته حق رای دادن زنان در سال ۱۹۱۸ البته با زورازمای و نقش تعیین کننده جنبشهای سوسیالیستی و زنان . ان بخش از جامعه  و جنبشهاثی رفرمیست – اصلاح طلب و پوپولیستی که فکر می کنند و وعدهای سر خرمن ترسیم می کنند که با توسعه سیاسی و اقتصادی حقوق دموکراتیک پایه ای ادمی هم ارتقا و توسعه خواهد یافت قطعنا تاریخ جوامع کاپیتالیستی و طبقاتی را نخوانده اند. اگر چه دینامیسم تغییر درونی خانواده مهم هست اما تحول درونی خانواده و در نهایت همچون موارد بیشمار و نمونه های تاریخی نتیجه روندها – پاسخها و نیروهای خارج از خانواده تعیین خواهد شد . با این وجود شکل و ساختار خانواده ایرانی همچون عرصه های دیگر سیاست و اجتماع  با سرعت زیادی در حال تغییر و تحول هست  و روندهای اینده تحولات سیاسی ایران سرنوشت و مسیر ان را تعیین خواهد کرد. دینامیسم و محتوای خانواده پاتریاچی و محافظه کار ایرانی و بیشتر از هر دورانی خلاف جریان هم هست و در یک بحران عمیق ساختاری بسر می برد و به این شکل محافظه کارانه نه تنها قابل دوام نیست بلکه نشانه های از هم پاشیدن و بحران دورنی ان را به وضوح می توان دید و از نقطه نظر تاریخی تغییر شکل و محتوای خانواده بیان انتقال جوامع هم بوده است . اگر چه این مدل سازمان خانوادگی اصلی ترین و رسمی ترین شکل خانواده در ایران هست اما منعکس کننده تمامی اشکال و روابط خانواده های کارگری و اقشاری از جمعیت و منتقد این مدل خانوادگی هم نیست. همچون اروپا و جوامع پیشرفته ( خانواده شکل و محتوای طبقاتی به خود گرفته است- در میان اقشار مرفه و ثروتمند گرایش به یک لیبرالیسم غربی و در میان اقشار کارکر و زحمتکش یک شکل ساده و بعضنا دموکراتیکی را نمایندگی می کند )  اشکالی نوین و جدید و دموکراتیک از سازمان خانوادگی در حال تکوین و شکل گیری هستند و ایا این که این سازمانهای نو خواهند توانست پشت سازمانهای خانوادگی پدر سالار را به خاک بکوبند و مقبولیت اجتماعی وسیعی بخصوص در میان اقشار کارگر و زحمتکش پیدا کنند البته مربوط به اینده هست.

جامعه ایران در سطح کلان و جز یک سازمان و ساختار بسیار بغرنج – پیچیده و سلسله مراتب و هرمی را به نمایش گذاشته است- به بیانی دیگر دولتهای تو در تو تمامی ساختار سیاسی اجتماعی ایران را تشکیل داده و البته تمامنا استبدای هم هستند . این دولتها ( دولت رسمی رزیم جمهوری اسلامی و با قوای سه گانه – دولت سازمانهای هرمی مذهبی شیعه و سنی یعنی ان مجموعه کلان و جز ساختار و سازمانهای مذهبی و در تختانی ترین سطح سازمان مایکروه دولت خانواده پدر سالاریست .) اگر چه منشاه و تاریخ شکل گیری این دولتها متفاوت ولی تا جاثی که به سازمان پاتریاچی حانواده گی بر می گردد منشاه تولید و باز تولید یک دیگر و اولی و دومی مسثول حفظ و حفاظت از سومی یعنی سازمان هرمی خانوادگی هستند چرا که تمامی مالکیت خصوصی کاپیتالیستی بر شانه های روابط خونی و خانوادگی ایستاده است و این شکل نوین و توسعه یافته کاپیتالیسم در ایران هم هست  و خلاف جریان هم نیست بلکه کامل ترین شکل نظم کاپیتالیستی هم هست .

