موضعگیری احزاب را در مورد شکل اداره منطقه کردستان روژئاوا (سوریه)

موضعگیری احزاب را در مورد شکل اداره منطقه کردستان روژئاوا (سوریه)

در نوشته ای به نام «گرگهای رقیب برای درّیدن نوزاد نوروزی متحد میشوند» به مخالفان دولتی و فرا  دولتی این شکل از اداره امور اشاره شد، و انتظار بر مبنی تحلیل از شرایط مشخص و وظیفه مسئولانه و دخالتگرانه قید گردید.

اما موضعگیری تعدادی از احزاب در این مدت جای تعمق است. موضعگیری همه احزاب را بطور جدی تعقیب ننموده ام. اما ۳ موضعگیری را مشاهده نموده ام که شاید بتوان بقیه را نیز در هیمن چهار چوب قرار داد:

۱-    موضعگیری مسئولانه حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان این حزب از دیدگاه حمایت همه جانبه از حکومت خود مدیریتی روژئاوا بر اساس یک ضرورت تاریخی.

۲-    موضعگیری چپ غیر دخالتگر از جانب احزابی منجمله حزب حکمتیست از دیدگاه ضدیت(سلام زیجی:« جهان امروز ، از جمله در سوریه، هزار بار بر ارتجاعی بودن طرح فدرالیسم چه “دمکراتیک” و چه غیر “دمکراتیک” بودن آن تاکید میکند»)، و منتقدانه و التقاط گونه رفیق فاتح شیخ که بعدا بدان میپرازم.

۳-     کار شکنی غیر رسمی اما دفاع خجولانه احزابی که به ناچاری برای جان نماندن از قافله میخواهند خود را همنوا قلمداد کنند (که گویا ۳ گروه انشعابی از کومله، اداره فدرالی در کردستان سوریه را برسمیت شناخته اند. البته این اطلاعیه در صفحه فردی یکی از دوستان فیس بووک دیدم).

فدرالسیم عبدالله مهتدی که ۱۵ سال پیش مطرح کرد از نظر محتوای هیچ همخوانی با فدرالیسم روژئاوا ندارد. چون آقای مهتدی مردم را بر اساس ملیت، نژاد و فرهنگ و زبان از همدیگر جدا و خط کشی میکرد که خطرناکترین سناریو را میتوانست بدنبال داشته باشد. جدا از جنگ یوگوسلاوی سابق و کشورهای بالتیک میتوان فاجعه تاریخی ۲۲ سال پیش در رواندا را بخاطر آورد(کشور آفریقایی رواندا در سال ۱۹۱۶ به دنبال جنگ جهانی اول از کنترل آلمان نماند و مستعمره بلژیک شد. دولت بلژیک برای حفظ اقتدار خود، مردمان دو قبیله توتو و هوتو که در یک سرزمین دارای یک فرهنگ و زبان مشترک بودند از هم جدا کرد و «کارشناسان نژاد شناسی» به آنجا گسیل داشت که نژاد توتو را نزدیک به نژاد سفید ها تعبیر کند و مردم را بر اساس قد و قیافه و شکل ظاهری از هم جدا کردند و شناسنامه جداگانه دادند. و این به زیر کشیدن طایفه هوتو را به دنبال داشت و مردم را بجان هم انداختند. د رسال ۱۹۶۲ کشور بحران زده را رها کردند و خود مستقل شدند اما آثار قوم پرستی از بین نرفت و در سال ۱۹۹۴ قتل عامی تاریخی را بدنبال داشت و همین روزها ۲۲ سال از آن فاجعه میگذرد که در مدت دو هفته ۸۰۰ هزار نفر قتل عام شدند)، که فدرالیسم نوع مهتدی را با این شکل از جدایی قومی باید مقایسه نمود.

موضعگیری دیگر توسط رفیق فاتح شیخ از جانب حزب حکمتیست در گفتگوی نیم ساعته«تلویزیون پرتو» بیشتر از آنکه به محتوای این تصمیم و خواستها و مفاد شکل حکومتی روژئاوا بپردازد در مورد تفسیر از فدرالیسم(بشیوه یک بعدی) و معنای آن پرداخت و با تعبیر و تفسیر از فدرالسیم ارتجاعی گونه بالا مقایسه نمود که موجب نومیدی میگردد، که مردم با این شکل از اداره امور در روژئاوا خوشبین نباشند. شکل و نام اداره حکومتی برایش مهمترین فاکتور بود نه محتوای آن.  در دنیا کم نبودند احزاب و دولتهایی بنام کمونیست، دمکراتیک و غیره بر مردم حکومت کردند ولی اعمالشان با نام حکومتی قرابتی نداشتند. اگر در کردستان روژئاوا هر نامی بر خود میگذاشتند من از محتوای بیانیه آنها حمایت میکردم. آیا در شرایط کنونی سوریه، انتخاب نام شکل حکومتی با خواست کلاسیسک احزاب مهم است یا باید بر آساس گرگهای در کمین، که باید راه برون رفت برای خود بیابند؟

خارج از نام این خود مدیریتی و اینکه بر اساس چه داده هایی انتخاب شده و ضرورت یافته و نیافته، باید به محتوای بیانه و پلاتفرم آن نگریست واین دخالتگری مسئولانه است. در مقابل اگر فدرالیسم مهتدی توسط مارکس هم نوشته شود باز هم ارتجاعی میدانم. پس دخالتگری مسئولانه پاسخ مشخص را میطلبد و تصمیم مسئولانه از کتابها و فرمولها اتخاذ نمی گردد. و تاثیرات این جریانات بر پیرامون خود از گروه قسم خورده به همدیگر نیز فرا نمیرود. شعار این چپ غیر دخالتگر در مورد لیبی به کجا کشیده شد، در مورد افغانستان و عراق و کردستان عراق و غیره چه نتایجی بدنبال داشت؟ آیا این صحیح است بعد از تسلط جهالت، توحش و بربریت در جامعه بشری بر خود «ببالیم» که ما «حرف دیگری داشتیم». بهترین گفتمانها را میتوان در کتابهای بسته نیز یافت. اما چه کردیم مهم است و نباید با چگونه فکر میکنیم، برگ معافیت برای عدم دخالتگری خود بخریم!

موضعگیری سوم رفیق ابراهیم علیزاده در مصاحبه با تلویزیون کومله بود که بل العکس رفیق فاتح در مورد نام حکومتی( اداره امور) کمترین صحبت به میان آورد و تمام بیانات خود به شرایط بحرانی منطقه و چگونگی حفظ خود در بحرانی ترین نقطه دنیا و به محتوای شکل حکومتی روژئاوا اختصاص داد. که چگونه حقوق برابر اقلیت ها را برسمیت شناخته اند، حقوق زن و دخالت عملی آنها در ارگانهای مختلف و در کلیت خود دخالت عمومی مردم در سرنوشت خود را به میدان آورده اند  و… غیره. که با این موضعگیری خواست به دخالتگری بیشتر مردم در سرنوشت خود و رشد سطح آگاهی مردم نیز کمک کند. که این را برخوردی مسئولانه و متعهدانه میدانم و امیدوارم همه خواننده گان گرامی که دوست دارند این اوضاع را تعقیب کنند به این منابع مراجعه کنند.

من هم بر این باروم که نباید با آویزان کردن واژه قوم پرستانه را بر گردن کلمه فدرالیسم  چشم و گوش خود را بر روی محتوای این شکل از اداره مردمی ببندیم.

یک رهبر واقعی به مانند معمار ماهر نقشه برای  خانه خوب را صرفا از درون کتابی و یا جایی پیدا نمی کند که کپی برداری کند، و مثل دعا در دست بگیرد که در هر جا خواست با آن نقشه خانه مورد آرزوی/ خیالی خود بسازد. میتواند از همان نقشه خوب استفاده کند ولی در منطقه اسکیمو ممکن است از یخ برای دیوارهایش استفاده کند و در منطقه آمازون از برگ درختان که تحمل بارنده گی را دارند و در ژاپن با اسکلت فلزی که تحمل زلزله و در مناطق گرمسیر با گل و یا ایزوله فراوان که  تحمل گرما بیابد و غیره خانه خود را بنا میکند. این آن نقشی است که یک کمونیست برای خود اتخاذ میکند و با نقشه خیالی به ساختن خانه دست نیافتنی فکر نمی کند که در آخر باید لای کتابخانه اش بگذارد و دعا گونه بدان بنگرد.

دخالت مشخص در شرایط مشخص که یک قدم مردم را به اتحاد، مبارزه، دخالت در سرنوشت خود، یک لقمه بیشتر بر سر سفره بی رونق، زخمی شدن یک نفر کمتر و یک شب خواب بدون درگیری وخونریزی را بدنبال داشته باشد و … و… را میطلبد

پیروز باشید.

 ابراهیم رستمی  ۲۵  مارس ۲۰۱۶