اشکال نوین خانوادگی چه محافظه کار و چه مدرن نه نتیجه پروسهای اتفاقی و یا خونی انطور که ادعا می شود بلکه نتیجه ان روندهای کلاسیک و پایه ای تولید و باز تولید روابط مزدی و طبقاتیست و در این میان سازمان هرمی خانواده گی پدر سالار عالی ترین کارخانه تولید و باز تولید نیروی کار ارزان و مالکیت خانوادگی هم هست. اولین سازمان و مدرسه ای که بچه ها و کودکان به طبقات – سلسله مراتب – اطاعت کورکورانه و مطلق – تسلیم و وابستگی عادت و اموزش خواهند یافت در این سازمان محافظه کار خانوادگیست نتیجتنا وابستگی و تسلیم شدنها در برابر طبقات و سلسله مراتب از این شکل و محتوای محافظه کار خانوادگی عروج یافته است . سازمان سلسله مراتب و محافظه کار خانواده گی برای طبقه سرمایه دار ایران همچون ان سیمانی است که لایه های بلوکی و اجری دیوار مالکیت خصوصی و بورزواثی را به هم وصل می کند و در واقع تمام ارزش دیوار مربوط به سیمان هم هست . به بیانی دیگر – بورزوازی ایران و با اپوزیسیون   سیاه و سفیدش تاریخنا از مجرای مقدس کردن مالکیت خصوصی خانواده متعالش و رجوع افکارعمومی و فرهنگ سازی وسیع اجتماعی به گذشته دروغین و به اصطلاح پر افتخار شاهان و سلطنتهای خانوادگی مذهبی و غیر مذهبی توانسته است تمامی تلاشهای به حق – درست و ازادی خواهانه را حتی در سطح یک رفرم کوچک اجتماعی را به شکست کشانده است چرا که الگو و مثولفه های خانواده کاپیتالیستی الگوی خانواده های عامه و گارگری هم هست . رفرم و اصلاحات به مفهوم وسیع و اجتماعی ان یعنی خون در رگهای کارگر و زحمتکش از نظر اهمیت یعنی ان مجموعه از سیاستها – نهادها و سازمانهای اجتماعی کلان و جز و به طور مثال مهدکودکهای سراسری – اموزش و پرورش مجانی- یک زندگی انسانی و تضمین شده برای والدین و بازنشستگان و در یک جمله اجتماعی کردن بخش زیادی از وظایف خانوادگی هم محکوم به شکست است چرا که میلیونها زن را و به طور مجانی و در گوشه منازل مشغول شیر دادن و تربیت بچها و بر مبنای اصول و استانداردهای ایدولوزیک سازمانهای پدر سالاری مشغول کرده است و بطور ترازیگی بخشی از عامه مردم این شرایط را ازلی ابدی و تقدس هم می کنند.

شرایط و لازمه تولید و باز تولید این خانواده محافظه کار و مذهبی  نه تنها بر اطاعت مطلق – سلسله مراتب و هرمی استوار بلکه  مهمترین مولثفعه سازمان خانوادگی را هم تشکیل می دهد. در سرهرم این سازمان مایکره و البته اجتماعی مرد و پدر خانواده هست و در هرم پاثین تر مادر و زن خانواده و البته هرم پاثین تر پسر و یا پسرهای خانواده است  که رهبران و لیدرهای اینده خانواده و اجتماع هم هستند و البته در تختانی ترین سطح هرم دختر و یا دختران خانواده است که به حکم غیر مرد بودن جنسیتشان نه تنها سلاحیت و قدرت رهبری ندارند بلکه به حکم موقعیتش درساختار و سازمان خانوادگی دنباله رو هم هستند . این سازمان خانوادگی مذهبی به مراتب از رزیمهای سیاسی چند دهه گذشته ایران قدیمی تر – اجتماعی تر – مشروع تر و قابل قبول تر از سازمانهای دولتی و مذهبی هم هست . قطعنا این خبر خوشایندی برای  خیلی ها نخواهد بود که بخش زیادی از قوانین تبعیض امیز و ستم گر دولتی رزیم جمهوری اسلامی ریشه در سنتها و قوانین ملایم خانوادگی هم دارد و به سادگی می تواند بخش زیادی از قوانین ستم گر و سرکوبگر دولتی را در سطح مایکروه و در ساختار و سنتهای خانوادگی پیدا کرد. به طور مثال سازمان هرمی خانوادگی یعنی ان مجموعه از سنتهای اجتماعی تعریف و تعیین شده اعضای خانواده ریشه اپارتاید جنسی دولتی در ایران هم هست. اگر تمامی وجود اجتماعی یک زن را به وجود یک مادر و یا یک ضعیفه محدود و تنرل دادید و بچه ها را نه به عنوان یک موجود و انسان مستقل و دینامیسم تکاملی پیچیده بلکه مینیاتوری از بزرگان تنزل دادید – این منشاه و نقطه شروع قوانین تبعیض امیز دولتی و کشوری هم هست و به مراتب قدیمی تر از رزیمهای سیاسی چند دهه گذشته ایران هم هست.

این سازمان هرمی و سلسله مراتب سلطنتی منشاه بالاترین خشونتهای اجتماعی و خانوادگی علیه کودکان و زنان هم هست و بر خلاف تصورات عامه بالاترین خشونتها در ساختار خانوادگی و نه خارج از ان اتفاق می افتد. از تجاوز جنسی و ازدواجهای اجباری – ازدواج بچها و ختنه های زنانه – قتل های ناموسی گرفته تا کتک زدهای خانوادگی – داستانهای پرده بکارت و سرکوب جنسی شدید خارج از خانواده و ازدواج – محدودیتهای روحی و فیزیکی و خودکشی و اعتیاد و رجوع به مخدرات همه و همه کم یا زیاد از نتایج این سازمان سلسله مراتبی و البته خصوصی خانوادگی دفن شده اند . سازمان جهانی بهداشت می گوید که زنان ۱۵-۴۴ ساله بیشتر در معرض خطر تجاوز و خشونت خانگی هستند تا  سرطان- تصادفات رانندگی – جنگ و مالاریا.

ادامه دارد

جلال برخوردار

 مارچ ۴ ۲۰۱۶

در این نوشته هر جا به خانواده اشاره شده است منظور خانواده پدرسالار اشاره دارد  ( ۱)

( ۲) در این نوشته هر جا به پدر و پدر سالاری و مرد سالاری اشاره شده است – اشاره و منظور به پدر سالاری و نه مرد سالاری اشاره دارد. این دو و بر خلاف تصورات مرد و پدر سالاری بیان یک واقعیت نیستن. اولی اشاره به جنبه های جنسیتی و فردی و رابطه اجتماعی مرد و زن اشاره دارد و بیشتر وزن حقوقی دمکراتیک بین دو جنسیت را بیان می کند اما دومی بیان سر هرم سلسله مراتب – طبقات – دیسیپلین اجتماعی – بورکراسی و غیر دمکراتیک و البته شکل تاریخی تکامل یافته مالکیت خصوصی هم هست.

 (۳) انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه خانواده را از دایره قوانین دولتی و مذهب خارج کرد و رابطه زن و مرد را تمامنا به دایره خصوصی زن و مرد واگذار کرد و بدنیا امدن نوزادان را مستقل از اینکه در چه رابطه ای بدنیا امده را برابر به رسمیت شناحت . فلسفه و نظام کنفسیوس چینی مظهر سازمان پدر سالاری خانوادگی چین بود که با انقلاب چین در دهه ۶۰ به ورطه تاریخ سپرده شد.